این من و تو، حاصل تفریق ماست
پس تو هم با من بیا تا ما شویم
حاصل جمع تمام قطرهها
میشود دریا، بیا دریا شویم
#قیصرامینپور
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
مُستَمِع
مستمع، صاحبسخن را بر سر کار آورد
غنچهی خاموش، بلبل را به گفتار آورد
مشاعره، تیموری
#صائبتبریزی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
سخنی از گلستان سعدی
کشتن بندیان
کُشتن بندیان، تأمّل اولیتر است؛ به حکم آن که اختیار باقی است؛ توان کشت و توان بخشید. وگر بیتأمّل کشته شود، مُحتَمَل است که تدارکِ مثل آن، مُمتنع باشد.
نیک سهل است زنده بیجان کرد
کُشته را باز نتوان کرد
شرط عقل است صبرِ تیرانداز
که چو رفت از کمان، نیاید باز
لغات:
بندیان: زندانیان.
تامّل: اندیشه کردن، درنگ کردن.
اولیتر: سزاوارتر.
تدارک: جبران.
ممتنع: غیرممکن، محال.
نیک سهل است: بسیار آسان است.
کلیات سعدی، گلستان، باب هشتم در آداب صحبت
#سعدی
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
عقل و دل
جان پس از عمری دویدن، لحظهای آسوده بود
عقل، سر پیچیده بود از آن چه دل فرموده بود
عقل با دل روبرو شد، صبح دلتنگی به خیر
عقل، برمیگشت راهی را که دل پیموده بود
عقل کامل بود، فاخر بود، حرف تازه داشت
دل پریشان بود، دل خون بود، دل فرسوده بود
عقل، منطق داشت، حرفش را به کرسی مینشاند
دل، سراسر دست و پا میزد؛ ولی بیهوده بود...
ضد، نظری
#فاضلنظری
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast
گویند: به دل، غمش نیندوخته بِه
از آتش عشق، دیده بردوخته بِه
من حکمت این ندانم؛ اما دانم
در ظلمتِ راه، شمعِ افروخته بِه
گوشهی تماشا، رباعی از نیما تا امروز
#نیمایوشیج
🖊📚"آن" (فرهنگ، هنر، ادبیات)
@shekardast