eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
532 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
926 ویدیو
76 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
آواچهٔ ۳۷، به‌خاطر «خاطر» در فارسی به چه معنی است؟ به‌معنی دل و جان و اندیشه و قصد و مراد و این‌ها. مثلاً من می‌گویم «خاطرخواهت هستم» یا «خاطرت را می‌خواهم که این کار را کردم.» برخی می‌گویند استفاده از «به‌خاطر» به‌جای به‌علت، به‌دلیل، به‌سبب، به‌جهت، نادرست است. یعنی اگر دیر آمدی سر کلاس و استاد گفت: «چرا دیر آمدی؟» نمی‌توانی بگویی: «به‌خاطر ترافیک»، «به‌خاطر اینکه باران آمده بود»، «به‌خاطر اینکه دیر از خواب بلند شدم.» باید بگویی به‌علت…، به‌سبب…، به‌دلیل… اما هم معیارنویس‌های ما «به‌خاطر» را به‌معنی به‌علت و به‌سبب و این‌ها آورده‌اند هم در فارسی ما و در گفتار بسیار رایج شده است و دیگر غلط نیست. «به‌خاطر» را آقای زرین‌کوب به‌کار برده است، آقای خانلری هم حتی به‌کار برده است. نمونه‌هایش در کتاب فرهنگ درست‌نویسی سخن آقای یوسف عالی عباس‌آباد آمده است. اما اگر می‌خواهید متنتان خیلی صیقل‌خورده باشد، در معانی به‌سبب، به‌دلیل، به‌علت، به‌جهت، به‌انگیزۀ از همین‌هایی که الان گفتم، استفاده بکنید؛ نه از «به‌خاطر». و برای پدیده‌های مهم، مانند «به‌خاطر وطن»، «به‌خاطر فرزندانش»، «به‌خاطر عموهایش» به‌قول شاملو در آن شعرش، «به‌خاطر دین»، «به‌خاطر اعتقاداتش» اشکالی ندارد که از تعبیر «به‌خاطر» استفاده بکنیم. virastaran.net/a/15456 🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
آواچهٔ ۷۳، بخش یا فصل آقا، من دارم کتاب می‌نویسم، مانده‌ام در اینکه «بخش» عام‌تر است یا «فصل»؛ یعنی بخش چند تا زیرمجموعه دارد که فصل‌اند یا فصل چند تا زیرمجموعه دارد که بخش‌اند؟ دربارۀ این به‌صورت مشخص جایی حرفی نزده‌اند؛ اما بیشتر ناشران معتبر و ویراستاران پیشکسوت، «بخش» را در عمل، عام‌تر گرفته‌اند و بعد «فصل» است. کاری که می‌کنید، این است: «فصل» همیشه باید در کتاب‌ها باشد. هر کتابی، می‌شود گفت ۱۰۰درصد کتاب‌ها، فصل دارند. حتی رمان جداجدا شده است. حالا ممکن است اسمش خلاق باشد: پردۀ اول، پردۀ دوم، یا اصلاً فقط یک عدد باشد؛ ولی دیده‌اید که جدا می‌شود حال‌وهوا و بعد صحنۀ بعدی شروع می‌شود. اما «بخش» اختیاری است؛ نه، بهتر است بگوییم احتمالی است. یعنی اگر هر چند تا فصل را می‌شد ببریم زیر چتر یک عنوان عام‌تر، آن‌وقت بخش داریم؛ وگرنه نه. ببینید: هر کتابی بخش ندارد که عام‌تر است؛ ولی هر کتابی فصل دارد. یک بار دیگر می‌گویم: فصل اجباری است تقریباً؛ ولی بخش نه. اگر می‌خورد پنج‌شش تا فصل، چهارپنج تا فصل را ببرید زیرمجموعۀ یک بخش، آن‌وقت بخش هم اضافه کنید. اگر نه، نه. یک نکتۀ صوری هم بگویم: عددهای این‌ها را ترتیبی بگذارید؛ یعنی آخرش اُم بگذارید و با حروف بنویسد؛ مثلاً‌ بخش دوم، فصل پنجم. چرا؟ چون این‌ها شخصیت دارند. خیلی بی‌ارزش می‌شود اگر بگویید فصل ۲ و ۲ را با رقم بنویسید، بخش ۶ و ۶ را با رقم، منظورم ریاضی‌وار، بنویسید. نه، بگذارید ششم باشد، دهم باشد. این خیلی جاافتاده‌تر است و شیوۀ رایج ویراستارها و ناشرهاست. virastaran.net/a/11753
آواچهٔ ۲، پیرامون «پیرامون» یعنی چه؟ پیرامون یعنی حول‌وحوش، اطراف، گرداگرد. برای مثال، «بهینه‌سازی بافت پیرامونی میدان سعدی»، «بافت پیرامونی حرم مطهر را می‌خواهند نوسازی کنند»، «کمربند پیرامونی شهر» یعنی مثلاً می‌خواهند دور شهر را درخت بکارند و یک کمربند سبز درست کنند. این مثال‌ها کاملاً درست هستند. بحثی هم دربارۀ آن‌ها نداریم. اما به این جمله‌ها دقت کنید: همایشی پیرامون مسائل شهری در شهرهای بیش از پانصدهزار نفر جمعیت این غلط است. مقاله‌ای پیرامون ماهیت و اهمیت علم اقتصاد این غلط است. تکذیب شایعات پیرامون فلان بانک غلط است. این‌ها به چه معنی غلط هستند؟ پاسخ: اینجا پیرامون به‌معنی «درباره» غلط است. برخی می‌گویند گرته‌برداری از انگلیسی است؛ چون یکی از معانی about در انگلیسی «پیرامون» است. یکی از معانی about، «درباره» است. معنیِ «درباره» را که می‌دانستیم؛ اما about در انگلیسی به‌معنی «پیرامون» هم می‌آید. Look about یعنی به اطراف نگاه کن. and see if you can find it ببین می‌توانی پیدایش کنی. پس هروقت در متن‌هایتان به پیرامون رسیدید، دقت کنید ببینید اگر به‌معنی حول‌وحوش، اطراف و گرداگرد چیزی بود، دست به آن نمی‌زنید. اما اگر خواستید به‌معنی «درباره» استفاده کنید، همان «درباره» را بگذارید و اگر تکراری می‌شود، «راجع به»، «در زمینۀ». http://virastaran.net/a/11146
آواچهٔ ۳۹، افراط و تفریط شاید برنخورده باشید؛ ولی ما برخوردیم به اینکه «افراط» و «تفریط» را به یک معنی به‌کار برده‌اند. در کتاب‌های ویرایشی هم این نکته را تذکر داده‌اند؛ یعنی ممکن است رواج داشته باشد که این را گفته‌اند. مثلاً می‌گویند فلانی در پرسیدن، در حرف‌زدن، در خوردن، در مطالعه‌کردن، افراط و تفریط می‌کند و منظورشان این است که زیاده‌روی می‌کند. «افراط» یعنی زیاده‌روی، اما «تفریط» یعنی کم‌گذاشتن، کوتاهی‌کردن، ناقص عمل‌کردن. پس اگر خواستیم افراط و تفریط را به‌کار بگیریم، به‌معنی این است که یا از آن ور بام می‌افتد یا از این ور بام. http://virastaran.net/a/15458
آواچهٔ ۵۶، پنج پایه نویسندگی بر پنج‌ پایه استوار است: ذوق؛ تجربه؛ اطلاعات و مطالعات متنوع؛ تخصص علمی؛ مخاطب‌شناسی. راه‌های پرورش و افزایش ذوق نویسندگی بسیار است و شاید بهترین و مؤثرترین آن‌ها، دیدار پی‌درپی با آفرینش‌های هنری برجسته‌ است؛ اعم از هنرهای دیداری و شنیداری. هنر یعنی یافتن منظرهای نو برای دیدارهای تازه. آنگاه که در هنر دیگران خیره می‌شویم، همهٔ دریچه‌های روح خود را گشوده‌ایم تا بر ما ببارد آنچه بر آفرینندگان باذوق باریده است. خواندن شعر دلربا، دیدن فیلمی زیبا، و مرور مکرر متن‌های جاندار، روحی تازه در قلم و اندیشهٔ نویسنده می‌دمد و او را برای هرگونه آفرینش هنری آماده می‌کند. http://virastaran.net/a/15490
آواچهٔ ۵۴، مدیرعامل محترم بگوییم «مدیرعامل محترم» یا «مدیر محترم عامل»؟ فهمیدید؟ صفت را وسط بیندازیم یا بعدش بیاوریم؟ بگوییم «وزیر سابق ارشاد» یا «وزیر ارشاد سابق»؟ سؤال مهمی است و جواب ثابتی ندارد. یعنی چه؟ نگاه کنید ببینید اگر آن ترکیب اضافه، آن مضاف و مضاف‌الیه، آن‌قدر با هم آمده که یکی شده، صفت را باید بعدش بیاورید؛ یعنی نباید بشکنیدش. مثالش مدیرعامل است، مثالش روش‌‌تحقیق است، مثالش رئیس‌جمهور است. صفت‌های این‌ها را باید بعد از این‌ها بیاورید. بگوییم «رئیس‌جمهور محترم»، «مدیرعامل کوشا»، «روش‌‌تحقیق پیشرفته». در غیر این صورت، تمام صفت‌ها باید بین مضاف و مضاف‌الیه بیاید؛ یعنی بگوییم: «وزیر ارشاد»؛ بعد می‌خواهیم صفت برایش بیاوریم، بگوییم: «وزیر سابق ارشاد»، نه «وزیر ارشاد سابق»؛ چون معنی نمی‌دهد ارشاد سابق. «وزیر نفت سابق» معنی نمی‌دهد. «وزیر ارشاد» با هم یک واحد معنایی نشده؛ پس صفتش را باید وسط بیاوریم. «کتاب من»، «کتاب خوب من». «در اتاق»، «در بزرگ اتاق»؛ اگر صفت مال «در» است. پس نگاه کنید ببینید این ترکیب‌های اضافی چقدر باهمایی‌شان رواج پیدا کرده و دیگر امکان شکستنشان نیست. اگر این‌جوری بود، صفت را بعدش بیاورید. هر ایرانی نگهبان زبان فارسی. virastaran.net/a/15488