eitaa logo
شعر علوی
922 دنبال‌کننده
23 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گنبد طلای شاه را از دور میبینم گلدسته را با حالتی مغرور میبینم دور و برم تاریکی مطلق ولی اینبار دور و بر خود عالمی از نور میبینم انقدر برق گنبدت چشمان من را زد ایوان طلای صحن را با زور می بینم سجده برای جز خدا هر چند جایز نیست پیشانیم را پیش تو مجبور میبینم از آن زمانی که ضریح تو به چشمم خورد روی درخت سیب هم انگور میبینم یعسوب دین وقتی تو باشی جای شکی نیست کندو به کندو شهر را زنبور میبینم پای ضریحت شعر میگفتم که یکباره فریاد زد با گریه مردی کور میبینم @sher_alavi | شعر علوی
به کعبه کسی تا ابد سر نمیزد… اگر کعبه سجده به حیدر نمیزد به عشق علی،وقت معصیت ما.. قلم را ملک بین جوهر نمیزد برای علی تا دم‌ حوض رفتیم وگرنه کسی لب به کوثر نمیزد علی صید خود را به یک‌ ضربه میزد همان ضربه بس بود.دیگر نمیزد علی زحمتش را به نوکر نمیداد دم کار حرفی به قنبر نمیزد زمان غضب آنچنان اخم میکرد.. که جبریل از هیبتش پر نمیزد اگر در اذان ها علی حذف میشد موذن هم الله اکبر نمیزد اگر صبر حیدر نمی بست دستش فلانی لگد را براین در نمیزد اگر شعله ی در نمیرفت بالا زن خانه در شعله پرپر نمیزد اگر خاک کوچه به چادر نمیخورد به کوفه کسی حرف معجر نمیزد @sher_alavi | شعر علوی
اي جلوه جمال تو را مظهر ، آفتاب وي پيش روي ماه تو چون اختر آفتاب در بارگاه عرش‌پناه تو بوده‌اند : انجم غلام و مه خدم و نوکر آفتاب با پرتو شعاع زند بوسه ياعلي بر هر کجا که پاي نهد قنبر ، آفتاب پيش از سپيده‌دم که براي دريدن ستر سياه شب بکشد خنجر آفتاب با شوق کسب فيض نهد بر مزار تو همچون گداي خانه‌به‌دوشي سر آفتاب هين ، مهچه درفش تو را بنده ، ماهتاب هان، شمسه ضريح تو را چاکر ، آفتاب پروانه‌وش به دور تو گردند روز و شب مريخ ، زهره ، ماه ، زحل ، احور ، آفتاب هان اي فلک! بگرد به دور سرش ، که گشت روز الست دور سر «حيدر» آفتاب ماها! غبار پاي تو با صدهزار ناز بالله سزد که فخر فروشد بر آفتاب والله رواست باج ستاند ز مافلک بر آن غبار سر بگذارد گر آفتاب تا مهر و ماه آينه‌گردان روي توست خوش‌طالع است ماه و بلنداختر آفتاب بر گنبد مشعشع تو از فراز چرخ با چشم نيم‌باز تماشاگر آفتاب مه جانشين مهر بود، ها ، نه شب‌پرک تو ماه برج ديني و پيغمبر ، آفتاب ‹عمر›ي دويد تا که فلاني شود ، «علي» گو: اي فلان!، تو ذره‌اي و «حيدر» ، آفتاب در پيش دوست دست گدائي گشوده است گاه از رواق و پنجره، گاه از در آفتاب از مهر توست جلوه اشعار «رستمي» اي جلوه جمال تو را مظهر آفتاب @sher_alavi | شعر علوی
ای ابر مرد عرصه تاریخ عاجز از وصف توست این کلمات دو سه خطی تحملش کن این شاعری را که شعر گفته برات تو امیر کلامی و باید پیش تو دست از کلام کشید باید از مهد تا لحد از تو خطبه های بدون نقطه شنید مات و مبهوت شعر من می‌رفت من ولی ناگزیر عقب ماندم کمی از این تحیرم کم شد تا که نهج البلاغه را خواندم واژه عدل جان تازه گرفت دید دست عقیل می سوزد شده خاموش شمع بیت المال تا عدالت به ما بیاموزد راه و رسم تکامل مارا گفته بودی به روی هر منبر شد چراغ هدایت شیعه نامه هایت به مالک اشتر @sher_alavi | شعر علوی
دست خدا چو دست به سوی خدا گرفت در اصلْ مصطفی ز علی اذن را گرفت دیدند خواستگار علی بود ظاهراً یک روح بود عشق ولی در دو تا بدن زهرا اگر نشست علی هم به پیش رفت الحق علی به خواستگاری خویش رفت زهرا همان علی ست ولی در پس حجاب غیر از بلی چه چیز به حیدر دهد جواب؟ تو حیدری و هر چه که فریاد زد سروش پیدا نشد برای تو در عرشْ ساق دوش بی ساق دوش آمده بر دوش ذوالفقار دست خدا نموده به پا کفش وصله دار دنیا شنید گر چه ز لب های مصطفا در اصل خطبه خواند برای شما خدا چون در شب زفاف شما فرش می شود با این دلیل عرش خدا عرش می شود سابیده اند قند ستاره به تور ابر در عقد هم شدند دو تا رشته کوه صبر زَوّجتُ عشق، جزوسپاه علی در آ اَنکَحتُ فاطمه به نکاح علی در آ از تو بهشت تا که جوابت بلی شود با تو علی میان خلایق علی شود در بند تو زده پدر خاک را خدا عقد تو کرده جمله ی "لولاک" را خدا کردند اشک های علی را محاسبه مهریه ی تو آب شد عند المطالبه آتش گرفت علقمه و نیل گُر گرفت هذا موکّلی پر جبریل گُر گرفت دم رفت توی سینه ولی بازدم رسید دست علی و فاطمه کم کم به هم رسید @sher_alavi |شعر علوی
گوش کن ای دل حدیث نور را.. لال‌کن صوت دف و تنبور را جور کن این وصله ی ناجور را نوش جان کن خوشه انگور را نوش جان! این خوشه تاکش منجلی ست باغبانش کیست؟مولانا علیست خیز و از کوثر وضویت را بساز کسب تکلیفی کن از شاه حجاز قبله گاهت را نجف کن در نماز.. بعد بر این سجده عالی بناز سجده عشاق جور دیگر است مقصد من از عبادت حیدر است هجر را بر وصل منتج کن برو سر به تیغ ابرویش کج کن برو با همه غیر علی لج کن برو در طوافش نیت حج کن برو.. سور و سات ما نجف را دیدن است حج ما دور علی گردیدن  است چشم او چشم خطاپوش خدا بوده از آغاز هم دوش خدا به لب او بسته شد گوش خدا باز شد بر رویش آغوش خدا روی پایش بوسه اول خاک زد کعبه از شوقش گریبان چاک زد.. بسته شد با تو قرارم بعد از این سکه شد پس کارو بارم بعد ازین لب به ساغر میگذارم بعد ازین سیزده را دوست دارم بعد ازین این هم از لطف جناب  حیدر است سیزده از هر عدد زیباتر است با خدا راز کهن دارد علی مثل او لحن سخن دارد علی ذات پاک ذوالمنن دارد علی جانشینی چون حسن دارد علی بوالحسن خوانم‌ اگر اورا رواست دست بوس او امام مجتبی ست مرد اگر مولاست مردان جمله هیچ اون نباشد دین و ایمان جمله هیچ بی علی صد ختم قرآن جمله هیچ بی علی صد سال عرفان جمله هیچ با علی کوه گناهم‌ شد ثواب یک علی گفتم هزاران شد حساب گرچه دورش تا قیامت دشمن است راه مولا مثل نامش روشن است سهمش از دنیا همین پیراهن است بخدا این مرد بابای من است گرچه اورا تاج سر می خوانمش موقع گریه پدر می خوانمش نان مارا داد و نان خود نخورد بار مارا شب به شب بر شانه برد جای زشتی خوبی مارا شمرد آمد و مارا به زهرایش سپرد بعد ازآن شد سرپناه ما همه سایه ی چادر نماز فاطمه @sher_alavi | شعرعلوی