راندم چو از مهرت سخن، گفتی بسوز و دم مزن
دیگر بگو از جان من, جانا چه میخواهی؟ بگو
مهرداد اوستا
#بداهه_سرایی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#بداهه_سرایی
#بیت
به چشم آنکه نبیند حضور رحمت را
چگونه باز کنم دفتر محبّت را؟
محمدجواد محبت
سلام و احترام
✨طاعات قبول✨
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#بداهه_سرایی
#بیت
به چشم آنکه نبیند حضور رحمت را
چگونه باز کنم دفتر محبّت را؟
#محمدجواد_محبت
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
گرفته است نگاهت ز من منیت را
نهادهای به سرم سایهی محبت را
در این غریبی دنیا که بیکسی درد است
نکن دریغ ز من برکت حضورت را
قلم به دست گرفتم که رقص واژه کنم
غزل سرایم و گویم من این حقیقت را
که وصل، معجزهی صبرهای بیحد است
چگونه وصف کنم راز این حکایت را؟!
چقدر فاصله دارم من از خودم، از تو
چه سخت میگذرانیم ترک عادت را
همین که مرگ رسید و جدا شدیم از هم
بیا که قدر بدانیم این غنیمت را
#بداهه
#کـویـر
#الـهـام_زارع
سلام.صبح همگی به خیر و برکت
مطروحهی بداهه سرایی امروز رو بعد از دو هفته وقفه اعلام میکنم خدمتتون
#بداهه_سرایی
چون زلف توام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بیسروسامانی
من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن
قافیه: -ان ("ی" الحاقی)
#بداهه_سرایی
بیت:
جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست
سوگند خورم من که بجای تو کسم نیست
یا
جهان را زیر و رو کردهست گیسوی پریشانت
از این عالم چه میخواهی همه عالم به قربانت
#بداهه_سرایی
امان از داستان عشق و فرجام غمآلودش
نمیدانستم این آتش به چشمم میرود دودش
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
قافیه: ودش (ش الحاقیه)