اگر این دنیا غریب پرور است
تو آشنا بمان!
#نادر_ابراهیمی
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحِ زود برخاستن،
طعم تمام روز را عوض می کند.
کارها هم چقدر جلو میافتد.
میدانی؟! صبحِ زود عطرِ غریبی دارد،
عطری که در انتهای صبحِ زود تمام می شود،
و هرگز به مشام آن ها که تا کَمرکِش ظهر می خوابند، نمیرسد.
کسالت ، کسالت میآورد خواب، خواب...
#نادر_ابراهیمی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
احتیاط باید کرد.
همه چیز کهنه میشود
و اگر کمی کوتاهی کنیم، عشق نیز.
بهانهها جای حس عاشقانه را خوب میگیرند!
#نادر_ابراهیمی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
به راستی چه درماندهاند آنها که چشم تنگشان را به پنجرههای روشن و آفتابگیر کلبههای کوچک دیگران دوختهاند…
و چقدر خوب است، چقدر خوب است که ما - تو ومن - هرگز خوشبختی را در خانهی همسایه جستجو نکردهایم.
از کتاب چهل نامهی کوتاه به همسرم |نوشتهی
#نادر_ابراهیمی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
خداوندِ خدا، پیش از آنکه انسان را بیافریند، عشق را آفرید؛ چراکه میدانست انسان، بدون عشق، دردِ روح را ادراک نخواهد کرد، و بدونِ دردِ روح، بخشی از خداوندِ خدا را در خویشتنِ خویش نخواهد داشت.
📚برشی از کتاب #یک_عاشقانه_آرام
👤#نادر_ابراهیمی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
💞 یک عاشقانه آرام
از کودکی، عسل را بسیار دوست داشتم. این، شاید، یک قطعه خیالِ خالصِ چسبندهی شیرینِ طلایی رنگ بود. کودکانِ کمسال، قدرتِ انتخاب ندارند. کودک، عاشقِ مادر نیست، محتاجِ مادر است. عشق، احساسی و کلامی کودکانه نیست. یک قطعه خیالِ خالصِ طلایی به نام عسل را دوست داشتم، وبعدها، این دوست داشتنِ خیالی، گرفتارم کرد.
زمانی عسلی خریدم که عسل نبود. دلم شکست. برانگیخته شدم. دربهدر به دنبالِ عسلِ اصل گشتم، نیافتم. عسلفروشان، پیوسته فریبم میدادند. عسلفروشان چیزی را میفروختند که «مثلِ» عسل بود. دلم بیشتر شکست. دلم برای کودکیهایم سوخت. دلم برای خلوصم سوخت. نمیخواستم از کودکی تا نوجوانی، تا جوانیِ تمام، چیزی را با لذت، یک لقمه هر صبح، در دهان نهاده باشم که دروغ بوده باشد. هرجا که رفتم، حتی کنار بسیاری از کندوها، عسلِ راست نیافتم، و زنبورانِ بیشماری را افسرده و متاسف یافتم، و گریستم.
برای ساختنِ یک جهانِ جعلی، که در آن هیچ چیز، همان چیزی نباشد که باید، گروهانی از آدمها، سرسختانه تلاش کردهاند؛ و ایشان، به احترامِ همین تلاشِ جانفرسای غولآسای کمرشکن، دَمی به صداقتْ باز نخواهند گشت؛ دَمی.
📚برشی از کتاب #یک_عاشقانه_آرام
👤#نادر_ابراهیمی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
من متعلق به نفرتِ از اسارتم و نفرت از استبداد؛ اما به باورْداشتن، عادت نمیکنم. میگویم: تو هرگز به خاطر وطنی که به عادتِ دوست داشتنش مُبتلا شدهیی به جان نخواهی جنگید.
هرگز به خاطر مردمی که به مهرورزیِ به ایشان، عادت کردهیی، زندگی نخواهی داد.
نمازی که از روی عادتْ خوانده شود، نماز نیست، تکرار یک عادت است: نوعی اعتیاد. حرفهیی شدن، پایانِ قصّهی خواستن است.
عادت، رَدّ تفکر است و ردّ تفکّر، آغازِ بلاهت است و ابتدای دَدی زیستن.
انسان، هرچه دارد، محصولِ تمامی هستی خویش را به اندیشه سپردن است.
و من، پیوسته میاندیشم که کدام راه، کدام مکتب، کدام اقدام، در فروریختنِ این بِنا میتواند تاثیرِ بیشتری داشته باشد.
📚برشی از کتاب #یک_عاشقانه_آرام
👤#نادر_ابراهیمی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ما جُز «گفتن»، هیچ چیز نیستیم. عشق، نوعی گفتن است و عالیترین نوعِ گفتن. جنگ هم گفتن است. ایمان هم گفتن است. نگاه کردن، یک واژهی نرم است. خدا، کلمه بود__ برای انسان. خدا چه چیز به جُز کلمه میتواند باشد؟ احساس؟ عظمت؟ مطلق؟ کمال؟ مگر اینها جُز کلماتِ خوب، چیزی هستند؟
📚برشی از کتاب #یک_عاشقانه_آرام
👤#نادر_ابراهیمی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
همیشه خاطرات عاشقانه، از «نخستین روز، نخستین ساعت، نخستین لحظه، نخستین نگاه و نخستین کلمات آغاز میشود» همانگونه که سیاست، از نخستین زندان، نخستین شلاق و نخستین دشنامهای یک بازپرس.
عشق، نَفْسِ نخستین است، و درد: دردِ جاری، نخستینِ همیشه.
📚برشی از کتاب #یک_عاشقانه_آرام
👤#نادر_ابراهیمی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
قلب، مهمانخانه نيست که
آدمها بيايند
دو سه ساعت يا دو سه روز
توی آن بمانند و بعد بروند
قلب، لانهی گنجشک نيست که
در بهار ساخته بشود
و در پاييز باد آن را با خودش ببرد
قلب؟ راستش نمیدانم چيست،
اما اين را میدانم که
فقط جای آدمهای خيلی خوب است!
📗یک عاشقانه آرام
#نادر_ابراهیمی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast