سرمست رسیدن☘☘☘
رفت تا دامنش از گَرد زمین، پاک بمانَد
آسمانیتر از آن بود که در خاک بماند
از دل برکهی شب سر زد و تابید به خورشید
تا دل روشنِ نیلوفریاش، پاک بماند
دل و دامان شب، آن گونه ز سوز دم او سوخت
که گریبان سحر تا به ابد، چاک بماند
خوشه سرمست رسیدن شد و از شاخه فرو ریخت
تا که در خاک، رگ و ریشهی این تاک بماند
هر چه دیدیم از این چشم، همه نقش بر آب است
نیست نقشی که در آیینهی ادراک بماند
جز صدای سخن عشق، صدایی نشنیدم
که در این همهمهی گنبد افلاک بماند
گلها همه آفتابگردانند، دکتر امینپور، ص ۸۷.
#قیصر_امینپور
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
پاکنویس
صبح خورشید آمد
دفتر مشق شبم را خط زد
پاککن بیهوده است
اگر این خطها را پاک کنم
جای آنها پیداست
ای که خطخوردگیِ دفتر مشقم از توست
تو بگو
من کجا حق دارم
مشقهایم را
روی کاغذهای باطله با خود ببرم؟
میروم
دفتر پاکنویسی بخرم
زندگی را باید
از سرِ سطر نوشت!
یک نفر که تا همین دو روز پیش، قیصر امینپور، تنفس صبح، ص ۱۶.
#قیصر_امینپور
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
چقدر زود دیر میشود
حرفهای ما هنوز ناتمام...
تا نگاه میکنی
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن که باخبر شوی
لحظهی عزیمت تو ناگزیر میشود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر میشود!
یک نفر که تا همین دو روز پیش، امینپور، ص ۷۱.
#قیصر_امینپور
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
من جز برای تو، نمیخواهم خودم را
ای از همه منهای من بهتر، منِ تو
مجموعهی کامل اشعار قیصر امینپور، دستور زبان عشق، ص ۳۵.
#قیصر_امینپور
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دستی ز کَرَم، به شانهی ما نزدی
بالی، به هوای دانهی ما نزدی
دیری است دلم چشم به راهت دارد
ای عشق، سری به خانهی ما نزدی
مجموعهی کامل اشعار قیصر امینپور، تنفس صبح، ص ۴۲۷.
#قیصر_امینپور
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
پنجرهی رو به باغ
دلی که معرفت کسب داغ را گم کرد
شناسنامهی گلهای باغ را گم کرد
کسی که نام عزیز تو را ز خاطر برد
کلید پنجرهی رو به باغ را گم کرد
هر آن که بی تو سفر کرد، طعمهی موج است
چرا که در شب طوفان، چراغ را گم کرد
مرا به سمت خیابان سبز عشق ببر
دلم، نشانی آن کوچهباغ را گم کرد
مجموعهی کامل اشعار قیصر امینپور
#قیصر_امینپور
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«آینۀ تمامنمای خدا»
با ریگهای رهگذر باد
با بوتههای خار
در خیمههای خسته بخوانید
در دشتهای تشنه
با اهل هر قبیله بگویید:
لات و منات و عزی را
دیگر عزیز و پاک مدارید
این مهر و ماه را مپرستید
اینک
ماهی دگر برآمد و خورشید دیگری
آه ای امین آمنه، ای ایمان!
باری اگر دوباره درآیی
روی تو را
خورشیدها چنان که ببینند
گلها آفتابپرست تو میشوند
ای آتش هزارۀ زرتشت
از معبد دهان تو خاموش!
ای امّی امین!
میلاد تو ولادت انسان است
-انسان راستین -
آن شب چه رفت با تو، نمیدانم
شاید
خود نیز این حدیث ندانی
با تو خدا به راز چه میگفت؟
باری تو خود اگر نه خداگونه بودهای
یارایی کلام خدا را نداشتی!
گر بعثت تو سبب عصمت تو بود
آنک چگونه کودک عصمت را
تا موسم بلوغ نبوت رساندهای؟
میلاد تو اگر نه همان بعثت تو بود!
هان ای پرندههای مهاجر
آنک پرندهای که به هجرت رفت
بیآنکه آشیانه تهی ماند
آن شب مشام خالی بستر
از بوی هجرت تن او پر بود
اما به جای او
ایثار
زیر عبای خوف و خطر خوابید
تا چشمهای خویش فرو بست
گفتی
آینۀ تمامنمای خدا شکست!
آه ای یتیم آمنه، ای ایمان!
دنیا یتیم آمدنت بود
دنیا یتیم رفتنت آمد!
خیل فرشتگان
با حسرتی ز پاکی جبرآلود
در اختیار پاک تو حیراناند
تو
اسطورهای ز نسل خدایانی؟
یا از تبار آدمیانی؟
تردید در تو نیست
در خویش بنگریم و ببینیم
آیا خود از قبیلۀ انسانیم؟
در وقت هر نماز
من با خدا سخن ز تو بسیار گفتهام
بس میکنم دگر که تو را باید
تنها همان خدا بسراید!
#قیصر_امینپور
#مبعث
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما
نه بر لب، بلکه در دل گل کند لبخندهای ما
بفرمایید هرچیزی همان باشد که میخواهد
همان، یعنی نه مانند من و مانندهای ما
بفرمایید تا این بیچراتر کار عالم «عشق»
رها باشد از این چون و چرا و چندهای ما
سرِ مویی اگر با عاشقان داری سرِ یاری
بیفشان زلف و مشکن حلقۀ پیوندهای ما
به بالایت قسم، سرو و صنوبر با تو میبالند
بیا تا راست باشد عاقبت سوگندهای ما
شب و روز از تو میگوییم و میگویند، کاری کن
که «میبینم» بگیرد جای «میگویند»های ما
نمیدانم کجایی یا کهای، آنقدر میدانم
که میآیی که بگشایی گره از بندهای ما
بفرمایید فردا زودتر فردا شود، امروز
همین حالا بیاید وعدۀ آیندههای ما
#قیصر_امینپور
#شعر_انتظار
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
خستهام از این کویر، این کویر کور و پیر
این هبوط بیدلیل، این سقوط ناگزیر
آسمان بیهدف، بادهای بیطرف
ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر
ای نظارهٔ شگفت، ای نگاه ناگهان!
ای هماره در نظر، ای هنوز بینظیر!
آیه آیهات صریح، سوره سورهات فصیح!
مثل خطی از هبوط، مثل سطری از کویر
مثل شعر ناگهان، مثل گریه بیامان
مثل لحظههای وحی، اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر!
از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور، دیدمت ولی چه دیر!
این تویی در آن طرف، پشت میلهها رها
این منم در این طرف، پشت میلهها اسیر
دست خستهٔ مرا، مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر، خستهام از این کویر!
#قیصر_امینپور
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
دکلمه و شعرِ جعلی که سالهاست به نام #قیصر_امینپور دست به دست میشود + فیلم - ایرنا
https://www.irna.ir/news/85450691/%D8%AF%DA%A9%D9%84%D9%85%D9%87-%D9%88-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D8%AC%D8%B9%D9%84%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%87%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85-%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast