eitaa logo
شعر مذهبی شاعران الغوث
311 دنبال‌کننده
11 عکس
3 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام ای مادرعشق وادب همسرشایسته ی شاه عرب السلام ای نورایمان ویقین مادرعباس یاام البنین السلام ای بانوی صدق وصفا چلچراغ خانه ی شیرخدا ای دعای فاطمه دنبال تو چارکوکب کوکب اقبال تو ای شده خاک بقیع غم خانه ات جان فدای تربت ویرانه ات دیده گان توپرازالماس بود غصه ات بی دستی عباس بود عالمی بی تاب ازتاب وتبت نغمه ی لاتدعونی برلبت گفته ای بااهل یثرب این چنین می نخوانیدم دگرام البنین سینه ام ازداغهاسرشارشد چارفرزندم فدای یارشد شادم ازاینکه عزیزانم همه شدفدایی عزیزفاطمه این مصیبت می کشدآخرمرا ازقفاراس حسینم شدجدا من شنیدم پنجه برمویش زدند نیزه هابرپشت وپهلویش زدند من شنیدم دست وپامیزدحسین خواهرش زینب صدامیزدحسین گرچه باغ لاله ی من پرپراست گریه ام بهرغریب مادراست @sher_alghoth
از همان روزهای کودکی ام بوده ام آشنای ام بنین کام من را گرفت مادر ، با نمک سفره های ام بنین رزق من باشد از اعانه ی او از عنایات مادرانه ی او آمده پشت درب خانه ی او سائل بینوای ام بنین کی شود عشق را رقم بزنم ؟ گوشه ای از بقیع قدم بزنم دو سه تا مثنوی قلم بزنم تا سحر در رثای ام بنین اول و آخرم فدای حسین تن و جان و سرم فدای حسین پدر و مادرم فدای حسین بچه هایم فدای ام بنین خادم مستدام عباس است آشنا با مقام عباس است مورد احترام عباس است هر که باشد گدای ام بنین هم مُسمّی به نام فاطمه بود هم مرامش مرام فاطمه بود مقتدایش امام فاطمه بود من کجا و ثنای ام بنین؟ نه فقط مادر چهار یل است در وفا بی نظیر و بی بدل است ادبش بین اهل دل مثل است شد ادب ؛ خاک پای ام بنین تا که آمد به بیت شیر خدا گفت او کودکان فاطمه را آمدم تا شوم کنیز شما من فدای وفای ام بنین در کنار چهار صورت قبر می نشست آن یگانه اسوه ی صبر اشک می ریخت از دو دیده چو ابر من بمیرم برای ام بنین پسر ارشدش پناه حسین کاشف الکرب و تکیه گاه حسین میر و آب آور سپاه حسین اوست صاحب عزای ام بنین **** به کنارم بیا برادر من کآمده مادر تو در بر من بنشسته کنار پیکر من مادری کرده جای ام بنین @sher_alghoth
سلام بر تو که هم‌معنی سلام تویی دوام مذهب شیعه علی‌الدوام تویی دخیل یک نخ چادر نماز تو هستیم به‌استناد روایات «فیض‌عام» تویی گره‌گشای دوعالم فقط تو هستی و بس اگر که بر لب ما ذکر مستدام تویی تویی تمام نبی و تویی تمام علی به حیرتیم که از این دوتا کدام تویی؟ قسم به ساحت «ام‌الائمةالنّجبا» که بر تمام امامان‌مان امام تویی حماسه‌ی تو که هم‌سنگ خطبه‌ی فدک است نشانه‌ای‌ست که احیاگر قیام تویی به روز حشر شفاعت فقط به عهده‌ی توست چرا که صاحب این اختیار تام تویی خوش آمدی به جهان ای تمام جان جهان فدای مقدم تو جان شاعران جهان بدون لطف تو شادی به فکر غم شدن است وجود یکسره در معرض عدم شدن است به جلوه آمده در تو تمام "کن فیکون" جواب خواسته‌های تو لاجرم "شدن" است به بودن تو گره خورده است بودن ما به شوق توست که دم فکر بازدم شدن است برای از تو نوشتن درخت‌های جهان تمام حسرت‌شان کاغذ و قلم شدن است تویی که آینه‌ی کعبه‌ای و آن عملی که در برابر تو واجب است، خم‌شدن است کمال مرتبه‌ی شاعران دوره‌ی ما در آستان تو عمان و محتشم شدن است عزیز می‌شود از هم‌نشینی گل، خار که فضّه‌ی تو سزاوار محترم شدن است رسیده است به لطف تو تا خدا زهرا کسی‌که ذکر لبش بوده‌است؛ "یازهرا" خبر رسیده به شب موقع سپیده شده که روح صبح به جان سحر دمیده شده گناه راه ندارد به هردلی که بر آن نسیم مرحمت فاطمه وزیده شده کدام فاطمه؟ آن فاطمه که با لطفش گناه‌کارترین بنده‌ها خریده شده کدام فاطمه؟ آن فاطمه که در معراج صدای شوهرش از هر طرف شنیده شده کدام فاطمه؟ آن فاطمه که بی‌مثل است همان که هیچ‌کجا مثل او ندیده شده کدام فاطمه؟ آن که برای اهل زمین غبار معبر او سرمه‌ی دودیده شده فضائل تو زیادند، کم نباید گفت به این دلیل غزل‌های ما قصیده شده همین‌که نام تو در شعر شاعران آمد تمام قافیه‌هایش از آسمان آمد برای بردن نامت وضو گرفت قلم که از قبال تو نام نکو گرفت قلم تو را ندیده و یک‌عمر از تو دم زده است اگر سراغ تو را کو به کو گرفت قلم همین که نام تو را تا همیشه یاس سرود برای ساحت خود رنگ‌وبو گرفت قلم به هیچ واژه‌ی دیگر نمی‌شود آرام که از همان اول با تو خو گرفت قلم از آن زمان که به اجبار از غم تو نوشت چه بغض‌های بدی در گلو گرفت قلم به نام دشمن تو می‌رسید و می‌دیدم که از نوشتن آن نام رو گرفت قلم به روسیاهی خود راه چاره پیدا کرد نوشت فاطمه و آبرو گرفت قلم در آسمان امامت وجود تو بدر است که درک فضل تو درک فضیلت قدر است به‌جز تو رخت محبت به تن نداشت کسی توجهی به مقامات زن نداشت کسی اگر تو همسر مولا علی نمی‌بودی در این جهان پسری چون حسن نداشت کسی به سینه سنگ تو را می‌زنند عاشق‌ها وگرنه مستمع سینه‌زن نداشت کسی قسم به آیه‌ی فصل‌الخطاب خطبه‌ی تو که در حضور تو طبع سخن نداشت کسی اگر که ذره‌ای از برکت تو را می‌دید علاقه‌ای به پسر داشتن نداشت کسی اگر که قابل تقدیم خاک پای تو بود بدیهی است که سر در بدن نداشت کسی اگر تقاص ستم‌های رفته بر تو نبود به زیرلب دم یابن‌الحسن نداشت کسی به نیّت فرج عاجل امام زمان دعا کنیم برای دل امان زمان زمانه‌ای‌ست که شان امام گم شده است هزار رکن در این یک مقام گم شده است غبار شبهه نشسته‌ست روی آینه‌ها چرا که فرق حلال‌وحرام گم شده است چه روزگار بدی شد که فیض گمنامی میان این همه "دنبال نام" گم شده است چنان بدون تو بی‌ارزش است این دنیا که بین پیر و جوان احترام گم شده است نشسته‌ایم که صبح رسیدنت برسد نشسته‌ایم و شکوه قیام گم شده است مگر که چشم امید زمین به غیر از تو در انتظار ظهور کدام گمشده است؟ بیا که بی تو شب عید را نمی‌دانیم! که ماه بر سر این پشت بام گم شده است به شام تار، پگاه ظهور، خاتمه است می‌آید آن‌که دعای‌قنوت فاطمه است. @sher_alghoth
شاعر نشدم که بی هدف بِنْویسم از جام و می و از نی و دف بنویسم شاعر شده ام که فاطمه اذن دهد در مدح شهنشاه نجف بنویسم @sher_alghoth
یادم نمی رود سفر آخر حسین یادم نمی رود که چه آمد سر حسین یادم نمی رود که داماد کربلا زد دست و پا مقابل چشم تر حسین یادم نمی رود که آمد به خیمه ها بین عبا جسم علی اکبر حسین یادم نمیرود که زینب ز پا نشست مثل عمود خیمه آب آور حسین یادم نمی رود که خودم خاک ریختم در پشت خیمه روی علی اصغر حسین یادم نمی رود که شد از سوز تشنگی مثل دو چوب خشک لب اطهر حسین یادم نمی رود که دیدم ز روی تل در زیر تیغ شمر لعین حنجر حسین یادم نمی رود که شنیدم به قتلگاه فریاد یا بنیَّ زند مادر حسین یادم نمی رود که چها کرد ساربان نامرد بهر غارت انگشتر حسین یادم نمی رود که دیدم به چشم خویش آثار نعل تازه روی پیکر حسین یادم نمی رود که دیدم به نیزه ها هفده سر بریده را پشت سر حسین یادم نمی رود دم دروازه کف زدند زنهای شام دور و بر خواهر حسین یادم نمی رود به خرابه ، نداشت خواب از شدت گرسنگیش دختر حسین @sher_alghoth
بگو به نور که ماه تمام آمده است که صبح آمد و پایان شام آمده است برای شیعه دوباره امام آمده است خدای فقه و اصول و کلام آمده است امام باقر علیه‌السلام آمده است پدر حسینی و مادر سلاله‌ی حسن است اویس‌وار زمین در هوای او قرن است غلام خانه‌ی او بودن آرزوی من است تجسم همه‌ی احترام آمده است امام باقر علیه‌السلام آمده است سراسر از برکات خدا پر است زمین اگر که در صدف آسمان دُر است زمین به نور اوست که گرم تبلور است زمین دوباره رحمتی از جنس عام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است دمیده است به دنیا دم خدادادی به هر خرابه رسیده هوای آبادی هزار شکر خدا را که خوب استادی_ _برای این همه شاگرد خام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است چقدر در وجناتش خدا نمایان است اسیر جذبه‌ی او کافر و مسلمان است رسیده آن که امید گناهکاران است دوباره بوی علی بر مشام آمده است امام باقر علیه‌السلام آمده است رسیده است امامی که نافذ است و بصیر نکرده حرف خدا را به رأی خود تفسیر نمی‌شود به کلام بنی‌امیّه اسیر برای مذهب شیعه قوام آمده است امام باقر علیه‌السلام آمده است به حکم آیه‌ی تطهیر پاک یعنی او که پنجمین گُهر تابناک یعنی او برای سنجش ایمان ملاک یعنی او ملاک حد حلال‌وحرام آمده است امام باقر علیه‌السلام آمده است به علم و حلم و تمام فضائلش صلوات به جلوه‌های پیمبرخصائلش صلوات به نور چهره‌ی چون ماه کاملش صلوات که موعد صلوات و سلام آمده است امام باقر علیه‌السلام آمده است # همان‌که وقت جسارت، حضور خواهد داشت که در مسیر اسارت، حضور خواهد داشت زمان کشتن و غارت، حضور خواهد داشت بیا که راوی غم‌های شام آمده است امام باقر علیه السلام آمده است خدا کند که شب انتظار سر برسد سپیده سر بزند، نوبت سحر برسد خدا کند که به زودی به ما خبر برسد: به صف شوید دم انتقام آمده است امام مهدی علیه‌السلام آمده است @sher_alghoth
کی باشد آن زمان که کنم جان خود نثار؟ زین مژده آن که مهدی صاحب‌زمان رسید بیت خوب و مهدوی از شاعره‌ی سده‌ی یازدهم از اهالی دُرّان. از واژه‌ی تخلّصش به شدّت و بحمدالله نفرت تمام دارم لذا نام شاعر را نمی‌برم. @sher_alghoth
نسب فاطمی و جلوه احمد دارد خلق و خوی علی و نام محمد دارد در دریای شرف وارث سلطان نجف او که در نسل نقی رتبه ارشد دارد جلوه ی جود جواد آینه ی هادی دین هر چه خوبی ست همه از پدر و جد دارد به طواف حرمش خیل ملک مشغولند که خدا روی زمین خلد مخلد دارد مثل جدش گره از کار همه باز کند جای جای حرمش جلوه ی مشهد دارد چه مریض و چه فقیر و چه یتیم و چه گدا بهره ، هرکسی درِ این خانه بیاید ، دارد اختلافات همه با قسمش حل گردد داوری در حرمش کرسی و مسند دارد حرمش قبله ی امید گرفتاران است این کرم زاده کرامات زبانزد دارد عسگری پاره گریبان غم او شده است در کنار بدنش غصه بی حد دارد این غزل قطره ای از شوکت دریایی اوست مصحف او به یقین چند مجلد دارد @sher_alghoth
قلبمو خیلی سوزوندن بخدا غصه رو دلم نشوندن بخدا من پیاده دشمنم سواره بود تو کوچه منو کشوندن بخدا . . بی حیا دیگه نسوزون جگرم چرا آخه میزنی هی شررم سرمو اگه میخوای ببر ولی ناسزا دیگه نگو به مادرم . . چقدر به بچه هام دادن  عذاب دلم از این همه داغ شده کباب خیلی یاد عمه زینب افتادم وقتی بردن منو تو بزم شراب . زینب و بزم شراب واویلتا زینب و شام خراب واویلتا صحبت از کنیزی و آل علی قلب زهرا شد کباب واویلت بمیرم برای غمهای حسین وسط طشت طلاس جای حسین پیش چشمای سه ساله دخترش خیزرون میزد به لبهای حسین @sher_alghoth
آن حجتی که در نظرش جز خدا نبود درد دلش زیاد ولیکن دوا نبود قلبی شکسته داشت ز زخم زبان خصم او آشنای خلق و ورا آشنا نبود تطهیر بود و از چه به خصمش کسی نگفت بزم شراب جای امام هدا نبود بسیار غم به سینه او بوده است ولی اشکش به جز برای غم کربلا نبود در سامرا اگرچه غریبانه کشته شد اما دگر سرش ز تن او جدا نبود او گرچه شد شهید ولی بعد از آن دگر ناموس او اسیر ید اشقیا نبود بعد از شهادتش به خدا احترام شد جسمش به روی خاک برهنه رها نبود اما حسین را زقفا سر بریده اند آن حجتی که در نظرش جز خدا نبود @sher_alghoth
●‌ کانال نوحه و سبک شاعران الغوث @sabk_alghoth
سیاهی زینت شب نیست، شب را زینت از ماه است اگر هادی او باشی خوشا هرکس که گمراه است من از آیینه‌ی "بَل هُم أَضَل"ها خوب فهمیدم از انسان برتر آن حیوان که از شأن تو آگاه است هزاران ابن‌اَکثَم از حضورت فیض می‌بردند که ریگی در میان کوه چیزی کمتر از کاه است تویی بالاتر از بالا و ما پایین‌تر از پایین میان ما و تو بیش از زمین تا آسمان راه است نخواهد رفت تا معراج درک تو خیال ما که نخل قدر تو بالا و دست عقل کوتاه است تمام گوش‌ها را تشنه‌ی جام سخن کردی که در دنیا هرآن‌چیزی که شیرین‌است، دلخواه است به هر تصویر از آیینه‌های "جامعه" خواندیم که هر معصوم یک آیینه‌ی شفافِ الله است روایات شما آنقدر دل‌برده از این شاعر که تنها از مضامین شما دم می‌زند تا هست. @sher_alghoth