eitaa logo
شعر علوی
915 دنبال‌کننده
23 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
می زنم تا به جام کوثر دست می برد فیض صد برابر دست بُرده مولا به کار محشر دست نیست بالای دست حیدر دست اسم اعظم که شرح مستند است ذکر یا مرتضی علی مدد است پای درسش در عالم بالا آمده خضر و یونس و عیسی رفته تا قاب قوس او ادنا با توسل به حضرت زهرا عالمی را کشیده در عینش با نخ وصله های نعلینش او که افلاک را تصرف کرد وقت تفریح، خلق یوسف کرد پیش احمد، کمی توقف کرد سیب معراج را تعارف کرد عشق از اول، چنین تناوب داشت فاطمه بر علی تعصب داشت این تجلّی که منجلی نشده... بی خود و بی جهت علی نشده باید این درّ صیقلی نشده... یک خدا میشده ولی نشده عرشیان مست هر نماز شبش حجرالاسود است خال لبش تشنه بودم، شراب و ساغر داد دست من را به دست قنبر داد خانه اش را برای نوکر داد دل من را سوی نجف پر داد دلبری می کند بر آن درگاه پرچم یاعلی ولی الله منم آن سائلی که بین کویر خورده راهش به انتهای مسیر وقت بیعت شده کنار غدیر دست من را گرفته حبّ امیر چون شبی با دعای خود، زهرا به جناب علی سپرده مرا گریه کار گدای محتاج است صحبت از کاروان حجاج است نوح ما بین آبِ موّاج است کربلا سرزمین تاراج است کاشکی دم، ز مُلک ری نزنند سر شش ماهه را به نی نزنند @sher_alavi | شعرعلوی
کربلا سرزمین تاراج است...🍂 تشنه بودم، شراب و ساغر داد دست من را به دست قنبر داد خانه اش را برای نوکر داد دل من را سوی نجف پر داد دلبری می کند بر آن درگاه پرچم یاعلی ولی الله منم آن سائلی که بین کویر خورده راهش به انتهای مسیر وقت بیعت شده کنار غدیر دست من را گرفته حبّ امیر چون شبی با دعای خود، زهرا به جناب علی سپرده مرا گریه کار گدای محتاج است صحبت از کاروان حجاج است نوح ما بین آبِ موّاج است سرزمین تاراج است کاشکی دم، ز مُلک ری نزنند سر شش ماهه را به نی نزنند   @sher_alavi I شعرعلوی
دنبال تو ما را به چشم تر می آورد آنکس که روی نیزه اش گوهر می آورد بالای تل دیدم سر بالانشینم... از زیر دست و پا ترا مادر می آورد ای پیکر جامانده روی خاک سوزان! دیدم کسی در کوفه انگشتر می آورد سر درد دارم بسکه خولی مست کرده بعد شبی که بین خورجین سر می آورد من زینبم بر ناقه عریان همانکه... روزی مرا با احترام اکبر می آورد با سر کسی روی زمین هرگز نمی خورد این ساربان ما را اگر بهتر می آورد ای کاش از بالای آن سرنیزهء تیز می آمدی و دخترت پر در می آورد من صبر از کف داده ام قرآن که خواندی خب صبر می کردی کسی منبر می آورد "هی سنگ خوردم باتو از دست کسی که خرما و نان از سفره می آورد" رد می شوم از کوچه و بازار کوفه ای کاش محرم داشتم معجر می آورد @sher_alavi | شعرعلوی
وصل، بر خوبان رسید... آه و گرفتاری به ما می رسید ای کاش گاهی وقت دیداری به ما مال بد را بیخ ریش صاحبش انداختند کِی می اندازد نگاهش را خریداری به ما دلبری وقت گدایی، دل شکسته بودن است تا بیفتد نیمه ی شب، راه دلداری به ما عیب چشم پر خطا را اشک ما پوشانده است چون گنهکاریم، می آید فقط زاری به ما هر طرف رفتیم... اما مجلست کم آمدیم خُب کم آوردیم! آقاجان بده یاری به ما سفره را انداختی، ما زیر و رویش کرده ایم یوسف زهرا نداری پس چرا کاری به ما ای که خونِ چشمت از پرونده ی سنگین ماست بی وفا هستیم اما تو وفاداری به ما آبروی رفته‌ی ما را بده دست از مولا توجه کرده مقداری به ما هر غروبی یاد آن ارباب عطشان کرده ایم... زهر شد از غربتش انگار، افطاری به ما آخرش با نوکری و خاکبوسی درش می رساند دختر او تاج درباری به ما آن سه ساله درد پهلو را تحمل کرد و گفت: کِی رسانده چکمه های زجر، آزاری به ما نه کسی آتش زده پشت در ویرانه را نه هجوم آورده میخ و کنج دیواری به ما این سحر، مویی ندارم که ببافم پیش تو خورده چنگ مردمان کوچه بازاری به ما من سه سالم هست اما چون زن صد ساله ام طعنه های بد زدند این بار، بسیاری به ما     @sher_alavi | شعرعلوی
هرچه بین راه گفتم شد هرچه وصف ماه گفتم شد هرچه مدح شاه گفتم شد هرچه بسم الله گفتم شد تا حسین از برکت اولاد گفت سجده و سجاده یاسجاد گفت حاجت شاه و گدا پیوست شد از شلوغی، کوچه ها بن بست شد ساقی آمد میکده یکدست شد شهربانو قبل ساقی مست شد ریخت از تسبیح او بی معطلی یا بن حسین بن این حسین است و صدای او است کعبه و سنگ بنای او است مروه و سعی و صفای او است اسم کلّ بچه های او است من که ویران همین آبادی ام نوکر اربابم و سجادی ام ما رکاب و تاج ما سنگ یمن او پیمبر، ما اویسی از قرن بار داده نخل عمر پنج تن آمده دلبند عباس و حسن جلوهء مولاست، شکل است سیرتش مثل علی اکبر است انس دارد عشق با تب، بیشتر بنده دارد خواهش از رب، بیشتر ماه دارد جلوه در شب، بیشتر ذوق دارد عمه زینب، بیشتر در مدینه حال مردم عالی است بین خانه جای زهرا خالی است می نشیند نور سیمایش به دل می نشاند کشتی غم را به گل سائلانش را نمی بینی خجل می شود هر یاعلی "یا مَن تُحِل" اعتقادم بر امامم محکم است چونکه او مشکل گشای عالم است هر زمان که خورده چشمانش به آب سقف دنیا بر سرش گشته خراب چونکه دیده سوخته طفل رباب قبر او هم مانده زیر آفتاب پیکر ارباب یادش مانده است بی مزار و بی حرم افتاده است ماجرای شام را یادش نرفت مردمان عام را یادش نرفت سنگ روی بام را یادش نرفت خیزران و جام را یادش نرفت داغِ روی سینهء صد چاک شد دختری که در خرابه خاک شد @sher_alavi | شعرعلوی
صدف در خویش، گوهر می پسندد دلم دریاست، کوثر می پسندد لبم چون ذکر می پسندد مرا بابای اکبر می پسندد @sher_alavi | شعرعلوی