eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
479 دنبال‌کننده
2هزار عکس
610 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
غزل غریب در خانه‌ات غریبه و در کوچه‌ها غریب هرگز نبوده هیچ کسی در دو جا غریب   نامرد بود و شیشه‌ی عمر تو را شکست در خانه‌ات گذاشت تو را آشنا غریب  می‌خواستم که نام ترا بر لب آورم دستی ولی گذاشت ردیف مرا: غریب از تو گدا رسید به دولت ولی دریغ در ملک خویشتن، شدی ای پیشوا غریب بودند آشنا همه در کوچه با شما ماندی کنار مادر خود، پس چرا غریب؟   دستان سنگ خورد به آیینه، خرد شد افتاد مادرت به زمین، بی هوا، غریب   دیدم مدینه را شدم از اشک، آبشار ریحانه بود پیش رسول خدا غریب در باغ مصطفی، گل تو خاک می‌خورد پیچیده‌ است عطر تو در این فضا غریب  پرپر شدی و تشت، تو را در بغل گرفت مادر به گریه گفت عزیزم: بیا غریب! نه گنبدی، نه صحن و سرایی، نه زائری مثل بقیع هست مگر کربلا غریب؟ صبح دوشنبه، قبل سلام علی الحسین گویم تو را به گریه، سلام علی غریب  ع 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
علیه‌السلام 🔹چه فراقی!🔹 دم به دم تا همیشه قلب پدر با نفس‌های تو هماهنگ است روز و شب قاصدک خبر می‌داد دل بابا برای تو تنگ است تو تمام وجود بابایی او ولی از وجود خود دور است بی‌تو هر لحظه قطره در قطره اشک او دانه‌های انگور است چه فراقی خدا! که از وصفش دل واژه، دل قلم خون است لحظه لحظه نفس نفس بی‌تو دم او زهر و بازدم خون است می‌نویسم ولی نمی‌دانم پای این روضه تا کجا بکشد می‌نویسم ولی خدا نکند پدرت روی سر عبا بکشد مو به مو مثل شام گیسویت چلۀ تاک هم پریشان است اشک تو روی جسم او یعنی غسل باران به دست باران است پیکرش غرق گل شد اما باز گریه کردی دلت کجاها رفت لحظه‌ای چشم بستی و دیدی تیغ و شمشیر و نیزه بالا رفت روضه‌خوان پدر شدی آن دم یک طرف قلب خیمه‌ها می‌سوخت آن طرف روی نیزه‌ها دیدی سر خورشیدِ کربلا می‌سوخت بی‌گمان موقع کفن کردن بین دستان تو کفن لرزید چه کشیده‌ست آن امامی که عشق را بین بوریا پیچید نقاشی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
علیه‌السلام 🔹حضرت نور🔹 سلام ای طبیب طبیبان سلام سلام ای غریب غریبان سلام الا ماهتاب شبستان توس الا حضرت نور، شمس‌الشموس غریبم من از راه دور آمدم به دنبال یک جرعه نور آمدم شبم، آه یک جرعه ماهم بده پناهی ندارم پناهم بده ببخشا اگر دور و دیر آمدم جوان بودم، امروز پیر آمدم منم زائری خام و بی‌ادعا کبوتر کبوتر کبوتر دعا اگر مست و مسرور و شاد آمدم من از سمت باب‌الجواد آمدم من از عطر نامت بهاری شدم تو را دیدم آیینه‌کاری شدم تو این خاک را رنگ‌وبو داده‌ای به ایران من آبرو داده‌ای ببخشای این عاشق ساده را ببخشای این روستازاده را تو را دیدم و روشنایی شدم علی‌بن‌موسی‌الرضایی شدم... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
هدایت شده از علیرضا زادبر
مظلومیت امام بی حد است . زمان تدفین اجازه ندادند کنار پیامبر(ص) دفن شود. به پیکر امام جسارت کردند. نزد اباعبدالله الحسین(ع) رفتند که شمشیر بکشیم حضرت فرمود: برادرم وصیت کرده است به قدر خون حجامت هم خون جاری نشود! . ائمه در عصر حیات و حضورشان خواهان و طرفدار داشتند؟ جامعه همراهشان بود؟ عموم به آنان گرایش داشت!؟ https://eitaa.com/Politicalhistory
هدایت شده از علیرضا زادبر
باران نمی بارد؟ از پا قدم علی بن موسی الرضاست! شاید دستگاه تبلیغی مامون عباسی و شخصیت خود نزدیک ترین و شبیه ترین فرد به معاویه باشد. وقتي مأمون، امام رضا(ع) را خود کرد، ديگر باران نباريد. برخي از اطرافيان مأمون و مخالفان امام رضا(ع) گفتند: ببينيد! از وقتي علي‌بن‌ موسي‌الرضا اينجا آمده و وليعهد ما شده، خدا باران ‌را از ما گرفته است. https://eitaa.com/Politicalhistory
گرچه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
درسی برای زندگی از امام حسن(ع) «هرگاه ديدى كسى با آبروى مردم بازى مى‌كند، سعى كن كه تو را نشناسد؛ زيرا آبروى آشنايانش كمترين ارزش را نزد او دارد» ◼️چقدر این حدیث مهم و کاربردیه(مثل همه‌ی سخنان نیکوی ائمه علیهم السلام) 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علیه‌السلام 🔹به حریمت پناه آوردم🔹 می‌رسم خسته می‌رسم غمگین گرد غربت نشسته بر دوشم آشنایی ندیده چشمانم آشنایی نخوانده در گوشم می‌رسم چون کویری از آتش چون شب تیره‌ای که نزدیک است تشنهٔ آفتاب و بارانم دیده کم آب و سینه تاریک است آمدم تا کنار مرقد تو دامنی اشک و آه آوردم مثل آهوی خسته از صیّاد به حریمت پناه آوردم آمدم تا خزان قلبم را با نگاهی پر از جوانه کنی بشکند بغض و اشک‌هایم را مثل تسبیح دانه‌دانه کنی در طواف تو مثل پروانه هستی‌ام را به باد خواهم داد تا نگاهم کنی تو را سوگند به عزیزت جواد خواهم داد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست این قصّۀ جانگداز را پایان نیست پای تو دو ماه، عاشقی کرده دلم دل کندن از این کتیبه‌ها آسان نیست 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و ادب و مهربانی عزاداری‌ها قبول در ساعات پایانی محرم و صفر هستیم خوب است در این لحظات اندکی بیندیشیم هدف از همه‌ی این عزاداری‌ها و مراسم‌ها و روضه و اشک و نذورات و پیاده روی و ... چیست؟ صرفا کسب ثواب؟ خب اینطور که ما انسا‌‌ن‌های تاجری هستیم!( ابوتراب فرمودند) برای فراموش نشدن تاریخ؟ خب در کتاب‌ها می‌نویسند سالی یک مختار هم بدهند کافیست. مگر بقیه‌ی تاریخ فراموش شده است؟ یا مگر تاریخ بقیه ائمه مهم نیست که اتفاقات یک روز (بلکه یک نصفه روز) از زندگی یک امام را(که ده سال امامت کردند) ۶۰ روز همه جوره بزرگ می‌کنیم؟ برای شناخت ظالم و مظلوم؟ این هم که نیاز به این همه تشکیلات ندارد! امام روح‌الله فرمودند محرم و صفر است است که اسلام را زنده نگه داشته است، حیات اسلام قرار است چه به ما بدهد؟ یا نشانه های این حیات چیست؟ اصلا همین "زنده ماندن اسلام" یعنی چه؟ مسیحیت و یهودیت که محرم و صفر ندارند مرده‌اند؟ زنده‌اند؟ ضرر کردند؟ سود کردند؟ آیا بعد از سالی دو ماه(ضرب‌در سنمان کنیم) تغییری در ما ایجاد شده؟ به هدف نزدیک شدیم؟ ... و سوالات فراوانی از این دست. لابد جواب می‌دهید بله اهداف زیادی پَسِ این آیین‌هاست، (حالا بعضیش را می‌دانیم بعضیش را خیر) قبول، اگر حتی یک هدف را می‌شناسیم تا حالا سنجیده ایم که چقدر به آن هدف نزدیک شده‌ایم؟ مایلم بدانم شما تصور یا علمتان از اهداف این مراسمات و مناسکی که ۶۰ روز همه درگیرش می‌شویم چیست؟ اگر دوست داشتید در خصوصی جواب دهید می‌خواهم به نتیجه ای برسم. اگر هم تا الان فکر نکردید می‌توانید همین را بگویید.
🔹شاید تو خواستی...🔹 شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست این‌گونه زخم‌خورده و بی‌سر بیاورم یک قطعه خواندی از روی نی، شاعرت شدم آن قطعه را نشد به غزل دربیاورم یک پرده خواندی از روی نی، آتشم زدی این شعله را چگونه به دفتر بیاورم؟ با حنجر تو کاری اگر خنجری نداشت کاری نداشت واژۀ بهتر بیاورم وقف تو اشک‌ها و غزل‌هام، تا اگر گفتی گواه عشق بیاور، بیاورم فصل عزا تمام شد اما چگونه من پیراهن عزای تو را دربیاورم تا می‌وزید نام تو، پر می‌کشید دل چیزی نمانده بود که پر دربیاورم نزدیک بود در تب گودال قتلگاه از عرش ربنای تو سر دربیاورم با اشک آمدم به وداعت که لااقل آبی برایت این دم آخر بیاورم این واژه‌ها به کار رثایت نیامدند با زخم‌های تو چه برابر بیاورم؟ آخر نشد که آب برایت بیاورند؟ این روضه را گذاشتم آخر بیاورم امسال هم دعای فرج، بی‌جواب ماند من می‌روم برای تو یاور بیاورم قرآن بخوان که گوش دلم با صدای توست این بیت هم، سرِ غزلی که فدای توست 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast