#امام_زمان_عجل_الله
غم نیست اگر که بی سر و سامانیم
دشواری انتظار را میدانیم
هر کس پی هر کسی که خواهد برود
ما منتظر امام خود می مانیم
#سید_محمد_جوادی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
۲۵ دی
هدایت شده از موعود ثقلین
.
🚩 کتاب «الغوث»
کتاب الغوث مجموعه اشعاری است با محوریت وجود مقدس ولی حی دوران امام زمان عجل الله فرجه که توسط شاعران محفل ادبی الغوث سروده شده است.
برشی از کتاب؛
باید استغاثه و گریههای آتشین و جگرسوز از جنس گریههای عاشورایی را هنگام یاد امام زمان عجل الله فرجه و دعا برای فرج ایشان از خدا تمنا کنیم.
سعی شاعران محفل ادبی الغوث آن است که مضمونی را بسرایند که ضمن تقویت محبت و معرفت مخاطبان نسبت به امام زمان عجل الله فرجه اهمیت دعا برای آن حضرت در مجالس را بیش از پیش مورد توجه قرار دهند و افزون بر آن در خود سرودهها، دعا و تمنای فرج امام عصر علیهالسلام را رقم بزنند.
به اهتمام: محمد خرمفر
و موسسه علمی فرهنگی موعود ثقلین
برای تهیه کتاب پیام بدهید
@MA_Bagheri71
#معرفی #کتابخانه_منتظران
⭐️ مؤسسه علمی فرهنگی موعود ثقلین | ایتا
.
۲۲ بهمن
دعا کردم دعا آقا بیایی
همین امروز یا فردا بیایی
به عشقت نیمه ی شعبان امسال
کفن پوشیده دنیا تا بیایی
چقد ساکت چقد بی حرف اومد
بدون کاسه و بی ظرف اومد
ببین که نیمه شعبان به عشقت
زمین هم رو سفیده برف اومد
#عباس_صادقی_زرینی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
۲۴ بهمن
#رباعی
#امام_زمان_عجل_الله
گل نرگس! همه چشمانتظارن
تو جشن تو گل نرگس میارن
وصیّتنامهی من بی تو اینه
که رو قبرم گل نرگس بذارن
شب نیمهی شعبان (۱۴۰۳شمسی)
#جواد_هاشمی_تربت
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
۲۶ بهمن
#امام_زمان_عجل_الله
آنانکه گل وصال تو میبویند
در سهله و جمکران تو را میجویند
در ذکر قنوت در مصلای نماز
عجل لولیک الفرج میگویند
#محمد_نعیمی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
۲ اسفند
هدایت شده از جوادهاشمی"تربت"
مجلس روضه و توسّل و یادبود مادر مرحومهام در عصر عزای حضرت خدیجه سلاماللهعلیها
حسینیهی حقشناس
ساعت ۱۵ تا ۱۷
#مادرم
#جواد_هاشمی_تربت
۲۱ اسفند
#امیرالمومنین_سلام_الله_علیه
#مرثیه #روضه
ای کوفه حالا میچشی طعم یتیمی را
از دست خواهیداد مولایی صمیمی را
از رحمت حق بعد او بیبهره خواهیماند
حتی نمیبینی به خود دیگر نسیمی را
شمشیر زهرآلود جهلوکینه میکارد
بر روی دلها تا ابد «داغِ عظیمی» را
یکعمر از دست شما خونِجگر خوردهست
با این که بر دل داشته زخمی قدیمی را
حکم علی حکم خدا بود و نفهمیدید...!
محکوم کرده حکمتان حکم حکیمی را
این چشمهای خیره بر در تا سحر، مانده
دیگر کجا پیدا کند مرد کریمی را...؟
از دستوپا افتاده کوه صبر در محراب
تا حس کند دنیا کمی حال وخیمی را
غیر از غمی جانکاه و زجرآور چهخواهد داشت؟
آه! اینجهان بعد از علی دیگر چهخواهد داشت؟
ارکان دین با رفتن این مرد ویران شد
محراب مسجد قتلگاه شاهمردان شد
دیگر صدا از چاه نخلستان نمیآید
ازبسکه شبهایش پر از آه یتیمان شد
حالا جهان بیعلی دنیای بیدینهاست
دست بشر کوتاه از دامان ایمان شد
دلهای ما با رفتن او چون کویری خشک
در آرزوی دیدن یکقطره باران شد
مولای مظلومان همین که بار رفتن بست
جولان ظالمها در این عالم فراوان شد
«فُزتُ وَرَبِّ الکَعبه» را وقتی که سر میداد
تا روز حشر از محضرش شرمنده انسان شد
خون دلی که از فراق فاطمه میخورد
امروز از زخم سرش لعل نمایان شد
لعنت به آن که با مرادش نامرادی کرد
لعنت به آن که تا تو را کشتند، شادی کرد!
دنیا پس از تو میشود آیینهی غمها
رنگ عدالت را نمیبینند آدمها
حالا فقیران ماندهاند و خاطرات تو
هر نیمهشب دارند با یاد تو عالمها
کار خلافت میرسد تا دست نااهلان!
دار محبت میشود معراج میثمها
راه نجات این است که یار علی باشیم
وقتی که دنیا پر شود از ابنملجَمها
مردی شبیه مرتضی میآید و آن روز
بر زخمهای کهنه میبارند مرهمها
او عاقبت با ذوالفقار از راه میآید
تا سرنگون گردند در هر گوشه پرچمها
پر میشود از دوستان او بهشت، اما
پر میشود از دشمنان او جهنمها
ما چشممان کور است، بین ما ولی هستی
عین علی، عین علی، عین علی هستی
ای منتقم ما شوق دیدار تو را داریم
ما نیز مانند علی مشتاق دیداریم
در صورت و سیرت تو مانند علی هستی
ما هم برایت قنبر و سلمان و عماریم
هر روز ما روز قیامت میشود بیتو
هرشب شب قدر است و با یاد تو بیداریم
در سینهی ما هیچترسی از شهادت نیست
تا در رکاب یک نفر از نسل کراریم
یا با تو باید بود یا با دشمنان تو
این حرف سنگین است و ما آن روز مختاریم
آنجا مشخص میشود هر دوست از دشمن
ما دوستان از دشمنانت سخت بیزاریم
حاشا که از این باور خود دست برداریم
ما با سقیفه داغ «مادرکُشتگی...» داریم
وقتی بیایی مرهم این درد خواهی شد
راه تمیز مرد از نامرد خواهی شد.
#مجتبی_خرسندی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
۲۹ اسفند
#امیرالمومنین_سلام_الله_علیه
#قدر #عید
باعشق گرفتار علی بایدبود
عیداست خریدارعلی بایدبود
باران بهاری به همه میگوید
این عیدعزادارعلی بایدبود
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
۳۰ اسفند
#امام_زمان_عجل_الله
#شب_قدر
جز با تو امید مغفرت ممکن نیست
وز غیر تو کسب معرفت ممکن نیست
گفتند که عافیت بخواهم #شب_قدر
جز با فرج تو عافیت ممکن نیست
#علیرضا_قاسمی_رحیق
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
۱ فروردین
#تخریب_بقیع
نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانهای
چشمها چیزی نمیبینند جز ویرانهای
زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی
کفتری اینجا نخواهد خورد آبودانهای
سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش
کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانهای
روضه ممنوع است، حتی بیصدا و زیر لب!
پاسخش چوب است وقتی که بجنبد چانهای
روز و شب گرم طواف قبلههای خاکیاند
با دوچشم کاسهی خون دستهی پروانهای
«بشکند دستی که ویران کرد این گلخانه را»
عاقبت آباد میبینیم این ویرانه را
دردهای ما درِ این خانه درمان میشود
چونکه درد شمع با پروانه درمان میشود
ننگ بر آن دل که اینجا آمد اما درد او
زیر بار منّت بیگانه درمان میشود
تا نفس دارم در این خانه خواهم بود و بس
چون کبوتر در میان لانه درمان میشود
سر به خاک ایکاش بگذارم برای گریهام
حال هر آشفتهای با شانه درمان میشود
تازه فهمیدم که در ویراننشینی حکمتیست
ساکن ویرانه در ویرانه درمان میشود
ظاهرا ویرانه، اما «خانهی امید» ماست
روز آبادانی این صحن خاکی عید ماست
چارگل از فاطمه در این چمن خوابیدهاند
از غریباناند، گرچه در وطن خوابیدهاند
چار رکن عالم ایجاد، بیشمعوچراغ
سالهایسال در این انجمن خوابیدهاند
هر یکی مسموم زهر بیوفاییها شدند
با دلی آکنده از رنج و محن خوابیدهاند
در هیاهوی سکوت قدرنشناسان شهر
جمعی از پروردگاران سخن خوابیدهاند
«خوش هوای دلکشی دارد گلستان بقیع
ساکنانش جمله با یک پیرهن خوابیدهاند»
غم به دلها میرسد چندین برابر در بقیع
روضه دارد حضرت زهرای اطهر در بقیع
سرّالاسرار خدا اینجاست، پس در بسته است
راه در دنیای او چندین برابر بسته است
فاطمه در عرش مهمان خداوند است و بس
در مقام قُرب او جبریل هم پربسته است
هرکسی را نیست اذن گریه بر ناموس حق
روضههای او خصوصی شد، اگر در بسته است
جز پریشانی ندارد حاصلی بیمادری
چون تمام نظم هر خانه به مادر بسته است
از همان روزی که زهرای علی سردرد داشت
روضههای فاطمیه غالباً سربسته است...
یکنفر هر روز میآید زیارت میکند
آنکه روزی این حرمها را مرمت میکند
ماه پنهانی و از مهر تو هرجا روشن است
همزمین، همآسمان، همعرشاعلی روشن است
با امید انعکاس جلوهای از نور تو
چشم هر آیینه از فیض تماشا روشن است
از همه دلسردم، اما در دلم با یاد تو
شعلهای دارم که تا روز مبادا روشن است
« مدعی گوید که با یکگُل نمیآید بهار؟ »
اینمعما پاسخش سختاست، اما روشن است
یکنفر میآید و دنیا گلستان میشود
هرچقدر امروز تاریک است، فردا روشن است
عاقبت یکروز این غمخانه احیا میشود
صاحب ایوانطلاها و حرمها میشود
#مجتبی_خرسندی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
۱۷ فروردین
#حضرت_حمزه_علیه_السلام
ای غنیمتبَردگان! کاش از شما سر بشکند
نرخ داراییتان چندین برابر بشکند
گیرم از این معرکه مشتی طلا برداشتید!
ارزشش را داشنت دندان پیمبر بشکند...؟
زخمها -حتی اگر کاریست- دارد التیام
برحذر باش ایدل از روزی که باور بشکند
از «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ» مراد ایننکته شد
مرد را هرگز مبادا عهد آخر بشکند
گاه تنها یکنفر کافیست در وقت نبرد
تا که با تیغ نگاهش قلب لشکر بشکند
کوه اگر شد هیبت پوشالی دشمن، بس است
تا به نام «حمزه» یا از نام «جعفر» بشکند
حرز نام «حمزه» مانع شد که دست دشمنان
حرمت دین خدا را بار دیگر بشکند
شرط خویشاوند بودن را رعایت کرده او
گرچه در این راه چندین بار خنجر بشکند
گرگها شیرانه در پیکار جولان میدهند!
وای از آنروزی که پشت یکدلاور بشکند
بعد او اسلام تنها ماند و دین بییار شد!
باغ بعد از باغبان باید مکرر بشکند
در دلم غوغا بهپاشد، زد گریز روضه را
شعر شد خاری که در هر دیدهی تر بشکند
آه...! از چشم صفیّه، حمزه را پنهان کنید
تا مبادا خواهر از داغ برادر بشکند
با لگد وارد شدند آنخانه را که جبرئیل
آرزو میکرد زیر پایشان پر بشکند
پشت در زهرا صدایت میزند؛ «واحمزتا!»
بین مردم بیم آن دارد که حیدر بشکند
کینههای بدر خواهد سوخت اهل خانه را
در میان آتش و دیوار اگر در بکشند
کاشکی میشد غلاف از دست قنفد میگرفت
تا مبادا پهلو و بازوی مادر بشکند
کربلا هم کاش بودی تا که از کینه مباد
نیزه را دشمن در آن افتاده پیکر بشکند
کاش بودی تا نریزد خون قاسم روی خاک
کاش بودی تا مبادا فرق اکبر بشکند
منتظر هستیم تا عدل خدا با دست تو
گردن گردنکشان را روز محشر بشکند
یکنفر یکروز میآید برای انتقام
تا جگرخواران عالم را سراسر بشکند
#مجتبی_خرسندی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
۲۵ فروردین
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_علیه_السلام
همینکه شد چراغ روشن این راه؛ «پیراهن»
خدا یکسوره نازل کرد؛ بسمالله، پیراهن...
طنین افکند از اینسوره چندینآیه در هستی
که یادآور شود شادی و غم را گاه پیراهن
هم از راز نهان انبیا با خود خبرها داشت
هم از اسرار پنهان خدا آگاه؛ پیراهن
مرور تازهای از خاطراتی کهنه خواهد داشت
اگر دیدهست عمق قصه را کوتاه پیراهن
فرود آمد...، فرود آورد یکیک آیههایش را
برآورد از نهاد اهل عالم «آه...» پیراهن
نخستین بار باب توبه شد بر قامت آدم
که شد کار جهان را بانی اصلاح؛ پیراهن
برای نوح کشتیبان، برای یونس آزادی
شد آتش را گلستان بر خلیلالله؛ پیراهن
سلیمان خاتمش را یافت، موسی نیل را رد کرد
شفای دیدهی یعقوب شد در چاه؛ پیراهن
لباس کعبه بر اندام بت زیبا نخواهد بود
اگر افتاد دست مردم گمراه پیراهن
هزار و چارصد سال است در عرشخدا هرشب
بنا کرده هزاران روضهی جانکاه پیراهن
خبر از سرخی رازی نهان در سینهاش دارد
اگر تا کربلا رفتهست با اکراه پیراهن
بهلطف زخمها بوده که این پیراهن از اعجاز
به تن کرده «هزار و نهصد و پنجاه پیراهن!»
حنایی سرخ از خون خدا با خود به تن دارد
که در روز قیامت میشود خونخواه پیراهن
یقین دارم که در آخر سعادتمند خواهد شد
که با موعود منجی میشود همراه پیراهن.
#مجتبی_خرسندی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
۲۸ فروردین