eitaa logo
شِیخ .
10.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
128 ویدیو
5 فایل
‌الله ‌ - طلبه - نویسنده - فعال رسانه #طلبه‌ی‌جوان‌حزب‌اللهی . مدیر - @Modir_sheikh تبلیغات - @O_o_tab_o_O ناشناس : https://daigo.ir/secret/84750920
مشاهده در ایتا
دانلود
خسته شدی؟ خب استراحت کن(: تو یه آدمی نه ماشین حساب تو یه آدمی نه یه تراکتور ... چرا فکر میکنی همش باید بدوی؟ چرا فقط به مقصد فکر میکنی؟ صبور باش، آروم باش. لبخند بزن. به خودت حق بده گاهی از همه چیز خسته بشی. شاید نیاز باشه یه مدت به خودت زمان بدی. شاید لازم باشه یکم خودتو درک کنی. از شکست نترس، از تجربه های جدید نترس، از ترک عادت‌های منفی‌ت نترس. شجاع باش و صبور. با عشق نفس بکش و با خیالپردازی سر روی بالش بزار. هوای خودتو داشته باش‌. رها کن غمو :) دلم خواست خیلی یهویی باهاتون حرف بزنم. و بگم همه قهرمان‌ها یه وقتی یه جایی کم آوردن، نشستن اما دوباره پا شدن. به خودت سخت نگیر ..🌿
یه بیست و چهار ساعت نت نداشتم، چقدر همه چیز واقعی‌تر بود.
کنجِ دنجِ خانه :)
‌ آن‌روز بارانِ شدیدی می‌بارید‌. با جزئیات در خاطرم مانده‌است که با چه احساس لطیف و شاعرانه‌ای در هوای قم نفس میکشیدم و به اطراف نگاه می‌کردم. مدتها بود با همسرم تصمیم گرفته‌بودیم برای کنج دنج منزل‌مان، کتیبه‌ای بخریم. و آن ماجرای زیبا، در همان روز سرد بارانی اتفاق افتاد. انگار این پرچم ناب، این تصویر زیبا، روی دیوار مغازه نصب شده بود تا دل از ما ببرد. حالا ایامی‌ست که صبح ها نگاهمان قفل می‌ماند روی این تصویر و دلمان قنج می‌رود‌.‌. این روزها که دلتنگ حرم اربابمان هستیم شاید این تصویر التیامی بشود و کمی آراممان کند :) ✍🏻 طلبه‌ی‌جوانِ‌حزب‌اللهی |
برای من از تابستان بگو . کمی بیشتر ...
‌ آدمیزاد نه آن‌که مشتاق غم باشد بلکه صاحب اندوه است ‌. غریبه نیست با غم و با شادی، هردو را به صورت یکسان می‌شناسد. منتهی یکی را بیش از دیگری دوست می‌دارد.‌ که اتفاقا در این میان اصلا دوست داشتن یا نداشتن انسان مهم نیست. زیرا که هردوی احساسات، یعنی غم و شادی، به صورت کاملا مساوی در درون ما حیات دارند و هرگاه که بخواهند ظهور پیدا می‌کنند. و این از شگفتانه‌های خلقت است... ‌ ✍🏻 طلبه‌ی‌جوانِ‌حزب‌اللهی
‌ به قول فاضل نظری : لبخند و اشک، شادی و غم، رنج و آرزو از ما به دل مگیر، همین است زندگی!
‌امشب کاملا اتفاقی و دلی، رفتم سراغ گلدوزی‌. خیلی هنرِ این کارو ندارم. منتهی یه نیروی عجیب غریب و کِشَنده منو می‌برد سمت نخ عمامه و پارچه، منم کم نیاوردم و همون یدونه گلی که بلد بودم رو گلدوزی کردم.. اما یه درس خیلی قشنگ گرفتم :) دلم نیومد به شما نگم. انگار رزق امشب ما پنهان شده بود توی همین اتفاق کوچیک ...
‌ من هم از گلدوزی اصلی، که میشه رویِ پارچه عکس گرفتم و هم از پشت پارچه که پر از گره و بهم‌ریختگیِ و هیچ زیبایی نداره ... توجه کردید ؟ ‌
‌ ‌قصه‌ی این عکس، روایت ما آدم‌هاست. همه‌ی ما یک وجه بی‌نقص داریم و وجه دیگرمون پر از عیب و نقص و اتفاقات تلخ و تجربه‌های زجر آوره. در طول زندگی، با آدم‌هایی مواجه میشیم که شاید از دید ما شادترین و موفق‌ترینِ آدم‌ها باشند‌‌. اما در نهان سنگینیِ غم‌های زیادی روی شونه‌شون باشه. یا بخاطر اون جایگاهی که هستند هزاران هزار مانع سخت رو با زحمت رد کرده باشند. اما ما نمی‌بینیم. چون نمیخواییم که ببینیم.... کسی به ما نگفته دوست داشتن‌آدمها یعنی دوست داشتن خودِ خودِ خود اون آدمها. نه فقط بخشی از اونها! یه آدم، دو رو داره. درست مثل عکس همین گلدوزی ساده. یه رو پر از زیبایی و یه رو پر از چاله چوله های عمیق. ما برای دوست داشتن کسی، پیش از هر چیزی باید یاد بگیریم که هردو روی اون آدم رو بپذیریم و بخواییم‌. اگه گره‌های پشت گلدوزی رو باز کنیم، ناخودآگاه گل زیبایی که روی پارچه شکل گرفته از بین میره و نابود میشه. شاید دلیل وجود خیلی از مشکلات و موانع توی زندگی ماهم همین باشه. شاید خدا خواسته با اون گره‌ها مارو زیباتر کنه.. این گلدوزی ساده‌ی دلیِ امشب من، خیلی برام درس داشت و حالمو خوب کرد. امیدوارم حرفهایی که زدم به درد شماهم بخوره(: ‌ ✍🏻طلبه‌ی‌جوانِ‌حزب‌اللهی
تجملات که نباشد همه‌چیز دلی‌تر است. همه‌چیز واقعی‌تر است. رنگ و بوی مهر می‌دهد و عشق بیشتر در آن جریان دارد. پ.ن: خاطرات امشب، یکم حالت توبیخ داشت. قدیم ترها خیلی سادگی، زیباتر بود از دیدگاهِ خودم. اما این‌روزها یکم قاطیِ بازی دنیا شدم و فکر می‌کنم خبریه. ولی نه! تهِ تجملات و دنیاطلبی پوچی و سرخوردگیِ (: ‌
به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت..
‌ ‌نویسنده شدم تا بتوانم بگویم که حس­‌هایی در این دنیا هست که آن­‌ها را نمی­‌شود با جملات معمولی گفت :) شهریار مدنی پور ‌
‌میدونستی خیلی چیزهایی که الان تو داری و برات معمولی شده، برای خیلی‌ها آرزو و حسرتِ :)؟
‌ به نظرم خانم‌ها و آقایون متاهل، هرچند وقت یکبار توی خلوت خودشون بشینن و فکر کنن توی مدتی که متاهل شدن چه تغییراتی داشتن و فرقشون با دوران مجردی چیه؟ به تعبیر من زندگی متاهلی هرثانیه‌اش رشد و تکاملِ اگر خودمون بخواییم‌. حتی روزمرگی های زندگی متاهلی عبادتِ. شما طبق روال همه‌ی زندگی ها بعد از ناهار ظرف میشوری و همین ظرف شستن برات حسنه محسوب میشه. و خیلی مسائل جزئی و ساده‌ی دیگه که پر از خیر و برکتِ ! ‌
‌ امروز غروب آفتاب را، در حالی پشت سر گذاشتم که به سوی معشوق سفر میکردم. به سمت بانویی میرفتم که نه فقط این روزها که همیشه پناهِ عزیزِ من بوده‌ است. پ.ن : همراه همیشگی من، حتی در سفر، کتاب عزیزم رو توی تصویر میبنید :)
‌ فرصتِ نگاشتن وقایع در سفر یقینا اندک است. بسنده میکنم به تصاویری که مملو از درس است و جان دارد. ‌
فَقُل حَسبِيَ اللَّهُ لا إِلٰهَ إِلّا هُوَ
خدایا ما هرچه که درگیر خاک باشیم باز چشم‌‌هایمان به آسمان است :)
آرامش محض :)