eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
532 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
670 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱در تفسیر سوره بقره 🌱 تفاوت میان مزدورِ بهشت و عارف: «لَیسَ البِرّ اَنْ تُوَلّوا وجُوهَکم قِبَلَ المَشرِقِ وَالمَغرب». از روی ظاهر، در این آیت آنچه شرط شریعت است بشناختی، اکنون از روی باطن به زبان اشارت آنچه نشان حقیقت است بشناس، که حقیقت مر شریعت را چون جان است مر تن را، تن بی‌جان چون بود؟ شریعت بی حقیقت همچنان بوَد. شریعت بیت الخَدَم، است همه خلق در او جمع، و عمارت آن به خدمت و عبادت. و حقیقت بیت الحَرَم است عارفان در او جمع، و عمارت آن به حرمت و مشاهدت؛ و از خدمت و عبادت تا به حرمت و مشاهدت چندان است که آشنایی تا دوستداری. آشنایی صفت مزدور است، و دوستداری صفت عارف. مزدور همه ابوابِ برّ که که در آیت برشمردیم بیارد، آنگه گوید: آه اگر باد بر آن جَهد تا از آن چیزی بکاهد، که آنگه از مزد بازمانم، و عارف آن همه به شرط خویش به تمامی بگزارد آنگه گوید: آه! اگر از آن ذره‌ای بماند! که آنگه از دولت بازمانم. به هرچ از راه باز افتی چه کفر آن حرف و چه ایمان به هرچ از دوست وامانی چه زشت آن نقش و چه زیبا مزدور گوید: نماز من، روزه من و زکات من و صبر من در بلاها، و وفای من در عهد‌ها. و عارف گوید به زبان تَذلُّل: من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم؟ دیده حمّال کنم بار جفای تو کَشم بوی جان آیدم از لب که حدیث تو کنم شاخ عز رویدم از دل که بلای تو کَشم پیر طریقت گفت: من چه دانستم که مزدور، اوست که بهشت باقی او را حظّ است، و عارف، اوست که در آرزوی یک لحظ است. من چه دانستم که مزدور در آرزوی حور و قصور است، و عارف در بحر عیان غرقهٔ نور است. 🖊توضیحات: ۱_ لَیسَ البِرّ اَنْ تُوَلّوا وجُوهَکم قِبَلَ المَشرِقِ وَالمَغرب: نیکی و پارسایی نه همه آن است که رویهای خویش فرا دارید در نماز سوی مشرق که برآمدنگاه آفتاب است و مغرب که فروشدنگاه است.( بقره،۲/آیه ۱۷۷). ۲_ ابواب برّ: اقسام و گونه‌های نیکی و اعمال خیر ۳_ به شرط خویش: به طور کامل و مطابق شرایط لازم ۴_ شاخ عز رویدم...: [ای محبوب و ای معبود] اگر من بلای تو را بکشم از تخم آن بلا، از دل من شاخه عز و ارجمندی سبز می‌شود. ۵_ پیر طریقت گفت من چه دانستم...: یعنی آن که خدا را می‌پرستد تا به عوض آن بهشت نصیبش گردد؛ او بنده عارف و عاشق خدا نیست بلکه مزدور بهشت است. ۶_لحظ: نگاه، لحظه 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🌿ابعاد الطاف حق روزگاری که آدم را وفا نداشت تو را کی وفا دارد، عمری که بر نوح به پایان رسید با تو کی بقا دارد؟ اجلی که بر خلیل تاختن آورد تو را کی فرو گذارد؟ مرگی که بر سلیمان کمین ساخت با تو کی مسامحت کند؟ موکّلی که جان مصطفی را تقاضا کرد با تو کی مدارا کند؟ اگر عمر نوح و مال قارون و ملک سلیمان و حکمت لقمان به دست آری به در مرگ سود ندارد و با تو محابا نکند. هفت هزار سال کم کسری تا آدمیان اندر این سفرند. از اَصلاب به ارحام می‌آیند و از ارحام به پشت زمین و از پشت زمین به شکم زمین می‌روند. همه عالم گورستان است، زیر او همه حسرت، زبر او همه حسرت. سر برآر و از آسمان بپرس که در شکم چند نازنین داری. سَل الطّارَم الْعالی الذُّری عَنْ قَطینِه نَجا مانَجا مِنْ بُؤسِ عَیْشٍ وَلینِهِ فَلَمّااسْتَوَی فی الْمُلْکِ وَاسْتَعْبَدَالْوَری رَسولُ الْمَنَایَا تَلَّهُ لِجبینه ای سُخرهٔ امل! ای غافل از اجل! ای اسیر آز! ای بندهٔ نیاز! تا کی در زمستان، غم تابستان خوری و در تابستان غم زمستان، و کاری که لامحاله بودنی است از آن نه اندیشی و راهی که علی التّحقیق رفتنی است زاد آن راه بر نگیری؟! شغل دنیا راست می‌داری و برگ مرگ نسازی. ای مسکین! مرگت در قفاست از او یاد آر. منزلت گور است آباد دار. امروز در خوابی، باش تا بیدار گردی. امروز مستی، باش تا هوشیار گردی. حُطام دنیا جمع می‌کنی و از مستحق منع می‌کنی، چه طمع داری که جاوید با آن بمانی، باش تا ملک الموت درآید و جانت غارت کند، وارث درآید و مالت غارت کند، خصم درآید و طاعتت غارت کند. کرم درآید و پوست و گوشت غارت کند. 🖊معنی بیت: از ساکنان این سقف بلند بی‌کرانه بازپرس، تا بدانی که آنکه از سختی و یا سازگاری روزگار نجات یافت، به حقیقت برست. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast