🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
♥️ زن بودن ، مهارت می خواهد ...
💛باید بلد باشی پایِ اجاق گاز ، حینِ سرخ کردنِ کتلت ، با خودت فکر و خیال هایِ عاشقانه کنی و شعرهایِ دلبرانه بگویی ، در حالی که غذایت نه ذره ای بسوزد ، نه بی نمک باشد ...
💚باید بتوانی هنگامِ شستنِ ظرف ها ، موسیقیِ دلخواهت را زمزمه کنی ، چشمهایت را ببندی و با همان حالتِ ژولیده و دستهایِ کف آلود ، تصور کنی رویِ صحنه ای و هزاران نفر تو را تشویق می کنند ...
💕زن که باشی ، باید بتوانی در حالی که لباس می شویی و جارو می کشی ، به همه چیز فکر کنی ... فکر کردنی که انتهایش بشود تصمیم های مهم و سنجیده گرفت ...
💖زن هایِ خانه دار ، استعدادهایِ کشف نشده ای هستند که به حرمتِ زن بودن ،
متواضعانه در مقامِ یک همسر و یک مادر ، کنجِ خانه مانده اند و بی هیچ توقعی برایِ دنیایمان زنانگی می کنند ...
❣زن بودن ، ساده نیست ...
پیچیده ترین فرمولِ آفرینش است ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
❣#کمی_مهربان_باشیم
🌼🍃برﮔﻪ ﺍﯼ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﻧﺼﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ
ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ :
ﻣﺒﻠﻎ 20 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ ﺯﯾﺮﺍ
ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﮐﺴﻰ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺁﺩﺭﺱ ﻓﻼﻧﯽ ﮐﻪ
ﺷﺪﯾﺪﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻡ .
🌼🍃ﺷﺨﺼﯽ ﺑﺮﮔﻪ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﻭ ﻣﺒﻠﻎ 20 ﻫﺰﺍﺭﺗﻮﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﯿﺒﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﻰ ﺑﺮﺩ . ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺳﺎﻛﻦ ﻣﻨﺰﻝ
ﻫﺴﺖ .
ﺷﺨﺺ ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﻣﻴﺪﻫﺪ، ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ
ﺷﻤﺎ ﻧﻔﺮ ﺩﻭﺍﺯﺩﻫﻤﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﯾﺪ ﻭ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ ﭘﻮﻟﻢ ﺭﺍ ﭘﻴﺪﺍ
ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ .
🌼🍃ﺟﻮﺍﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪﻯ ﺯﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺣﺮﮐﺖ ﻛﺮﺩ، ﭘﻴﺮﺯﻥ ﻛﻪ
ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﭘﺴﺮﻡ، ﻭﺭﻗﻪ ﺭﺍ ﭘﺎﺭﻩ ﻛﻦ، ﭼﻮﻥ
ﻣﻦ، ﻧﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻭ ﻧﻪ ﺳﻮﺍﺩ ﻧﻮﺷﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﺣﺴﺎﺱ
ﻫﻤﺪﺭﺩﻯ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﻣﻦ، ﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﻟﮕﺮﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﻳﻦ
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺧﻴﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ .
ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﻫﺴﺖ، ﻓﺮﺻﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﻫﺴﺖ .
❣ﺑﻪ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳت ﺭﺣﻢ كنيد تا رحمت خداوند شامل حال همه ما بشه
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﺎﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ فقط به او گوش کن...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ خودت را با کسی مقایسه نکن...
آرامش میخواهی شکرگزار باش...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی کمک کن ؛ تو توانایی! شاید همه توانایی روحی و جسمی برای یاری کردن ندارند...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی با همه بی هیچ چشم داشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ ، هدف داشته باش...
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ.
آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ وابسته نباش.
ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
بهلول سڪه طلائی در دست داشت و با آن بازی مینمود.
شیادی چون شنیده بود بهلول دیوانه است، جلو آمد و گفت:
اگر این سڪه را به من بدهی در عوض ده سڪه را ڪه به همین رنگ است به تو
میدهم!!
بهلول چون سڪههای او را دید، دانست ڪه سڪههای او از مس است و ارزشی ندارد.
به آن مرد گفت: به یک شرط قبول مینمایم!
آن هم این است که سه مرتبه مانند الاغ عرعر ڪنی!!!
مرد شیاد قبول کرد و مانند خر عرعر نمود!
بهلول به او گفت:
تو با این خریت فهمیدی سڪهای ڪه در دست من است از طلاست؛
چگونه من نفهمم ڪه سڪههای تو از مس است؟!!!
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هشت راه برای افزایش خوشبینی
1️⃣ حداقل یک اتفاق خوب را در هر روز پیدا کنید.
2️⃣ به اتفاق یا اتفاقهای خوشایند روزانهی خود فکر کنید و یا با فردی دیگر پیرامون آن(ها) صحبت کنید.
3️⃣ روز خود را با قلبی قدردان و شکرگزار آغاز نمایید.
4️⃣ فهرستی از تواناییهای خود را آماده و چگونگی استفاده از آنها را بررسی کنید.
5️⃣ هدف دستیافتنی خود را مشخص و فرایند رسیدن به آن را یادداشت نمایید.
6️⃣ عوامل استرسزا را شناسایی کنید و بهدنبال راههای کنترل آنها باشید.
7️⃣ لبخند بزنید و با اطرافیان خود مهربان باشید.
8️⃣ در لحظه زندگی کنید و به جای افسوس بر گذشته و نگرانی از آینده، بر حال تمرکز كنيد.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🚩#صداقت_در_زندگی
🍃 🍃
جامعه پر است از دکترهای بیسواد،
از دانشگاه رفتههای بیسواد،
سیاسیون بیسواد
انسانی که به شناخت خویش نرسیده باشد ،بیسواد است.
هر چند تمام کتب دنیا را خوانده باشد.
اگر درونت پر از خشم، نفرت، خودخواهی و غرور، نژادپرستی، حسادت و زبالههای دیگر است ،
بدان که هیچگاه چیزی را نیاموختهای ،
بدان که هنوز رشد نکردهای.
انسان در مورد چیزهای زیبا حرف می زند ، اما زشت زندگی می کند.
این همان چیزی است که تا کنون بشریت بر خود روا داشته است.
#صداقت یعنی دو گونه زندگی نداشتن .
همان گونه زندگی کنیم که می گوییم .
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌷🌷🌷
#طنز
خانمه میره آرايشگاه آرایشگره در حین کوتاه کردن ازش می پرسه حال مادر شوهرت چطوره ؟
خانمه جواب میده: الحمدلله خوب هستند:
بعد دو دقیقه دوباره آرایشگره میپرسه حال مادر شوهرت چطوره ؟
خانمه میگه: سلام میرسونن.
دوباره آرایشگره میخواد بپرسه خانمه میگه: تو چرا هی احوال مادر شوهر منو میپرسی ؟
آرایشگره میگه آخه وقتی اسمشو میارم موهات سیخ میشه راحت تر میتونم کوتاه کنم !😂😂😂😱😬
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🌷🌷🌷
گویند!درعصر سليمان نبى،پرنده اى براى نوشيدن اب بسمت بركه اى پرواز كرد،اما چند كودك را بر سر بركه ديد،پس آنقدر انتظار كشيد تا كودكان از ان بركه متفرق شدند. همينكه قصد فرود بسوى بركه را كرد، اينبار مردى را با محاسن بلند و آراسته ديد كه براى نوشيدن آب به ان بركه مراجعه نمود . پرنده با خود انديشيد كه اين مردى باوقار و نيكوست و از سوى او ازارى بمن متصور نيست. پس نزديك شد ولی ان مرد سنگى بسويش پرتاب كرد و چشم پرنده معيوب و نابينا شد. شكايت نزد سليمان برد. پیامبر ان مرد را احضار، کرد محاكمه و به قصاص محكوم نمود ودستور به كور كردن چشم داد. ان پرنده به حكم صادره اعتراض كرد و گفت؛"چشم اين مرد هيچ آزارى بمن نرساند،بلكه ريش او بود كه مرا فريب داد! و گمان بردم كه ازسوى او ايمنم پس به عدالت نزديكتراست اگر محاسنش را بتراشيد تا ديگران مثل من فريب ريش او را نخورند"
« علامه دهخدا »
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
گویند!درعصر سليمان نبى،پرنده اى براى نوشيدن اب بسمت بركه اى پرواز كرد،اما چند كودك را بر سر بركه ديد،پس آنقدر انتظار كشيد تا كودكان از ان بركه متفرق شدند. همينكه قصد فرود بسوى بركه را كرد، اينبار مردى را با محاسن بلند و آراسته ديد كه براى نوشيدن آب به ان بركه مراجعه نمود . پرنده با خود انديشيد كه اين مردى باوقار و نيكوست و از سوى او ازارى بمن متصور نيست. پس نزديك شد ولی ان مرد سنگى بسويش پرتاب كرد و چشم پرنده معيوب و نابينا شد. شكايت نزد سليمان برد. پیامبر ان مرد را احضار، کرد محاكمه و به قصاص محكوم نمود ودستور به كور كردن چشم داد. ان پرنده به حكم صادره اعتراض كرد و گفت؛"چشم اين مرد هيچ آزارى بمن نرساند،بلكه ريش او بود كه مرا فريب داد! و گمان بردم كه ازسوى او ايمنم پس به عدالت نزديكتراست اگر محاسنش را بتراشيد تا ديگران مثل من فريب ريش او را نخورند"
« علامه دهخدا »
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
گویند!درعصر سليمان نبى،پرنده اى براى نوشيدن اب بسمت بركه اى پرواز كرد،اما چند كودك را بر سر بركه ديد،پس آنقدر انتظار كشيد تا كودكان از ان بركه متفرق شدند. همينكه قصد فرود بسوى بركه را كرد، اينبار مردى را با محاسن بلند و آراسته ديد كه براى نوشيدن آب به ان بركه مراجعه نمود . پرنده با خود انديشيد كه اين مردى باوقار و نيكوست و از سوى او ازارى بمن متصور نيست. پس نزديك شد ولی ان مرد سنگى بسويش پرتاب كرد و چشم پرنده معيوب و نابينا شد. شكايت نزد سليمان برد. پیامبر ان مرد را احضار، کرد محاكمه و به قصاص محكوم نمود ودستور به كور كردن چشم داد. ان پرنده به حكم صادره اعتراض كرد و گفت؛"چشم اين مرد هيچ آزارى بمن نرساند،بلكه ريش او بود كه مرا فريب داد! و گمان بردم كه ازسوى او ايمنم پس به عدالت نزديكتراست اگر محاسنش را بتراشيد تا ديگران مثل من فريب ريش او را نخورند"
« علامه دهخدا »
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
❣❣❣
💢"نسیه و وجه دستی داده میشود ٬ به قدر قوه"
🌼🍃در ضلع شرقی مسجد جامع بازار تهران، دکان غذاخوری بود که بالای پیشخوان دکانش نوشته بود :
نسیه و پول نقد داده میشود، بقدر قوه...
🌼🍃هر وقت کودکانی که برای بردن غذا برای صاحبکارشان می آمدند
لقمه ای چرب و لذیذ از گوشت و کباب و ته دیگ زعفرانی درست میکرد و خود با دستانش بر دهان آنها میگذاشت و میگفت مبادا صاحبکارش به او از این غذا ندهد و او چشمش به این غذا بماند و من شرمنده خدا بشم...
❣این کاسب نمونه حاج میرزا عابد نهاوندی بود
معروف به "مرشدچلویی"
🌼🍃پیر مردی بلند قامت با چهره ای بسیار نورانی و خوشرو و با محاسنی سفید...
خدا رحمتش کنه...
این روزها چقدر جای خالی این مرشدها حس می شه..
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🔰🔰🔰🔰
🔰🔰🔰
🔰🔰
🔰
#زیبا_و_خواندنی👌
سال بود که دختری با نام آذر در رشت به دنیا آمد؛ از اینکه او از کودکی به دبستان رفته و تحصیلات خود را تا دیپلم به پایان رسانده معلوم میشود که در خانوادهای فرهیخته و فرهنگی رشد کرده است و بعد از اتمام مدرسه به درخواست پدر وارد دانشسرای رشت میشود و در پایان، در وزارت فرهنگ استخدام شده و به معلمی میپردازد…
اما این چیزی نبود که "آذر اندامی" را راضی کند؛ برای همین در کنار معلمی کردن، دیپلم طبیعی(تجربی) را گرفت و توانست با قبولی در رشته پزشکی تا تخصص در زمینهی زنانزایمان را بگذراند.
از آنجایی که او بانویی مقتدر و دانشمند بود بلافاصله به استخدام وزارت بهداشت درآمد و کارش را در انستیتوپاستور ایران آغاز کرد. بازهم به دلیل لیاقتهایی که داشت با بورسیه تحصیلی به پاریس رفت تا در رشته باکتری شناسی تحصیل کند.
چند سال بعد در ایران بیماری تازهای به نام "التور" که شبیه به وبا بود از سال تا ایران را فرا گرفت و جالب است بدانید دکتر آذراندامی بود که واکسن این بیماری را که به اسهال شدید و مرگ منجر میشد تولید کرده و به کشورهای منطقه نیز صادر کرد و در واقع جان هزاران نفر را از مرگ نجات داد!
دکتر آذراندامی بعد از بازنشسته شدنش هرگز در خانه ننشست و در کنار کارهای آزمایشگاهی در مطب همسرش دکتر خلعتبری به طبابت در زمینهی زنان و زایمان پرداخت.
سرانجام او در 58 سالگی یعنی در سال بر اثر تومور مغزی از دنیا رفت. 8سال پس از درگذشت آذر اندامی،به پاس زحمات او و خدمات علمیاش نامش بر روی بخشی از نیمکرهی سیارهی ناهید(زهره) توسط اتحادیه بینالمللی ستارهشناسی ثبت شد. براین اساس آذر اندامی تنها زن ایرانی بود که نامش به این شورا فرستاده شد.
✍نامش همیشه جاودان و روحش شاد.🍃
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk