چشم مرا پیاله ی خون جگر کنید
هر وقت تر نبود به اجبار تر کنید
من کمتر از گدای شب جمعه نیستم
خانه به خانه دست مرا در به در کنید
بدکارهها به نیمه نگاهی عوض شدند
مارا فُضِیل فرض کنید و نظر کنید
این تحبسالدعا شدن از مرگ بدتر است
فکری برای این نفس بی اثر کنید
باید برای سوختنم چارهای کنم
این روزه روزه نیست برایم سپر کنید
العفو گفتنم که به جایی نمیرسد
ذکر حسین حسین مرا بیشتر کنید
در میزنیم و هیچ کسی وا نمیکند
پس زودتر امام رضا را خبر کنید
#علیاکبر_لطیفیان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
#حضرت_زینب علیهاالسلام
🔹زهرای کربلا🔹
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
گفتیم دختر اسدالله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری
تو از زمان کودکیات تا بزرگیات
شیواترین مُفَسِّر الله اکبری
تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند میبری
بر شانههای سبز تو بار رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
::
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...
غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تو
نزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟
گیرم که خیمۀ تو به تاراج رفته است
گنجینههای باغ بهشت است مال تو
از گوشههای چشم تو، ساحل درست شد
از سایۀ عفاف تو، محمل درست شد
::
ای سایۀ بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت
مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که چون هلال گذشت از برابرت
شبزندهدارِ شامِ غریبانِ کربلا!
دلبستۀ نماز شب تو برادرت
ای خطبۀ رسای تو نهجالبلاغهات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
ای قلۀ نجابت و ایثار جای تو
عطر حضور فاطمه دارد صدای تو
#علیاکبر_لطیفیان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
هدایت شده از آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
#حضرت_زینب علیهاالسلام
🔹زهرای کربلا🔹
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
گفتیم دختر اسدالله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری
تو از زمان کودکیات تا بزرگیات
شیواترین مُفَسِّر الله اکبری
تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند میبری
بر شانههای سبز تو بار رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
::
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...
غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تو
نزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟
گیرم که خیمۀ تو به تاراج رفته است
گنجینههای باغ بهشت است مال تو
از گوشههای چشم تو، ساحل درست شد
از سایۀ عفاف تو، محمل درست شد
::
ای سایۀ بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت
مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که چون هلال گذشت از برابرت
شبزندهدارِ شامِ غریبانِ کربلا!
دلبستۀ نماز شب تو برادرت
ای خطبۀ رسای تو نهجالبلاغهات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
ای قلۀ نجابت و ایثار جای تو
عطر حضور فاطمه دارد صدای تو
#علیاکبر_لطیفیان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
انگور سرخى سبز کرده دست و پایت را
تغییر داده حالت حال و هوایت را
اى خاکِ عالم بر سرم حالا که مىآیى
از چه کشیدى بر سر و رویت عبایت را؟
تو سعى خود را مىکنى و باز مىافتى
این زهر خیلى ناتوان کرده است پایت را
وقت زمین خوردن صدا در کوچه مىپیچد
آرى شنیدند آسمانىها صدایت را
وقتى لبت خشکید و چشمت ناتوانتر شد
در حجرهى در بسته دیدى کربلایت را
در حجرهاى افتادهاى و تشنگى دارى
تو کربلاى دیگر در حال تکرارى
قسمت نشد خواهر کنار پیکرت باشد
بد شد، نشد امروز بالاى سرت باشد
بد جور دارى روى خاک از درد مىپیچى
اى واى اگر امروز روز آخَرت باشد
حیف از سر تو نیست روى خاک افتاده؟
باید سرت الآن به دست خواهرت باشد
حالا غریبى را ببین دنبال تابوتت
دختر ندارى لااقل دربدرت باشد
وقتى شروع روضههاى ما بیان توست
خوب است پایانش بیان دیگرت باشد
یابن شبیب آیا شهید بى کفن دیدى؟
در لابلاى نیزه، پارهپاره تن دیدى
#علیاکبر_لطیفیان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast