eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
530 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
668 ویدیو
65 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
گودال آب و عکس تو ای ماه! ای دریغ! زیبایی حلال تو امشب حرام کیست؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
جهان درخت بدون جوانه‌ای شده‌ است که طعمه‌ی طمع موریانه‌ای شده است به گریه سنگ به هم می‌زنند و می‌خندند بیا ببین که چه دیوانه‌خانه‌ای شده است «امیدواری بهبود» را چه توصیفی جز اینکه دلخوشی کودکانه‌ای شده است به شیر در دل آتش نگاه کن که چه تلخ مطیع شعبده‌ی تازیانه‌ای شده است دلی که در فلک سعد بال و پر می‌زد کنون فلک زده‌‌ی آب و دانه‌ای شده است غمی که چشم جهانی بر آن گریسته بود به گوش مردم بی‌غم ترانه‌ای شده است وفا، خیال و محبت، فریب و عشق، دروغ رفیق، گمشده‌ی بی‌نشانه‌ای شده است گمانِ یافتن کیمیای خوشبختی برای عهد شکستن بهانه‌ای شده است! نه قدر لطف، نه رسم وفا، نه حق نمک گلایه نیست ولی بد زمانه‌ای شده است 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود عقل با دل روبرو شد صبح دلتنگی بخیر عقل بر میگشت راهی را که دل پیموده بود عقل کامل بود، فاخر بود، حرف تازه داشت دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود عقل منطق داشت حرفش را به کرسی می نشاند دل سراسر دست و پا میزد ولی بیهوده بود حرف منت نیست، اما صد برابر پس گرفت گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود من کیم؟ باغی که چون با عطر عشق آمیختم هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
جان پس از عمری دویدن لحظه ای آسوده بود عقل سرپیچیده بود از آنچه دل فرموده بود عقل با دل روبرو شد، صبح دلتنگی بخیر! عقل برمی‌گشت راهی را که دل پیموده بود عقل کامل، بود فاخر بود، حرف تازه داشت دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود عقل منطق داشت، حرفش را به کرسی می‌نشاند دل سراسر دست و پا می‌زد ولی بیهوده بود حرف منّت نیست اما صد برابر پس گرفت گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود من کی‌ام؟ باغی که چون با عطر عشق آمیختم هر اناری را که پروردم به خون آلوده بود ای دل ناباور من دیر فهمیدی که عشق از همان روز ازل هم جرم نابخشوده بود 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
در شب تیرهٔ خود چشم به ماهی دارم جز تماشای تو از دور چه راهی دارم؟ اشتباهِ تو دل از «اهل نظر» بردن بود دلربایی تو اگر، من چه گناهی دارم؟! بی سبب نیست که اینقدر شبیهیم به هم مثل گیسوی تو من بخت سیاهی دارم من حبابم شب دیدار تو ای ماه در آب سخنی با تو به اندازهٔ آهی دارم باز صد شکر که میخانهٔ آغوش تو هست دست کم پیش تو ای عشق پناهی دارم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
تا چهل پیمانه نوشیدم ولی معلوم نیست از شراب عمر در ساغر چه باقی مانده است 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دل به هرکس که رسیدیم سپردیم ولی قصه‌ی عاشقی ما سر و سامان نگرفت... 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
آتش بزن مرا که به جز شاخه‌های خشک باقی نمانده از تن من، چیز دیگری 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
نشد از یاد بَرَم خاطره‌ی دوری را گرچه امروز رسیدیم به هم! دل تنگم! ‌ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم حال همه خوب است، من اما نگرانم در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر مثل خوره افتاده به جانم که بمانم چیزی که میان تو و من نیست غریبی است صد بار تو را دیده‌ام ای غم به گمانم؟ انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت این‌قدر که خالی شده بعد از تو جهانم از سایه سنگین تو من کمترم آیا؟ بگذار به دنبال تو خود را بکشانم ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
آتش بزن مرا که به جز شاخه‌های خشک باقی نمانده از تن من، چیز دیگری 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
تکرار نقش کهنهٔ خود در لباس نو بازیگریم! حوصله‌ی شرح قصه نیست 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
خط‌ها خطی کشید روی تمام سوال‌ها تعریف‌ها، معادله‌ها، احتمال‌ها خطی کشید روی تساوی عقل و عشق خطی دگر، به قاعده‌ها و مثال‌ها خطی دگر کشید به قانون خویشتن قانون لحظه‌ها و زمان‌ها و سال‌ها از خود کشید دست و به خود نیز خط کشید خطی به روی دفتر خط‌ها و خال‌ها خط‌ها به هم رسید و به یک جمله ختم شد با عشق، ممکن است تمام محال‌ها گریه‌های امپراتور 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
عشق و عقل حتی اگر از عشق، سری خواسته بودم، از شوکت سیمرغ، پری خواسته بودم، خورشید درخشان به کفم بود، ولی من از شمع، دلِ شعله‌وری خواسته بودم با عقل خود از عشق سخن گفتم و خندید آری، خبر از بی‌خبری خواسته بودم گریه‌های امپراتور 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار درد دل کنم و درد سر شود. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
باران ای ابرِ دل‌گرفته‌ی بی آسمان، بیا بارانِ بی ملاحظه‌ی ناگهان، بیا... شهرت در این مقام، به گمنام بودن است از من نشان بپرس؛ ولی بی نشان بیا... ضد، نظری 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
مثل آتش بی‌قرارم، مثل طوفان بی‌وطن دیگران از من گریزانند و من از خویشتن! 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
تویی که نام تو در صدر سربلندان است هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است اگر در آتش مهرت گداختیم چه غم جزای سوختگان در غمت دوچندان است به احتیاج، سراغ از غم تو می‌گیریم که غم، قنوت نماز نیازمندان است از آن زمان که گرفتی ز مردمان بیعت جدال عهدشکن‌ها و پای‌بندان است خوشا به تربت پاک تو سجده بردن ما تویی که نام تو در صدر سربلندان است 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
انسان همیشه مثل ملک سربه زیر نیست لغزیده‌ایم و کیست که لغزش پذیر نیست گیرم به مقصدی نرسید اشتیاق ما مقصد بهانه بود، سفر جز مسیر نیست کو بازگشته‌ای که بگوید به دیگران غیر از سراب منظره‌ای در کویر نیست چشم از طمع بپوش که دنیای اغنیا چندان که می‌رسد به نظر، چشم‌گیر نیست پیچیده نیست مساله جبر و اختیار تا مرگ هست هیچ کسی ناگزیر نیست فهمیدم آن زمان که به تشییعم آمدی هرگز برای هم قدمی با تو دیر نیست 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
با من که آسمان تو بودم روا نبود چون ابر هر دقیقه درآیی به یک لباس 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
گر چه با تقدیر ناچار از مدارا کردنم عشق اگر حق است، این حق تا ابد برگردنم تا بپندارم که سهمی دارم از پروانگی پیله‌ای پیچیده از غم‌های عالم برتنم بر سر این سرو، آخر برف هم منت گذاشت دست زیر شانه‌ام مگذار! باید بشکنم من که عمری دل برای دوستان سوزانده‌ام حال باید دل بسوزاند برایم دشمنم گر چه از آغوش تو سهمی ندارم جز خیال بوی گیسوی تو را می‌جویم از پیراهنم عاشقی با گریه سر بر شانه یاری گذاشت از تو می‌پرسم بگو ای عشق! آیا این منم؟ 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
تفاوت‌‌های ما، بیش از شباهت‌هاست. باور کن! تو تلخی شراب کهنه‌ای، من تلخی زهرم! 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
آیینه‌ایم، هرچه بگویی به ما تویی نامهربانِ سنگدلِ بی‌وفا تویی آن‌کس که نیست جز تو کسی در دلش، منم آن‌کس که برده است ز خاطر مرا تویی ای عشق! در صحیفە‌ی تقدیر من چرا هر قصه‌ای‌ست، راوی آن ماجرا تویی سنگم زدند خلق و تو انداختی گلی بیگانه‌ای میان هزار آشنا تویی خون گریه کن به حال من ای شیشە‌ی شراب! تنها حریف درد من این روزها تویی 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
با طبیبان رنج ما را بازگو کردن خطاست جای زخم عشق بر دل‌های ما معلوم نیست 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast