#نوستالوژی
این واژه در سالهای اخیر گره خورده به خاطرات تصویری یا شنیداری دهه شصتیها.
اما معنای این واژه وسیعتر و عمیقتر است.
نوستالوژی یک واژهی فرانسوی است در معنای "غم دوری"، "غم غربت". غربتی که مزهی فکر کردن به آن شیرین است!!! یادآوریش حالخوبکن است!
غم غربت و دوری میتواند دامنهای از سطح تا عمق داشته باشد.
غم دوری از اشخاص
غم دوری از وطن
غم دوری از خاطرات گذشته
غم دوری از روزگار کودکی
غم دوری از انسانیت
غم دوری انسان از خودش!
غم دوری از دار القرار!
انسان در عمیق ترین لایههای وجودیاش غم غربت از دارالقرار دارد!
دارالقرار همان وطنی است که انسان از آنجا آمده و به آنجا بر میگردد.
اصل احساس غربت انسان در این دنیا همین است، انسان برای این جهان محدود ساخته نشده، آن شاعرانی که روح انسان را در این دنیا و در این کالبد جسمانی، به پرندهای در قفس تشبیه کردهاند صرفا دنبال یک ترفند ادبی نبودهاند بلکه از واقعیترین احساس انسان پرده برداشتهاند.
ولی همین انسان آنقدر دور و بر خود را شلوغ کرده که تب را میفهمد ولی منشائش را نه!
آنقدر خود را مشغول تزیین و لذت بردن از کوپهی قطار کرده که نه مبدا یادش مانده نه مقصد.
برای این احساس غربت به دنبال همین اتفاقات دمدستی میگردد! توپ پلاستیکیِ دوپوسته، پاکن بودار، موسیقی تیتراژ بچههای آلپ!...
اما اگر راهی بود که باز به همان روز و روزگار برگردد میفهمید آن حس غربت همچنان در دلش جاریست.
حس غربت را بگذار کنار حس تنهایی، تنهایی که در تکتک آدمها وجود دارد اما برخی درکش میکنند برخی آنقدر دور و برشان شلوغ است که یادشان میرود تنها هستند!
(یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهاییاست
سهراب سپهری)
پ.ن: جان این کلام را از کلاس درس همیشه استادم آقای دکتر #محمدرضا_سنگری به یاد دارم. حدود ۲۰ سال پیش در درس مثنوی مولانا/ کارشناسی ارشد.
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش.
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast