eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
450 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
453 ویدیو
51 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
سرمست رسیدن☘☘☘ رفت تا دامنش از گَرد زمین، پاک بمانَد آسمانی‌تر از آن بود که در خاک بماند از دل برکه‌ی شب سر زد و تابید به خورشید تا دل روشنِ نیلوفری‌اش، پاک بماند دل و دامان شب، آن گونه ز سوز دم او سوخت که گریبان سحر تا به ابد، چاک بماند خوشه سرمست رسیدن شد و از شاخه فرو ریخت تا که در خاک، رگ و ریشه‌ی این تاک بماند هر چه دیدیم از این چشم، همه نقش بر آب است نیست نقشی که در آیینه‌ی ادراک بماند جز صدای سخن عشق، صدایی نشنیدم که در این همهمه‌ی گنبد افلاک بماند گلها همه آفتابگردانند، دکتر امین‌پور، ص ۸۷. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
پاک‌نویس صبح خورشید آمد دفتر مشق شبم را خط زد پاک‌کن بیهوده است اگر این خطها را پاک کنم جای آنها پیداست ای که خط‌خوردگیِ دفتر مشقم از توست تو بگو من کجا حق دارم مشقهایم را روی کاغذهای باطله با خود ببرم؟ می‌روم دفتر پاک‌نویسی بخرم زندگی را باید از سرِ سطر نوشت! یک نفر که تا همین دو روز پیش، قیصر امین‌پور، تنفس صبح، ص ۱۶. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
چقدر زود دیر می‌شود حرفهای ما هنوز ناتمام... تا نگاه می‌کنی وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آن که باخبر شوی لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌شود آی... ای دریغ و حسرت همیشگی! ناگهان چقدر زود دیر می‌شود! یک نفر که تا همین دو روز پیش، امین‌پور، ص ۷۱. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
من جز برای تو، نمی‌خواهم خودم را ای از همه من‌های من بهتر، منِ تو مجموعه‌ی کامل اشعار قیصر امین‌پور، دستور زبان عشق، ص ۳۵. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دستی ز کَرَم، به شانه‌ی ما نزدی بالی، به هوای دانه‌ی ما نزدی دیری است دلم چشم به راهت دارد ای عشق، سری به خانه‌ی ما نزدی مجموعه‌ی کامل اشعار قیصر امین‌پور، تنفس صبح، ص ۴۲۷. 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
پنجره‌ی رو به باغ دلی که معرفت کسب داغ را گم کرد شناسنامه‌ی گلهای باغ را گم کرد کسی که نام عزیز تو را ز خاطر برد کلید پنجره‌ی رو به باغ را گم کرد هر آن که بی تو سفر کرد، طعمه‌ی موج است چرا که در شب طوفان، چراغ را گم کرد مرا به سمت خیابان سبز عشق ببر دلم، نشانی آن کوچه‌باغ را گم کرد مجموعه‌ی کامل اشعار قیصر امین‌پور 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«آینۀ تمام‌نمای خدا» با ریگ‌های رهگذر باد با بوته‌های خار در خیمه‌های خسته بخوانید در دشت‌های تشنه با اهل هر قبیله بگویید: لات و منات و عزی را دیگر عزیز و پاک مدارید این مهر و ماه را مپرستید اینک ماهی دگر برآمد و خورشید دیگری آه ای امین آمنه، ای ایمان! باری اگر دوباره درآیی روی تو را خورشیدها چنان که ببینند گل‌ها آفتاب‌پرست تو می‌شوند ای آتش هزارۀ زرتشت از معبد دهان تو خاموش! ای امّی امین! میلاد تو ولادت انسان است -انسان راستین - آن شب چه رفت با تو، نمی‌دانم شاید خود نیز این حدیث ندانی با تو خدا به راز چه می‌گفت؟ باری تو خود اگر نه خداگونه بوده‌ای یارایی کلام خدا را نداشتی! گر بعثت تو سبب عصمت تو بود آنک چگونه کودک عصمت را تا موسم بلوغ نبوت رسانده‌ای؟ میلاد تو اگر نه همان بعثت تو بود! هان ای پرنده‌های مهاجر آنک پرنده‌ای که به هجرت رفت بی‌آن‌که آشیانه تهی ماند آن شب مشام خالی بستر از بوی هجرت تن او پر بود اما به جای او ایثار زیر عبای خوف و خطر خوابید تا چشم‌های خویش فرو بست گفتی آینۀ تمام‌نمای خدا شکست! آه ای یتیم آمنه، ای ایمان! دنیا یتیم آمدنت بود دنیا یتیم رفتنت آمد! خیل فرشتگان با حسرتی ز پاکی جبرآلود در اختیار پاک تو حیران‌اند تو اسطوره‌ای ز نسل خدایانی؟ یا از تبار آدمیانی؟ تردید در تو نیست در خویش بنگریم و ببینیم آیا خود از قبیلۀ انسانیم؟ در وقت هر نماز من با خدا سخن ز تو بسیار گفته‌ام بس می‌کنم دگر که تو را باید تنها همان خدا بسراید! 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما نه بر لب، بلکه در دل گل کند لبخندهای ما بفرمایید هرچیزی همان باشد که می‌خواهد همان، یعنی نه مانند من و مانندهای ما بفرمایید تا این بی‌چراتر کار عالم «عشق» رها باشد از این چون و چرا و چندهای ما سرِ مویی اگر با عاشقان داری سرِ یاری بیفشان زلف و مشکن حلقۀ پیوندهای ما به بالایت قسم، سرو و صنوبر با تو می‌بالند بیا تا راست باشد عاقبت سوگندهای ما شب و روز از تو می‌گوییم و می‌گویند، کاری کن که «می‌بینم» بگیرد جای «می‌گویند»های ما نمی‌دانم کجایی یا که‌ای، آن‌قدر می‌دانم که می‌آیی که بگشایی گره از بندهای ما بفرمایید فردا زودتر فردا شود، امروز همین حالا بیاید وعدۀ آینده‌های ما 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
خسته‌ام از این کویر، این کویر کور و پیر این هبوط بی‌دلیل، این سقوط ناگزیر آسمان بی‌هدف، بادهای بی‌طرف ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر ای نظارهٔ شگفت، ای نگاه ناگهان! ای هماره در نظر، ای هنوز بی‌نظیر! آیه آیه‌ات صریح، سوره سوره‌ات فصیح! مثل خطی از هبوط، مثل سطری از کویر مثل شعر ناگهان، مثل گریه بی‌امان مثل لحظه‌های وحی، اجتناب ناپذیر ای مسافر غریب، در دیار خویشتن با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر! از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی دیدمت ولی چه دور، دیدمت ولی چه دیر! این تویی در آن طرف، پشت میله‌ها رها این منم در این طرف، پشت میله‌ها اسیر دست خستهٔ مرا، مثل کودکی بگیر با خودت مرا ببر، خسته‌ام از این کویر! 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast