eitaa logo
شعر علوی
1هزار دنبال‌کننده
23 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
امیرُالحق, امیرُالعشق, امیرُالمومنینی تو خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو, نه اینی تو تو را خواندند بی‌همتا و رقصیدند در آتش ! تقصیر اینان چیست؟ وقتی این‌چنینی تو زبان شاعرانت می‌شوم, می‌پرسم از خالق: چگونه آفریدت؟ کاین‌چنین شورآفرینی تو گواهی می‌دهد خاتم, که خاتم‌بخشِ عشّاقی الا یا ایها السّاقی! سخاوت را نگینی تو من از میلاد تو در کعبه, از معراج, دانستم: آسمان‌‌ها اوست, اعلای زمینی تو تو را نفسِ نبی خواندند و حیرانم, غدیر خم امیر است او؟ امیری تو؟ امین است او؟ امینی تو؟ من از گمراهی بعضی به حیرت آمدم, آخر گواهی داد حتی دشمنت, که بهترینی تو فقط بر «لافتی الا علی» باید پناه آورد چو با «لاسیف الا ذوالفقار»ت در کمینی تو در ایمان و نبرد و هر فضیلت, اولین هستی فقط در بازگشت از جنگ, حیدر! آخرینی تو چه جای حیرت؟ او باید که شیر کربلا باشد اگر استاد پیکار یل ام‌البنینی تو امیدت شاید از این چاه کندن, آه! روزی بود که از نخلی برای کوثرت, خرما بچینی تو تو را با دست‌های بسته می‌بردند و می‌پرسم: دلیل خلق عالم! پس چرا تنهاترینی تو؟ فراری‌های خیبر, پیش یک زن, نعره زن, اما بمیرم فاتح خیبر! بلاگردان دینی تو چه حکمت‌هاست در این قصه؟ ای مولای نازک دل! که هر روز, این در و این کوچه را باید ببینی تو . «یمین» را می‌شمارم, تا صد و ده می‌رسم, یعنی: که معنای یمین, مولای اصحاب‌الیمینی تو تو فاروقی, تو فرقانی, تو میثاقی, تو میزانی صراط‌المستقیمی تو, امام‌‌المتّقینی تو قسیمُ النّار و الجنّت, امیر هیبت و غیرت امانی تو, امینی تو, ! حِصن حصینی تو تو شیر حق, تو کراری, ولی‌‌الله و قهاری درِ علم نبی و نفس ختم‌المرسلینی تو یداللهی و سیف‌الله, روح‌الله و سرّالله امین‌اللهی و یعسوبی و حبل‌المتینی تو مع‌الحقی و وجه‌الله, نورالله و عین‌الله چه می‌ماند دگر از حق؟ همین است او, همینی تو همه یک سو, تویی ساقی, تو در عین‌البقا, باقی عین‌الحیاتی تو, ! عین‌الیقینی تو خراب آباد شعر من کجا؟ ناز قدمهایت؟ چرا اینگونه شاها! با گدایان می‌نشینی تو؟ @sher_alavi | شعرعلوی
  قلم لال است اما می‌نویسم داستانش را من و مدح ؟!حتی نمیبردم گمانش را را بی خدا اصلاً خدا را بی هرگز نه‌ میخواهم‌ چنینش را-نه‌ میخواهم‌ چنانش‌ را نه تنها مجلس خود را بنا بر گفته‌ی احمد مزیّن کرده با نام شیعه اذانش را به‌قربان‌ وجودی که‌ وجودم از وجود اوست چنان‌ میخواهمش‌ آری که‌ هر موجود جانش‌ را خدا فرموده‌ قبل از خلقت‌ عالم بوده‌است و من اصلاً نمی‌فهمم مکانش را زمانش را بگویم‌ فاش‌حیدر کیست‌ ممسوس‌ خداوند است زبانم تند می‌راند که می‌گیرم عنانش را همیشه از خودم می‌پرسم و هربار میمانم چگونه شکر باید کرد لطف بیکرانش را ضریحش که‌ به‌جای‌خود دلم‌ آنقدرها تنگ‌ است کسیکه یاعلی‌گفته‌ است میبوسم دهانش را زمان‌ خطبه‌‌خوانی‌ اوسخنران‌ نه‌ سخندانست که منبر می‌برد حظ شیوه‌ی فنّ بیانش را خدا خود را اگر مومن‌صداکرده‌‌ است‌ میخواهد که اینگونه کند مدح امیر مومنانش را قسیم نار والجنه--تنها بوده‌است کسی که با یتیمان میکند تقسیم نانش را به‌قدر نان جو از ملک این دنیا نمیخواهد نخواهد بست زنجیری به دنیا؛ بازوانش‌را خدا آغاز خلقت یاعلی گفته‌است پس حتماً به پایان می‌برد با "یاعلی" کار جهانش را @sher_alavi | شعرعلوی
شعر علوی
غزلی بخوان بشوَد عیان، که امیرِ روز جزا علیست که حسابِ ما که عِقابِ ما، که عذابِ ما همه با علیست نش
🍃 است و ساغر تا لبه، است و مستی هر شبه است و گیجی عقربه، تب و لرز قبله نما علیست @sher_alavi | شعر علوی
پیغمبرانِ عرش خدا در تحیُّرند بر ساحت مقام شما غبطه می خورند تا آدم از زبان خدا وصفتان شنید از قصد رفت و با عجله سیب سرخ چید عیسی به محض خنده تان خنده میکند صد مرده را نگاه شما زنده می کند عمر بلند خضر، نشان عنایتت او خورده جرعه ای ز شراب ولایتت موسی برای معجزه ی ادعای خویش با ذکر «یاعلی» به زمین زد عصای خویش داوود اگر صدای خوشی دارد از شماست او ذاکرِ بزرگترین هیئت خداست چشم امید حضرت ایّوب سوی توست دست نیاز بیعت ایّوب سوی توست نوح نبی برای مدارای سرنوشت بر بادبان کشتیِ خود، «یاعلی» نوشت نور محبّت تو، به یونس حیات داد او را ز دخمه ی دل ماهی نجات داد لقمان نشست محضرتان و فخیم شد او پای منبر سخنانت حکیم شد یعقوب با توسّل برتو شفا گرفت بر دیده خاک پای تو را توتیا گرفت یوسف اگر ز چاه حسادت، رهیده شد او با نخِ عبای تو بیرون کشیده شد باد صبای مُلک سلیمان، شمیم توست قالیچه ی پرنده ی او هم، گلیم توست الیاس خادم حرم عترت شماست او ریزه خوار سفره ی پر برکت شماست ورد لبان صالح و ادریس، یا علیست پیرِ طریقِ بندگیِ انبیاء، علیست 🕊 @sher_alavi | شعرعلوی
🍃 ای صیام ای حقیقت ازلی عطر جانبخش آستان ولی نیمه های شب و دعای همدم خداحافظ @sher_alavi | شعرعلوی
🌱 زوار آستان تو از شیخ تا به شاب تقصیر اگر کنند ، به طاعت شود حساب پیوسته بحر لطف تو در جزر و مد بُوَد جَزرش بُوَد معاصی و مَدَّش دهد ثواب بادی که از کرانه شهر گذشت، ده درصدش هواست، نَوَد درصدش شراب!🍃 🍃عِیدُکُم مَبروک🍃 @sher_alavi | شعرعلوی
تمام دلخوشی زندگی من این است که وقت مرگ می آئی و مرگ شیرین است مگر نگفتی جان؛ فَمَن یَمُت یَرَنی بیا که وقت وفایت به عهد دیرین است به رغم کوه گناهی که می کِشم بر دوش سبک شدم چو پَر کاه و سینه سنگین است شهادتین مرا تقبُّل کرد بیا همه کس و کارم! زمان تلقین است سلام وادی من؛ وادی السلام ! کجاست مسکن امنِ کسی که مسکین است رسیده جان به لبم یا لبم رسیده به جان مرا دو بوسه به روی ضریح، تسکین است کفن کنید مرا رو به قبله ی حرمش چه جای قشنگی برای تدفین است فراق و وصل مرا می کُشند یک میزان سرم به دامن حیدر، به روی بالین است سرم مقابل ایوان طلای شاه ... سرم مقابل زهرا همیشه پائین است که ابروی او قابِ قوس اَو اَدناست اگر مرا نرساند به عرش، غمگین است بخواه روزی از این پادشاه، بنده خدا! گدای خانه او هر که هست تضمین است ممات، عین حیات است و نار، عین بهشت کسی که دل به بسته است خوش بین است @sher_alavi | شعرعلوی  
موسی برای معجزه ی ادعای خویش با ذکر «یاعلی» به زمین زد عصای خویش نوح نبی برای مدارای سرنوشت بر بادبان کشتیِ خود، «یاعلی» نوشت @sher_alavi | شعرعلوی
شعر علوی
پیغمبرانِ عرش خدا در تحیُّرند بر ساحت مقام شما غبطه می خورند تا آدم از زبان خدا وصفتان شنید از قصد
🍃 موسی برای معجزه ی ادعای خویش با ذکر «یاعلی» به زمین زد عصای خویش نوح نبی برای مدارای سرنوشت بر بادبان کشتیِ خود، «یاعلی» نوشت @sher_alavi | شعرعلوی
رود است ، پاک و زلال است و روان🍃 کوه است که استوار است و گران من رود ندیده ام چنین پابر جا🌱 من کوه ندیده ام چنین در جریان @sher_alavi | شعرعلوی
کس را چه زور و زهره که وصف کند جبار در مناقب او گفته هل اتی زورآزمای قلعهٔ خیبر که بند او در یکدگر شکست به بازوی لافتی مردی که در مصاف، زره پیش بسته بود تا پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا دیباچهٔ مروت و سلطان معرفت لشکر کش فتوت و سردار اتقیا فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی @sher_alavi | شعرعلوی
تویی بهشت که بی تو جهنم است زمین اگر که تویی ابن ملجم است زمین تو پایه های زمینی سرت سلامت باد که بی وجود تو آواری از غم است زمین پرندگان به هوای چه اوج می گیرند؟ برای درک بلندای تو کم است زمین حسین اگر پسر توست با اشاره ی او سیاهپوش عزای محرم است زمین کجایی ای پسر خاک و مونس دل چاه؟ یتیم مانده و محتاج همدم است زمین چقدر بی تو دل کوچه های کوفه پر است چقدر بی تو پریشان و درهم است زمین نداشت طاقت عدل تورا کسی افسوس اگر که تویی ابن ملجم است زمین @sher_alavi | شعرعلوی