یکروز میآیی که من، دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی، چشم انتظارت نیستم
#شعر
#افشین_یداللهی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
یکروز میآیی که من، دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی، چشم انتظارت نیستم
#افشین_یداللهی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانهای به دام جنونم کشید و رفت
پس کوچههای قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
یک آسمان ستارهی آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت
من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت
خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت
تا از خیال گنگ رهایی، رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت
شاید به پاس حرمت ویرانههای عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت
تا از حصار حسرت رفتن، گذر کنم
رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت
دیگر اسیر آن منِ بیگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت!
#افشین_یداللهی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
گاهی همان کسی که دم از عقل میزند
در راه هوشیاری خود مست میرود
#افشین_یداللهی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast