هدایت شده از زمانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #زمانـــه_مدیا| حرف رفتن نزنید، والله قلبم گرفت...‼️
🎥 ویدئویی از جانباز محمدعلی زرینقلم خطاب به رهبر انقلاب که سال ۱۳۹۴ در فضای مجازی داغ شده بود: لطفاً دیگر حرف رفتن نزنید، والله قلبم گرفت...
🔹جانباز ۷۰ درصد جناب محمدعلی زرین قلم امروز به یاران شهیدش پیوست.
#شادی_روحش_صلوات
🔻 #پینوشت_زمانه:
حرف رفتن مزن ای یار دلم میشکند
گر نباشی تو علمدار علم میشکند
تو تمامی امید دل مایی آقا
حرف رفتن که شود لوح و قلم میشکند
【 #زمانه: آنچه یڪ تحلیلگر بایست بداند】
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 | eitaa.com/joinchat/796000260C5d9fc9afdd
🆔 | t.me/joinchat/AAAAAEOsJgWAqXvCnsxz-w
👆 پیشنهاد #عضویت
233.mp3
792.7K
مصحف شریف
#سوره_هود
صفحه ۲۳۳
➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇
@rahianenoor_press
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄🌷
#مصحف شریف
سوره #هود
#جزء_دوازدهم
صفحه: ۲۳۳
➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇
@rahianenoor_press
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹#بسیجی عاشق شهد شهادت به خداست
مکتب عاشق ز مکتب ها جداست
گر سر و پا و تن و جان می دهد
بس همین حالت که جنت را رواست
آغاز هفته بسیج مبارک
🇮🇷 هفته بسیج گرامی باد 🇮🇷
📹 کاری از: #جهاد_رسانه_ای_شهید_رهبر
➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇
@rahianenoor_press
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄🌷
📝 #پیام_فرمانده | #سنگر_فرماندهی
🔹 پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر ارواحنافداه - مهدی موعود عزیز - یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است. ۷۸/۹/۳
➕باشگاه خبرنگاران راهیان نور👇
@rahianenoor_press
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄🌷
هدایت شده از زمانه
🔴به بهانه هفته #بسیج| سابقه ی تشکیل بسیج مستضعفین
🔻 #زمانـــه| امام راحل بسیج را برگرفته از باورهای اسلامی میدانستند و در این خصوص فرمودند: «قضیه بسیج، همان مسئلهای است که در صدر اسلام بوده و این مسئله جدید نیست، در اسلام سابقه داشته است»
🔹با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷، نیروهای مردمی در قالب کمیتههای انقلاب اسلامی به نوعی جریان عملی بسیج را به ظهور رساندند. اما پس از تسخیر لانه جاسوسی و اعلام اخباری مبنی بر آرایش جنگی ناوگان آمریکا در خلیج فارس و آشکارتر شدن تهدیدات امریکا ، در پنجم آذر ماه ۱۳۵۸ یعنی کمتر از یک ماه بعد از تسخیر لانه جاسوسی، حضرت امام طی سخنانی در جمع اعضای سپاه، خطر حمله امریکا را جدی دانسته و دستور تشکیل بسیج مستضعفین را صادر کردند.
🔹آن روزها ارتش از وضعیت مناسبی برخوردار نبود و سازمان رزم سپاه هم نهایتاً از حد گردان فراتر نمیرفت. به همین خاطر فرمان تشکیل ارتش ۲۰ میلیونی میتوانست پاسخ قاطعی بر تهدیدات قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای باشد.
🔹 ۹ ماه بعد از تشکیل بسیج، دفاعمقدس آغاز شد و دوراندیشی حضرت امام برای ایجاد یک نیروی مردمی بیش از پیش خودش را نشان داد. نهایتاً در ۲۸ دی ماه ۵۹، مجلس شورای اسلامی قانون ادغام بسیج مستضعفین در سپاه پاسداران را تصویب کرد.
🔹 با حضور بسیج در واحدهای سپاه، تحول شگرفی در جبهههای جنگ ایجاد شد؛ چنانچه از اواسط سال ۱۳۶۰ دور عملیات پیروزمند کشورمان در قالب طرح کربلا با شکست حصر آبادان شروع شد و نهایتاً در عملیات الیبیتالمقدس، بسیاری از سرزمینهای اشغالی کشورمان از لوث وجود بیگانه آزاد شد. بعد از پایان جنگ تا امروز نیز بسیج در عرصه های مختلف پرچمدار تبدیل تهدید به فرصت بوده است.
【 #زمانه: آنچه یڪ تحلیلگر بایست بداند】
➖➖➖➖➖➖➖➖
🆔 | eitaa.com/joinchat/796000260C5d9fc9afdd
هدایت شده از زمانه
🔴 ماموریت شناور اقیانوس پیما
🔻 #زمانـــه| دشمن همواره تلاش داشته از خلأ توان تهاجمی نامتقارن ایران در آبهای آزاد و دوردست بعنوان یک فرصت برای ایجاد تهدید علیه منافع جمهوری اسلامی در آن مناطق استفاده کند. الحاق شناور اقیانوس پیمای شهید رودکی به نیروی دریایی سپاه با هدف خنثی نمودن تهدیدات دشمن صورت گرفت است. در این خصوص چند نکته حائز اهمیت است:
1⃣ ساخت این شناور از طراحی تا تجهیز کاملاً بومی بوده و توسط متخصصان داخلی کشور صورت گرفته و با توجه به نوع ماموریت هیچگونه نمونه مشابه برای آن وجود ندارد.
2⃣این شناور به گونهای طراحی گردیده که بر اساس اصل خوداتکایی تمامی تجهیزات آفندی و پدافندی لازم در یک ماموریت بلند مدت در آن به کار گرفته شده است و عملا در ماموریتها به مثابه یک پایگاه دریایی متحرک عمل میکند.
3⃣شناور شهید رودکی این قابلیت را ایجاد میکند که جمهوری اسلامی بتواند بر اساس شیوههای رزم نامتقارن از منافع خود در آبهای دور و اقیانوسها صیانت کند. به عبارتی دایره تهاجم نامتقارن ایران میتواند تا شمال اقیانوس هند، بابالمندب و دریای سرخ امتداد یابد.
4⃣ پلتفرم این شناور به گونهای طراحی شده است که به راحتی میتواند در دریای آزاد حضور یافته و عملیاتهای دریایی نامتقارن انجام دهد و در کنار آن پشتیبانی از زنجیره تأمین قطعات و تعمیرات مربوط به تجهیزات تهاجمی همراه را در حین ماموریت انجام دهد.
5⃣این ابتکار در راستای توسعه عمق راهبرد جمهوری اسلامی صورت گرفته و از حیث نظامی توان عملیاتی، تاکتیکی و اطلاعاتی را ارتقا داده تا جائیکه خلع توان تهاجمی نامتقارن را در فواصل دور جبران مینماید. به عبارتی تهدید نامتقاران را به معنای واقعی علیه دشمن در دوردستها معتبر میسازد.
🔻 مزیّن نمودن این شناور به نام شهید عبدالله #رودکی مبتکر تاکتیکهای رزم نامتقارن دریایی برای دشمن و به ویژه رژیمصهیونیستی این پیام آشکار را به همراه دارد که در صورت حضور خصمانه در منطقه با پاسخ سخت و پشیمان کننده همراه خواهند شد.
🖌 #احمد_بنافے【ڪارشناس زمانه】
【 #زمانه: آنچه یڪ تحلیلگر بایست بداند】
➖➖➖➖➖➖➖➖
🔻اگر #تحلیل_راهبردے میخوانید
🆔 | eitaa.com/joinchat/796000260C5d9fc9afdd
👆 #پیشنهاد_عضویت
هدایت شده از معیار
💢بسته بصیرتی روز💢
🔹-🔸🌹🔹-🔸
🔻نشریه اخبار و تحلیلهای شنبه، ۱ آذرماه
https://basirat.ir/fa/news/326318
🌀یادداشت روزنامهها 1 آذر ماه
https://basirat.ir/fa/news/326291
🔺اخبار ویژه 1 آذر ماه
https://basirat.ir/fa/news/326292
🔹-🔸🌹🔹-🔸
#نشستهای_بصیرتی
#ثامن
#روشنگری
#بصیرت
🆔 https://sapp.ir/meyar.pb
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔https://rubika.ir/meyar_pb
هدایت شده از معیار
121.mp3
1.07M
🌀ملتهايي كه مردم در آن از نظر مسئولان آن كشور نقشي دارند، همه جا چيزي شبيه بسيج هست منتهي به اين درخشندگي، به اين فراگيري، به اين زيبايي، به اين فداكاري، من در جايي سراغ ندارم... مقام معظم رهبري 77/9/2
🔹-🔸🌹🔹-🔸
💢#کلیپ_صوتی
❇️از بیانات رهبر فرزانه انقلاب به مناسبت #هفته_بسیج
💫#بسیج متکی است، بر فکر و اندیشه و بصیرت ...
💫#بسیج صرفا یک حرکت احساسی نیست...
#نشستهای_بصیرتی
#ثامن
#روشنگری
#بسیج
🆔 https://sapp.ir/meyar.pb
🆔 eitaa.com/meyarpb
🆔https://rubika.ir/meyar_pb
💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃
💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃
💛🍃💛🍃💛🍃
💛🍃💛🍃
💛🍃
🍃
#رمانڪابوسࢪویایے
#قسمت251
سینے چاے را بر مے دارم و روے میز مے گذارم.
یڪے از مردها بہ اسم نادر لیوان چاے را بر مے دارد.
زیر چشمے نگاهم مے ڪند.
سرم را پایین مے اندازم و بہ آشپزخانہ مے روم.
صداے مینا مے آید ڪہ با نفرے دارد صحبت مے ڪند.
جلوے من چیزے از ڪارهایشان نمے گویند.
مشغول خوردن مے شوند.
لیوانے برمے دارم. دستم مے لرزد و آب در ڪترے هم لرزان توے لیوان مے ریزد.
مراقبم چیزے را نشڪنم تا سر ڪوفت هاے مینا را نشنوم.
چاے را روے نعلبڪے مے گذارم.
پرده را ڪنار مے زنم و بہ آسمان نگاه مے ڪنم.
چقدر دلم براے آسمان پر مے ڪشد.
در چنین هواے بهارے مے چسبد آدمے در پیاده رو قدم بزند و بزند...
زیر درختان سبز و از خواب بیدار شده...
ولے من اینجا حبس شده ام.
بہ یاد نمے آورم در این چهار سال بیرون رفتہ باشم.
مدام از این خانہ تیمے چشم بستہ بہ دیگرے منتقل شده ام.
اصلا نمے دانم این خانہ در چہ خیابانے است! من ڪجاے این ڪرهے خاڪے نفس مے ڪشم؟؟
با داد مینا بہ خود مے آیم.
استڪان مے لرزد و آن را در هوا مے گیرم.
_اینجا وایستادے ڪہ چے؟ مگہ نگفتم لب پنجره و دم در واینستا؟
سرم را پایین مے اندازم و از پنجره دور مے شوم.
سفره را جمع مے ڪنم و ظرف ها را مے شویم.
با خودم فڪر مے ڪنم دنیا چہ چیز بیخودے ست.
چقدر وارونہ است!
ڪہ فڪرش را مے ڪردم دختر آقاے توللے ڪہ خیلے ها دستبوس اش بودن حال براے همچین آدم عقده اے نوڪرے ڪند؟
واقعا ڪہ دنیا ارزش ظلم ڪردن را ندارد.
ظلم براے دو روز دنیا ڪہ یڪ روزش شڪست است ارزش ندارد.
توے اتاق ڪوچڪ مے روم و روے گلیم مے نشینم.
بہ بیرون سرڪ مے ڪشم و بعد قرآنم را در مے آورم.
تنها چیزے ڪہ باعث شده براے لحظہ اے غم این خفت را تحمل ڪنم تنها خداست.
با خود مے گویم حتما حڪمتے است در این روزهاے سخت.
شاید از همین آتش روزهاے سخت است ڪہ ققنوسے بیرون مے آید.
در قرآن دنبال سورهے الشرح مے گردم.
هر وقت از عالم و آدم زده مے شوم بہ این سوره نگاه مے ڪنم و بارها این آیات را تڪرار مے ڪنم:
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿۵﴾
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا ﴿۶﴾
پس [بدان ڪہ] با دشوارے آسانے است (۵)
آرے با دشوارے آسانے است (۶)
محروم آسمان جز با این آیات نمے تواند قلب ناآرامش را درمان ڪند.
چند روزے زمزمہ هایے شده و گاه شاهد رفت و آمدها بہ خانہ هستم.
منتهے هیچ دستگیرم نمے شود.
انقدر چشم در این خانہ است ڪہ جرئت فضولے ڪردن را ندارم.
عصر بعد از ڪارها و صداے در مے شود.
ڪسے مے رود و در را باز مے ڪند.
منتظر مے مانم از گوشہے دیوار آشپزخانہ سرڪ بڪشم چہ ڪسے مے آید.
با شنیدن صداے پیمان و حرف هایش با مرد دیگر اشڪ در چشمم جمع مے شود.
دستم را روے دهانم مے گذارم.
نفس هایم مرا یارے نمے دهند.
خم مے شوم و از ڪنج دیوار نگاه مے اندازم.
پیراهن سفید بہ تن دارد و شلوار چینے.
تا مے خواهد گردن بچرخاند سرم را بلند مے ڪنم.
نمے گذارم مرا ببیند.
بعد از شنیدن صداے در اشڪ هایم را پاڪ مے ڪنم.
صداے نادر مرا از حالم بیرون مے ڪشد.
_اینجا چرا وایستادے؟
لب هاے لرزانم را حرڪت مے دهم:
_مَ...من ڪار مے ڪردم.
_نمیخواد! برو تو اتاق.
تا اجازه ندادن هم نیا بیرون.
باشہ مے گویم و خود را در اتاق محبوس مے ڪنم.
دلم بدجور مے تپد. مشتاق ذره اے صحبت هستم.
قدر یڪ سلام هم باشد ڪافے است.
در همین فڪرها هستم ڪہ در باز مے شود.
نیم رخ چهرهے پیمان در نظرم قاب مے شود.
خودم را جمع مے ڪنم.
_میخوام یڪم باهات حرف بزنم.
چیزے نمے گویم.
نگاهے بہ بیرون مے اندازد و سپس داخل مے شود.
نفس عمیقش چنگ بہ دلم مے زند.
با زبان لب تر مے ڪند و مے گوید:
_نتونستم...
نتونستم حرف مینا رو قبول ڪنم.
اون میگفت بڪشیمش... نتونستم!
نہ...! این دیگہ ڪار من نبود.
گفتم نڪشیمش. جونتو بهم بخشید.
نمے خوام فڪر ڪنے دارم منت میزارم نہ! خواستم بدونے پستم اما نامرد نیستم.
میان ڪلامش دوان دوان مے دوم.
_نہ پیمان! اسم مرد روے خودت نزار.
مرد بودن رو لڪہ دار نڪن.
مردونگے حرمت داره! مرد اونہ از سختے جا نزنہ ولے تو جا زدے سر چیزے ڪہ هیچ وقت بهش نرسیدے و نمے رسے.
مرد اونہ هر چے هم زن بر خلافش بود اون صبورے ڪنہ.
تو مرد نبودے...! تو اگہ مرد بودے...
#اینستاگرام:Instagram.com/aye_novel
#کپےبههیچوجهجایزنیست🚫
#نویسندهمبینارفعتی(آیه)
گروه نقد و بررسے کلام طلایے👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1291845699C24c0d4e14c
.....★♥️★.....
@kalametalaei
.....★♥️★.....
💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃
💛🍃💛🍃💛🍃💛🍃
💛🍃💛🍃💛🍃
💛🍃💛🍃
💛🍃
🍃
#رمانڪابوسࢪویایے
#قسمت252
بغض گلویم را مے فشارد.
دست روے گلو مے گذارم و بہ سختے بغضم را مهار مے ڪنم.
_تو مرد نبودے... اگہ مرد بودے نمیذاشتے دست حروم بہ ناموست بخوره!
تُ... تو اگہ مرد بودے تو تاریڪے انبار و اتاق خوفناڪ ولش نمے ڪردے.
وقتے فحش و ناسزا بهش میگفتن انگشت تو گوشت نمے ڪردے.
اسم مرد روے خودت نزار! مردونگے حرمت داره.
چیزے نمے گوید.
سرش پایین است. گاه دستش مے لرزد و صداے قورت دادن آب دهانش را مے شنوم.
_باش... من نامرد!
من پست.. من نا آدم.. هر چے میخواے بگے بگو.
فقط تونستم همین ڪارو بہ حرمت تلخے و شیرینے ڪہ باهم ڪشیدیم، بڪنم.
نمے تونم بیشتر از این جلوے سازمان بایستم.
تو هم درڪم ڪن... راهے ڪہ اومدم برگشت نداره.
برگردم اعدامم! باید تا هر جا مے تونم توے این ڪثافت پیش برم.
ڪارے ازم برنمیاد. عوضش براے تو دارم عملیات پشت عملیات میرم.
تا فقط نڪشنت... نمے دونم این حس لعنتے چیہ!
دوست داشتن یا ترحم.. یا هر ڪوفتے!
من تو رو وارر این وادے ڪردم. شایدم عذاب وجدان!
نمے تونستم بزارم همین قدر راحت بڪشنت.
اگہ یہ ذره دست از این افڪارت بر مے داشتے... گر چہ مثل قدیم نمے شد اما ازین بهتر مے شد.
چڪاچڪ ڪلماتش دلم را ریز ریز مے ڪند.
بهانہ هایش ڪارش را توجیہ نمے ڪند. هیچ وقت... هیچ وقت نمے بخشمش!
_ڪاش میذاشتے بمیرم.
ڪاش هیچ وقت بهشون التماس نمے ڪردے.
دوست ندارم بہ التماس اونا زنده باشم.
نمیخواد براے جون من عملیات برے... اگہ برات مهمم ڪارے برام نڪن.
نمیخوام اینطور برام دلسوزے ڪنے.
جون چند نفر دیگہ رو بگیرے و براے من. من راضے نیستم.
پیمان! جور گناهامون رو مے ڪشیم تو فقط برگرد!
چنان نہ را مے ڪشد و با قاطعیت مے گوید ڪہ مے لرزم.
_من آدم ڪشتم! تاوان من مرگہ... مرگ!
بعد هم در را بهم مے زند و بیرون مے رود .
روے زمین ولو مے شوم.
صداے نالہ و اشڪ هایم بهم تنیده مے شود.
من مے مانم و حسرت مرگے ڪہ آرزوست...
پشت در سرڪ مے ڪشم.
ظاهراً ڪسے نیست. بہ آشپزخانہ مے روم و صداے مینا و پیمان را مے شنوم.
حالت پچ پچ هاے نامفهوم است.
از آشپزخانہ بیرون مے آیم.
باز هم خبرے نیست و صدایشان از بالا مے آید.
فرصت را غنیمت مے شمارم و پشت در فالگوش مے ایستم.
ڪمے حرف ها برایم واضح تر مے شود.
پیمان مے گوید:
_نمیشہ با دمڪراسا و ڪوملہ ها سازش ڪرد.
با دستوراے بالا و برادر رجوے نمیشہ!
اینا خودمختارن و با برادر رجوے هم آب شون توے یہ جوب نمیره.
فعلا بهم گفتن تڪلیف همینہ ڪہ...
با شنیدن صداے پا بہ آشپزخانہ مے روم.
جارو را بہ دست مے گیرم و الڪے روے زمین مے ڪشم.
نادر از دور حواسش بہ من است.
خیلے ڪنجڪاوم بدانم مینا و پیمان در ادامہ چہ گفتند.
فڪر مے ڪنم از اتفاقات مهم است.
خیلے وقت است ڪہ جز رادیو مجاهد ڪہ آن هم هر از گاهے مینا از قصد مے گذارد، اخبار را دنبال نڪرده ام.
نشریہ مجاهد و رادیو شان هم فقط پوشش خبرے خودشان است و با تحریفات زیادے همراه است.
هر چہ هست انگار واقعا بوهایے مے آید .
تڪ بہ تڪ اعضا داخل مے شوند و بعد از ڪمے بیرون مے آیند.
دست آخر پیمان بیرون مے آید.
مرا در اشپزخانہ مے بیند و مردمڪ چشمش را بہ سویے دیگر هدایت مے ڪند.
بعد از خداحافظے هم مے رود.
مینا در چارچوب مے ایستد و مے گوید:
_خب دیگہ امروز بسہ. برو تو اتاق.
لیوان آب را ڪہ نوشیدم سر جا مے گذارم.
وارد اتاق مے شوم ڪہ مینا در را قفل مے ڪند.
دیگر بہ این قفل و بندها عادت ڪرده ام.
گوشہ اے دراز مے ڪشم.
لامپ ڪم جان اتاق بہ صفحہے قرآن مے تابد و دلم را روشن مے ڪند.
صبح صداها بیشتر مے شود.
پشت در هستم ڪہ مینا در را باز مے ڪند.
چیزے نمے گوید. انگار دارند وسایل جمع مے ڪنند.
چند ڪاغذ در تشت آهنے در حال گر گرفتن و سوختن هستند، تا رد و نشانے ازشان باقے نماند.
مینا غر مے زند:
_برو یہ چایے بریز گلومون خشڪ شد!
قبول مے ڪنم.
آب در ڪترے مے ریزم و بہ این فڪر مے ڪنم قرار است ڪجا بروند؟
یاد حرف هاے دیروز مے افتم و این ڪہ نڪند تڪلیف جدیدے رسیده؟
شاید هم مثل همیشہ براے رد گم ڪنے.
چاے را روے میز مے گذارم.
نمے گذارند ڪمڪ شان ڪنم و مبادا چشمم بہ اسرار ڪاغذ ها باز شود.
تا ظهر پیمان هم آمده.
وسایل را بار ماشین مے ڪنند.
مینا پیشم مے آید و چشم بند را بہ صورتم مے زند.
از پلہ هاے حیاط ڪہ پایین مے آییم سریع مرا داخل ماشین مے اندازد.
بعد هم سرم را خم مے ڪند تا ڪسے از بیرون مرا نبیند.
دهان بستہ شده ام تقلاے یڪ آه و فریاد دارد.
#اینستاگرام:Instagram.com/aye_novel
#کپےبههیچوجهجایزنیست🚫
#نویسندهمبینارفعتی(آیه)
گروه نقد و بررسے کلام طلایے👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1291845699C24c0d4e14c
.....★♥️★.....
@kalametalaei
.....★♥️★.....