. . . قلم توتِم* من است، او نمیگذارد که فراموش کنم، که فراموش شوم، که با شب خو کنم، که از آفتاب نگویم، که دیروزم را از یاد ببرم، که فردا را به یاد نیارم، که از "انتظار" چشم پوشم که تسلیم شوم، نومید شوم، به خوشبختی رو کنم، به تسلیم خو کنم، که . . . !
قلم توتم من است، توتم ما است، به قلمم سوگند، به خون سیاهی که از حلقومش می چکد سوگند، به رشحهی خونی که از زبانش میتراود سوگند ، به ضجههای دردی که از سینهاش بر میآید سوگند...
که توتم مقدسم را نمیفروشم، نمیکشم ، گوشت و خونش را نمیخورم ، به دست زورش تسلیم نمیکنم، به کیسه زرش نمیبخشم، به سر انگشت تزویرش نمیسپارم
دستم را قلم میکنم و قلمم را از دست نمیگذارم، چشم هایم را کور میکنم، گوشهایم را کر میکن ، پاهایم را میشکنم، انگشتانم را بند بند میبرم ، سینهام را میشکافم ، قلبم را میکشم ، حتی زبانم را میبرم و لبم را میدوزم . . .
اما قلمم را به بیگانه نمیدهم
به جان او سوگند که جان را فدیهاش میکنم، اسماعیلم را قربانیش میکنم ، به خون سیاه او سوگند که در غدیر خون سرخم غوطه می خورم، به فرمان او، هر جا مرا بخواند، هر جا مرا براند، هر چه از من بخواهد، در طاعتش درنگ نمیکنم.
قلم توتم من است، امانت روح القدس من است، ودیعه مریم پاک من است، صلیب مقدس من است، در وفای او، اسیر قیصر نمیشوم، زرخرید یهود نمیشوم، تسلیم فریسان نمیشوم.
بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم به صلیبم کشند، به چهار میخم کوبند، تا او که استوانهی حیاتم بوده است، صلیب مرگم شود، شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد تا خدا ببیند که به نامجویی، بر قلمم بالا نرفتهام، تا خلق بداند که به کامجویی بر سفره گوشت حرام توتمم ننشستهام، تا زور بداند، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را، فرعونیان نمیتوانند از من گرفت، ودیعهی عشق را قارونیان نمیتوانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمیتوانند از من ربود . . .
. . . هر کسی را، هر قبیلهای را توتمی است ؛ توتم من، توتم قبیله من قلم است.
قلم زبان خدا است، قلم امانت آدم است، قلم ودیعه عشق است، هر کسی را توتمی است،
و قلم توتم من است.
*توتِم: ماخوذ از زبان سرخپوستی، چیزی که به عنوان سمبل گروه و قبیله مورد پرستش قرار گیرد.
#علی_شریعتی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
اگر در جبههی حق و باطل زمانهات نیستی، هرکجا خواهی باش!
چه به شراب نشسته، چه به نماز ایستاده! فرقی نمی کند!
#علی_شریعتی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
شادم که در این دام اسیر افتادم
در این لحظات دلپذیر افتادم
مثل انسان، بیخود از خود شدم و
از شوقِ «هبوط در کویر» افتادم
#هبوط_در_کویر
#علی_شریعتی
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast