🌸🍃🌸🍃
#سوادزندگی
هنگامی که در رستوران یا هتل هستید و شکر یا شیر چای خود را بیشتر از مقداری که در خانه مصرف می کردید مصرف می کنید بیانگر این است که شما زمینه فساد را دارید.
وقتی که در رستوران یا اماکن عمومی هستید و مقدار زیادی دستمال کاغذی، صابون یا عطر استفاده می کنید، در حالی که در منزل خودتان این گونه نیستید بدین معنا است که اگر شرایط اختلاس برای شما فراهم شود اختلاس می کنید.
اگر در جشن ها و بوفه های مفتوح زیاد می خورید در حالی که می دانید شخص دیگری آن را حساب می کند، بدین معناست که اگر فرصت خوردن مال دیگران را پیدا کنید این کار را خواهید انجام داد.
اگر معمولا هنگامی که در صف هستید و حقوق در صف بودن را راعایت نمی کنید، پس شما زمینه این را دارید که برای رسیدن به هدف خود از کتف دیگران هم بالا بروید.
اگر بر این باور هستید که هر چه را در خیابان پیدا کردید حق شما است در حالی که مال دیگران بوده است، پس قابلیت دزدی در شما وجود دارد.
مبارزه با فساد را از خود شروع کنید
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از گسترده پُربازده اُفق
تست بینایی 🤔
شما در دایره قرمز چه عددی میبینید؟
🔴 88
🔴 38
🔴 83
🔴 33
پاسخ رو از اینجا ببینید 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/983105682Cb8be0b799e
✅پاسخ این تست نشان میدهد سلامت #الزایمر، #بینایی و #عقلی شما چقدر هست
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
🥔🥔🥔
💥 پوست سیب زمینی را دور میریزید؟
✅ اگر بدونید چطور ریزش مو و شوره سر رو متوقف می کنه و تو ۱۵ روز رشدش رو دو برابر😍
#بخوانید💇♂
✍ نحوه مصرف👇
https://eitaa.com/joinchat/983105682Cb8be0b799e
🌸🍃🌸🍃
«ابرهه» سرگرم گفت وگو با یکی از یاران خود بود. او گفت: «اکنون که به حکومت یَمَن دست یافته ام، باید دین مسیحیت را ترویج و پیروان آن را تقویت کنم.»
دوست وی گفت: «سرور من، عموم مردم هر سال به مکه رهسپار میشوند تا خانه ای به نام کعبه را زیارت کنند. اول باید کاری کنید که دلهای مردم از مکه به سوی مکان دیگری متمایل شود».
ابرهه گفت: «راست گفتی، ولی چاره این کار آسان است. کلیسایی مجلل و بزرگ برپا میکنیم که عظمت آن، مردم را متوجه خود کند و از آن پس به سوی آن بشتابند».
در شهر «صنعا»[پایتخت یمن فعلی] غوغایی برپا بود. مردم با تعجب به کلیسای بزرگ شهر مینگریستند.
زینتهای به کار رفته در آن، چشمها را خیره میساخت. پارچهها و پردههای نفیس آن، توجه همه را به خود جلب میکرد.
ابرهه میاندیشید که با این ترفند، به رقابت با کعبه برخاسته است. با این حال، چیزی نگذشت که مراسم حج فرا رسید و مردم بی اعتنا به بنایی که ابرهه ساخته بود، فوج فوج به سوی مکه شتافتند.
ابرهه وقتی دید کلیسای او نتوانسته است دلها را به سوی خود جذب کند، خشمگین شدو سوگند یاد کرد خانه ای را که ابراهیم و اسماعیل(علیهماالسلام) آن را برپا کرده اند، ریشهکن کند. او برای این کار لشکری عظیم فراهم آورد.
قبایل عرب، نگران و مضطرب، گرد هم آمدند. یکی گفت: «دردی سنگین است که یک فرد حَبَشی بخواهد کعبه را تخریب کند و ما نظاره کنیم».
دیگری گفت: «چگونه ممکن است ما با او مقابله کنیم، ابرهه با لشکری مجهز از اسب و فیل و سواره و پیاده به سوی مکه در حرکت است. غارتگریهای او رعب و وحشت در دلها افکنده است، «ذونواس» حاکم پیشین یمن با سپاهیانش به نبرد با ابرهه برخاست، ولی خیلی زود شکست خورد. اکنون ذونواس به اسارت ابرهه درآمده است. ما نیز باید تسلیم وی شویم».
ابرهه، سرمست از غرور، در خیمه خود نشسته بود. دربان وارد شد و گفت: «اینک، عبدالمطلب[پدربزرگ حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم]، رئیس مکه و سرور قریش، بیرون خیمه است و میخواهد وارد شود.»
ابرهه اجازه داد.
وقتی جناب عبدالمطلب وارد شد، ابرهه از هیبت و وقار او از جای خود برخاست و وی را احترام کرد. سپس پرسید: «چه میخواهی؟»
عبدالمطلب گفت: «به من خبر رسیده است که سپاهیان تو شتران مرا گرفته اند. آمدهام آنها را باز پس گیرم.»
ابرهه گفت: «عجب!! من برای خراب کردن کعبه و ویران کردن اساس عظمت تو آمده ام، ولی تو به فکر شتران خویش هستی؟»
سپس روی به سران خود کرد و افزود: «اگر این مرد از من درخواست میکرد که از همین جا برگردم، بازمی گشتم».
جناب عبدالمطلب با آرامش خاصی گفت: «من صاحب شترهایم هستم. کعبه هم خدایی دارد که خود از آن محافظت میکند!!».
صدای قهقهه ابرهه در فضای خیمه پیچید و گفت: «حال به زودی خواهی دید که از کعبه، ویرانه ای بیش نخواهد ماند.»
ابرهه دستور داد شتران جناب عبدالمطلب را به او باز پس دادند و خود در حالی که سپاهیان فیل سوار پیشاپیش او قرار داشتند، به راه خود ادامه داد.
هنوز وارد شهر مکه نشده بود که ناگاه آسمان تیره و تار شد. پرندگانی کوچک بر فراز آسمان مکه نمایان شدند و بالای سر سپاه ابرهه رسیدند. در منقار آنها سنگریزههای کوچکی بود که هر یک را بر سر سپاهیان ابرهه فرود آوردند. هر سنگریزه، یک تَن از سپاهیان ابرهه را هلاک کرد.
سپاهیان، وحشت زده در حال فرار بودند، ولی پرندگان به آنها مهلت فرار نمی دادند.
در زمان کوتاهی تمام سپاهیان ابرهه به جز یک نفر هلاک شدند.
آن فرد نیز با شتاب خود را به حبشه رسانید و نزد نجاشی، پادشاه حبشه آمد و ماجرا را باز گفت. نجاشی با بهت و حیرت پرسید: «آن پرندگان به چه صورت بودند که این سپاه عظیم را نابود کردند؟»
در آن حال، پرنده ای در آسمان ظاهر شد. مرد آن را به نجاشی نشان داد و گفت: «این از همان پرندگان خطرناک است.»
هنوز سخن مرد به پایان نرسیده بود که پرنده، سنگریزه ای را بر سر وی فرود آورد و او در مقابل چشمان حیرت زده نجاشی جان سپرد!
بدین گونه خداوند متعال نشان داد که خود، صاحب کعبه است و با دست قدرت خود آن را محافظت خواهد کرد.
سرنوشت فیل سواران از عجیب ترین و حیرت انگیزترین حوادث جهان است که در سال تولد پیامبر بزرگ اسلام(ص) اتفاق افتاد.
خداوند، این حادثه را در سوره مبارکه فیل چنین یادآور میشود و میفرماید:
آیا ندیدی خدایت با سپاهیان فیل چه کرد؟
آیا مکرشان را سبب گمراهی شان نگردانید؟
و بر سر آنها پرندگانی فوج فوج فرستاد که با سنگهای کوچکی، آنها را هدف قرار میدادند. پس آنها را چون کاه خورده شده قرار داد.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
🔴فیلم و سریالتو رایگان دانلود کن🔴
❕سریال خارجی و ایرانی❕
https://eitaa.com/joinchat/2285633729C7ff68d2e1a
❗️فیلم های سینمایی هالیوودی و مارول❗️
⚠️سِریال های مُد روز دُنیا 2022⚠️
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
🛑دنبال فیلم و سریال میگردی؟🛑
❕اینجا رایگان فیلمی که میخوای دانلود کن❕
https://eitaa.com/joinchat/2285633729C7ff68d2e1a
♨️پُر هَیجان تَرین فیلم های تاریخ♨️
⚠️فیلم های اَکشن جنگی⚠️
🌸🍃🌸🍃
#خوشبختی_را_کجا_میتوان_یافت
از خدا پرسید: «خوشبختی را کجا میتوان یافت؟»
خدا گفت: «آن را در خواستههایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.»
با خود فکر کرد و فکر کرد: «اگر خانهای بزرگ داشتم بیگمان خوشبخت بودم.»
خداوند به او داد.
«اگر پول فراوان داشتم یقیناً خوشبختترین مردم بودم.»
خداوند به او داد.
اگر... اگر... و اگر...
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود.
از خدا پرسید: «حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.»
خداوند گفت: «باز هم بخواه.»
گفت: «چه بخواهم؟ هر آنچه را که هست دارم.»
خدا گفت: «بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی.»
او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها مینشیند و نگاههای سرشار از سپاس به او لذت میبخشد.
رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا خوشبختی اینجاست؛ در نگاه و لبخند دیگران.»
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از تبلیغات گسترده ماهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انبارمون پر شده از ظروف سرامیکی بدون کارتن👆❌
تعداد محدودی سرویس سرامیکی بعلت #خراب شدن #کارتن قیمت #35هزار تومان
🔴تعداد محدود
#تابه_بدون_در_اشانتیون
🛑پرداخت فقط درب منزل❌❌❌
بزن رو لینک آدرسش اینجاست
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2463498240C177b362797
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
**وای😍😍😍 دلم ضعف کرد از این همه ظرف خوشگل و قیمت مناسب😍😍👆👆👆
سریع عضو بشید تا پاک نکردم😍😊👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2463498240C177b362797
**
🌸🍃🌸🍃
#داستان_آموزنده
هنگامی که مسجد مرو آتش گرفت، مسلمانان به مسیحی های شهر بدبین شدند و گمان بردند کار آنهاست. لذا منازل و خانه های آنان را آتش زدند و برخی در آتش سوختند.
وقتی سلطان از این عمل بد مسلمانان آگاه شد، دستور داد که هر کس در این کار بد دست داشت بگیرند و مجازاتش کنند.
حاکم مرو، عده ای را گرفت و چون آنها به نوع جرم و گناه خود اعتراف نمی کردند، تا قاتل و آتش زننده و ... مشخص شوند، لذا در کاغذهای قرعه، مجازات هایی چون، قتل، شلاق، بریدن دست را نوشت و هر مجرمی یک برگه بر می داشت و هر چه به نامش نوشته شده بود در حق او در ملاعام در مقابل دیدگان مسیحیان اجرا می شد.
مسیحی های زیادی در میدان شهر شاهد این ماجرا بودند.
بر نام جوانی قرعه به قتل اش در آمد. جوان زار گریست و در بیان علت گفت: مادر مریضی دارم اگر بمیرم او می میرد. جوان دیگری که زیاد قدرت بدنی نداشت، نزدیک او آمده و گفت: به نام من شلاق در آمده است. من هم بدنم تاب شلاق ندارد و مادر پیری هم ندارم و کسی منتظرم نیست، قرعه های مان را عوض می کنیم.
قرعه ها را عوض کردند، مسیحیان که شاهد این صحنه بودند از چنین ایثار آن جوان متحیر شدند و به اسلام گرویدند. مسیحیان از حق انتقام خود گذشتند. داستان به گوش شاه رسید و گفت: یاد بگیرید که اسلام را با عمل تبلیغ می کنند نه با آتش زدن و کشتن.
ٱدْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِٱلْحِكْمَةِ وَٱلْمَوْعِظَةِ ٱلْحَسَنَةِ (125 سوره نحل)
با حکمت و اندرز نیکو ، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است ، استدلال و مناظره کن.
📚داستانڪ📚
༺📚════════
@dastanakk
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
❌برا شب یلدا #جوراب و #لباس_زیر یلدایی🍉 سفارش دادم ،اصلا فکر نمیکردم اینقدررر خوشگل باشه🙈
♨️به ابجیم گفتم قرار شد اونم سفارش بده با هم شب یلدا🍉 ست کرده باشیم جورابامون رو🤪
✅#لینک_کانالشم به شما میدم تا شما هم با عزیزتون ست کنید😁👇
https://eitaa.com/joinchat/621674550C0a8b7dee6c
🚨تعداد محدووووود . . .🏃♀👆
هدایت شده از تبلیغات حرم🔺
یچیز بگم🙈
مادر شوهرم بهم میدونید چی میگفت؟🤦♂
بخدااا نمیتونم بگم💨💨🐒
خلاصه بگم👌
از وقتی اومدم تو این کانال دیگه اون رو بهم نمیگه😞😝
با ۱۵تومن ۱۰ تا ست لباس زیر گرفتم😌😃
باور نمیکنی😐
بیا👇
اگه بهت با ۱۵ تومن۱۰ تا ست #قسطی عالی ندادن لف بده😳😱
اینم لینکش👇😍
https://eitaa.com/joinchat/621674550C0a8b7dee6c
ورود آقایون ممنوع است📛