eitaa logo
آن*(فرهنگ، هنر، ادبیات)
449 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
481 ویدیو
51 فایل
"آن": یُدرک و لا یوصف: به گفت در نیاید! 🌸لطیفه‌ای است نهانی، که عشق از او خیزد (صفحه‌ای برای اهالی فرهنگ، هنر و ادبیات) فاطمه شکردست دکترای زبان و ادبیات فارسی هیئت‌علمی دانشگاه پیام‌نور هنرجوی فوق‌ممتاز خوشنویسی ارتباط با من @fadak_shekardast
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
وداع و وصل جداگانه لذتی دارد هزار بار برو، صد هزار بار بیا "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل، نه هجرانت که جانم درجوانی سوخت، ای جانم به قربانت تحمل گفتی و من هم که کردم سالها، اما چقدر آخر تحمل، بلکه یادت رفته پیمانت! چو بلبل نغمه خوانم، تا تو چون گل پاکدامانی حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت تمنای وصالم نیست، عشق من مگیر از من به دردت خو گرفتم، نیستم در بند درمانت به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین نباشد خون مظلومان؟ که می‌گیرد گریبانت دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست امان ای سنگدل، از درد و اندوه فراوانت "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
چه خوش گزیده‌امت از بساطِ حُسن‌فروشان نه عاشقِ تو که من عاشق بصیرت خویشم "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
گریه نکن ری‌را راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است دوباره اردیبهشت به دیدنت مى آیم...   "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
جمع‌بندی پنج جلسه اول مطالب انسان شناسی "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️ تمام وجدان‌های بیدار شهادت می‌دهند که؛ قرن‌ها فعالیت بشر در زمینه‌های گوناگون علمی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و...، بسیار بیشتر از آن که خیر و خوبی و خوشبختی برای انسان به ارمغان بیاورد، به خلق انواع‌ بیماری‌های جسمی و روحی... به تولید درد و رنج و فساد و قتل و غارت و خونریزی... انجامیده است! ← حقیقتا دلیل این اتفاق چیست؟! ← جهان چگونه باید خود را از این وضع، نجات دهد؟! "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی مرا مگو که چه نامی به هر لقب که تو خوانی چنان به نظره اول ز شخص می‌ببری دل که باز می‌نتواند گرفت نظره ثانی تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت ز پرده‌ها به درافتاد رازهای نهانی بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی مرا گناه نباشد نظر به روی جوانان که پیر داند مقدار روزگار جوانی تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم تو می‌روی به سلامت سلام من برسانی سر از کمند تو سعدی به هیچ روی نتابد اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
هر چیز قاعده‌ای دارد جز عشق و عشق، انگار تا ابد بی‌قاعده‌ست… "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
کار طالب آنست که در خود جز عشق نطلبد. وجود عاشق از عشق است؛ بی عشق چگونه زندگانی کند؟! حیات از عشق می‌شناس وممات بی عشق می‌یاب: روزی دو که اندرین جهانم زنده شرمم بادا اگر بجانم زنده آن لحظه شوم زنده که پیشت میرم و آن دم میرم که بی تو مانم زنده "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
امروز ، دانشگاه و لطف دوستانِ جان. یک غافلگیری بی‌نظیر و شیرین در طلیعه‌ی ۴۶ سالگی. در زندگی لحظاتی هست که در بیت و جمله نمی‌گنجد، همان لحظاتی که دیگران ارزشمندترین جوهر وجودی خود (عشق و محبت)را نثارت می‌کنند. همان لحظه‌ای که می‌فهمی چقدر ناتوانی در سپاسمندی.
"که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو" اولین مصرعی بود از حافظ که در نوجوانی لذت درک مفهومش را چشیدم. آن هم به واسطه‌ی خوانش درست استاد گرمارودی، روزی این را سر کلاس تعریف کرده بودم، و دوستان این را یادشان بود که روی کیک نوشتند!!! ذوق این مصرع برایم چند برابر شد... و البته یاد استاد گرمارودی هم امروز در دلم زنده بود هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
➖تمام دریاها اگر مرکّب شوند و ➖تمام درختان اگر قلم شوند و ➖تمام جنّ و انس اگر نگارنده شوند، نخواهند توانست خلقت پروردگارت را، به شماره درآورند... آن وقت او، در نامه‌اش به تو، نوشته‌است که؛ ✖️ نه تنها تمام آنچه در زمین است را.. ✖️تمام هفت آسمان را... ✖️تمام عوالم را... و در یک کلام تمام آفرینش را... برای تو و به خاطر تو آفریده‌است ! یک بار از خودمان پرسیده‌ایم چرا؟! "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رسالت زبان و ادبیات، الکسی تولستوی، ترجمه محمد حسن روحانی، ص ۴۱ "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
محمدفریدالدین در مقابل شیخ نشست؛ مسحور نگاه پرنفوذ او، بعد از سکوتی سنگین، با صدایی گرفته پرسید: «ای شیخ! مهم‌ترین بخش سؤال من این است که چگونه و از چه راهی می‌توان به خدا نزدیک شد؟!» شیخ سر تکان داد. ـ فرزندم! شرطش آن است که هیچ واجبی را ترک نکنی. حرامی مرتکب نشوی. خلق را بالاتر از خود بدانی و به خدمتشان درآیی. برقی تند در چشمان محمدفریدالدین درخشید.. ـ تنها همین؟! ـ بله! تنها همین؛ به شرط آنکه به عمق این معانی توجه کنی و رعایتشان را واجب دانی. البته، در طول روز هم باید ذکری بر لب داشته باشی. اگر سیبی را به آسمان بیندازی، صد چرخ می‌خورد تا به زمین برسد. برو و به سیر آفاق و انفس مشغول شو! بی‌شک با دست پُر بازخواهی گشت. ـ اما... کارم... فرزندانم... پدر و مادر پیرم. ـ رها کن همۀ این تعلقات را. ـ چگونه؟! ـ فرزندان به دست والدین بسپار و والدین به دست فرزندان. خود لباس فقر بپوش و سیر آفاق و انفس کن. محمدفریدالدین لختی تأمل کرد و بعد سر فرودآورد. ـ هرچه شما بفرمایید. چند روز بعد، همراه کاروان از دروازۀ شهر بیرون رفت؛ درحالی‌که صدای «مراد» در گوشش زنگ می‌زد: ـ برو تا به شناخت انسان برسی. برو تا به پست و بلند روحش پی ببری. برو تا با تجاربی نو برگردی. - از خاک تا افلاک؛ زندگی‌نامه داستانی محمدفریدالدین عطار، . "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
متکلّم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد. مشو غرّه بر حُسن ِ گفتار ِ خویش به تحسین نادان و پندار خویش "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
چگونه جلوه کند آفتاب یکرنگی؟ درین زمانه که آیینه پشت و رو دارد "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast
نیک باشی و بدت گوید خلق بِه که بد باشی و نیکت بینند "آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات) @shekardast