کدامین ماه بین ابر و من ، پا درمیانی کرد
در این ظلمت چراغی نیست تا آن را نشانی کرد
من از تاریکی شبهای بی تو سخت می ترسم...
زمینم را نگاه روشن تو آسمانی کرد
درخت سبز عُمرم زرد شد از ماتم دوری
بهار باغ من را سردیِ هجران خزانی کرد
به غیر از خانهی تو هر کجا رفتم ، ردم کردند
نمیدانی چه با قلبم غمِ نامهربانی کرد
به لطف اشک شُستم گرد و خاک کُلبهی دل را
برای میهمان باید چُنین خانهتکانی کرد!
تمام شُهرت دلداده وابسته به دلدار است
زلیخا را تبِ عاشقکُشِ یوسف، جهانی کرد
رَقَم های گناهانم ، رَمَق را بُرده از جانم...
نباید در مسیر قُلّه حسِّ ناتوانی کرد!
کلام هرزِ من هر روز روحت را میازارد
چگونه می توان در پیشگاهت بددهانی کرد؟
شکستم، له شدم، مُردم، تو بودی زنده ام کردی
دمِ گرمت مرا دلبستهی این زندگانی کرد
سر پیری سرم را روی زانوی خودت بگذار
اَقلّاً این دم آخر بگویند او جوانی کرد !
خدا رحمت کند بابابزرگِ روضهخوانم را
صدای حزنآلودش مرا صاحبزمانی کرد
پسر تنها در آغوش پدر آرام می گیرد
به قدر بوسه ای باید محبّت را عیانی کرد !
دل دیوانهام میل شبستان نجف کرده
ضریحش مستم از انگورهای آنچنانی کرد
" علیٌّ حُبُّهُ جُنَّه ، قَسیمُ النّارِ وَ الجَنَّه... "
برای مرتضی اینگونه باید مدح خوانی کرد
پُر از زخمم، دوایِ دردِ من ششگوشه ی شاه است
دل عاشق چه عشقی در کنار یار جانی کرد
تو را جان گُلِ هجده بهارِ مرتضی ، برگرد
همان یاسی که سیلی چهره اش را ارغوانی کرد
علی با چشم خود می دید زَجرِ " ذابَ لَحْمی" را
گمانم مادر ما را همین غم استخوانی کرد
#بردیا_محمدی
#امیرالمؤمنین #نجف
#حضرت_زهرا #فاطمیه
#امام_زمان_عجل_الله_فرجه
#صاحب_الزمان
@sher_alavi | شعرعلوی