eitaa logo
شعر مذهبی شاعران الغوث
310 دنبال‌کننده
11 عکس
3 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای آشناترین که غریب زمانه ای هستی  ِشیعیان تو چرا بی نشانه ای جای تو نیست کوه و بیابان بیا به شهر طاووس جنّت از چه تو بی آشیانه ای هر روزه با گناه، دلت را شکسته ام دارم همیشه وقت شکستن بهانه ای حاجات من شنیده ای اما تمام عمر نشنیده ای ز من سخن عاشقانه ای گفتم بیا همیشه ولیکن نساختم در سینه ام برای حضور تو خانه ای صاحب عزا، دوباره محرّم رسیده است سمت کدام مجلس روضه روانه ای شاه غریب، فکر غریبی  ِمسلمی یاد جفای کوفه و اشک شبانه ای بالای بام،ناله زده ای حسین نیا تا که رقیّه ات نخورَد تازیانه ای با خون حنجرم بنویسم میا حسین ای آشناترین که غریب زمانه ای @sher_alghoth
ای نور ماه، در شب تار جوانی ام بی تو گذشت کودکی و نوجوانی ام جز مهربانی از تو ندیدم ولی ببخش شد دائماً نصیب تو نامهربانی ام خواندم تو را به وقت غم وحاجتم ولی یادی نکردم از تو دم شادمانی ام یک لحظه از فراق تو مضطر نبوده ام دم میزنم چگونه که صاحب زمانی ام گم کرده ام بدون تو خود را تمام عمر آقا بیا که از تو بگیرم نشانی ام کوبیده ام همیشه در ِخانه ی تو را هرگز نشد که از سر ِکویت برانی ام حالا اجازه می دهی ام نوکرت شوم خدمت کنم به تو همه ی زندگانی ام حالا که پای عمّه رسیده به کربلا در پای روضه های خودت می نشانی ام؟ آهی کشید و ناله زنان گفت ای حسین اینجا کجاست؟ شد سبب نیمه جانی ام پایی برای رفتن من نیست، گوئیا داری به سمت مقتل خود می کشانی ام یک کوچه از محارم من صف کشیده اند در پوشش است، سایه ی قدّ ِکمانی ام امّا حسین، شام دهم را چه میکنی هشتاد و چار کودک و زن، پاسبانی ام در شهر شام از وسط رقص مستها می آیی ای برادر من، بگذرانی ام @sher_alghoth
الا عزیز فاطمه، قسم به جان فاطمه نگاهی از کرم نما، به سائلان فاطمه بتاب بر قلوب ما، که بی تو غرق ظلمتیم تو ماه نورگستری، در آسمان فاطمه تویی تمام ِ فاطمه،به خَلق و خُلق ومنطقت گرفته از تو هر کسی، همه نشان فاطمه چه مادری که رتبه اش، شده ست کفو مرتضی برای حضرت علی ، شده یگانه فاطمه گره زده ست رزق ما، به سفره ی کرامتش شده ست روزی همه ،از آب و نان فاطمه چه مادری که خلقتش، دلیل خلق عالم است سند گرفته این جهان، شده جهان فاطمه بگو به هر سقیفه ای، که هیزم جهنم است نصیب شیعه می شود برگ امان فاطمه ببر به همرهت مرا ،کنار قبر مادرت ببین که سالها شده ، چه بی نشانه فاطمه تو گفتی ای امام ما، که حاضری میان ما ظهور خود هدیه کن ، به روضه خوان ِفاطمه همیشه روزی ام نما، دعای دیدن فرج که وا کنی به روی من، در ِجنان ِفاطمه به لطف و جود مجتبی،حسینی ام حسینی ام من آبرو گرفته ام ، در آستان فاطمه @sher_alghoth
از لحظه ای که دل به غمت مبتلا شده کارم برای امر ظهورت دعا شده خیلی غریب و بی کس و تنها شدی ببخش با غفلتم، نصیب تو صدها بلا شده فرزند ناخلف شدم از یاد بردمت عمریست منزلت، پدرم ذی طویٰ شده مهلت بده که عمر؛ کم است و خطا زیاد حالا که مهر تو به دل من عطا شده مهلت بده که گریه کنم در فراق تو با دیده ای که وقف تو،ماتم سرا شده ای کاش وقت آمدنت زودتر شود تنها ظهور، حاجت این بینوا شده مرگم اگر رسید،سری هم به من بزن آقا بگو که قلب تو از من رضا شده آقا ببین در وسط روضه های سخت کارم همیشه ناله ی (مهدی بیا) شده شام شهادت است کجا غرق ناله ای در سینه ی تو روضه ی مادر به پا شده شام شهادت ِهمه ی هستی ِعلیست گویا که وقت غسل خود ِمرتضی شده با اشک چشم، فاطمه را غسل می دهد دیگر علی به مرگ خودش هم رضا شده می ریزد آب روی تن و آب می شود پشتش کنار فاطمه از غصه تا شده امر ِسکوت داده ولی داد می زند بی تاب؛ قلب حیدر ِخیبرگشا شده آهی کشید در وسط ناله ها و گفت اسماء ؛ حق بده،که به او بد جفا شده اسماء اگر که تاب نمانده به سینه ام دستم به زخمهای تنش آشنا شده می ریزم آب روی تن کوثرم چرا بنگر که درد ساقی کوثر چه ها شده آبی که بوده مهریه ی فاطمه، ببین مشغول ِغسل پیکر خیرالنساء شده گل را کسی به زیر لگد له نمی کند یاس نبی چگونه پر از ردّپا شده گفته شبانه جسم مرا غسل کن چرا چون استخوان سینه ی او جابه جا شده خیلی کشیده درد، بمیرم برای او بیخود نبوده؛ مرگ، برایش شفا شده حالا کنار غسل جراحات فاطمه قلبم دوباره راهی کربوبلا شده رد شد فقط دو دست من از روی زخمها وای از نگاه زینب و رأس جدا شده غسلش شبانه بوده و از زیر پیرهن وای از نگاه زینب و موی حنا شده شکر خدا که فاطمه ام دفن می شود وای از تنی که گوشه ی صحرا رها شده @sher_alghoth
از هجر تو یابن فاطمه گریانیم در خیمه به انتظار تو می مانیم در ماه محرم همه دم با امّید عجّل لولیّک الفرج می خوانیم @sher_alghoth
در سینه ی من نشسته آه سردی در کوفه ندیده ام به جز نامردی بر دختر خود وعده ی زیور دادند ای کاش که از مسیر خود برگردی @sher_alghoth
کمتر ببار، چشم تو ابر ِبهاره نیست کمتر ببار، اشک غمت را شماره نیست قلبم شکسته از غم صحرانشینی ات حقّم بده که جنس دلم، سنگ خاره نیست گویم همیشه آخر هر استغاثه ام آیا برای آمدنت راه چاره نیست؟ ای کاش من صدای تو را بشنوم دمی حالا که چشم؛ لایق ِیک دم نظاره نیست با ما بخوان دعای فرج، رد نمی شود در کار خیر، حاجت هیچ استخاره نیست حق را برای امر ظهورت قسم دهم بالاتر از قسم به لب شیرخواره نیست اینجا رسید؛ روضه ی لالایی رباب اصغر کسی به سنّ تو بر نی سواره نیست پایین بیا و در بغلم خواب ناز کن بر روی نی که جای تو با حلق پاره نیست ای نیزه دار، اصغر من را به نی نبند بر حنجرش که طاقت زخم ِ دوباره نیست زحمت نده به خود، چه نیازی به نیزه است آغوش من که هست اگر گاهواره نیست از من نگیر فاصله هرچند مضطرم من را که تاب دوری این ماه پاره نیست در زیر دست و پا سر طفلم چه می کند؟ روی زمین که یکسره جای ستاره نیست @sher_alghoth