#ورودیه
#دوم_محرم
صدای زنگ قافله ،به گوش کربلا رسید
به کربلا نورِ دلِ ، سیدةالنسا رسید
ز تیر آه و گریه اش ،سینه ی عرش را شکافت
همین که نام کربلا ، به دخت مرتضی رسید
رکاب دارِ زینبین ، پناهِ طفلانِ حسین
امیدِ آلِ فاطمه دستِ گره گشا رسید
برای قاسم آن گلِ ، باغِ امام مجتبی
ز سنگ نُقلِ شادی و زِ نیزه ها حنا رسید
شنید تا که با حسین ،علیِ اصغر آمده
حرمله بهر صیدِ این طوطی خوش صدا رسید
به تیغ ظلمِ میزبان ،خون شده قلب میهمان
که میهمان به سفره ی ،اسارت و عزا رسید
اهل حریم مصطفی ،عائله های مرتضی
دار و ندار مجتبی ، به وادیِ بلا رسید
ــــــــــــــــــ
به کام آل مصطفی ،آب روان ،روان نشد
که آتشِ صوت عطش به قلبِ مصطفی رسید
کسی جامه ی تنش، بهشت را بهشت بود
آخر کار پیکرش به دست بوریا رسید
سری که بود سایه ی سر تمام انبیا
گذشت کرد از تن و به روی نیزه ها رسید
مگر ز اموالِ پدر، ارث نمیبرد پسر؟
حسین جان عقیق تو به ساربان چرا رسید؟
پیکر اکبرِ جوان ،جمع نمیشد از زمین
در آن شلوغیِ بدن ،عبا به دادِ ما رسید
#رضا_خوبرو
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#مناجات_مهدوی_محرمی
#شب_دوم_محرم
#ورودیه
ای نور ماه، در شب تار جوانی ام
بی تو گذشت کودکی و نوجوانی ام
جز مهربانی از تو ندیدم ولی ببخش
شد دائماً نصیب تو نامهربانی ام
خواندم تو را به وقت غم وحاجتم ولی
یادی نکردم از تو دم شادمانی ام
یک لحظه از فراق تو مضطر نبوده ام
دم میزنم چگونه که صاحب زمانی ام
گم کرده ام بدون تو خود را تمام عمر
آقا بیا که از تو بگیرم نشانی ام
کوبیده ام همیشه در ِخانه ی تو را
هرگز نشد که از سر ِکویت برانی ام
حالا اجازه می دهی ام نوکرت شوم
خدمت کنم به تو همه ی زندگانی ام
حالا که پای عمّه رسیده به کربلا
در پای روضه های خودت می نشانی ام؟
آهی کشید و ناله زنان گفت ای حسین
اینجا کجاست؟ شد سبب نیمه جانی ام
پایی برای رفتن من نیست، گوئیا
داری به سمت مقتل خود می کشانی ام
یک کوچه از محارم من صف کشیده اند
در پوشش است، سایه ی قدّ ِکمانی ام
امّا حسین، شام دهم را چه میکنی
هشتاد و چار کودک و زن، پاسبانی ام
در شهر شام از وسط رقص مستها
می آیی ای برادر من، بگذرانی ام
#علی_مهدوی_نسب
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#ورودیه
محتشم بخوان روضه ، اول محرم شد
نوحه سر بده مقبل ، وقت نوحه و دم شد
پیراهن کهنه بر ، بام عرش پرچم شد
پیش دیده زهرا ، گودال مجسّم شد
صد شکر که با زهرا ، هم ناله و همراهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
حاجی منای عشق ، شد راهی قربانگاه
از عرش ندا آمد ، عاشقان ثارالله
پرچم روی گنبد ، شد سیاه بسم الله
همرنگ شو با پرچم ، خواهی نشوی گمراه
ما منتظر این ماه ، بعد یازده ماهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
خیزید علم کش ها ، شد وقت علمداری
شاه کربلا از ما ، دارد طلب یاری
ای گریه کنِ ارباب ، زین راز خبر داری
بی اجازه زهرا ، اشکی نشود جاری
چشمانِ گُهر باری ، از فاطمه میخواهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
گوشه گوشه عالم ، خیمه عزا برپاست
بهترین عمل گریه ، بر غریب عاشوراست
آقایی عالم در ، نوکری این آقاست
رزق نوکری ما ، دست مادرش زهراست
ما حلقه به گوشانِ ، این خیمه و خرگاهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
مجلس عزا دارند ، انبیا همه با هم
موسی شده دربان و ، خضر میزند پرچم
نوح نوحه میخواند ، گریه میکند آدم
میزند به سر یحیی ، میدهد مسیحا دم
آماده قربانی ، شد ذبیح ابراهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
روضه مأمنِ دنیاست ، هرچه بیشتر بهتر
گریه یاری زهراست ، هرچه بیشتر بهتر
نوکری مدال ماست ، هرچه بیشتر بهتر
سرمایه ما اینهاست ، هرچه بیشتر بهتر
جان هم بدهیم آقا ، از روضه نمی کاهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
عالم همه فانی و ، این حسین جان باقی است
در پناه اسم تو ، تکبیر و اذان باقی است
قرن ها گذشت اما ، روضه همچنان باقی است
تا ظهور فرزندت ، صاحب الزّمان باقی است
گریان تو صبح و شام ، با بَقیّةُ اللهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
ذکر هر دل آگاه ، مولا ابیعبدالله
داغ تو بود جانکاه ، مولا ابیعبدالله
در عزای تو این آه ، مولا ابیعبدالله
تسبیح بود والله ، مولا ابیعبدالله
بین روضه های تو ، غرق گریه و آهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
کربلا ببین از راه ، کارون غم آمد
میهمان نوازی کن ، بانوی حرم آمد
با فرات گفتی که؟، شیرخواره هم آمد
فاطمه به استقبال ، با قامت خم آمد
با قافله ارباب ، پا به پا و همراهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
امروز اگر آید ، فاطمه به استقبال
ده روز دگر از حال ، میرود ته گودال
امروز حسین آمد ، با شوکت و با اجلال
ده روز دگر اما ، میشود تنش پامال
عمریست که گریانِ ، جسم بی سرِ شاهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
امروز بنی هاشم ، یار و یاور زینب
ده روز دگر باشد ، شمر همسفر زینب
امروز قد اکبر ، سایه سر زینب
ده روز دگر اما ، وای معجر زینب
با گریه چهل منزل ، یار عصمةُ اللهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
مادری زند فریاد ، وای علیِ اکبر وای
مادری زند ناله ، وای علیِ اصغر وای
مادری زند بر سر ، ای حسینِ بی سر وای
ای غریبِ مادر وای ، ای غریبِ مادر وای
دل سوختگانِ این ، روضه های کوتاهیم
ما اذن عزاداری از فاطمه میخواهیم
#عبدالحسین
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth
#رباعی
#ورودیه
باید به تن کوچه شود رخت سیاه
هر خانه حسینیه شود در این ماه
از رونق روضه کم نخواهد گردید
لاحول ولا قوه الا بالله
#محمود_مربوبی
#محفل_ادبی_مهدوی_الغوث
@sher_alghoth