eitaa logo
شعر مذهبی شاعران الغوث
311 دنبال‌کننده
11 عکس
3 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دل ِ بدون غمت چون درخت بی بار است بدون عشق تو دنیا دچار تکرار است چگونه حاجت خود را طلب کند آنکه تمام زندگیش را به تو بدهکار است حسین یکه و تنهاست بین این صحرا پناه عالمیان اینچنین گرفتار است میان روضه دلم ریخت تاکه گفت، حسین برای مادر تو دوری از تو دشوار است میان عرش کنار لباس خونی تو چگونه دم نزنم مادرت عزادار است تمام عمر بگریم برای شام کم است هنوز روضه ناخوانده از تو بسیار است فقط اشاره کنم روضه ای که زینب گفت نگاه زجر برای رقیه آزار است تمام روضه همین است زینب کبری کنار زجر و سنان در میان بازار است @sher_alghoth
این جسم روی خاک علمدار بوده است این یل شبیه حیدر کرار بوده است دستی که بهر جرعه ی آبی قلم شده حسرت نشین لحظه پیکار بوده است هم قوت دل حرم زینبین بود هم بین خیمه ماه شب تار بوده است در راه حفظ مشک برای دل رباب هر تیر آمده است خریدار بوده است این جسم بی رمق که از او دست شسته اند وقتی که دست داشت مرا یار بوده است بر روی سینه ی که نشستید، بنگرید این جسم روی خاک، علمدار بوده است @sher_alghoth
میان معرکه بی حد اذیتش کردند امام بود ولی هتک حرمتش کردند چه میهمان عزیزی، برای کشتن او به سنگ و نیزه و شمشیر دعوتش کردند شلوغ شد ته گودال، کوفی و شامی به قصد قربت، با هم زیارتش کردند چه سخت بود، بمیرم، چقدر طول کشید حرامیان چقَدَر دیر راحتش کردند به خیمه ها ش رسیدند، قبل کشتن او هنوز جان به تنش بود غارتش کردند یکی عبا، یکی عمامه، ديگري انگشت به قتلگاه نشستند و قسمتش کردند @sher_alghoth
خواب دیدم برادرم افتاد بین گودال و دست و پا می زد یک نفر سنگ داشت در دامن سنگهایی که بی هوا می زد هر کسی هرچه داشت می انداخت سمت گودال، سمت پیکر او پیر مردی به قصد قربت داشت به تنی خسته با عصا می زد دست خود را گرفت بر پهلو بین گودال مادری افتاد بدن بی سری ته گودال مادر خویش را صدا می زد ساعتی بعد خیمه ها می سوخت زجر ِ ملعون به جانمان افتاد گوشواره ز گوشها می برد همه را بین خیمه ها می زد @sher_alghoth
بعد قتل تو همه سمت حرم ریخته اند عده ای چشم چران، دور و برم ریخته اند دختران تو همه دور و برم جمع شدند دشمنان تو همه روی سرم ریخته اند آتش افتاد به دامان یتیمان ِ تو و آتش انگار به روی جگرم ریخته اند نا ندارم که به پیش سر تو برخیزم کعب نی خورده ام و بال و پرم ریخته اند غیرت الله جسارت به حریمت کردند بعد قتل تو همه سمت حرم ریخته اند @sher_alghoth
بعد ِ عباس، خواهرم زینب! زینت از دست و گوشها کم کن دشمنان ِ تو چشم ناپاکند گره ی معجرت رو محکم کن @sher_alghoth
هستیم گدای حضرت معصومه مشمول ِ عطای حضرت معصومه اصلاح نما امر فرج را امشب یارب به دعای حضرت معصومه @sher_alghoth
در و ديوار ِ حرم باز پر از غم شده است ناخداگاه دلم گفت مُحرّم شده است روضه خوان نيست ولي اشك ،دمادم شده است نام ِتو مرثيه ي عالم و آدم شده است واي من ، زينب كبري ز جنان مي آيد فاطمه بر سر و بر سينه زنان مي آيد ـــــــــ در دل خويش عزا بهر تو بر پا كرديم اشكِ خونين ز خداوند تمنا كرديم عشق را دور ِضريح تو تماشا كرديم مرقد ِفاطمه را پيش تو پيدا كرديم از غم توست دل اهل ولا خون شده است چه عزايي كه دل فاطمه محزون شده است ـــــــــ اشك ارثيه ي زهراست كه ما گريه كنيم از غم عمه ي سادات بيا گريه كنيم نذر كرديم فقط بهر شما گريه كنيم يا بميريم از اين داغ و يا گريه كنيم رفتي و داغ شما شور محرم دارد تپش سينه ي ما نام تو را كم دارد ـــــــــ وسط روضه دلم گفت خدايا، زينب روضه ات بُرد دلم را به خدا، تا زينب چه عَجين است غم روضه ي تو با زينب ذكر اين لب شده يا فاطمه جان ،‌يا زينب خوب شد كه به برادر نرسيدي ،‌بي بي  تن او را به روي خاك نديدي ،‌بي بي ـــــــــ باز هم مژده ی خوبی به تو خواهر نرسید جز اجل هیچ کسی جانب این در نرسید قصه ی عشق تو این بار به آخر نرسید چشم بر راه نشستی و برادر نرسید بر لبت ذکر برادر ، دل زارت خون شد روح از پیکر ِ بی جان شما بیرون شد ـــــــــ ای صفا بخش ِ دل و دیده ، صفای حرمت دل من تنگ شده باز برای حرمت بنشینم من ِ آشفته کجای حرمت تا برم سجده ی مستانه به پای حرمت کاشکی وعده ی دیدار میسر گردد دل و جانم ز وجود تو معطر گردد @sher_alghoth
دَوات ِ من اگر از آب ِ حوض ِ کوثر نیست نوشتن از تو برای قلم مُیسّر نیست چگونه وصف کنم شوق ِ مصطفی به تو را که عشق ِ غیر ِ تو در قلب ِ او مقدّر نیست کجاست مثل خدیجه، تمام ِ دنیایش در اوج ِ ثروت، جُز خانه ای محقّر نیست تمام ِ زندگیش را به پای احمد ریخت جهاد کرد، که کمتر ز فتح ِ خییر نیست طلای ِ ناب خدیجه، عقیق ِ سُرخ علی کسی برای پیمبر از این دو بهتر نیست مقام ِ ساره و مریم به اوج عرش رسید که گفته است که این خانه ذرّه پرور نیست شتر سوار کجا، مادر ِ وقار کجا مقام و منزلتش با کسی برابر نیست خدیجه، آه چه نام بلند بالایی همین که نیست، همه هستی ِ پیمبر نیست برای او کفنی از بهشت آمده است یقین که در دل ِ او هول ِ روز ِ محشر نیست نبودنش دل ِ این خانواده را خون کرد قرار در دل ِ غمگین ِ آل ِ کوثر نیست اگر چه رفت ولی باز هم خدا را شکر که رفت و شاهد ِ خون ِ چکیده بر در نیست ندید کرب و بلا را، ندید بی آبی ندید رحم و مروت به قلب ِ لشکر نیست چه سخت بود برای رباب وقتی دید به چشم خویش، که گهواره هست و اصغر نیست "سری به نیزه بلند است پیش ِ چشم ِ رباب" تنی که دفن شده زیر ِ خاک، دیگر نیست @sher_alghoth
سر ِنیزه سرت را دیدم ، آه از چشم گریانت نگاهی کن به حال و روز من  مادر به قربانت نمی خواهی ببینی مادرت را بین نامحرم میان پرده اشکی اگر بسته است چشمانت گریبان چاک کردم تا تو را دیدم به روی نی به یادم آمد آن روزی که خونین شد گریبانت مرا آشفته کرده خنده های آخرین تو پریشانم شبیه زلف بر نیزه پریشانت گلویت روضه باز است من سربسته می گویم چه کرده تیر تیز حرمله با کام عطشانت @sher_alghoth
آهم به گوش سر نرسیده، سری که نیست ازدست‌ رفته خاطره ی پیکری که نیست آتش به جان موی من افتاد، بارها بر باد رفت خوشه ی خاکستری که نیست دیگر سکینه‌ای به دلم نیست بعد تو خشکیده‌است چشمه‌ی چشم تری که نیست آتش گرفت خیمه، تو از دور سوختی از دوری تو سوخته بال‌وپری که نیست خونی که روی خاتم‌تو ریخته گواست بازار شام آمده انگشتری که نیست پوشانده ایم صورت خود را به آستین این غم کجا برم، چه کنم؟ معجری که نیست سوغات برده‌اند اهالی شهر شام اینگونه بود قصه ی هر زیوری که نیست تنها امیدمان به همین بود لااقل عباس هست بعد علی اکبری که نیست بیچاره مادرم که دم خیمه بی‌قرار مانده به انتظار علی‌اصغری نیست @sher_alghoth