قصهی بلند روزگار
دل به ناگهان شبی دچار شد، نیامدی
چشم ماه و آفتاب، تار شد، نیامدی
سنگهای سرزمین من در انتظار تو
زیر سُمّ اسبها، غبار شد، نیامدی
چون عصای موریانه خورده، دستهای من
زیر بار درد، تار و مار شد، نیامدی
ای بلندتر ز کاش و دورتر ز کاشکی
روزهای رفته بیشمار شد، نیامدی
عمر انتظار ما، حکایت ظهور تو
قصهی بلند روزگار شد، نیامدی
حق با صدای توست، گزیدهی اشعار عبدالجبار کاکایی، ص ۱۶۵.
#عبدالجبّار_کاکایی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انتظار
دل به ناگهان شبی دچار شد، نیامدی
چشم ماه و آفتاب تار شد، نیامدی
سنگهای سرزمین من در انتظار تو
زیر سُمّ اسبها غبار شد، نیامدی...
ای بلندتر ز کاش و دورتر ز کاشکی
روزهای رفته بیشمار شد، نیامدی
عمر انتظار ما، حکایت ظهور تو
قصهی بلند روزگار شد، نیامدی
حق با صدای توست، گزینهی اشعار عبدالجبار کاکایی
#عبدالجبار_کاکایی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هدایت شده از آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
انتظار
دل به ناگهان شبی دچار شد، نیامدی
چشم ماه و آفتاب تار شد، نیامدی
سنگهای سرزمین من در انتظار تو
زیر سُمّ اسبها غبار شد، نیامدی...
ای بلندتر ز کاش و دورتر ز کاشکی
روزهای رفته بیشمار شد، نیامدی
عمر انتظار ما، حکایت ظهور تو
قصهی بلند روزگار شد، نیامدی
حق با صدای توست، گزینهی اشعار عبدالجبار کاکایی
#عبدالجبار_کاکایی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast