eitaa logo
شعر علوی
927 دنبال‌کننده
23 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در آن دوران که دوران گرم انکار محمد (ص) بود ابوطالب به تنهایی هوادار محمد (ص) بود @sher_alavi | شعرعلوی
ای ابتدا محمد و تا انتها علی ای انتها محمد و از ابتدا علی ای بین کعبه احمد و ای در حرا علی یعنی که یک حقیقت محضید با علی در باطنِ ظهور تو در اختفی علی یا مرتضی محمد و یا مصطفی علی صلّوا علی محمد و صلوا علیٰ علی در جوش آمده‌است خُم خانگی ما در چشم ماست سرمه‌ی مستانگی ما بیرون زده است  یک  رگِ دیوانگی ما نور نبی است کعبه‌ی پروانگی ما از مرتضاست نعره‌ی مردانگی ما اِلایِ مانده در پسِ اظهار لا علی صلّوا علی محمد و صلوا علیٰ علی باید به دشتها برود چوپان شود باید سفر رَود نَفس راهبان شود تاجر شود مسافرِ یک کاروان شود باید میان مکه امین و امان شود باید از آنچه فکر کنی بیش از آن شود تا که شود پیامبرِ مرتضی علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا علیٰ علی چل سال انتظارِ زمین و زمان بس است چل سال پشت پرده برای جهان بس است چل سال منتظر شدنِ آسمان بس است چل سال  بین خلوت کروبیان بس است حالا خدا نوشت که ای بی نشان بس است برخیز  با ملائکه  برخیز  با علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا علیٰ علی از عشق از حضور  لبالب نشسته بود در خلوتی شگفت و مقرب نشسته بود بین حرا به چله‌ی یارب نشسته بود اشراق نور بود اگر شب نشسته بود جبریل پیش روش مودب نشسته بود ای بازویِ نبوتِ تو هرکجا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا علیٰ علی خورشیدِ مکه بر تنِ ظُلمتکده بتاب بر مردمان منجمدِ شب زده بتاب صبرِ زمینِ یخ زده سرآمده بتاب تنها به مکه نه که بر هر بُتکده بتاب هرچند مشکل است به دل غم مده بتاب غم نیست تا که ذوالفقارِ نبی  هست با علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا عَلیٰ علی يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّل اگر کار مشکل است اصرار در مقابل انکار مشکل است گیرم  میان مشرک و کفار مشکل است ماندن ولی مقابل کرار مشکل است بودن  به پیش ضرب علی وار مشکل است    مرحب که هست پیش تو ای مرحبا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا علیٰ علی وقتش رسیده است  از این پس علی بگو امشب نجف برو شبِ مبعث علی بگو  در  صحن آن سرای  مقدس علی بگو بین رواقهای مقرنس علی بگو آری کسم علی است نه هرکس ، علی بگو نَفسِ محمد است به نَصِ خدا علی صَلّوا علی محمد و صَلّوا علی علی @sher_alavi | شعرعلوی
قسم به اشهد ان لااله الا الله تو آمدی که بگویی ولی الله @sher_alavi | شعرعلوی
قرآن به جز او بر کسی نازل نمی شد دیــنِ خدا با هیچکس کامِل نمی شد دیگر کسی غیر از رســولِ مهربانی یک لحظه در غارِ حَرا داخِل نمی شد باران نمی بارید بر این دشـــتِ مُرده جادویِ جهلِ مشــرِکان باطِل نمی شد پیغمــــبرِ ما  "  رحمتُ لِلعالمین  "  بود این وصف را جز او کسی شامِل نمی شد تاریــــخ می داند بدونِ رنـــج هایش گنجینه ی صُلحِ بَشــر حاصِل نمی شد اسلام اگر دینِ خشونت بود و شمشیر حقّی برایِ دیــــگران قائِــل نمی شد روز احُد پیغمـــبری تنهـــا نمی ماند دیگر فلانــــی آن قدر بُزدِل نمی شد تنها علی ماند و علی ماند و علی ماند یک لحظه از پیغـمـبرش غافِل نمی شد من کنتُ مولا...بعدِ من مولاست مولا یعنی امیری چون علی عادِل نمی شد یعنی اگر حق با کسی غیر از علی بود قبله کمی ســمتِ نجف مایِل نمی شد بی پرده می گویم برادرهایِ دینـــی : اسـلام با غیر از علی کامِــل نمی شد @sher_alavi | شعرعلوی
چه کسی واژه ای از اسم تو برتر دارد فاطمه هر شبه از مدح تو منبر دارد در دل معرکه چون نعره کشد شیر خدا پیش تیغت چه کسی روی تنش سر دارد پشت احمد به تو گرم است همه می دانند تا تویی در دل خود کی غم لشگر دارد شرف قبله ز یمن قدم پاک تو است آبرو از نجفت قبله ی اطهر دارد خبری داغ تر از تو به کف خالق نیست بر ملائک بکند فخر که حیدر دارد مَثَلت سوره ی توحید بُوَد بی کم کاست ذات حق مثل تو کی سوره ی دیگر دارد؟ چه کسی مثل علی در دل کاشانه ی خویش رحمت واسعه و چشمه ی کوثر دارد اسم اعظم نَبُود در خور اسم تو علی راز این اسم خدا را خودِ قنبر دارد شهر علم است پیمبر ، در این شهر کجاست؟ شهر این علم فقط سوی علی در دارد کعبه فهمیده چه کس آمده مهمانی او "باید از شوق حضور تو تَرَک بردارد" همه هفتاد و دو ملت ره افسانه زدند" شیعه از روز ازل هادی و رهبر دارد @sher_alavi | شعرعلوی
هرگز نمیرد آنکه علی شد امام او ثبت است بر جریده عالم دوام او هرکس که در بلند شدن برد نام او ساقی به نور باده برافروخت جام او از آن به بعد کار جهان شد به کام او می‌گردد آسمان و زمین بر مدار عشق هرگز نمیرد آنکه دلش شد دچار عشق راه نجات، عاشقی و راه چاره عشق بیچاره آنکه کار ندارد به کار عشق خوشبخت آن کسی می افتد به دام او دامی که آب و دانه در آن نیست بهتر است سنگی که زیر پای علی رفت گوهر است تا آسمان به زیر قدمهای حیدر است عالم در اختیار غلامان قنبر است از درک، خارج است مقام غلام او ما را خدا بخاطر او آفریده است در جسم ما هوای نجف را دمیده است هرکس که طعم آب نجف را چشیده است او در پیاله عکس رخ یار دیده است ما بی خبر ز لذت شرب مدام او مانند خوشه های ضریحش کسی ندید از او فقط یکی ست، شبیهش کسی ندید نقصی به نامه های صریحش کسی ندید همسنگ خطبه های فصیحش کسی ندید یک نقطه ی سیاه ندارد کلام او شمشیر می‌کشد به دل مرده جان دهد زلزال میشود که جهان را تکان دهد تا مرگ را به هرکه بخواهد نشان دهد گر هم صلاح دید کسی را امان دهد خشم خدا نهفته میان نیام او تا ذوالفقار را ز غلافش کشیده است رنگ از رخ سپاه حرامی پریده است شیطان فرار کرده به کنجی خزیده است میراث او به حضرت مهدی رسیده است شمشیرِ لا مَفَرّ مِنَ الْانتقام او می‌آید آنکه چشم به راهش نشسته ایم عمری در انتظار نگاهش نشسته ایم چشم انتظار چهره ماهش نشسته ایم او را ندیده و به پناهش نشسته ایم چشمان شیعه فرش شود زیر گام او زیباست از لبان نجیبش تبسمی در منزلش اتاق ملاقات مردمی قربان آن دو لب چو نماید تکلمی بر دشمنان شیعه ندارد ترحمی جانها فدای لحظه سبز قیام او @sher_alavi | شعرعلوی
آبرو خواهی اگر هم در زمین ، هم آسمان با حسین بن بن ابیطالب بمان🍃 ❤️ @sher_alavi | شعرعلوی
آسمان جلوه ای اگر دارد از نماز شب قمر دارد شب ميلاد تو همه ديدند نخل ام البنين ثمر دارد آمدی و حسين قادر نيست از نگاه تو چشم بر دارد كوری چشم ابتران حسود چقدر فاطمه پسر دارد ای رشيد نظر نخوری شهر چشمان خيره سر دارد باب حاجات ، كعبه ی خيرات بر تو و قدو قامتت صلوات ای نسيم پر از بهار ماه در گردش مدار چقدر مشكل است تشخيصت تا كه تو می رسی كنار با تو يک رنگ ديگری دارد شجره نامه ی تبار دومين ابوطالب صاحب غيرت و وقار به شما ميرسد ذخيره ی طف همه ی ارث ذوالفقار ای علمدار و سر پناه حسين حضرت حمزه ی سپاه حسين كاشف الكربی و تمنا من دستهای هميشه بالا من تو بر اين خاكها بكش دستی اگر اين خاک زر نشد با من سر سال است مرد مسكينم مكش از دست خاليم دامن چقدر فاصله است ای دريا از مقام ظهور تو تا من تو بزرگ قبيله ی آبی تو غديری ، فراتی اما من خشكسالم ، كوير بی آبم روزگاری است تشنه ميخوابم كمرت جايگاه شمشير است لب تو جايگاه تكبير است سر ما را بزن همين امروز صبح فردا برای ما دير است هيچ كس روبه روت نيست مگر آن كسی كه ز جان خود سير است سيزده ساله كردی پسر شير بيشه هم شير است گيرم افتاده است روی زمين دست تو باز هم علمگير است پسر شاه لافتی عباس ای جوانی عباس از نگاه كبوتری وارم به مقام تو غبطه ميبارم سر من را اگر بگيری باز به دو ابروی تو بدهكارم ارمنی هم اگر حساب كنی دست از تو بر نميدارم بده آن مشک پاره ی خود را تا برای خودم نگهدارم بی سبب نيست گريه ی چشمم حسرت صبح علقمه دارم با تمامی شور و احساسم آرزومند كف العباسم زلف ما را ز مشک وا نكيند لب ما را از آن جدا نكنيد پای ما را به جان خالی مشک در حريم فرات وا نكنيد دست بر زيرتان نمی آرد آبها اينقدر دعا نكنيد تيرها روی اين تن زخمی خودتان را به زور جا نكنيد تازه طفل رباب خوابيده جان آقا سر و صدا نكنيد تا كه از مشک پاره آب چكيد رنگ از چهره ی رباب پريد @sher_alavi | شعرعلوی
کوری چشم ابتران حسود چقدر پسر دارد🍃 ❤️ @sher_alavi | شعرعلوی
هرچه بین راه گفتم شد هرچه وصف ماه گفتم شد هرچه مدح شاه گفتم شد هرچه بسم الله گفتم شد تا حسین از برکت اولاد گفت سجده و سجاده یاسجاد گفت حاجت شاه و گدا پیوست شد از شلوغی، کوچه ها بن بست شد ساقی آمد میکده یکدست شد شهربانو قبل ساقی مست شد ریخت از تسبیح او بی معطلی یا بن حسین بن این حسین است و صدای او است کعبه و سنگ بنای او است مروه و سعی و صفای او است اسم کلّ بچه های او است من که ویران همین آبادی ام نوکر اربابم و سجادی ام ما رکاب و تاج ما سنگ یمن او پیمبر، ما اویسی از قرن بار داده نخل عمر پنج تن آمده دلبند عباس و حسن جلوهء مولاست، شکل است سیرتش مثل علی اکبر است انس دارد عشق با تب، بیشتر بنده دارد خواهش از رب، بیشتر ماه دارد جلوه در شب، بیشتر ذوق دارد عمه زینب، بیشتر در مدینه حال مردم عالی است بین خانه جای زهرا خالی است می نشیند نور سیمایش به دل می نشاند کشتی غم را به گل سائلانش را نمی بینی خجل می شود هر یاعلی "یا مَن تُحِل" اعتقادم بر امامم محکم است چونکه او مشکل گشای عالم است هر زمان که خورده چشمانش به آب سقف دنیا بر سرش گشته خراب چونکه دیده سوخته طفل رباب قبر او هم مانده زیر آفتاب پیکر ارباب یادش مانده است بی مزار و بی حرم افتاده است ماجرای شام را یادش نرفت مردمان عام را یادش نرفت سنگ روی بام را یادش نرفت خیزران و جام را یادش نرفت داغِ روی سینهء صد چاک شد دختری که در خرابه خاک شد @sher_alavi | شعرعلوی
جلوه حق بین دو دنیا هرپسر خانه زهرا 🍃 معنی هم نامی تو با لعن علی عدوک یا @sher_alavi | شعرعلوی
صدف در خویش، گوهر می پسندد دلم دریاست، کوثر می پسندد لبم چون ذکر می پسندد مرا بابای اکبر می پسندد @sher_alavi | شعرعلوی