eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
532 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
926 ویدیو
76 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
نفس فرشتگان ای گل خوش‌نسیمِ من، بلبل خویش را مسوز کز سرِ صِدق می‌کند، شب همه شب دعای تو من که ملول گشتمی، از نَفَس فرشتگان قال و مَقالِ عالمی، می‌کشم از برای تو شاخ نبات حافظ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
هواخواه توام جانا و می‌دانم که می‌دانی که هم نادیده می‌بینی و هم ننوشته می‌خوانی ملامت‌گو چه دریابد میان عاشق و معشوق نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
یوسف مصری قلم را آن زبان نَبوَد که سِرّ عشق گوید باز وَرایِ حدّ تقریر* است، شرح آرزومندی اَلا ای یوسُف مصری، که کردت سلطنت مغرور پدر را بازپرس، آخر کجا شد مهر فرزندی؟ جهان پیر رعنا* را ترحّم در جِبِلَّت* نیست ز مهر او چه می‌پرسی؟ در او همّت چه می‌بندی؟ * تقریر: سخن و گفتار. *رعنا: خودپسند و مغرور. *جبلّت: سرشت و باطن. شاخ نبات حافظ، دکتر برزگر خالقی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ای هدهد صبا به سبا می‌فرستمت بنگر که از کجا به کجا می‌فرستمت حیف است طایری چو تو در خاک‌دانِ غم زین جا به آشیانِ وفا می‌فرستمت در راهِ عشق مرحلهٔ قُرب و بُعد نیست می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت هر صبح و شام قافله‌ای از دعای خیر در صحبتِ شمال و صبا می‌فرستمت تا لشکرِ غمت نکند مُلکِ دل خراب جانِ عزیزِ خود به نوا می‌فرستمت ای غایب از نظر که شدی هم‌نشین دل می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت در رویِ خود تَفَرُّجِ صُنع خدای کن کآیینهٔ خدای‌نما می‌فرستمت تا مطربان ز شوقِ مَنَت آگهی دهند قول و غزل به ساز و نوا می‌فرستمت ساقی بیا که هاتفِ غیبم به مژده گفت با درد صبر کن که دوا می‌فرستمت حافظ، سرودِ مجلس ما ذکرِ خیرِ توست بشتاب هان که اسب و قبا می‌فرستمت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
ای غایب از نظر که شدی هم‌نشین دل می‌گویمت دعا و ثنا می‌فرستمت 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش می‌دارم به طَرَب حمل مَکُن سرخیِ رویم که چو جام خونِ دل عکس برون می‌دهد از رخسارم پردهٔ مطربم از دست برون خواهد برد آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم پاسبانِ حرمِ دل شده‌ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نَگْذارم منم آن شاعرِ ساحر که به افسونِ سخن از نِیِ کِلک، همه قند و شِکَر می‌بارم دیدهٔ بخت به افسانهٔ او شد در خواب کو نسیمی ز عنایت که کُنَد بیدارم؟ چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید با که گویم که بگوید سخنی با یارم؟ دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا بجز از خاکِ درش با که بُوَد بازارم؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
صبا به لُطف بگو آن غزالِ رَعنا را که سَر به کوه و بیابان، تو داده‌ای ما را شِکرفُروش که عُمرَش دراز باد چرا تَفَقُّدی نَکُنَد طوطیِ شِکرخا را؟ غرورِ حُسنت اجازَت مَگَر نداد اِی گُل که پُرسِشی نَکُنی عَندَلیبِ شِیدا را؟ به خُلق و لُطف تَوان کرد صیدِ اهلِ نَظَر به بند و دام نَگیرَند مرغِ دانا را نَدانَمَ ازْ چه سبب رنگِ آشنایی نیست سَهی‌قَدانِ سیَه‌‌چشمِ ماه‌سیما را چو با حبیب نِشینی و باده پِیمایی به یاد دار مُحِبّانِ بادپیما را جُز این قَدَر نَتوان گفت در جَمالِ تو عیب که وضع مِهر و وفا نیست رویِ زیبا را در آسمان نه عجب، گَر به گفتهٔ حافظ سُرودِ زُهره به رقص آوَرَد مَسیحا را معنی لغات: تفقّدی: ۱. جستجو کردن، جویا شدن. ۲. گمشده را بازجستن. ۳. دلجویی کردن. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دلا بسوز که سوزِ تو کارها بِکُنَد نیازِ نیمْ‌شبی دفعِ صد بلا بِکُنَد عِتابِ یارِ پری‌چهره عاشقانه بکَش که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکُند ز مُلک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمتِ جامِ جهان‌نما بکُند طبیبِ عشق مسیحا‌دَم است و مُشفِق، لیک چو دَرد در تو نبیند که را دوا بکُند؟ تو با خدایِ خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مُدَّعی خدا بکُند ز بختِ خفته ملولم، بُوَد که بیداری به وقتِ فاتحهٔ صبح، یک دعا بکُند؟ بسوخت حافظ و بویی به زلفِ یار نَبُرد مگر دِلالتِ این دولتش صبا بکُند 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
گر از این منزل ویران به سوی خانه روم دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم زین سفر گر به سلامت به وطن باز رسم نذر کردم که هم از راه به میخانه روم آرایه دلیل عکس: برای مطلبی دلیل و توجیهی بیاورند که کاملاً برخلاف انتظار و مخالف عرف و عادت باشد این یکی از شیوه‌های ایجاد طنز است. نگاهی تازه به بدیع، دکتر سیروس شمیسا 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
تَنَت به نازِ طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزردهٔ گزند مباد سلامتِ همه آفاق در سلامتِ توست به هیچ عارضه شخصِ تو دردمند مباد جمالِ صورت و معنی ز امنِ صحتِ توست که ظاهرت دُژَم و باطنت نَژَند مباد در این چمن چو درآید خزان به یغمایی رهش به سروِ سهی قامتِ بلند مباد در آن بساط که حُسن تو جلوه آغازد مجالِ طعنهٔ بدبین و بدپسند مباد هر آن که رویِ چو ماهت به چشمِ بد بیند بر آتشِ تو به جز جانِ او سپند مباد شفا ز گفتهٔ شِکَّرفِشانِ حافظ جوی که حاجتت به عِلاجِ گلاب و قند مباد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
بیانِ شوق چه حاجت؟ که سوز آتش دل توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد هوایِ کویِ تو از سر نمی‌رود آری غریب را دلِ سرگشته با وطن باشد 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
من این حروف نوشتم، چنان که غیر ندانست تو هم ز روی کرامت، چنان بخوان که تو دانی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast