💥💥دنیای پس از مرگچگونه است💥💥
برزخ" يعني عالمي مابين دنيا و آخرت كه انسان پس از مرگ وارد آن عالم ميشود.
عالم برزخ متوسط بين دنيا و آخرت و اولين مرحلة عالم ملكوت است و برخي از خصوصيات اين جهان را از قبيل محدوديت زماني داراست ولي در عين حال مربوط به عالم عقبيَ است.
آيات و روايات متعددي گواه بر آن است كه انسان مؤمن در عالم برزخ متنعم به نعمتهاي الهي است که در ادامه اشاره خواهیم کرد.
همچنين روايات زيادي صراحت دارد كه اعمال انسان در قبر با او همراه است و پشتيبان يا عذابدهندة او هستند تا در قيامت بر خداوند عرضه شوند. البته بعضي از مؤمنين نيز در برزخ معذبند و اين عذاب كفاره گناهانشان خواهد بود تا در قيامت وارد بهشت گردند. نكتة ديگر اينكه، آنچه در قبر و عالم برزخ مورد سؤال است اعتقادات انسان ميباشد ولي بررسي تفصيلي اعمالي مربوط به قيامت است.
ويژگيهاي عالم برزخ اين است كه قبر يا بمنزله باغي از باغهاي بهشت، يا حفرهاي از حفرههاي جهنم خواهد بود، لذا امام سجاد(ع) فرمود:
"ان القبر روضة من رياض الجنة او حفرة من حفر النيران". (پيام قرآن، ج 5، ص 447، به نقل از تفسير برهان، ج 3، ص 120.) يكي ديگر از خصايص عالم برزخ، سؤال در قبر است، امام صادق(ع) فرمود:
من انكر ثلاثة اشياء فليس من شيعتنا: المعراج و المسألة في القبر و الشفاعة؛ كسي كه سه چيز را انكار كند از شيعيان ما نيست، معراج، سؤال در قبر و شفاعت.(همان، ص 460.)
يكي ديگر از ويژگيهاي قبر، فشار قبر است، البته مراد از قبر در اكثر اخبار، چيزي است كه روح در آن در عالم برزخ قرار دارد.(بحارالانوار، ج 6، ص 271)
هنگام مرگ روح نمي ميرد, بلكه ارتباط خود را با بدن قطع مي كند و بعد از مرگ بدن متلاشي مي شود, امّا روح با قالب مثالي در عالم برزخ به زندگي خود ادامه مي دهد.
در آيه 99ـ 100سوره مؤمنون از زندگي پس از مرگ تا قيامت كبري كه فاصلهء بين زندگي دنيا و قيامت است , با كلمهء برزخ تعبير كرده است . بر اساس دلالت آيات و روايات رسيده از رسول اكرم و ائمهء اطهار عليهم السلام علماي اسلام در مورد وجودعالم برزخ و عذاب و نعمت اتّفاق نظر دارند. بدين معني كه انسان بلافاصله پس از مرگ وارد مرحله اي ديگر ازحيات و زندگي مي گردد كه همه چيز را حس مي كند; از چيزهايي لذّت مي برد و از چيزهايي ديگر رنج و البته لذّت ورنج انسان بستگي به افكار و اخلاق و اعمالش در دنيا دارد. اين زندگي برزخي ادامه دارد تا آن گاه كه قيامت كبري بر پا شود.(مجموعه آثار شهيد مطهري , ج 2 ص 513ـ 514 )
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
10.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا اینقدر مهربونه که...
🎙استاد رائفی پور
جنود عقل و جهل
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🔴بعد از نماز، زود بلند نشوید و بروید!
🌺حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای(ره) با همان لهجه شیرین اصفهانی خود می فرمود:
بادبادک، بی دنباله بالا نمیره، نماز هم بدون تعقیب بالا نمی رود.
🌷ایت الله مجتهدی نیز فرمودند:
هربنده یک دعای مستجاب داره بعد از هر نماز،زود بلند نشوید برید.
🌹آیت الله مجتبی تهرانی نیز می فرماید:
ما در روایات بسیار داریم که کسی که حاجتی دارد، اگر نماز بخواند و در نماز یا بعد از نماز دعا کند، دعایش مستجاب است.
🌸 پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
خداوند فرموده است: ..... اگر کسی وضو گرفت و نماز خواند و از من چیزی درخواست کرد و من به او عطا نکردم، من به او جفا کردم.
✅حالا درخواست او می خواهد امر دینی باشد یا امر دنیایی باشد؛ هرچه باشد، باشد اگر من به او عطا نکنم به او جفا کردهام و من هم پروردگاری جفاکار نیستم. "
🔆 برخی تعقیبات مشترکه بعد از نماز:
دعا کردن، ذکر تسبیحات حضرت زهرا، خواندن سوره حمد و آیت الکرسی، سه مرتبه: استغفرالله الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم، ذوالجلال والاکرام و اتوب الیه✨
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
9.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو نماز حواست پرته؟
دستور العمل ایت الله بهجت (ره)
استاد عالی
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جوانی که در اولین روزی که ایمان آورد
در اولین نمازش،در سجده به سوی الله متعال بازگشت
هیچکس نمیداند چگونه میمیرد
بیایید تا دیرنشده توبه کنیم.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
شرط ازدواج
مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز به او گفت: «برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد میکنم. اگر توانستی دم یکی از این گاوها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.»
مرد قبول کرد. اولین در طویله که بزرگترین در هم بود باز شد. باور کردنی نبود، بزرگترین و خشمگینترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود بیرون آمد. گاو با سم به زمین میکوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید و گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاو کوچکتر از قبلی بود اما با سرعت حرکت میکرد. جوان پیش خودش گفت: «منطق میگوید این را هم ول کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.»
سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود بیرون پرید. پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد اما گاو دم نداشت!
زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
📚حسودی
روزگاری در سرزمینی، زنى بود بسیار حسود، همسایهاى داشت به نام خواجه سلمان كه مردى ثروتمند و بسیار شریف و محترم بود، زن بر خواجه رشك مىبرد و مىكوشید كه اندكى از نعمتهاى آن مرد شریف را كم كند و نیک نامى او را از میان ببرد؛ ولى كارى از پیش نمىبرد و خواجه به حال خود باقى بود.
عاقبت روزى تصمیم گرفت، كه خواجه را مسموم كند، حلوایى پخت و در آن زهرى بسیار ریخت و صبحگاهان بر سر راه خواجه ایستاد؛ هنگامى كه خواجه از خانه خارج شد، حلوا را در نانى نهاده، نزد خواجه آورد و گفت: خیراتى است.
خواجه، حلوا را بستاند و چون عجله داشت، از آن نخورده به راه افتاد و به سوى مقصدى از شهر خارج شد. در راه به دو جوان برخورد كه خسته و مانده و گرسنه بودند، خواجه را بر آن دو، شفقت آمد، نان وحلوا را به آنها داد؛ آن دو آن را با خشنودى فراوان، از خواجه گرفتند و خوردند و فىالحال مردند.
خبر به حاكم شهر رسید و خواجه را دستگیر كرد، هنگامى كه از وى بازجویى شد، خواجه داستان را گفت. حاكم كسى را به سراغ زن فرستاد، زن را حاضر كردند، چون چشم زن به آن دو جنازه افتاد، شیون و زارى آغاز كرد و فریاد و فغان راه انداخت؛ معلوم شد كه آن دو تن، یكى فرزند او، و دیگرى برادر او بوده است. خود آن زن هم از شدت تأثر و جزع پس از یكى دو روز مرد.
این حسود بدبخت، گور خود را با دست خود كند و دو جوان رعنایش را فداى حسد خویش كرد.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
✍ #حکایت
روزی گدایی به دیدن درویشی رفت و دید که او برروی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طناب هایش به گل میخ های طلایی گره خورده اند، نشسته است.
گدا وقتی اینها را دید فریاد کشید: «این چه وضعی است؟ درویش محترم! من تعریف های زیادی از زهد و وارستگی شما شنیدهام اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما، کاملا سرخورده شدم.»
درویش خنده ای کرد و گفت : «من آماده ام تا تمامی اینها را ترک کنم و با تو همراه شوم.»
با گفتن این حرف درویش بلند شد و به دنبال گدا به راه افتاد. او حتی درنگ هم نکرد تا دمپایی هایش را به پا کند.
بعد از مدت کوتاهی، گدا اظهار ناراحتی کرد و گفت: «من کاسه گداییام را در چادر تو جا گذاشتهام. من بدون کاسه گدایی چه کنم؟ لطفا کمی صبر کن تا من بروم و آن را بیاورم.»
درویش خندید و گفت: «دوست من، گل میخ های طلای چادر من در زمین فرو رفتهاند، نه در دل من، اما کاسه گدایی تو هنوز تو را تعقیب می کند.»
در دنیا بودن، وابستگی نیست.
وابستگی، حضور دنیا در ذهن است و وقتی دنیا در ذهن ناپدید میشود به آن وارستگی میگویند.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
🍃🌺🍂
🌿🍂
🌸
#یک_داستان_یک_پند
🕌 در ایام جوانی با یک تور زیارتی به مشهد مقدس ثبتنام کردیم. در نیم روز گرم تابستان به مشهد رسیدیم. 4 نفر یک اتاق تقسیم شده بود.
🌴 اتاق ما چشمانداز خاصی نداشت و کمنور بود. یکی از دوستان بیتاب بود و اعتراض داشت و با مسئول تور درگیر شد تا بالاخره به آن اتاق بهتر نقل مکان کرد.
حقیر، در معیت استادی بودم که از لحظه ورود به اتاق آرام خواب رفت و پس از چرتی کوتاه با حقیر به زیارت مشرف شدیم.
در راه پرسیدم، استاد شما چرا اهمیتی به اتاق ندادید؟
تبسمی کرد و گفت: ما برای زیارت امام رضا ع آمدهایم یا زیارت اتاق؟
دوم اینکه مگر چند روز قرار است در این اتاق باشیم؟ چشمبه همزدنی این چند روز تمام میشود باید فکر کسب فیض باشیم نه کسب عیش.
✨🍀 گفت: دنیا هم مانند اتفاق امروز است، برخی که از آن دنیا غافل هستند (مانند زیارت امام رضا) و نمیدانند برای چه و کجا آمدهاند، عمر خود را به جای اصل، در فرع بیخودی، (دنبال نور گیر بودن یا نبودن اتاق) سپری میکنند و آرامش در این دنیا ندارند و دست خالی از این دنیا میروند. 🍀✨
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
#شهدا 📿
✅شهید دکتر چمران میگفت:
📌توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود
✔️سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم
✔️اون شب رخت و خواب آزارم می داد!
✔️و خوابم نمیبرد از فکر پیرمرد...
✔️رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم
✔️می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم
✔️اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم
✨اما روحم شفا پیدا کرد✨
📌چه مریضی لذت بخشی...
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
💕تو یک انسانی...
زیبا باش!
لباس خوب بپوش!
ورزش کن!
مواظب هیکل و اندامت باش!
هر سنی که داری خوب و زیبا بگرد!
همیشه بوی عطر بده!
مطالعه کن و آگاهیتو بالا ببر.
خودت را به صرف قهوه ای یا چایی در يک خلوت دنج ميهمان کن!
برای خودت گاهی هديهای بخر!
وقتی به خودت و روحت احترام میگذاری احساس سربلندی میکنى؛
آنوقت ديگر از تنهایی به ديگران پناه نمیبری و اگر قرار است انتخاب کنی کمتر به اشتباه اعتماد می کنی.
يادت باشد:
«برای انسان عزت نفس غوغا ميکند.»
#وین_دایر
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
ﺭﻭﺯﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﺎﯼ ﮐﻮﻫﯽ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ
ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﺧﺎﮎ ﻫﺎﯼ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﻮﻩ ﺑﻮﺩ. ﺍﺯ ﺍﻭ
ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﺘﺤﻤﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ؟
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﻌﺸﻮﻗﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﻩ ﺭﺍ ﺟﺎﺑﺠﺎ
ﮐﻨﯽ ﺑﻪ ﻭﺻﺎﻝ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻭﺻﺎﻝ ﺍﻭ
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﻩ ﺭﺍ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﻨﻢ. ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
ﺗﻮ ﺍﮔﺮ ﻋﻤﺮ ﻧﻮﺡ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ
ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﯽ.
ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﺗﻤﺎﻡ ﺳﻌﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ...
ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺯ ﻫﻤﺖ ﻭ ﭘﺸﺖ ﮐﺎﺭ ﻣﻮﺭﭼﻪ
ﺧﻮﺷﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﮐﻮﻩ ﺭﺍ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﮐﺮﺩ. ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ
ﻋﺸﻖ، ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﻮﺭﯼ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁ ﻭﺭﺩ
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk