فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میآید...
شاید شبی که میهراسد دشت از طوفان
شاید پس از سیلی که شهرم را کند ویران
شاید یکی از روزهای زرد پاییز است
شاید زمستان میرسد یا ظهر تابستان
شاید همین فردا، دو روز بعد، سال بعد
بعد از نماز صبح یا قبل از سحرگاهان
از کوفه میآید؟ نمیدانم ولی جاییست
شاید خیابان ولیعصرِ همین تهران
شاید یمن این روزها دارد اشاراتی
مثل خراسانی که برمیخیزد از ایران
من که نمیدانم کجای صفحۀ تاریخ
فریاد مردی گم شده در چاه نخلستان
اما همین اندازه میدانم که فرزندش
از یوسفستان رخت بر بستهست تا کنعان
اما همین اندازه میدانم مسیحایی
میآید و عیساست همراهش علیگویان
میآید و آن طور که موسی به دریا زد
پیش عصای او فروکش میکند طغیان..
دنیا به کوری میزند خود را، نمیبیند
اشک فلسطین میچکد از دیدۀ لبنان
دنیا نمیخواهد ببیند مکه وا کردهست
آغوش خود را روی حوثیهای با ایمان
دنیا نمیخواهد بفهمد، راهی گور است
آل سعود خفته در آغوش بوسفیان
چشمانتظاریهای زهرا رو به پایان است
فردا به نخلی بسته خواهد شد تن شیطان
فردا مؤذن میشود کعبه، ولی اینبار
نام علی را میبرد بر بام و بر ایوان
ما با اذان کعبه فردا صبح میخوانیم
پشت سر مهدی نمازی تشنۀ باران
✍🏻 #محسن_ناصحی
#شعر_انتظار
#فلسطین
#لبنان
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
ببین نماز عشق را، قیام شیعه را بیین
بیا شکوه تامّ و تمام شیعه را ببین
صدا نمیزند برو، اشاره میکند بیا
طلایهدار امتش، امام شیعه را ببین
بیا و قامتش نگر، جلال و هیبتش نگر
به خطبهاش صلابت کلام شیعه را ببین
اگر نبرد شد هدف، ببین به شور لا تَخَف
به صحنهاند صف به صف، مرام شیعه را ببین
فدا شدن کرامت و شهادت است عادتش
به روی مرگ خنده و سلام شیعه را ببین
اگر نمردی از عذاب وعدههای صادقش
بمان و ضرب شست انتقام شیعه را ببین
#سعید_تاجمحمدی
#نماز_تاریخی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
🔴🔴🔴این نماز جمعه تاریخیترین و معنادارترین نماز جمعه است.
رفراندوم امنیت است. مانور شجاعت است، نمایش اقتدار است. تجلی هر شعارحماسی است که از اول انقلاب دادیم. مصداق جهاد فی سبیل الله است.
من و دار و ندارم فدای قدمهایی که امروز در این راه برداشته میشود.
الله اکبر
این مرد، مرد میدان است.
همیشه نماز عصر را آیت الله جنتی میخواند
حضرت آقا این بار خودشان ایستادند به نماز عصر.
شجاعت این مرد به ما شرافت داد
شجاعت این مرد به ما عزت داد
صلابت این مرد به ما حس غرور داد
او پسر فاطمه است
آی مردم دنیا پسر فاطمه فرمانده میدان ماست.
ای صهیونیستهای بچه کش، شما مرد این میدان نیستید
امروز با تک تک حرکتهاش اسرائیل را تحقیر کرد.
نیم ساعت قبل از خطبه ها آمد
خطبه آتشین ایراد فرمود
پیامش را به ملت لبنان و غزه داد
به نماز جمعه ایستاد
بعد از نماز جمعه هم ماند و نماز عصر را خواند.
کمترین عجله ای در کار نیست.
عالم باید ببیند این مرد چگونه اسرائیل را تحقیر کرد.
چشم دنیا به مصلای تهران دوخته شده بود.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌷 برادرم و عزیزم و مایه فخرم؛ سید حسن نصرالله
✏️ رهبر انقلاب، ظهر امروز: لازم دانستم تکریم از برادرم و عزیزم و مایهی فخرم، چهرهی محبوب دنیای اسلام، و زبان گویای ملّتهای منطقه، گوهر درخشان لبنان، جناب سیّدحسن نصراللّه (رضوان اللّه علیه) در نماز جمعهی تهران باشد، و تذکّراتی هم به عرض همه برسانم. مخاطب این خطبه همهی دنیای اسلام است، ولی ملّت عزیز لبنان و فلسطین مخاطب ویژه است.
🔹️بخشی از بیانات رهبر انقلاب در خطبه دوم نماز جمعه تهران. ۱۴۰۳/۷/۱۳
🌷 #جمعه_نصر
🔹متن کامل بیانات:
khl.ink/f/57811
نوشتن داستانک را به عنوان یک تجربه آغاز کنید.
تا کنون «از انسداد ذهنی نویسنده» چیزهایی شنیدهاید. میتوانید تمام ایدههایی را که برای نوشتن دارید را روی کاغذ بیاورید، باز هم ایدههای جدیدی میآیند که جای آنها را بگیرند! البته پیش میآید که ایدهای برای داستان بعدی به ذهنتان نرسد، آن وقت میتوانید از اسمهایی استفاده کنید تا الهام بخش شما در نوشتن باشند. اگر از این کار هم نتیجهای نگرفتید، تصمیم بگیرید که یک داستان بد بنویسید. اگر عزمتان را برای این کار جزم کنید، به انسداد ذهنی نویسنده برخواهید خورد. زیرا پیش از پایان کار، داستانتان را قضاوت میکنید و آن قدر آن را ویرایش میکنید که فرصتی برای بیان ایدهتان باقی نمیماند. حاصل کار فلج شدن خلاقیت شماست. وقتی که فارغ از خوبی و بدی داستان، تنها آن را بنویسید، پس از نوشتن چند داستان درخواهید یافت که جادوی خلاقیت کار خودش را کرده و حداقل یکی از داستانهایتان چیزی از آب درآمده که انتظارش را داشتهاید. حتی داستانهایی که به نظرتان جزو بهترین داستانهایتان نیستند را هم، به اشتراک بگذارید، تا هم تمرینی برای قضاوت نکردن باشد و هم اینکه با این کار به خودتان درس فروتنی دهید....
تخلیص از مقدمهی کتاب #داستاک شان هیل
#در_مسیر_نوشتن
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
حکایتی از گلستان سعدی
خستگی سفر
شبی در بیابان مکّه، از بیخوابی، پایِ رفتنم نماند. سر بنهادم و شتربان را گفتم: دست از من بدار.
پای مسکین، پیاده چند رَوَد؟
کز تحمّل، ستوه شد بُختی
تا شود جسم فربهی، لاغر
لاغری، مُرده باشد از سختی
گفت: ای برادر، حَرَم در پیش است و حرامی در پس. اگر رفتی، بُردی وگر خُفتی، مُردی.
خوش است زیر مُغیلان، به راهِ بادیه خُفت
شب رَحیل؛ ولی ترکِ جان بباید گفت
لغات:
بُختی: شتر قویهیکل.
حرامی: دزد، راهزن.
خُفتن: خوابیدن.
مُغیلان: درختچهای خاردار.
بادیه: بیابان.
رحیل: کوچ، سفر.
کلیات سعدی، گلستان، باب دوم: در اخلاق درویشان
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast