eitaa logo
بررسی روایات و احادیث
654 دنبال‌کننده
34 عکس
9 ویدیو
5 فایل
ارائه نظر تخصصی درباره سند ، متن و محتوای روایاتی که در فضای مجازی به عنوان حدیث معصومان (ع) منتشر می شود
مشاهده در ایتا
دانلود
طرح روایات فقهی بدون مباحث فقاهتی، بیشتر خطابه است تا بحث علمی اخیرا جناب استاد از اساتید حوزه_علمیه_قم، قسمت‌هایی از یک سخنرانی را منتشر نموده و در مقام پاسخ‌گویی به آن برآمده‌اند. ایشان در مطلبی با عنوان« در _عزای_خامس_آل_عباء، پاسخ شبهه اول» روایتی را این‌گونه می‌آورد: « قال الصادق علیه السلام: "ولقد شققن الجیوب و لطمن الخدود الفاطمیات علی الحسین بن علی علیه السلام، و علی مثله تلطم الخدود وتشق الجیوب". امام صادق علیه السلام: "همانا زنان فاطمى(دختران فاطمه زهراء عليها السلام) گریبان دریدند و بر گونه‌ها لطمه زدند بر حسین بن علی علیه السلام؛ و بر مثل چنین بزرگمردی باید لطمه زد و گریبان درید. (تهذیب الاحکام جلد ۸ صفحه ۳۲۵). بعيد مى دانم اين دوست روحانى ما يقين به دروغ بودن اين روايت شريفه داشته باشند؛ روايتى كه در یكى از چهار منبع اصلی روائی شیعه آمده...»♦️ درباره پاسخ ایشان، نکات ذیل تقدیم می‌شود: 1. جناب نائینی که استاد حوزه علمیه هستند بهتر از بنده می‌دانند که طرح روایات فقهی و استدلال به آنها بدون بیان کامل مباحث فقاهتی، از ساحت مباحثه علمی به دور است و بیشتر به جایگاه خطابه نزدیک است. اگرچه پایه‌گذار چنین روش‌هایی پیشتر بعضی از مراجع بزرگوار- ادام الله ظلهم العالی علی رؤوس الاسلام و المسلمین- بوده‌اند و زبان امثال حقیر از نقد آن بزرگواران قاصر است! 2. روایتی که جناب نائینی آورده‌اند علاوه بر ضعف سند، مورد اعراض اصحاب نیز می‌باشد و فقها در مقام استنباط فقهی به آن توجهی نکرده‌اند. مستندات این سخن و مطالب پیشرو را حقیر در کتاب « ؛ در ترازوی عقل و شرع» بیان کرده‌ام. 3. اگرچه جناب نائینی قسمت انتهایی این روایت را ‌ نقل کرده‌اند، ولی این روایت صدر و ابتدایی نیز دارد که با قسمت انتهایی آن در تضاد است و مراجع بزرگ معاصر همچون آیت الله ، آیت الله و آیت الله  متذکر آن شده‌اند. مرحوم گلپایگانی در این‌باره می‌فرماید: «بسيار بعيد است كه جواز لطم به صورت و گريبان چاك دادن را به عزاداري امام حسين(ع) اختصاص دهيم زيرا وقتي كه اين دو فعل در اسلام حرام باشد محققاً زنان فاطمي نيز آن را انجام نداده‌اند اگرچه اين اعمال براي امام حسين(ع) جايز باشد زيرا انجام اين اعمال موجب تنفر و بي‌زاري نفوس مردم از آن عمل (و انجام دهنده‌اش) مي‌شود.» سخنان سایر بزرگان نیز در کتاب فوق‌الذکر آمده است. 4. تعبیر «لطم» در اين روايت به معناي ضربه‌زدن به صورت با كف دست می‌باشد که نوعی عزاداری متداول در میان زنان عرب است، و مشابه آن در زمان کنونی همان سینه‌زنی متداول است؛ همان‌طور که هم‌اکنون نیز عرب‌زبان‌ها به سینه‌زنی، لطم می‌گویند. عدم بیان تخصصی لغات روایت در اینجا این معنا را القاء می‌کند که لطم به معنای وارد كردن خراش به صورت است. 5. جناب نائینی جمله خبریه در روایت را بر معنای انشائی حمل کرده و آن را به صورت امری، این‌گونه: « باید لطمه زد و گریبان درید» ترجمه می‌کنند. در حالی که با توجه به صدر روایت، می‌توان آن را خبری معنا کرد. توضیح بیشتر را در جای خود عرض کرده‌ام. 6. مرحوم شيخ محمد حسن نجفي(قدس‌سره) صاحب جواهرالكلام در باره استدلال جناب نائینی می‌گوید: «[استدلال به]آنچه كه در مورد فعل زنان فاطمي نقل شده است و در ذيل خبر خالد بن سدير از امام صادق(ع) نيز آمده... متوقف بر آن است كه عمل آنها بر غير پدر و برادرشان باشد و همچنين اين‌كه حضرت علي بن حسين(ع) بر عمل آنها علم داشته و در مقابل آن نيز سكوت نموده‌اند و اين سكوت هم به گونه‌اي باشد كه نشانه‌اي از رضايت آن حضرت از عمل آنها داشته ‌باشد. كه چنگ زدن به خارهاي بيابان براي كندن خارهاي آنها با دست، از پذيرش اين گفته‌ها آسان‌تر است. 7. در چندین روایت منقول از امام حسين(ع) آن حضرت زنان فاطمي را از گريبان چاك دادن و خراش زدن به صورت، بعد از شهادتشان نهي ‌فرموده‌اند. در روایتی آمده است که حضرت فرمودند: «يا اُخْتاهُ يا اُمَّ كُلْثُومٍ، وَ أنْتِ يا زَيْنَبُ، وَأنْتِ يا فاطِمَةُ، وَأنْتِ يا رُبابُ، اُنْظُرْنَ إِذا أنَا قُتِلْتُ فَلا تَشْقُقْنَ عَلَيَّ جَيْبا وَلا تَخْمِشْنَ عَلَيَّ وَجْها وَلا تَقُلْنَ عَلَيَّ هَجْرا»؛ «اى خواهرم اُمّ‌كلثوم، و تو زينب و هم تو اى فاطمه و تو اى رباب! توجه كنيد! هرگاه كشته شدم، گريبان چاك نزنيد و صورت نخراشيد و سخن ناروا بر زبان جاري نكنيد.» ⬅️هرچه هست مجال، اقتضای بحث طولانی‌تر را در این‌باره ندارد، ولی خلاصه عرض حقیر این‌که: نباید روایات تخصصی فقهی را به صورت منبری و خطابه‌ای نقل کرده و در منظر عموم، خود را پیروز علی‌الاطلاق جلوه دهیم. منبع: کانال حجت الاسلام مهدی مسائلی ....... https://t.me/azadpajooh
گریه امام صادق علیه السلام در عاشورا شیخ طوسی(ره) از یکی از اصحاب امام صادق(ع) نقل کرده است که : در روز عاشورا نزد امام صادق(ع) رفتم. دیدم اشکهای آن حضرت همانند دانه های مروارید از چشمانش سرازیر است. عرض کردم: چرا می گریید؟ فرمود: آیا بی اطلاع هستی؟! مگر نمی دانی که حسین(ع) در چنین روزی مصیبت دیده است؟! عرض کردم: درباره روزه گرفتن در این روز نظرتان چیست؟ فرمود: " (اگر خواستی روزه بگیری) بگیر ولی نیّتِ روزه نکن! و (اگر خواستی روزه نگیری) نگیر ولی نه از روی شادی! اینطور نباشد که عاشورا را کاملا روزه دار باشی. بایسته است ساعتی بعد از عصر با نوشیدنِ آب افطار کنی زیرا در چنین ساعتی بود که تاخت و تاز بر خاندان رسول الله(ص) تمام شد و کارزار پایان گرفت ... اگر پیامبر(ص) در زمان عاشورا زنده بود بی تردید پذیرایِ تسلیت گویان می شد." سپس امام(ع) آنقدر گریستند که محاسنشان از اشک خیس شد. منبع: 📚 شیخ طوسی، مصباح المتهجد(چاپ بیروت - سال 1411ق) ، ج2، ص782 توضیح: خلفای بنی امیه ، آخوندهای دربار خود را واداشته بودند که مردم را به « روزه گرفتن در روز عاشورا به شکرانه ی پیروزی خلیفه اموی بر حسین(ع) » تشویق کنند و آن را دارای ثواب عظیم معرفی نمایند. طبعا سیره اهل بیت(ع) و شیعیانشان بر خلاف سیره بنی امیه است و روز عاشورا را روز عزا می دانند. عضویت در کانالهای ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا در کربلا آب نبوده و امام حسین (ع) تشنه شهید شده اند؟ آیا اصحاب سیدالشهدا(ع) در شب عاشورا غسل شهادت کرده اند؟ واقعیت ماجرای شهادت حضرت عباس (ع) چگونه بوده است؟ ایا استاد مرتضی مطهری در کتاب حماسه حسینی وجود حضرت لیلا (مادر علی اکبر ع) را رد کرده است؟ 9 دقیقه صوت مهم (علیه السلام) عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
پرسش: آیا در حدیثی داریم که قبل از تکبیرةالاحرام نماز باید به امام حسین (ع) سلام بدهیم؟ پاسخ: چنین چیزی در احادیث یافت نشد. ظاهرا «عرض سلام به پیشگاه سیدالشهدا(ع) قبل از تکبیر نماز» سلیقه شخصی یکی از علما بوده که علاقه‌مندانش آن را ترویج می کنند. بهتر اینست که در مواردی که دعا یا ذکر خاصی در احادیث اهل بیت(ع) نقل شده به همان عمل کنیم نه اینکه سلیقه شخصیِ غیر معصومان را ترویج کنیم. بطور کلی در اینگونه موارد باید دقت کنیم مستحباتی که ریشه در احادیث اهل بیت(ع) دارند مورد بی مهری و بی اعتنایی قرار نگیرند و همیشه رایج بمانند. دعاهایی که در احادیث برای قبل از تکبیر، نقل شده اند، مناجات با خداست و دعاهایی است که خطاب به خداوند بیان می شود و توصیه نشده که قبل از تکبیر با امام حسین(ع) نجوا کنیم. دعاها و اذکار مأثوره برای قبل از تکبیرةالاحرام 👇 شیخ بهایی در کتاب فلاح السائل، ص: 155 دو دعا را از دو امام معصوم برای قبل از تکبیر نماز نقل می‌کند: 1 - روایت از امیرالمومنین(ع): يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِيءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ الْمُحْسِنَ أَنْ يَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسِيءِ وَ أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسِيءُ فَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجَاوَزْ عَنْ قَبِيحِ مَا تَعْلَمُ مِنِّي 2 - روایت از امام رضا علیه السلام برای قبل از تکبیرة الاحرام نماز: اللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ الدَّعْوَةِ التَّامَّةِ وَ الصَّلَاةِ الْقَائِمَةِ بَلِّغْ مُحَمَّداً ص الدَّرَجَةَ وَ الْوَسِيلَةَ وَ الْفَضْلَ وَ الْفَضِيلَة بِاللَّهِ أَسْتَفْتِحُ وَ بِاللَّهِ أَسْتَنْجِحُ وَ بِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ص أَتَوَجَّهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِي بِهِمْ عِنْدَكَ وَجِيهاً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ در احادیث اهل بیت(ع) ذکر یا دعای دیگری در این مورد خاص یافت نشد. منابع دیگر برای دعاهای بالا: شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ج1، ص30 کفعمی، البلد الأمین، ص6 عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
بقعۀ بی‌بی شهربانو، و درستی یا نادرستی انتساب آن؛ ❔در برخی روضه خوانی‌ها و شبیه خوانی‌ها اینگونه گفته می‌شود که زمانی که دشمنان به دنبال شهربانو همسر امام حسین و مادر امام سجاد بودند ایشان فرار می‌کند و از کوهی ظاهر می‌شود. این نقل تا چه اندازه معتبر است؟ پاسخ استاد محمدهادی یوسفی غروی (استاد برجسته تاریخ اسلام): ▫️ این داستان ساختگی و افسانه است و در هیچیک از منابع حدیثی یا تاریخی نیامده است. جناب شهربانو در سال ٣٦ق، پس از وضع حمل و بدنیا آوردن امام سجاد(علیه السلام)، در ایام نفاسش از دنیا رفت و در مدینه دفن شد. یعنی ٢٥ سال پیش از واقعۀ کربلا از دنیا رفته بود. بنابراین ایشان نه در کربلا حضور داشته و نه در جایی غیر از بقیع دفن شده است. مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی در کتابش «زندگانی علی بن الحسین(علیه السلام)» به این مطلب پرداخته است. ایشان در ایام تحصیلش در نجف اشرف گویا به بیماری سل مبتلا شده بود و برای معالجه به تهران آمده و در ایام نقاهت و گذران دوران پس از بیماری که مصادف شده بود با تعطیلی تابستان متوجه شده بود که عده زیادی از مردم از طرف سه راه ورامین، به جایی در نزدیکی شهر ری، بنام «مقام بی‌بی شهربانو» یا «کوی بی‌بی شهربانو» یا دقیق‌ترش «کوه بی‌بی شهربانو» می‌روند. در دامنۀ این کوه یا نزدیکی‌های قله، بقعه‌ای هست و ادعا می‌شود که شهربانو در کربلا حاضر بوده و پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) بر ذوالجناح اسب امام، سوار می‌شود و فرار می‌کند. دشمن وی را تعقیب می‌کند تا آنکه وی به کوهی در اطراف ری می‌رسد و از خدا کمک می‌خواهد ولی به جای اینکه بگوید «یا هو! مرا دریاب»، می‌گوید «یا کوه! مرا دریاب» و کوه شکافته می‌شود و او در دل کوه می‌رود. يا مثلاً اينگونه گفته می‌شود که شهربانو پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) که طبعاً نوبت اسیرگیری خاندان امام پیش آمده، دست به دعا برمی‌دارد که: «خدایا من یک بار به دست عربها اسیر شده‌ام بار دیگر برای من مپسند که اسیر شوم.»، و پس از این دعا شهربانو خود را به فرع رودخانۀ فرات در کربلا می‌اندازد و وقتی دشمنان می‌آیند که ایشان را اسیر کنند می‌بینند که ایشان به زیر آب رفته. سپس خداوند ایشان را نجات می‌دهد و به طور معجزه‌آمیز و با طیّ‌الارض به کوهی در ایران می‌رساند. در این هنگام مردم می‌آیند تا ببینند این بانو کیست که با چادر سر از کوه برآورده اما ایشان از این جمع شدن مردم ناراحت می‌شود و اینبار دعا می‌کند که غایب شود. کوه شکافته می‌شود و ایشان به دل کوه می‌رود و همانجا دفن می‌شود و قسمتی از چادر ایشان در لای شکاف کوه باقی می‌ماند که مردم در موضع بعنوان محل دفن شهربانو بقعه و مقام می‌سازند و می‌شود زیارتگاه! دکتر شهیدی وقتی از چنین عقیده‌ای در بین برخی مردم مطلع می‌شود پس از تحقیق و مراجعه به منابع تاریخی، بیان می‌کند که این مطلب در هیچ منبع تاریخی نیست و ساخته و پرداختۀ عوام است. 📓 مجموعۀ مصاحبه‌ها: ٧٥١ - ٧٥٣. کانال استاد محمدهادی یوسفی غروی عضویت کانالهای ما در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
آیا حدیث زیر معتبر است؟ حسین می گوید: "ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند." منبع: سفینه البحار، نوشته حاج شیخ عباس قمی، صفحه ۱۶۴. ....................... ✍️ پاسخ : 🌺 اولا : چنین روایتی در کتب روایی معتبر شیعه با این متن خاص، از امام حسین ع یافت نمی شود و آدرسی هم که داده شده صحیح نیست. 🌺 ثانیا : یک روایت دیگر داریم که آن هم از امام صادق (ع) است نه امام حسین (ع) و مطلب دیگری به این شکل میگوید : 💐نحْنُ قُرَيْشٌ وَ شِيعَتُنَا الْعَرَبُ وَ عَدُوُّنَا الْعَجَمُ 😳 جاعل آن روایت از همین روایت دوم استفاده کرده و چون نمی دانسته که «اباعبدالله» در سند روایات، اشاره به امام صادق (ع) است، روایت را به امام حسین(ع) نسبت داده و در ترجمه آن نیز اشتباه کرده است. معنای روایت دوم نباید اشتباه فهمیده شود. برای فهم معنای حدیث یک مثال می زنیم: فردی مثلا دوستان زیادی دارد و با آنها رفت و آمد می کند مثلا برادرش به او می گوید تنها با فامیل ها رفت و آمد کن و با غریبه ها الفت نگیر! 😒 او جواب می دهد : آن کس که مرا درک کند فامیل من است و آن کس که مرا درک نکند غریبه است در اینجا این شخص می خواهد بگوید : هر کس که مرا درک کند من با او رفت و آمد می کنم چه فامیلم باشد و چه نباشد و هر کس که مرا درک نکند با او رفت و آمد نمی کنم چه فامیلم باشد و چه نباشد چون فامیل واقعی کسی است که مرا درک می کند. 🤔 حالا حدیث را معنا کنیم 👇 چون در میان اعراب به خاطر تعصب جاهلی که داشته اند ، عجم ها به عنوان غریبه مطرح بودند امام می فرماید : 😘شیعه ما (چه عرب باشد و چه عجم ) عرب است یعنی فامیل و خودی است. 😡دشمن ما (چه عرب باشد و چه عجم ) عجم است یعنی بیگانه است. در این روایت کلمه «عرب» و «عجم» به ترتیب به معنای «خودی» و «بیگانه» استفاده شده است چون در نظر مخاطبانِ عربی که سخن معصوم(ع) را می شنیدند ، عرب یعنی دوست و عجم یعنی دشمن. 🤔 نکته : بر فرض اگر در روایت بالا کلمه های عرب و عجم به معنای متعارفشان ترجمه شوند این حدیث از نگاه شیعه بی اعتبار است زیرا صریحاً با قرآن که تقوا را ملاک برتری می داند و اهمیتی برای نژاد قایل نیست، تعارض دارد و اهل بیت(ع) فرموده اند: اگر حدیثی برایتان آوردند که با قرآن و سیره پیامبر (ص) سازگاری ندارد، از خدا بترسید و آن را قبول نکنید زیرا سخنِ ما نیست (منبع: رجال الکشی، ص 224) در سوره حجرات می خوانیم: "یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ" "اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را اقوام و قبیله‏ هایی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است. " اهل بیت(ع) نیز همین دیدگاه قرآنی را تبلیغ می کردند و هر حدیثی با این دیدگاه تعارض داشته باشد جعلی یا تحریف شده است و اعتبار ندارد. عضویت در کانالهای ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
نکات کاربردی برای بررسی سند احادیث شیعه - بخش اول رمزگشایی از كنيه ها و القاب امامان (ع) در سند احادیث : در كتب حديث هنگام نقل حديث از اميرالمؤمنين(ع) ، نام آن حضرت (علي ع) يا لقب « اميرالمؤمنين(ع) » ذكر مي شود و غالبا از كنيه ايشان كه « ابوالحسن » است استفاده نمي شود. امام حسين و امام حسن و امام علي بن الحسين(عليهم السلام) در كتب حديث قديم نه با كنيه يا لقب بلكه با نام خود ياد مي شوند. اما کنیه امامان بعدی چنین است: ابوجعفر (ع) = امام محمد باقر (ع) ابوعبدالله (ع) ، الشيخ (ع) = امام جعفر صادق (ع) ابوالحسن (ع) ، العبد الصالح (ع) = امام موسي كاظم (ع) ابوابراهيم (ع) = امام موسي كاظم (ع) ابوالحسن الثاني (ع) = امام رضا (ع) ابوجعفر الثاني (ع) = امام جواد (ع) ابوالحسن الثالث (ع) = امام هادي (ع) ابو الحسن العسكري (ع) ، صاحب العسكر(ع) = امام هادي (ع) ابومحمد العسكري (ع) = امام حسن عسكري (ع) العسكريَّيْن (ع) = امام هادي (ع) و امام حسن عسكري (ع) أحدهما (ع) = امام باقر (ع) يا امام صادق (ع) [ مربوط به مواردی که یکی از راويان شك دارد كه حديث از كداميك از اين دو معصوم است ] الصاحب ، صاحب الناحية ، صاحب الدار ، صاحب الأمر (ع) = امام زمان (عج) الكاظمَيْن (ع) = امام موسي كاظم (ع) و امام جواد (ع) « عالم » در كتب اربعه براي امام صادق (ع) و گاهي براي ديگر امامان ديگر بكار رفته است. گاهي مشخص نيست كدام امام مورد نظر است. « ابوالحسن الاول » و « ابوالحسن الماضي » و « الماضي » امام كاظم (ع) است. گاهي « ابوالحسن الماضي » بين ايشان و امام رضا(ع) مردد است. گاهي به جاي « ابوالحسن الثالث » يا « ابوالحسن الثاني » ، به اختصار « ابوالحسن » اطلاق شده که مقصود راوی باید با توجه به قرائن دیگر معلوم گردد. مقصود از « فقيه » غالبا امام هادي (ع) و گاهي امام حسن عسكري(ع) و گاهي امام مهدي (عج) است. در مواردي نيز معلوم نيست اشاره به كدام معصوم است. « الرجل » در كتب اربعه غالبا براي امام هادي (ع) به كار رفته است. گاهي نيز امام جواد ، امام عسكري و امام زمان (عليهم السلام) منظور هستند. در مواردي نیز معلوم نيست كداميك از اين چهار امام مورد نظر است. « العسكري » به صورت مطلق غالبا امام هادي (ع) است اما گاهي مردد بين امام هادي و امام حسن عسكري (علیهما السلام) است. آنچه گفته شد تنها بيانگر ادبيات غالب در ميان محدثان قديم است و لزوما در همه موارد صدق نمي كند زيرا به ندرت اشتباهات يا تصحيفاتي رخ داده است مثلا ندرتاً ناسخان « ابوالحسن ثالث » را « ابوالحسن اول » نوشته اند. بديهي است در موارد شك بايد به قرائن موجود در كلام بويژه طبقه ي راويان مراجعه كرد. منابع : 1. علم الحديث ، كاظم مديرشانه چي، صص192-194. 2. دراسات في علم الدراية (تلخيص مقباس الهداية) ، علي اكبر غفاري صفت ، محمدحسن صانعي پور ، ص301. 3. نرم افزار دراية النور ، نسخه 1.2 ، مركز تحقيقات كامپيوتري علوم اسلامي. عضویت در کانالهای ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
🔆 شایعه کرده اند که واقعه کربلا صحت ندارد و اولین بار هشتصد سال پیش یک فرد دروغگو آن را روایت کرده است. 👆 پاسخ را در تصویر ببینید 📌 بازنشر کلیه مطالب جهت روشنگری عموم مردم ، با ذکر ، بدون ذکر منبع هم مجاز است. 🏴 @GhararGahShayeat
پرسش: آیا درست است که پیامبر (ص) فرموده اند: «ماه صفر نحس است و باید تخم مرغ شکسته شود، صدقه داده شود، خون گوسفند ریخته شود و دعای یا فارج الهمّ ... خوانده شود تا نحسی آن از بین برود» آیا پیامبر (ص) فرموده اند که هرکس دیگران را از روایتِ بالا باخبر کند حاجتش برآورده شود و اهل بهشت خواهد بود؟ پاسخ: مطالب بالا نامعتبر و آمیخته با چندین دروغ است. واقعیت اینست که: 1- هیچ حدیثی درباره نحس بودن ماه صفر نداریم و اعتقاد به نحوست این ماه، صرفا یک نتیجه گیری ذوقی یا عامیانه و ناشی از توجه به مصائب اسیران کربلا در این ماه است. 2- دعا کردن و صدقه دادن در همه روزها و ماههای سال خوب است و اختصاص به ماه صفر ندارد. 3- تخم مرغ شکستن از آداب خرافی و عامیانه است و توصیه اسلام نیست. 4- دعای یا فارج الهمّ ... گرچه دعای بامحتوایی است ولی در هر زمانی میشود آن را خواند و ربطی به نحس بودن یا نبودنِ ماه صفر ندارد. 5- هیچ حدیثی در کتب معتبر نداریم که پیامبر (ص) فرموده باشند که هرکس مردم را از آداب ادعایی ماه صفر باخبر کند، گشایش در کارش ایجاد خواهد شد یا اهل بهشت می شود. برای گشایش در کارها باید به تلاش، تدبیر، مشورت و دعا روی آورد و راه دستیابی به بهشت هم ایمان، عمل صالح، تقوا و دوری از گناهان به ویژه حق الناس است. اینگونه احادیث، از جعلیات فضای مجازی هستند و نشر آنها مصداق نشر اکاذیب و افترا زدن به معصومان(ع) است هرچند که غالبا با نیت خیر و از روی عجله برای دیگران ارسال می شود. عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
آیا ماه صفر نحس است؟ پاسخ استاد محمدهادی یوسفی غروی: حدیثی را به پیغمبر اکرم نسبت می‌دهند که ایشان فرمودند: «من بشرنی بخروج صفر فله الجنة». و از این استفاده کرده‌اند که پس ماه صفر نحس است که پیامبر بهشت را برای کسی قرار داده که به خروج از این ماه بشارت دهد. اما صحیحِ آن «من بشرنی بخروج آذار» هست و این تحریف شده است به «من بشرنی بخروج صفر». «آذار» از ماه‌های رومی است. جریان این حدیث این است که اهل قبا به پیامبر پیشنهاد داده بودند که روزهای شنبه را به آنها سر بزند و این حدیث مربوط به همین دیدارهاست. پیامبر برای اینکه نشانه‌ای به مؤمنان بدهد تا در نزاع‌های پس از او (در اینجا نزاع ابوذر با خلیفۀ سوم) حق را گم نکنند در مسجد قبا به اصحابش فرمود: «اولین کسی که هم اکنون بر شما وارد می‌شود مردی از اهل بهشت است». کسانی که این مطلب را شنیدند از یک در مسجد خارج شدند تا از در دیگر وارد شوند تا مصداق این حدیث باشند. پیامبر که از این موضوع آگاه بودند به اصحاب داخل مسجد فرمود: «انه سیدخل علیکم جماعة یستبقون فمن بشرنی بخروج آذار فله الجنة؛ هم اکنون عدۀ زیادی وارد می‌شوند و کسی که مرا به پایان ماه آذار خبر دهد از اهل بهشت است». ابوذر در بین کسانی بود که وارد مسجد شده بودند. پیامبر از آنان پرسید اکنون در کدام یک از ماه‌های رومی قرار داریم؟ فقط ابوذر بود که گفت یا رسول الله از ماه آذار خارج شده‌ایم. و این گفتۀ پیامبر به خاطر این بود که مردم به محق بودن ابوذر پی ببرند و اصلاً ربطی به ماه صفر و نحوست آن ندارد. عده‌ای از علمای ما مخصوصاً علمای اخلاق ما از جمله مرحوم نراقی پدر و پسر اعتقاد به نحوست و سعد ایام را جز شرک خفی دانسته‌اند. یعنی اگر کسی معتقد باشد خود این روزها و ماه‌ها مؤثر در سعد و نحس زمان باشد مرتکب شرک خفی شده است. اما آنچه در قرآن آمده است به خاطر این است که در بعضی روزها عذاب الهی نازل شده است، نه اینکه چون آن روز نحس بوده است عذاب الهی نازل شده است، بلکه چون در آن روز عذاب نازل شده تعبیر به نحس بودن داریم. منبع: کانال استاد محمدهادی یوسفی غروی عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
چند نکته به مناسبت هفتم صفر (اول) آيا تعيين «هفتم صفر» به جای «بیست و هشتم» صفر به عنوان سالروز وفات امام حسن عليه اسلام ترجيحی علمی و تاريخي دارد؟ قرن هاست شیعیان - حداقل در ایران - در تقویم خود سالروز وفات امام دوم را همزمان با سالروز وفات پیامبر اسلام ثبت کرده آن را گرامی داشته اند... ولی در چند سال اخیر موجی به راه افتاده که اصرار دارد این بزرگداشت باید در هفتم صفر و در مثل چنین روزی برگزار شود. این در حالی است که تا قرن هشتم یعنی هفتصد سال بعد از تاریخ وفات آن امام هیچ منبع تاریخی و مستند قابل اعتنایی بر این مطلب که وفات ایشان در هفتم صفر بوده یافت نشده است. و در مقابل منابع متعدد و قابل توجهی از قدیمی ترین منابع شیعی از قرن چهارم تا قرن هشتم و بعد از آن تاکنون، روز وفات را بیست و هشت صفر ذکر کرده اند. سوالی که باید برای آن پاسخی پیدا کرد این است که: دلیل اصرار برای ایجاد این تغییر در تقویم مذهبی چیست؟ و چرا به جای پاسخ روشن و شفاف به این سوال عده ای نا آشنا به تاریخ و پژوهش های تاریخی که احیانا نام پژوهشگر را هم یدک می کشند می کوشند با روشهای نادرست و با خطاهای فاحش این تغییر را توجیه کنند؟ (دوم) اغلب قریب به اتفاق منابع در دسترس شیعی -از آغاز تا قرن هشتم- وفات امام دوم شیعیان را در ماه صفر دانسته و در تعیین روز آن منحصرا به دو زمان اشاره کرده اند: آخر صفر و بیست و هشت صفر. برای تعیین آخر صفر به عنوان نمونه می توان به این منابع که همگی در قرن سوم و چهارم تالیف شده و از قدیمی ترین منابع شیعی به حساب می آید. اشاره کرد: فرق الشیعة منسوب به حسن بن موسی نوبختی متوفای 310 قمری (تصویر ضمیمه1) المقالات و الفرق منسوب به سعد بن عبدالله اشعری قمی متوفای 301 قمری(تصویر ضمیمه2) اصول الکافی تالیف شیخ کلینی متوفای 329 قمری (تصویر ضمیمه3) کفایة الاثر از خزار قمی (تصویر ضمیمه4) و... و برای تعیین بیست و هشت صفر این منابع کهن در دسترس است: مسار الشیعة از شیخ مفید متوفای 413 قمری (تصویر ضمیمه5) مصباح المتهجد از شیخ طوسی متوفای 460 قمری (تصویر ضمیمه6) اعلام الوری و تاج الموالید هر دو از شیخ امین الاسلام طبرسی متوفای 548 قمری (تصویر ضمیمه 7 و 8) مناقب ابن شهرآشوب مازندرانی متوفای 588 قمری (تصویر ضمیمه 9) المستجاد علامه حلّی متوفای 726 قمری (تصویر ضمیمه 10) و.. همه این کتاب ها و نویسندگانشان مربوط به قرن چهارم تا هشتم هستند در توجیه اختلاف این دو دسته از منابع به صورت احتمال می توان گفت که آنها که وفات را آخر صفر دانسته اند به صورت تسامحی و تقریبی همان بیست و هشت صفر را گزارش کرده اند و منظورشان از آخر صفر همان یک روز یا دو روز مانده به آخر ماه یعنی بیست و هشت صفر بوده است. (سوم) همانگونه که اشاره شد طبق یافته های پژوهشگران هیچ منبعی از منابع شیعه تا قرن هشتم هجری روز هفتم صفر را وفات امام دوم ندانسته است. اولین شخصیت و منبعی که روز هفتم صفر را روز وفات آن حضرت دانسته محمد بن مکی مشهور به شهید اول از علمای جبل عامل لبنان در کتاب فقهی الدروس الشرعیة است. (تصویر ضمیمه 11). ولی آیا بعد از گذشت بیش از هفتصد سال از تاریخ وفات آن امام و انبوه گزارش هایی که وفات را در آخر صفر یا بیست و هشت صفر ثبت کرده اند و ما به برخی از آنها اشاره کردیم، شهید اول متوفای 786 قمری به چه استنادی چنین نقلی را آورده؟ برای ما مشخص نیست. البته بعد از ایشان تعدادی دیگر از علمای جبل عامل امثال شیخ بهائی و پدرش و دیگر علمای شیعه در نجف همچون کاشف الغطا و صاحب جواهر این قول را بازنشر کرده اند... ولی همچنان منابع و عالمان بسیاری همان نقل مشهور گذشته یعنی بیست و هشت صفر را ذکر کرده و می کنند. آیا قاسم رسی در قرن سوم تاریخ وفات امام حسن(ع) را تعیین کرده است؟! در این خصوص نکته ای که از منظر روش مطالعه و پژوهش بسیار تاسف بار است آنکه اخیرا برخی برای مستند کردن قول به هفتم صفر از کتاب تثبیت الامامة تالیف یکی از امامان زیدیه به نام قاسم بن ابراهیم رسّی نقل می کنند. و به خیال خود منبعی پیدا کرده اند از قرن سوم که تاریخ وفات را هفتم صفر ذکر کرده است. این مطلب چنان بی پایه است که صرف وقت برای آن هدر دادن عمر است ولی متاسفانه عده ای طوطی وار خطای فاحش برخی دیگر را تکرارکرده و می کنند و باید به آن پاسخ داد. ✍️ علی موسوی نژاد عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
🔰 در فضای مجازی پخش شده که تاریخ اصلی شهادت امام حسن مجتبی (ع) روز هفتم صفر بوده ، و در زمان قاجار به خاطر تولد ناصرالدین شاه و... تاریخش عوض شده!!! 👈 من از تک تک افرادی که این قضیه را نقل کرده اند خواهشمندم یک سند قوی ، فقط یک سند ، بیشتر هم نمی خواهم ، فقط یک سند بیاورند که چنین قضیه ای در زمان قاجار و ناصرالدین شاه رخ داد ✳️ درضمن ، اولین بار جناب شهید اول ، در یک کتاب فقهی خودشان ( آن هم نه کتاب تاریخی) ، قول هفتم صفر را مطرح کردند، شهید اول برای قرن هشتم هستند!!! یعنی قبل قرن هشتم، هیچ سندی مبنی بر هفتم صفر نداریم!! پس چطور برخی عزیزان می گویند قول هفتم صفر مشهورتر است؟ با کدام سند و مبنا؟ ⬅️ یادمان باشد قبل پخش سخنان هر عزیزی ، ابتدا تحقیق کنیم ، سپس نشر دهیم 💠 به پست پایین و مقاله علمی و زیبای نوشته شده هم توجه بفرمایید ✍️ احسان عبادی / مدرس مهدویت و پژوهشگر علوم حدیث و تاریخ عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
نظر رهبری درباره تاریخ ولادت امام کاظم(ع) 7 صفر است: آیت الله خامنه ای در نمازجمعه روز 23 اردیبهشت 1379 مصادف با هفتم صفر 1421 فرمودند: «امروز اگرچه روز ولادت موسی‌بن‌جعفر علیه‌الصّلاةوالسّلام است و جای این بود که ما در خطبه اوّل به آن بزرگوار اظهار ارادت و خلوص کنیم، لیکن ...» رجوع کنید به لینک زیر: https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3005 توضیحات جالب استاد حامد کاشانی درباره افتضاح پژوهشی برخی از بزرگان حوزه در بحث هفتم صفر و تاریخ شهادت امام حسن مجتبی (ع)👇 https://www.instagram.com/tv/B3Q6rV5A-8R/?igshid=1we8xomz2jrrf
روایت معتبر درباره روز شهادت امام حسن مجتبی (ع) ؛ 28 صفر یا هفتم این ماه ؟ نمونه ای از تحریف تاریخ در اثر اعتماد به غیرمتخصص و پیروی از فضاسازی برخی جریانهای مذهبی اینکه در سالهای اخیر برخی اصرار دارند شهادت امام مجتبی (ع) را در هفتم صفر وانمود کنند سند محکمی ندارد. وقتی منابع تاریخی و حدیثی شیعه و سنی تا پایان قرن 7 را جستجو می کنیم هیچ نویسنده شیعه یا سنی نمی یابیم که گفته باشد شهادت امام حسن (ع) در اوایل صفر یا در هفتم صفر یا حتی در اواسط این ماه بوده است. عموم مورخان و محدثان شیعه « 28 صفر » یا « آخر صفر » را نقل کرده اند (1) و مورخان اهل سنت نیز یکی از روزهای آغازین ماه ربیع را مطرح کرده اند(2). یعقوبی نیز گرچه شیعه است اوایل ربیع را ذکر کرده است(3). اگر بخواهیم بین روایات مورخان سنی با روایات علمای شیعه سازگاری برقرار کنیم باید بگوییم وفات امام حسن (ع) تقریبا همزمان با سالروز وفات رسول الله ص بوده(اواخر صفر یا اوایل ربیع) بوده یا سه چهار روز دیرتر(طبق قول اهل سنت). بنابراین بسیار با اوایل ربیع نزدیک است لذا عجیب نیست که مورخان اهل سنت چند روز اشتباه کرده باشند و اوایل ربیع را مطرح کنند(4). بنابراین اینکه در سالهای اخیر یک جریان سازماندهی شده از منبری ها و مداحان محترم ، اصرار دارند شهادت امام مجتبی (ع) را در «هفتم صفر» وانمود کنند مبتنی بر روایت یا مستند محکمی نیست زیرا نخستین کتابی که این روز را به عنوان روز شهادت حضرت(ع) ذکر کرده کتاب «الدروس الشرعیه» نوشته «شهید اول»(قرن 8) است(5) که گویا در نسخه خطی آن در هنگام استنساخ (رونویسی از روی نسخه خطی) اشتباه شده و عبارت «آخر صفر» به صورت «سابع صفر» ثبت شده است. پس از آن ، کفعمی نیز – قاعدتا در اثر اعتماد به نسخه کتاب «الدروس» - همین اشتباه را نقل کرده است(6). وقتی تنی چند از علمای معاصر ادعا می فرمایند که « مشهور این بوده که شهادت امام مجتبی(ع) در هفتم صفر رخ داده»!! باید از آن جهت باشد که این عزیزان صرفا سرگرم مباحث فقه و اصول هستند و فرصت مراجعه به کتب حدیث و تاریخ را ندارند. از این رو از «اجماع کتب قدیمی و معتبر تاریخ و حدیث فریقین» در این موضوع ناآگاه مانده اند و به یک اشتباه در نسخه کتاب «الدروس» – که اساسا یک کتاب فقهی است –اعتماد کرده اند. دستکم برخی از این عزیزان تحت تاثیر طیفی از فضلای اطراف خود قرار دارند و در مسائل تاریخی و حدیثی ، بیش از حد به آنان اعتماد دارند که آنان نیز به نوبه خود تحت تأثیر طراحی های برخی از منبری ها و مداحان هستند که اصرار دارند در روز هفتم صفر نیز عزاداری برپا کنند. عجیب اینست که برخی از فقهای ما گاهی «بدون مطالعه کافی» ، قاطعانه در مسائل غیرفقهی اظهارنظر می کنند حال آنکه اولا تخصص یا مطالعات کافی در این زمینه ندارند ثانیا این مباحث اولویتهایی نیست که مراجع به آن بپردازند بلکه تجدیدنظرهای احساسی و بی پایه درباره تقویم مناسبتهای دینی ، صرفا منجر به «بحث های حاشیه ای» ، «دودستگی شیعیان» و «کاسته شدن اعتماد عمومی به علما» می گردد. ----- پاورقی: (1) حسن بن موسی نوبختی (متوفای 310هـ) فرق الشيعه ، ص24 و کلینی (متوفای 329هـ)، الكافي ، ج:1 ، ص:461 و شیخ مفید(متوفای 413هـ) ، مسارّ الشیعه ، ص47 و شیخ طوسی(متوفای 460هـ) ، مصباح المتهجد، ج2، ص: 790 و فتال نیشابوری (مقتول در سال 508هـ) ، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (چاپ قدیم)، ج1، ص: 168 و طبرسی(متوفای 548هـ) ، إعلام الورى بأعلام الهدى (چاپ قدیم)، ص: 206 و همو ، تاج المواليد، ص: 82 و ابن شهرآشوب(متوفای 588هـ) ، مناقب آل أبي طالب (ع)، ج4، ص: 29 و محمدتقی شوشتری(التستری – متوفای 1415ق)، رسالة في تواريخ النبي و الآل، ص: 33 (2) محمد بن سعد (متوفای 230هـ) ، الطبقات الكبرى، خامسة1، ص:354 و بلاذری(متوفای 279هـ) ، أنساب الأشراف، (چاپ زكار)، ج3، ص:299 و طبری،تاريخ الطبري (تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم - بیروت)، ج11، ص:514 و ابن عبدالبر(متوفای 463هـ) ، الاستيعاب، ج1، ص:389 (3) تاريخ اليعقوبى(متوفای 284هـ) ،ج2، ص:225 (4) در میان مؤلفان شیعه ، علی بن عیسی اربلی(متوفای 692هـ) در دو جای کتاب خود دو گونه سخن گفته است. وی نخست قول اهل سنت یعنی 5 ربیع الاول را آورده ولی در صفحه بعد روایتی نقل کرده که شهادت حضرت را در ماه صفر (بدون اشاره به روز خاصی) می داند. اربلی، کشف الغمة(چاپ قدیم) ، ج1، صص: 584-585 (5) شهید اول (متوفای 786هـ) ، الدروس الشرعية ، ج2 ، ص7 (6) كفعمي (متوفای 905هـ) ، جنة الأمان الواقية(مصباح الکفعمی) ، ص: 510 http://arabi-maleki.blogfa.com/post/518 عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
🔹نسخه‌های خطی و یک احتمال در پی مباحثی که اخیراً در بارۀ سند برخی روضه‌های نامتعارف مطرح شد، احتمالی به ذهنم رسید که در میان نهادن آن با اهل فضل، خالی از لطف نیست. 👈مقدمه اخیراً یکی از دوستان طلبه که مدّتی در کلاس پژوهش بنده شرکت کرده بود، در مقام مشورت، مطلبی را با من در میان گذاشت که برایم جالب بود و به نظرم به بحث حاضر نیز مرتبط است. گفت: «قصد دارم طلبگی رسمی را رها کنم؛ ولی دوست دارم یک کار دینی هم انجام دهم که ارزشمند باشد. به ذهنم رسیده نسخه‌های خطی نایاب را منتشر کنم. یعنی نسخه‌هایی که روضه‌های ناب در آن‏ها است و این روضه‌‏ها در کتاب‌های رایج نیست». گفتم: «این، کار مشکلی است. نیاز به تخصّص دارد. هر کتابی که با دست نوشته شده باشد، نسخۀ خطی نیست و اگر هم باشد، الزاماً ارزشمند نیست. برو پیش امثال دکتر سید علی طباطبایی یزدی قدری شاگردی کن تا بتوانی تشخیص بدهی و بعد اقدام کنی». بعد گفتم: «حالا مگر چیزی پیدا کرده‌ای؟». گفت: «بله. یک نفر را در مشهد پیدا کرده‌ام که بیش از هزار نسخۀ خطی از این دست، جمع کرده است. می‌خواهم به سراغ او بروم». گفتم: مثلاً چه مطالبی در این نُسَخ هست؟ گفت: «مثلاً در یکی از این نسخه‌های خطی آمده است: همۀ اصحاب امام حسین (ع) از ایشان برای رفتن به میدان اذن می‌گرفتند الا حبیب بن مظاهر. او خدمت امام رسید و عرض کرد: اجازه بدهید من از خانم زینب (س) اذن میدان بگیرم. امام هم قبول کرد. بعد حبیب، روی زمین افتاد و به صورت سینه‌خیز، خود را از پشت خیمه‌‏ها به حضرت زینب رساند و از او اذن میدان گرفت». نمونۀ دیگری هم ذکر کرد که برای من خیلی جالب بود؛ زیرا سال گذشته در فضای مجازی منتشر شده بود و من خیلی به دنبال سند و منبع آن گشتم ولی نیافتم. و آن این‌‏که می‌گفت: «در یکی از این نسخه‌های خطی، آمده است: رسول خدا (ص) گربه‌ای داشت به نام معزه». این گفت‌وگو به پایان رسید؛ ولی ذهن من درگیر این «نسخه‌های خطی شگفت» باقی ماند. 🔸بیان مسئله برخی از وعاظی که روضه‌های نامتعارف و عجیب می‌خوانند و یا احادیث شاذّی را بیان می‌کنند که کسی نشنیده، در پاسخ به این سؤال که «منبع این مطالب کجاست؟»، می‌گویند: «این‏ها در نسخه‌های خطی است». می‌توان حدس زد که دست کم برخی از این نسخه‌های خطی ـ اگر وجود خارجی داشته باشند ـ از آثار دوران قاجار و یا حتی پهلوی هستند. علت عدم انتشارشان هم بی‌اعتباری آن‏ها و یا ناشناخته بودن مؤلّف و مواردی از این دست است. اما کسانی که مدعی‌اند چنین نسخه‌هایی در اختیار دارند، اگر واقعاً این نسخه‌‏ها را معتبر می‌دانند، باید آن‏‌ها را به محقّقان معرفی کنند تا زمینۀ بررسی و چاپ آن‏ها فراهم شود؛ زیرا این کار از باب نشر علم، واجب است. اما ما با یک پدیدۀ شگفت روبه‌رو هستیم: آقایان این نسخه‌های خطی را به صورتی رازآلود نزد خود نگاه می‌دارند! تا جایی که بنده شنیدم، هیچ نامی هم نمی‌برند که مثلاً اسم آن نسخه خطی چیست؟ نویسنده‌اش کیست؟ مربوط به چه قرنی است؟ و اساساً اگر نایاب است، چطور به دست شما رسیده؟ و اگر نایاب نیست، چرا به دست نسخه‌پژوهان و محقّقان نرسیده؟ چرا آن را منتشر نمی‌کنید؟ و… فرض کنیم شما به منبعی دست یافتید که دیگران از آن خبر ندارند. خوب؛ چه اشکالی دارد نام آن را و محلّ نگهداری آن را بگویید؟ این کار، دأب همۀ محققان و اهل فضل بوده و هست که بگویند: «من در فلان کتابخانه، نسخه‌ای با عنوان فلان دیده‌ام که در آن چنین نوشته…». چرا آقایان از بیان عبارتی شبیه این طفره می‌روند؟ چرا طوری صحبت می کنند که کسی جرئت نکند بپرسد: «سندش کجا است»؟ 👈اما یک احتمال: آیا احتمال نمی‌دهید کسانی به تبعیت از یهودیانی که «یکتبون الکتاب بأیدیهم ثم یقولون هذا من عند الله»، به فکر «تولید نسخۀ خطی» افتاده باشند؟ شاید اساساً همان‌‏ها باشند که وقتی به راحتی دست‌نوشته‌های خود را به خدا نسبت می‌دهند، از نسبت دادن دست‌نوشته‌های خود به علما که هیچ ابایی نخواهند داشت. رهایی از این احتمال، در گرو این است که آقایان نسخه‌های خطی ادعایی خود را در معرض نقد و بررسی قرار دهند. خوش بوَد گر محک تجربه آید به میان. مرتضی بهرامی خشنودی هشتم شهریور 1402 / 13 صفر 1445 منبع: وبلاگ پیام پاینده http://mbahramikh.blogfa.com/post/41 عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
امام رضا (ع) به هیچ وجه از قم و نزدیکی آن عبور نکرده است استاد یوسفی غروی: حرکت امام رضا (ع) به سمت خراسان حرکتی مخفیانه نبوده، بلکه سیصد سرباز عباسی به رهبری رجاء بن ابی ضحاک ایشان را همراهی می‌کردند، لذا مسیر حرکت ایشان چندان مخفی نبوده و گفته‌اند که ایشان از مدینه به بصره رفت و از بصره به اهواز، از اهواز به فارس و در نهایت از فارس به مرو رسید. در این مسیر ایشان تحت هدایت سربازان عباسی بود و مأمون از رجاء بن ابی ضحاک خواسته بود تا امام را از شهرهایی مانند قم که کانون تجمع شیعیان بود عبور ندهد. به همین دلیل هم بود که امام را از کوفه روانه نکردند زیرا کوفه نیز یکی از کانون‌ها تجمع شیعیان بود. سید ابن طاووس (سید عبدالکریم ابن طاووس حلی، و نه صاحب کتاب ملهوف) در کتابی که درباره تعیین قبر امیرالمؤمنین (ع) نوشته (فَرْحَةُ الغَریّ فی تَعْیینِ قَبْر أمیرِالمُؤمنین عَلیّ بْن أبی‌طالب فِی النَّجَف) اشاره کرده که امام رضا (ع) در مسیرش وارد قم شد و شیعیان از او استقبال کردند و داستانی شبیه ورود پیامبر (ص) به مدینه را نقل می‌کند که شیعیان درباره اینکه امام به خانۀ چه کسی برود دعوا داشتند و امام رضا (ع) فرمود این شتر هر کجا برود آنجا منزل خواهم گزید. اکنون نیز منطقه‌ای در قم، در پشت مدرسۀ رضویه و در بازار نجارهای قدیم قم به نام «شترخان» وجود دارد که می‌گوید محلی بوده که شتر امام رضا (ع) توقف کرده و امام در آنجا منزل گزیده است. حتی وجه تسمیۀ مدرسۀ رضویه نیز همین بوده و چون نزدیک این محل ادعایی اقامت امام رضا (ع) بوده آن را «رضویه» نامیده‌اند. اما این داستان به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. مسیر حرکت از مدینه به مرو مشخص است و مأمون تأکید کرده بود که امام از مراکز تجمع شیعه عبور داده نشود. به‌ویژه که در آن زمان قمی‌ها با بنی‌عباس مشکل داشتند و از خراج دادن تمرد کرده بودند و درگیری‌ای هم به وجود آمد و تعدادی از قمی‌ها کشته شدند، لذا اصلاً معقول هم نیست مأمون اجازه داده باشد امام رضا (ع) را از این منطقه حرکت داده باشند. منبع: کانال مرکز پژوهش‌های تاریخ اسلام عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
زیارت با معرفت با سند صحیح از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: "مَنْ أَتَى قَبْرَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَارِفاً بِحَقِّهِ‏ غَفَرَ اللَّهُ‏ لَهُ‏ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ " ترجمه: " هرکس در حالی که حق اباعبدالله (ع) را شناخته است به زیارت قبر او برود خداوند گناهان قدیم و جدید او را می بخشاید " منبع: 📚شیخ صدوق، ثواب الأعمال (چاپ دارالشریف الرضی) ، ص86. توضیح: به نظر می رسد مقصود از « شناختن حق امام حسین(ع) » در اینگونه احادیث ، اینست که آن حضرت را به عنوان «امامی که خداوند، اطاعت و پیروی از او را واجب فرموده » به رسمیت بشناسیم و به حق ایشان به عنوان « امام الهی مفترض الطاعة و النصرة » اعتراف داشته باشیم. عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
دو نصیحت به اهل منبر از زبان فقیه بزرگ مرحوم آخوند همدانی ✔️ از واعظ نامی و خطیب شهیر و‌مؤلف دانشمند مرحوم حاج شیخ احمد رحمانی همدانی ( قدس سره) شنیدم که اوائلی که در همدان منبر می رفتم مرحوم آخوند دو سفارش به من فرمود: 🔹۱/ به همان نیت خالصی منبر برو که به همان نیت نماز می خوانی. 🔹۲/مراقب باش در مدتی که بر منبر نشسته ای، چه خوراک معنوی به مردم می دهی، زیرا مردم، شریف ترین عضو خویش یعنی مغزشان را در این مدت اختیار تو قرار داده اند. منبع: کانال استاد محمد عندلیب همدانی عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
آیا پیامبر (ص) وفات کرده اند یا به شهادت رسیده اند؟ پرسش: پیامبر اکرم (ص) وفات کرده اند یا در اثر زهر به شهادت رسیده اند؟ اگر شهید شده اند آیا قاتل ایشان معلوم است؟ آیا روایتی که می گوید پیامبر (ص) به دست دو تن از زنان خود (یعنی عایشه و حفصه ) مسموم شده اند دارای سند قوی است؟ پاسخ: این نظریه که پیامبر اکرم (ص) در اثر مسمومیت به شهادت رسیده باشند با شواهد متعدد تاریخی قابل تقویت است اما هویت قاتلان ایشان روشن نبوده و نیست و بر اساس یک روایت ضعیف یا تحلیل ها و حدس ها نمی توان نظر قاطعی ابراز کرد. روایتی که می گوید 2 تن از همسران پیامبر (ص) به ایشان زهر نوشانده اند تنها در تفسیر عیاشی با سندی منقطع و ضعیف آمده است(تفسیر العیاشی، ص200، روایت شماره 152). نسخه ای که از این تفسیر بر جای مانده ، یک نسخه ناقص است که اسانید روایاتش تلخیص شده اند و معمولا در سند هر یک از روایاتش هویت 3 الی 4 واسطه که بین مؤلف و معصوم(ع) قرار داشته اند نامعلوم است. به گفته نجاشی(رجال شناس بزرگ شیعه) ، مؤلف تفسیر عیاشی گرچه خودش راستگو بوده ولی بسیار از افراد ضعیف نقل می کرد: « كان يروي عن الضعفاء كثيرا » ( رجال النجاشي ، ص٣٥٠). بنابراین وقتی هویت 3 یا 4 تن واسطه های میان عیاشی تا معصوم(ع) مشخص نیستند نمی توانیم سند این روایت را صحیح یا موثق بنامیم و حجت شرعی برای «نسبت دادنِ قاطعانه این روایت به معصومان(ع)» نداریم. وانگهی روایتی که در تفسیر عیاشی آمده تنها یک روایت است و در موضوع مهمی همچون « هویت قاتل رسول الله ص » نمی توان به آن اکتفا کرد.این موضوع برای شیعه مهم بوده و قاعدتا اگر معصومان(ع) احادیثی در این مورد فرموده بودند باید با روایات و اسانید متعدد نقل می شد نه اینکه تنها با یک سند منقطع و ضعیف نقل شود. بر فرض اگر کسانی چنین توجیه کنند که اهل بیت(ع) به دلایلی از بیان مکرر و علنی این موضوع خودداری کرده اند ، باید به آنان گفت: پس ما نیز مأمور به «گمانه زنی» نیستیم. ازسوی دیگر ، مضمون این روایت در آثار بر جای مانده از کلینی ، صدوق ، شیخ مفید ، سید مرتضی و شیخ طوسی دیده نمی شود حال آنکه اگر یک روایت مشهور بود مخصوصا باید در ابواب التاریخ در کتاب کافی کلینی نقل می شد. البته بعدها کتاب های روایی قرن 11 و 12 یعنی تفسیر الصافی ، بحارالانوار ، تفسیر البرهان و تفسیر نورالثقلین همین یک روایت را از تفسیر عیاشی اخذ و مجددا نقل کرده اند که این نیز دلیل کافی بر صحت سند یا متن آن روایت نخواهد بود زیرا مؤلفان این آثار تقریبا هر روایتی که یقین به جعلی بودنش نداشتند نقل می کرده اند. در هر حال ، اعتقاد به «دست داشتن دو تن از همسران پیامبر(ص) در مسموم کردن آن حضرت» یک دیدگاه مشهور و مورد تأیید و تأکید عموم علمای شیعه نبوده است. تنها سخنی که می توانیم با « احتمال قوی » بیان کنیم اینست که « پیامبر اکرم(ص) در اثر مسموم شدن به شهادت رسیده اند » اما اسناد و مدارک کافی برای تعیین هویت عاملان و طراحان پشت پرده این توطئه نداریم بنابراین باید از اظهارنظر شتابزده و قاطعانه بپرهیزیم. صلی الله علیه وآله عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
⚡️طرح عنوان شهادت پیامبر(ص) با هدف گسترش تقابل مذهبی ✍مهدی مسائلی در سال‌های اخیر افرادی تلاش می‌کنند تا هرمناسبت اسلامی را به سمت تقابل مذهبی سوق دهند. با این رویکرد چندسالی است عده‌ای موضوع مسموم و شهید شدن پیامبر اکرم(ص) به دست بعضی از زنان‌شان را مطرح کرده و مطالبی را دراین باره منتشر می‌کنند. در ادامه نقدی بر این مطالب خواهیم داشت: ۱. مهمترین دلیلی که برای این موضوع ارائه می شود استدلال به روایتی از کتاب تفسیر عیاشی است بدین مضمون  که عایشه و حفصه به پیامبر(ص) سم خورانده و آن دوعامل شهادت پیامبر(ص) بودند (تفسير العياشي، ج‏۱، ص۲۰۰.) اما این روایت مرسل و بدون سند بوده و روایتی ضعیف و نامعتبر به شمار می‌آید. منبع آن نیز منحصر به تفسیر عیاشی است و اگر می‌بینیم عده‌ای برای استناد به آن کتاب‌های متعددی را نام می‌برند، بیشتر برای جوسازی و فریب دادن مخاطبان است زیرا همه این کتاب‌ها، روایت فوق را از تفسیر عیاشی نقل‌ می‌کنند. ادعای این روایت آن‌قدر بزرگ و مهم است که اگر صحت داشت، باید روایات معتبری از ائمه(ع) دراین‌باره به دست ما می‌رسید. چنین نظری در میان علما و اندیشمندان شیعه نیز وجود نداشته است. ۲. معمولا همراه با نقل روایت بالا، استنادات تحریف و تقطیع شده دیگری نیز درباره طرح شهادت پیامبر(ص) آورده می‌شود. بدین صورت که ادعا می‌شود که بسیاری از علمای شیعه و سنی معتقد به شهادت پیامبر(ص) هستند و سپس این اعتقاد به شهادت را در کنار ادعای مسمومیت ایشان توسط زنان قرار می‌دهند و این‌گونه نتیجه می‌گیرند که حتی علمای اهل‌سنت نیز معتقدند زنان پیامبر(ص) عامل شهادت ایشان بودند؛ در حالی که مقصود همه‌ی این منابع از تعبیر شهادت پیامبر(ص)، مسمومیت ایشان به دست زن یهودیه در خیبر است و همه آنها در کتاب‌هایشان به این مطلب تصریح می‌کنند. ۳. داستان مسمومیت رسول خدا(ص) به دست زن یهودیه نه تنها در منابع اهل‌سنت، بلکه در روایات شیعه نیز آمده است.(بصائرالدرجات، ج‏۱، ص۵۰۴) اما متأسفانه این روایات نیز تقطیع شده و برای اثبات ادعای بالا به کار گرفته می‌شود. در قسمتی از یکی از این روایات آمده است: «مَا مِنْ نَبِيٍّ وَ لَا وَصِيٍّ إِلَّا شَهِيدٌ؛ هیچ پیامبر و جانشینش نیست مگر این‌که شهید می‌شود» این افراد در حالی برای اثبات شهادت پیامبر(ص) توسط همسرانش از این جمله استفاده می‌کنند که در متن کامل این روایت علت شهادت پیامبر(ص) مسمومیت به دست زنی یهودی ذکر می‌شود. ۴. عده‌ای با گزیده‌برداری از داستان «لُدود»(یعنی داستان دارو دادن به پیامبر)، آن را به مسموم کردن پیامبر(ص) ارتباط داده‌اند. اما این داستان موهن را شیعه قبول ندارد و بسیاری از علمای شیعه دلیل جعل آن را توجیه نسبت هذیان به رسول‌خدا(ص) دانسته‌اند. در این داستان آمده که هنگامی که داروی تلخی را به پیامبر(ص)  خوراندند، ایشان ناراحت شده و فرمودند: «بايد به مجازات اين عمل، در برابر چشمانم، به دهان تمام کسانی که در مجلس حضور دارند، به جز عباس، از آن دارو ريخته شود». سرانجام طبق سوگند و دستور پيامبر(ص)، دارو به دهان يکايک حضار، به جز عباس، ريخته شد! استثنای عباس موجب شده تا بعضی از علما فضیلت‌تراشی برای عباس در نزد خلفای عباسی را از انگیزه‌های‌‌ احتمالی جعل این روایت بدانند. ابن ابی الحدید از استادش نقیب نقل کرده است: «در آن روزها و ساعت‌هاي آخر پيامبر، مسلماً نه‌ تنها علي و فاطمه، بلکه حسن و حسين نيز در کنار بستر پيامبر حاضر بودند و آيا مي‌توان احتمال داد که از آن دارو به دهان آنان نيز ريخته باشند؟! نه؛ به خدا سوگند چنين چيزي نبوده است». او داستان لدود از اصل دروغ و ساختگی می‌داند که آن را تنها يک نفر براى تقرّب به بعضى از مقامات ساخته و پرداخته است».(شرح نهج البلاغة، ج‏۱۳، ص۳۲.) ۵. در برابر این ادعا که عایشه و حفصه با همدستی یکدیگر پیامبر(ص) را مسموم و شهید کردند، باید گفت: آیا امام علی(ع) از این واقعه خبر داشت یا نداشت؟!  امکان ندارد که شما بدانید و امام(ع) نداند. اگر ایشان آگاه بود، چرا بعد از خلافت‌شان، آن دو را مجازات نکردند؟! ترور پیامبر(ص) گناه بزرگی است که به سادگی نمی‌توان از آن گذشت. اگر کسی بگوید در آن هنگام، شرایط جامعه برای مجازات آن دو فراهم نبود، می‌گوییم: پس از جنگ جمل و شکستِ اصحاب جمل، بهترین فرصت برای مجازات عایشه بود و اگر امام علی(ع) او را مجازات می‌کرد، کمتر کسی به آن حضرت خرده می‌گرفت، ولی ایشان عایشه را بخشیدند و علت آن را پاسداشتِ حرمتِ همسری وی با پیامبر(ص) دانستند:«...وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى؛ حرمت اوليه او باقى است، و حسابش با خداوند است.» آیا برای کسی در قتل همسرش نقش اصلی داشته حرمتی باقی می‌ماند که امام به آن استدلال می‌کنند؟! .......... @azadpajooh
پرسش: آیا واقعا پیامبر (ص) فرمودند «هر کس پایان ماه صفر را به من اطلاع دهد، اهل بهشت است»؟ آیا اینکه بعضی‌ها در شب اول ربیع الاول بر در هفت مسجد می‌روند و پایان ماه صفر را به رسول الله (ص) تبریک می‌گویند ریشه در احادیث دارد یا یک آداب سلیقه ای است؟ پاسخ: چنین حدیثی درباره پایان ماه صفر یا آغاز ربیع نداریم و اینگونه آداب، خودساخته و سلیقه‌ای است. البته روایت دیگری درباره بهشتی بودنِ ابوذر (ره) داریم که در شرایط کاملاً خاصی، عبارت « ... فَمَن بَشَّرَنی بخروج آذار فَلَهُ الجَنَّة ...»(هرکس خروج ماه آذار را به من بشارت دهد اهل بهشت است) در آن آمده و برخی همین حدیث را به اشتباه فهمیده، لفظ و معنای این روایت را تقطیع و تحریف کرده، بر ماه صفر تطبیق نموده‌اند. محتوای حدیث مورد نظر اینست که پیامبر (ص) با اصحاب خود در مسجد بودند و متوجه شدند که ابوذر تا لحظاتی بعد به مسجد وارد خواهد شد بنابراین فرمودند: "اولین کسی که اکنون بر ما وارد می‌شود، اهل بهشت است" برخی از اصحاب به محض اینکه این سخن را شنیدند، از مسجد بیرون رفتند تا زودتر وارد شوند و این فضیلت را به نامِ خود تمام کنند! پیامبر(ص) متوجه خروج این افراد شدند و به بقیه اصحاب که نزد ایشان مانده بودند فرمودند: از میان کسانی که اکنون وارد مسجد می‌شوند، هریک که پایان ماه آذار (از ماه‌های رومی) را به من مژده بدهد، اهل بهشت است. وقتی ابوذر و سایر اصحاب وارد شدند پیامبر (ص) از آنان پرسید: در کدام ‌یک از ماه‌های رومی هستیم؟ ابوذر گفت: یا رسول الله! ماه آذار به پایان رسیده است. پیامبر (ص) فرمودند: "من این را می‌دانستم اما (این صحنه‌سازی را انجام دادم زیرا ) دوست داشتم قومِ من بدانند که تو اهل بهشت هستی ..." (1) گرچه همین روایت نیز از نظر سندی جای بررسی دارد ولی به هرحال هیچ نامی از ماه ربيع یا صفر در آن نیست زیرا ماه آذار یکی از ماه‌های رومی و معادل ماه مارس در تقویم میلادی به شمار می‌آید و ربطی به ماه صفر ندارد. در هرحال، علت بهشتی شدنِ ابوذر این نبود که ماههای رومی را می‌دانست و بشارتِ پایان ماه مارس(آذار) را به پیامبر (ص) داد بلکه علتش صداقت ابوذر در اندیشه، گفتار و عملکرد بود. ————— (1) صدوق، علل الشرایع، ج 1، صص: 175-176 و معانی الاخبار، ص 205 عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
مقاله جالب درباره تاریخ قتل عمر بن خطاب و نهم ربیع.doc
107K
مقاله ای مستند و خواندنی از یکی از فضلا درباره تاریخ قتل عمر بن خطاب ، آیا واقعا نهم ربیع الاول و جشن فرحة الزهرا ( عمرکشان ) است؟ - 15 صفحه با فرمت وورد (word) عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
مقاله_جالب_درباره_تاریخ_قتل_عمر.pdf
275K
مقاله ای مستند و خواندنی از یکی از فضلا درباره تاریخ قتل عمر بن خطاب ، آیا واقعا نهم ربیع الاول و جشن فرحة الزهرا ( عمرکشان ) است؟ - 15 صفحه با فرمت پی دی اف ( pdf ) عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
تاریخ دقیق قتل عُمَر بن خطاب به دست ابولولو : طبق منابع تاریخی شیعه و سنی ، عمر بن الخطاب ( خلیفه دوم ) در بیست وششم ذی الحجه ترور شد و بعد از حدود سه روز درگذشت. بنابراین وی در آخر ذیحجه یا اول محرم درگذشته است. این مطلب را همه‌ ی مورخان اعم از شیعه و سنی در آثار خود آورده اند. بنابراین اقلیت قلیلی که در نهم ربیع الاول مراسم عمرکشان ( عید الزهرا یا فرحة الزهراء ) برگزار می کنند اساسا حدود هفتاد روز تأخیر می کنند و کارشان حتی اگر توجیه شرعی و عقلی دشته باشد ، دستکم از نظر تاریخی دچار اشکال است. برای اطمینان می توانید به منابع تاریخی زیر مراجعه فرمایید که همگی آخر ذی الحجه را به عنوان تاریخ قتل عُمَر بیان کرده اند: * منابع تاریخی شیعه یا متمایل به تشیع : ۱. تاریخ ‏الیعقوبى ، یعقوبی، ج‏۲ ، ص۱۵۹ ، قرن سوم ، مولف آن شیعه است. همچنین تاریخ ‏یعقوبى/ ترجمه فارسی آیتی ، ج‏۲ ، ص۴۹ ۲. التنبیه ‏و الإشراف ، مسعودی ، ص۲۵۰ ، قرن چهارم ، مؤلف آن شیعه یا متمایل به تشیع است ۳. مروج ‏الذهب ، مسعودی ، ج‏۲ ص۳۰۴ و ص۳۲۱ ، قرن چهارم ، مولف آن شیعه یا متمایل به تشیع است. ۴. الفتوح ، ابن اعثم کوفی ، ج‏۲ ، ص۳۲۳ ، قرن چهارم ، مولف متمایل به تشیع است. ۵. مَسارّ الشیعه ، ص42 ، مؤلف: شیخ مفید (ره) پیشوای بزرگ شیعیان در اوایل قرن پنجم که خوشبختانه نسخه خطی اصلی این کتاب با دستخط مؤلف موجود است. در این کتاب نیز مرگ عمر در ذیحجه ذکر شده است. می دانیم که شیخ مفید(ره) از نظر عظمت علمی و تقوایی در حد عالی هستند تا جایی که برخی بر این باورند که به دریافت توقیع ( نامه ) از امام عصر (عج) مشرف شده اند. * برخی دیگر از منابع تاریخی: ۶. الإمامة و السیاسة ، مولف ناشناس، ج‏۱ ص۳۹ ، قرن سوم ، مذهب مولف: نامعلوم ۷. المعارف ، ابن قتیبه، ص ۱۸۳ ، قرن سوم ، مذهب مولف: سنی ۸. أنساب‏ الأشراف، بلاذری، ج‏۱۰، ص۴۱۷ ، قرن: سوم ، مذهبِ مولف: سنی ۹. الطبقات‏ الکبرى، محمد بن سعد، ج‏۳ ، ص:۲۵۸ ، قرن سوم ، مذهب مولف: سنی ۱۰. تاریخ ‏الطبری، طبری، ج‏۴، ص:۱۹۱ ، قرن چهارم ، مذهب مولف: سنی بد نیست بدانیم که علمای قدیم ما شیعیان درباره اینکه « عمر در ذیحجه کشته شده » اتفاق نظر داشته اند و حتی مرحوم علامه مجلسی(ره) نیز به این موضوع اعتراف کرده است (ر.ک. بحارالانوار، ج‏۳۱، ص ۱۱۸). البته مجلسی(ره) خود سعی کرده به هر قیمت شده نهم ربیع الاول را تایید کند!! بعید نیست ایشان که در عصر صفوی می زیست از سوی حکومت یا جو جامعه تحت فشار بوده اند و از این رو به روایتی که از نظر سندی ضعیف است و از نظر متن نیز با مسلمات تاریخی و روایی در تعارض است استناد کرده اند! روایتی که مجلسی به آن استناد کرده از طریق دو راوی مجهول الهویه به احمد بن اسحاق قمی(ره) منسوب شده که سند و متن آن بسیارِ ضیعف است. کفعمی از ابن ادریس حلی (صاحب کتاب السرائر) نقل کرده که درباره تاریخ نهم ربیع گفته است: " مَنْ زَعَمَ أَنَّ عُمَرَ قُتِلَ فِیهِ فَقَدْ أَخْطَأَ بِإِجْمَاعِ أَهْلِ التَّوَارِیخِ وَ السِّیَرِ " ترجمه: « هر کس بپندارد عمر در نهم ربیع کشته شده به اجماع صاحبان کتب تاریخ و سیره در اشتباه است». سپس خود کفعمی تاریخ ذیحجه را صحیح دانسته می افزاید: « الإجماعُ حاصلٌ مِن الشیعةِ و أهلِ السنّةِ على ذلک» یعنی «شیعه و سنی بر این موضوع اتفاق نظر دارند»(کفعمی، مصباح الکفعمی = جنة الأمان الواقیة ، ص: 511 و مجلسی، بحارالانوار، ج‏۳۱، ص ۱۱۹) عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis
🔴روایت تعظیم و جشن در نهم ربیع ساختگی است! 🔻آیت الله یوسفی غروی: در جلد 31 و 95 بحارالانوار به نشر دار الإحیاء التراث العربی، در کتاب های «فتن و محن» و «اعمال ایام و ماه ها» روایتی مبنی بر عید بودن نهم ربیع الاول به سبب هلاکت عمر بن خطاب آمده است که به دلایل فراوانی، این روایت ساختگی است. 🔻علامه مجلسی(ره) این روایت را از کتاب زوائد الفوائد نقل می کند که نویسنده این کتاب علی بن علی بن طاووس «پسر ابن طاووس» بوده و جز نامی از این کتاب و روایت فوق که مستند به این کتاب است، روایت دیگری از آن باقی نمانده و همین امر دلیل بر ضعف و ساختگی بودن این روایت است. 🔻همچنین وجود الفاظی عامیانه همچون الفاظ «یَرْتاس»، «رؤیا» و «جنیت» به جای «یَتَرَأصُ»‏، «ریاء» و «جنٌبت» و وجود عباراتی همچون اسفل الفیلوق، یوم الهدی، یوم انکسار شیعه، یوم التصفیح، یوم ظفرت به بنو إِسرائیل‏ در روایت فوق، دلیل بر ضعف و ساختگی بودن این روایت است. 🔻علاوه بر این، ثابت نبودن افعال ماضی و مضارع در روایت و نیز عدم ثبات منقول عنه میان پیامبر اکرم(ص) و امیر مؤمنان علی(ع) دلیل بر اضطراب گوینده چنین روایتی می کند و این اضطراب از شأن امام هادی(ع) به دور است. 🔻 احدی از مورخان مخالفت نکرده اند که عمر بن خطاب در روز 26 ذی الحجه ضربه و 28 این ماه از دنیا رفت، بنابراین شهرت قتل عمر در روز نهم ربیع الاول به علت تبلیغات کاذب پادشاهان صفویه برای تحریک احساسات مردم به جنگ با اهل سنت با کارهایی همچون جشن گرفتن در ایام قتل عمر بن خطاب است. صفویان نمی توانستند جشن قتل عمر بن خطاب را در ایام 26 ذی الحجه به بعد بگیرند چرا که جشن آنان با محرم الحرام و ایام شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) تداخل پیدا می کرد و مساجد سیاه پوش عزا می شد. همچنین گرفتن جشن قتل عمر بن خطاب در ایام کشته شدن عمر بن سعد می توانست صفویان را از خطرات احتمالی فرقه مقابل درامان دارد چرا که می توانستند با رعایت تقیه، جشن خود را به عنوان جشن قتل عمر بن سعد تلقی کنند. 🔻روایت فوق تنها از پسر ابن طاووس نقل شده و حتی شخص ابن طاووس هم که فردی متسامح است، این روایت را در کتب خود نیاورده و این امر هم دلیلی دیگر بر جعلی و ساختگی بودن چنین روایتی است. 🔻 فضائل فراوانی که در این روایت برای جشن گیرنده روز نهم ربیع الاول آمده، توهم عظیم بودن این روز را می آورد در صورتی که هیچ گونه روایت دیگری از هیچ یک از علما و اهل بیت(ع) درباره فضائل این روز وارد نشده است، بنابراین اگر این روایت صحیح باشد معنایش اینست که - العیاذبالله- ائمه اطهار(ع) هم تا زمان امام هادی(ع)، از فضایل این روز نا آگاه بودند!! نویسنده: استاد محمدهادی یوسفی غروی (پژوهشگر برجسته تاریخ اسلام) @Yusufi_Gharawi سلام الله علیها عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇 @pasokhvoice @pasokhtext @shenakhtehadis