#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_علیهاسلام
#مثنوی
می رسد قصه به آن جا که علی دل تنگ است
می فروشد زِرهی را که رفیق جنگ است
چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد
"إن یکاد" از نفس فاطمه بر تن دارد
خبر از شوق به افلاک _سراسیمه_ رسید
تا که این نیمهء توحید به آن نیمه رسید
علی و فاطمه در سایهء هم... فکر کنید
شانه در شانه دوتا کعبهء یک دست سفید
عشق تا قبلِ همین واقعه مصداق نداشت
ساز و آواز خدا گوشهء عشّاق نداشت
کوچه آذین شده در همهمه آرام آرام
تا قدم رنجه کند فاطمه آرام آرام
فاطمه... فاطمه با رایحهء گُل آمد
ناگهان شعر حماسی به تغزل آمد
آسمان با نفسش رنگ دگر پیدا کرد
دست او پیرهن نو به تن دنیا کرد
ابر مهریهء او بود که باران آمد
نفَس فاطمه فرمود که باران آمد
ناگهان پنجره ای رو به تماشا وا شد
هر کجا قافیه "یا فاطمةالزهرا" شد
مثنوی نام تو را برده، تلاطم دارد
چادرت را بتکان، قصد تیمّم دارد
می رود قصهء ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق می خورد آرام آرام
سیدحمیدرضابرقعی
#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_علیهاسلام
#مخمس_ترکیب
امشب خدا لطف نهان خود هویدا می کند
امشب تفاخر فرش بس بر عرش أعلا می کند
امشب دو تا را جفت هم، از صنع یکتا می کند
یعنی علی ماهِ رخ زهرا تماشا می کند
با چشم دل در صورت او سیر معنا می کند
امشب حسد بر خاکیان، بی حد برند افلاکیان
خندان چمن؛ رقصان دمن؛ خوش دل .زمین؛ خرم زمان
در دست اسرافیل بین، صورش شده ساز و دُهُل
با نور، دعوت نامه بفرستاده هادیّ سُبُل
امضا، ز ختم المرسلین؛ گیرندگان، خیل رُسل
هر کس که آید همرهش نی دسته گل؛ یک باغ گل
در آمد و شد اولیا، در رفت و آمد انبیا
ای غصّه و ای غم برو؛ ای شوق و ای شادی بیا
از بهر این ساعت زمان لحظه شماری کرده است
وز بهر این وصلت زمین نابردباری کرده است
چشم فلک شب تا سحر اختر شماری کرده است
ایوب دهر از شوق امشب، بی قراری کرده است
دست خدا ، وجه خدا را خواستگاری کرده است
امشب علی ،آن عدل کل بر عقل کل داماد شد
شاگرد ممتاز نَبی، داماد بر استاد شد
خوان کرم مخلوق را دعوت به مهمانی کند
صد نعمت از رحمت خدا بر خلق ارزانی کند
وز طور موسی آمده تا آن که در بانی کند
آید خلیل، آرد ذبیحِ خود که قربانی کند
یوسف گرفته مِجمر و اسپند گردانی کند
کرّوبیان در هلهله، قدوسیان در همهمه
عیسی به دنبال علی، مریم کنار فاطمه
امشب به ملک اهل دل مولی الموالی، والی است
بر سینه غم دست رد، شب موسم خوشحالی است
شام سیه بختی شد و روز همایون فالی است
کوثر، کنار ساقی کوثر علیّ عالی است
زهرا به خانه بخت شد، جای خدیجه خالی است
امشب به روی مرتضی، لب های زهرا خنده کرد
آن دل گر از غم مرده بود، از خنده ی خود زنده کرد
#استاد_علی_انسانی
#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_علیهاسلام
#مسمط_مخمس
عشق علی نماز علی کوثر علی
آمد نشست امّ ابیها برِ علی
کُفواً أحد بخوان و بگو همسر علی
"پهلوی توست گوهر انگشتر علی
یار همه علی و تویی یاور علی"
گیرم که دست های یدُ الله بسته است
گیرم غرور فاتح خیبر شکسته است
گیرم که ذوالفقار به ماتم نشسته است
"لبخند تو بشارت دل های خسته است
ای شادمانی دل غم پرور علی"
ای چشم بسته بر همه دنیا و هست و نیست
پلکی بزن که چشم خداوند خون گریست
"این کشتۀ فتاده به هامون حسین کیست"
"در آینه خداست و غیر از خدای نیست
چشمان توست آینۀ دیگر علی"
از إنّما یُرید صدای کرم رسید
افلاک را ز قصۀ لولاک دم رسید
آیات شاد سورۀ رحمان به غم رسید
"در یک طلوع گرم دو دریا به هم رسید
دریاترت علی و تو دریاتر علی"
ساقی کنار باده و باده به ساغر است
ساغر در انتظار قدوم پیمبر است
پیغمبری که عاشق لبخند دختر است
"چشمان تو زلال تر از حوض کوثر است
این اشک کیست می چکد از کوثر علی"
آیا بهار سوخته ام را مزار نیست
در سینه های غم زدۀ بی قرار نیست
در قلب های خستۀ چشم انتظار نیست
"در این دیار گشتم و در این دیار نیست
کو ای نسیم عطر گل پرپر علی"
#مهدی_جهاندار
#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_علیهاسلام
#مسدس_ترکیب
امشب شب ساغر زدن با ساقی کوثر شده
امشب عروس آسمان خاک در حیدر شده
امشب علی محو رخ صدیقه اطهر شده
امشب به بیت فاطمه غلمان ثنا گستر شده
امشب شب آمرزش خلق از سوی داور شده
زیرا امیر المومنین داماد پیغمبر شده
جن و بشر و حور و ملک گویند امشب با علی
دامادیت ، دامادیت ، بادا مبارک یا علی
مهر و مه اینجا اختری ، گردون هلالی میکند
یا آسمان با اختران بذل لئالی می کند
دل در سرای فاطمه سیر خیالی میکند
طوطی جان در بزم او شیرین مقالی می کند
روح الامین مداحی مولی الموالی میکند
حور و ملک را با دمش حالی به حالی میکند
ریزد چو باران از سما آیات رحمت بر زمین
در مجلس دامادی مولا امیر المومنین
جبریل نازل از سما گردیده بر فخر بشر
آورده پیغام از خدا کی بهترین پیغامبر
ما از ازل این عقد را بستیم در لوح قدر
تو در زمین این خطبه را انشاد کن بار دگر
گیتی ز انجم پر شد با وصل این شمس و قمر
او مادر است و این بود بر یازده مولا پدر
این وصل ، وصل کوثر و ساقی کوثر میشود
این عقد ، عقد حیدر و زهرای اطهر میشود
وصل دو دریا حاصلش دولولوی مرجان شود
کز هر دو تا شام ابد روشن چراغ جان شود
بر پای آن در راه این جان جهان قربان شود
او دین ز صلحش زنده و این کشته قرآن شود
مرجان حسن کز حسن او جان مشعل تابان شود
لولو حسین است و از او دل شعله سوزان شود
مرجان که دیده آنچنان لولو که دیده اینچنین
آدم گدای کوی او عالم فدای روی این
ای فاطمه بنت اسد ناموس حی ذوالمنن
امشب عروس خویش را بنگر کنار بوالحسن
بر روی حیدر خنده کن بر دست زهرا بوسه زن
بنشین و بنشانش ببر مانند جان خویشتن
گردیده در بیت الولاماه رخش پرتو فکن
گوش خدا یعنی علی تا بشنود از او سخن
تهلیل گو ، تقدیس کن تسبیح خوان دل باخته
در سر به شوق فاطمه شوری دگر انداخته
امشب خدیجه در جنان لبخند دیگر می زند
روحش بشوق دیدن داماد خود پر می زند
در خانه شیر خدا با مصطفی سر می زند
گه بوسه بر دست علی ساقی کوثر می زند
گه خنده بر ماه رخ زهرای اطهر می زند
گاهی تبسم بر گل روی پیمبر می زند
ارواح پاک انبیا دور سرای فاطمه
خوانند از بهر علی مدح و ثنای فاطمه
آدم ستاده بر در بیت امیر المومنین
خواند ثنای فاطمه با نوح شیخ المرسلین
خنجر بکف دارد خلیل ان شاهد شور آفرین
تا از ذبیحش شر برد در مقدم آن نازنین
استاده موسی روی پا افتاده عیسی بر زمین
داود مداحی کند با نغمه های دل نشین
یوسف به حسن دلربا خدمتگذاری می کند
یعقوب با ذکر علی شب زنده داری می کند
می خواست تا آید عروس آن شب به بیت شوهرش
پر شد ز افواج ملک هم ایمنش هم ایسرش
جبریل از پیشش رود و میکال از پشت سرش
پا در رکاب ناقه و جا در دل پیغمبرش
رضوان شده جاروب کش با زلف خود در معبرش
سبحانه سبحانه خالی است جای مادرش
حیدر به شوق مقدمش دل بیقراری می کند
استاده در پشت در و لحظه شماری می کند
بگرفت دست مرتضی تا پرده از رخسار او
نقش تبسم شد عیان از لعل گوهر بار او
یار دو عالم را ببین گردیده زهرا یار او
غم خوار عالم را نگر شد فاطمه غم خوار او
افکنده چشمی جانب بیت و در و دیوار او
یاد آمد از حرق در و از قصه ایثار او
گردید دور مرتضی آهسته گفتا با علی
من آمدم تا جان خود سازم فدایت یا علی
در حجله بنهادند پا آن دخت عم این ابن عم
آن روح از سر تا بپا این جان از سر تا قدم
آن وحی را خیر تاکلام این بیت را صاحب حرم
بنهاد دست هر دو را ختم رسل در دست هم
گفتا بزهرا کاین علی شوی تو باشد دخترم
گر او شود از تو رضا راضیست حی ذوالکرم
پس با علی گفتا علی انسیه الحور است این
سر خدا ، روح نبی ناموس تو زهراست این
امشب امانت میدهم من بر تو جان خویش را
بگذاشتم در دست تو روح و روان خویش را
روح و روان خویش ر ا تاب و توان خویش را
پاینده میبینم د راو ، نام و نشان خویش را
در دامن او یافتم من دودمان خویش را
چون جان نگهدای علی ، جان جهان خویش را
هرکس بیازارد و را خسته دل زار مرا
آنکس که آزارد مرا آزرده دادار مرا
ای بوده پیش از پیشتر ناموس داور فاطمه
ای مدحت از سوی خدا تطهیر و کوثر فاطمه
ای دست بوست مصطفی ای کفو حیدر فاطمه
ای زینب کبری تو را پاکیزه دختر فاطمه
ای بر حسین بن علی آزاده مادر فاطمه
ای یازده فرزند تو بر خلق رهبر فاطمه
در شام قدر وصل تو روشن دل عالم شده
مدح تو ذکر علی شیرینی "میثم " شده
#استاد_غلامرضا_سازگار
#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_علیهاسلام
#مربع_ترکیب
جهان برای شکوفا شدن مهیا بود
و این قشنگ ترین اتفاق دنیا بود
که دست فاطمه در درست های مولا بود
به اعتقاد من اصلا غدیر اینجا بود
پدر به فاطمه رو کرد ، اینچنین فرمود
دلیل خلقت لاهوت ازدواج تو بود
قرار شد که شما بی قرار هم باشید
جهان دچار شما شد دچار هم باشید
تمام عمر دمادم کنار هم باشید
و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید
دعای من همه این بوده تا به هم برسید
که خلق گشته زمین تا شما به هم برسید
نفس نفس همه جا عاشقانه همدم هم
خدا نکرده اگر زخم بود مرهم هم
صفا و مروه و رکن و مقام و زمزم هم
چرا که قبله ی من هم علیست فاطمه هم
و رو به اهل مدینه چنین سفارش کرد
نوشته ام که سفارش نه بلکه خواهش کرد
همیشه نام علی را امام بگذارید
به خانواده ی من احترام بگذارید
برای فاطمه سنگ تمام بگذارید
و روی زخم دلش التیام بگذارید
جهان بدون علی رنگ و بو نخواهد داشت
بدون فاطمه هم آبرو نخواهد داشت
شنیده می شود از آسمان صدایی كه...
كشیده شعر مرا باز هم به جایی كه ...
نبود هیچ كسی جز خدا،خدایی كه...
نوشت نام تو را ،نام اشنایی كه
پس از نوشتن آن آسمان تبسم كرد
و از شنیدنش افلاك دست و پا گم كرد
نوشت فاطمه، شاعر زبانش الكن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه تكلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد
نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است
غزل قصیده ی نابی که در ازل گفته است
نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درك خاك مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد
پدر همیشه كنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت
چرا كه روی زمین واژه ی وزینی نیست
و شأن وصف تو اوصاف این چنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست
خدا فراتر از این واژه ها كشیده تو را
گمان كنم كه تورا، اصلا آفریده تو را
كه گرد چادر تو آسمان طواف كند
و زیر سایه ی آن کعبه اعتکاف كند
ملك ببیند وآنگاه اعتراف كند
كه این شكوه جهان را پر از عفاف كند
كتاب زندگی ات را مرور باید كرد
مرور كوثر و تطهیرو نور باید كرد
در آن زمان كه دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهاكم التكاثر بود
درون خانه ی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود
بهشت عالم بالا برایت آماده است
حصیر خانه ی مولا به پایت افتاده است
به حكم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد... تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر مهربان علی!
به نان خشك علی ساختی، به نان علی
از آسمان نگاهت ستاره می خواهم
اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم
به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
كنار شعر دو ركعت نشسته بنویسم
شكسته آمده ام تا شكسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم
به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری كن و اینبار هم اجازه بده
به افتخار بگوییم از تبار توایم
هنوز هم كه هنوز است بی قرار توایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
كنار حضرت معصومه در كنار توایم
فضای سینه پر از عشق بی كرانهء توست
كرم نما و فرود آ كه خانه خانهء توست
#سید_حمیدرضا_برقعی
#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_علیهاسلام
#مسمط_مسدس
گفت رسولِ مصطفی، خوشا صفای فاطمه
اوست فداییِ علی، منم فدای فاطمه
خلق جهان برای من، من از برای فاطمه
گفت نبی به مرتضی: بجو رضای فاطمه
که مصطفای او منم، تو مرتضای فاطمه
تو سایۀ منی و من ظلّ عبای فاطمه
کوثر پاک رحمتی آمده جوش فاطمه
ای تو ملیکه الولا فرّ سروش فاطمه
ملک شب عروسیات حلقه به گوش فاطمه
به دست خود به مرتضی خرقه بپوش فاطمه
مبارک است بر علی رخت ولای فاطمه
چیست حیاط خانهات؟- صحن عتیق مرتضی
ذکر لب کبود تو نقش عقیق مرتضی
در شب بیستارگی کیست رفیق مرتضی
شاهپری که میزند پر به حریق مرتضی
شاپرکِ بهشت شد، نور دعای فاطمه
عین علی تو و علی عین ظهور ذات تو
دیدۀ آدم صفی به صفوتِ صفات تو
بحر ولا حسین تو، سفینة النجات تو
مأذنۀ محمّدی «حَیّ علیالصلاتِ» تو
حیات قلب مرتضی، دقایق حیات تو
آب وضوی اولیا، عین صفای فاطمه
نوح به یک اشارهات عمر دوباره میکند
ملک به حاجت بشر، سویت اشاره میکند
مشکل جمله خلق را دست تو چاره میکند
نبی به دفتر دل تو استخاره میکند
اشک امیر، خاکِ تو پر از ستاره میکند
رسول بوسه میزند به دست و پای فاطمه
طاهرۀ کریمهای قلب رسول اکرمی
تو پاکی مجسّدی، تو خوبیِ مجسّمی
تاج سریر مرتضی، خاتمِ دست خاتمی
رشک ذبیح هاجری، صاحب ذبح اعظمی
مائدۀ مسیحی و چشمه و نخل مریمی
که چنگ زد به شاخۀ نخل ولای فاطمه
تویی تو نفس مرضیه، راضیۀ رضیهای
به خانۀ امیر دین، تو دافعالبلیهای
کوثر آل احمدی، قطع بنیامیهای
ای که به عرش کبریا صاحب فاطمیهای
در دو جهان وحیدهای، نورِ علیالسویهای
نور جمال ذات حق، نیست سوای فاطمه
#محمد_سعید_میرزایی
سرود عروسیِ حضرت زهرا سلام الله علیها
جشن عروسیِ دو دلبر
دو بر همه سَیّد و سَروَر
یکی گلِ یاس پیمبر
یکی علی ساقیِ کوثر
ماهِ ذی الحجه،دارم زمزمه
نام علی و نام فاطمه
یا علی یا فاطمه...
این ازدواج آسمانی
فخر تمام عالمین است
حاصلِ این وَصلتِ پر نور
چون حَسَنِین و زِینَبِین است
روزیِ ما را حق به ما داده
به یُمنِ لطفِ این خانواده
یا علی یا فاطمه...
به وادیِ قُربِ الهی
به یا علی و با یا زهرا
باید که دل روانه گردد
به راهِ محسنْ حُجَجی ها
سِرّ وصال و فیضِ سعادت
عشقِ ولایت،شوق شهادت
یا علی یا فاطمه...
امیرعباسی
سرود عروسی حضرت زهرا و امیر المؤمنین سلام الله علیها
بر همه عالم،تهنیت بادا/جشن پیوند ِ،حیدر و زهرا
جشن پیوند دو نور داور است/جشن وصل دو گل پیغمبر است
جشن رحمت،جشن نور است /غم امشب از،هر دل دور است
این عروسی به همه مبارک باد/جان فدای این عروس و این داماد
تهنیت بگو به شخص پیغمبر/با گل ِ خنده و با یک قلب شاد
تهنیت یا سیدی یا مصطفی...
گل بریزد از،جنت الاعلا/بر سر حیدر،بر سر زهرا
هر مَلَک محو ِ تجلای حیدر/حوریان به دور زهرای اطهر
دل ِ عالم شده شیدا/بَه بَه ، به این جشن زیبا
ای خوشا کسی که هر دم میکند/روی دل سوی علی و فاطمه
باشد از عنایت خاص ایزد/سائل کوی علی و فاطمه
تهنیت یا سیدی یا مصطفی...
شکر للّه ما،غرق آواییم/عبد مولاییم،عبد زهراییم
فقر ما و فضل و جود و احسانها/هر چه داریم بُوَد از لطف آنها
ای بر روی لب آهتان/جانها فدای راهتان
ای بُوَد سعادت ما پیروان/که شویم یاور عترت و قرآن
میرسد روز ظهور،انشاءالله/از عنایت خداوند منّان
العجل یا حجت بن العسگری....
امیرعباسی
سرود مسجدی/هیئتی - عروسی پدر و مادر سادات
دل مشتاقان ز شادی بی قرار ِ بی قرار است
گل بریزید گل بریزید جشن پیوند دو یار است
نبی چون ذات حق/به شوق منجلی
بگوید تهنیت/به زهرا و علی
یا زهرا یاعلی...
وصل دو یار عزیز و دلبرا بادا مبارک
ازدواج دو نگار هل اتی بادا مبارک
الهی که شویم/ز عزت ما همه
فداییّ رَه ِ/علی و فاطمه
یا زهرا یاعلی...
ما که مِهر اهل بیت ِ مصطفی در سینه داریم
در ره ِ عشق علی و فاطمه جان می سپاریم
تمام ِ فخر ِ ما/ثنای اهل بیت
الهی که شویم/فدای اهل بیت
یا زهرا یاعلی...
امیرعباسی
﷽
~ نام اثر : عشق و همدلی ... #جدید💯
#سرود_شور
🌺 #ازدواج_مولا_و_بی_بی 🌺
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
💢 علی حاجیان فر 💢
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍بنداول📝
شب اللهُ اکبره
شب زیبا و دلبره
باید هلهله سربدیم
که دامادی حیدره
برای مدینه "صفای آبادی" میاد
برای شیعه "روز و شب شادی" میاد
ببین جبریل امین داره میخونه
چقد به حیدر "لباس دامادی" میاد
با عشق و همدلی۲ پیمبر ، منجلی
میزاره دست زهرا رو توی دست علی
ــــــــــــــــــــ
💢مبارک بادا مبارک بادا💢
ــــــــــــــــــــ
✍بنددوم📝
شده فاطمة الزهرا
عروس خانه مولا
صدای شادیمون امشب
رسید تا عالم بالا
دیگه "بوی عشق و عاشقی داره بهشت"
عروسیشون افتاده تو "تالار بهشت"
رو سر در ورودی جنان حک میشه
علی و فاطمه "افضل الاذکارِ بهشت"
دل ما شاده و _ ز غم آزاده و
خدا شفاعت شیعه رو دستش داده و
چقدر نورانیه _ شب رَبانِیّه
شب زیبای پیوندِ آسمانیه
ــــــــــــــــــــ
💢مبارک بادا مبارک بادا💢
ــــــــــــــــــــ
✍بندسوم📝
پا سفرهعقد که میشینه
یه شمعدونه و آیینه
وصال حضرت زهرا
برای علی شیرینه
همه میدونن که عشق واقعی اینه :
چشِم علی به جز زهرا کسی نمیبینه
"بیاین جوونا اقتدا به مولا کنید"
چون "ازدواجِتون مُکَمِّلِ بَر دینه"❤️
توی این هیئتا | بیار دستو بالا
دعا کن امشب رفیق ؛ برای مُجَرّدا😄
ــــــــــــــــــــ
💢مبارک بادا مبارک بادا💢
ــــــــــــــــــــ
✍شعر از : #علی_حاجیان_فر
﷽
🌹پذیرایی بزرگ روز عید غدیر🌹
امام رضا(علیه السلام) درباره فضیلت روز غدیر می فرمایند: وَ مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً کَانَ کَمَنْ أَطْعَمَ جَمِیعَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الصِّدِّیقِین؛
هرکس در روز غدیر به مؤمنی غذا بدهد، مانند کسی است که به تمام انبیا و صدیقین غذا داده باشد
(اقبال الاعمال، ج 1، ص465)
باسلام ان شاء الله در نظر است در روز عید سعید و بزرگ غدیر، در غرفه ای به متراژ ۵۰متر که قبلا از سوی سازمان تبلیغات اسلامی مشخص و اعلام گردیده در خیابان انقلاب، پذیرایی شایانی از شیعیان و محبین امیرالمومنین(علیه السلام) داشته باشیم، لذا
طبق اعلام قبلی قرار است با مداحی و حضور ۵۰ نفر از مداحان کانون فرهنگی ولایت از برادران، خواهران و نوجوانان از ۱۰،۰۰۰نفر پذیرایی گردد.
هزینه تخمینی حدود یکصد میلیون تومان است که همه با مشارکت مردمی تهیه می گردد، لذا از کلیه بزرگواران دعوت می گردد در این جشن عظیم سهیم گردند و مبالغ خویش را به شماره کارت ذیل واریز فرمایند.
باتشکر و دعای خیر
اجرکم علی الله
۵۰۲۲
۲۹۱۰
۲۴۶۱
۲۱۲۷
مجیدطاهری
شهادت جواد الائمه سلام الله علیه
آتش گرفته خانه ی دل ، آه مادر
می سوزم از زهر هلاهل ، آه مادر
عمر مرا چون تو به برگ گل نوشتند
با دست خونین مقاتل ، آه مادر
دلهای سنگ دشمنان هم سوخت بر من
من دشمنی دارم به منزل ، آه مادر
بازا که سر بگذارد این دریای غربت
با گریه بر دامان ساحل ، آه مادر
لب تشنه هستم ، قتلگاهم کربلا شد
قاتل نشسته در مقابل ، آه مادر
مشکل ندارد، تشنه مردن ، لیک عطشان
در زیر خنجر هست مشکل آه مادر
مادر رضایت را خبر کن تا ببیند
آتش فتاد او را به حاصل آه مادر
#شهادت_امام_جواد_ع
#امام_جواد_ع
✍میثم مومنی نژاد
به نام خدا
#شهادت_امام_جواد_علیه السلام
#استاد_غلامرضا_سازگار
____🍃🌺🍃_______
به ديوار قفس بشكسته ام بال و پر خود را
زدم تنــهاي تنـها ناله هاي آخر خود را
درون شعله همچون شمع سوزان آتشي دارم
كه آبم كرده و آتش زده پا تا سر خود را
قفس را در گشوده صيد را آزاد بگذاريد
كه در كنج قفس نگذاشت جز مُشتي پر خود را
بزن كف پايكوبي كن بيفشان دست، امّ الفضل
كه كُشتي در جواني شوهر بي ياور خود را
بيا و اين دم آخر به من ده قطره ي آبي
كه خوردم سالها خون دل غم پرور خود را
چه گويي اي ستمگر در جواب مادرم زهرا
اگر پرسد چرا لب تشنه كُشتي شوهر خود را
اجل بالاي سر، من در پي ديدار فرزندم
گهي بگشوده ام گه بسته ام چشم ترِ خود را
به ياد شعله هاي ناله ي إبن الرّضا «ميثم»
سِزَد آتش زني هم نخل، هم برگ و برِ خود را
°°°♡🍃🌺🍃♡°°°
تشنه ی آب و عاطفه هستی
از نگاهت فرات می ریزد
از صدایِ گرفته ات پیداست
عطش از ناله هات می ریزد
نفست بند آمده؛ ای وای
عاقبت زهر کار خود را کرد
عاقبت زهر، زهر خود را ریخت
جامه های عزا تنِ ما کرد
تشنگی سویِ چشمتان را بُرد
سینه ی پُر شراره ای داری
کاش طشت مدینه اینجا بود
جگر پاره پاره ای داری
چقدر چهره ات شکسته شده!
تا بهاری، چرا خزان باشی!؟
به تو اصلاً نمی خورد آقا
که امامِ جوان مان باشی!
گیسوانت چرا سپید شده؟
سن و سالی نداری آقاجان!
دردِ پهلو گرفته ای نکند !؟
که چنین بی قراری آقاجان؟
شهر با تو سرِ لج افتاده
مرد تنهایِ کوچه ها هستی
همسرت هم شکست قلبت را
دومین مجتبی شما هستی
تک و تنها چه کار خواهی کرد؟
همسرت کاش بی قرارت بود!؟
چقدر خوب می شد آقاجان
لااقل زینبی کنارت بود
باز هم غیرت کبوترها !
سایه بانت شدند ای مظلوم
بال در بالِ هم، سه روز تمام
روضه خوانت شدند ای مظلوم
کاظمینِ تو هر چه باشد، باز
آفتابش به کربلا نرسد
آخر روضه ات کفن داری!
کارت آقا به بوریا نرسد
جای شکرش همیشه می ماند
حرفی از خیزران و سلسله نیست
شکر، در شهر کاظمین شما
خیره چشمی به نام حرمله نیست
#وحید_قاسمی
نوحه
من که در حجره از پا فتادم
هستی ام رفته دیگر ز یادم
لاله ی فاطمه من جوادم
ای پدر ای پدر ای پدرجان*
کس نمی گوید اینجا جوابم
من که در حجره در پیچ و تابم
ذکر آب وآب من کرده آبم
ای پدر ای پدر ای پدرجان*
همسرم مردنم را پسندد
همسرم در به رویم ببندد
برجوانی من او بخندد
ای پدر ای پدر ای پدرجان*
من به قربان چشم تر تو
من که هستم گل پرپر تو
توحسینی ومن اکبر تو
ای پدر ای پدر ای پدرجان*
جان بابا بیا کن نگاهم
من که غرق غم و سوزوآهم
خانه ی من شده قتلگاهم
ای پدر ای پدر ای پدرجان*
جدمن تکیه بر نیزه ها زد
جدمن مادرش راصدا زد
پیش عمه حسین دست وپازد
ای پدر ای پدر ای پدرجان*
(سیدمحسن حسینی)
#چهارپاره
#امام_جواد_علیه_السلام
آن قد°ر گفته ایم به جان جوادتان
ماخود حساب جان شما را نکرده ایم
این خانواده که همه از جان گذشته اند
در سائلی چه با گل زهرا نکرده ایم؟
در پنج روز عمرِ گل ای رهگذر، دریغ
جز گل فروشی از تو به گل سود می رسد؟
بیش از هزار سال از این باغ برده ایم
کی وضع و حال عشق به بهبود می رسد؟
باران گرفت، دیده ی ابری، بقیعی است
ماه بقیع روی به بغداد کرده است
تکرارِ بی وفایی همسر چه جانگزاست
تاریخ، مثل صاعقه فریاد کرده است
این بیست و پنج سال چه با این امام شد
قلب شکسته رو به خدا برد خانه کرد
امواج غم به مُعجزِ موسی نکرد رحم
قومش تلافی همه در این زمانه کرد
جان صدف که غوطه به دریای زهر خورد
گوهر شکست و وسعت دریا کویر شد
دست جواد با همه جودش گشوده ماند
تا روزِحشر، ماهِ همیشه منیر شد
"طاهر"
#مجیدطاهری
۳۱تیرماه۹۹
نوحه و زمزمه آقا علی ابن موسی الرضا (علیه السلام)
♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧
آب می گوید رضا بی تاب می گوید رضا
در دل تاریک شب، مهتاب میگوید رضا
باد می گوید رضا ایجاد می گوید رضا
هر دل بشکسته با فریاد می گوید رضا
خاک می گوید رضا افلاک می گوید رضا
تا قیا مت سید لولاک می گوید رضا
داد می گوید رضا فریاد می گوید رضا
شیعه پشت پنجره فولاد می گوید رضا
طوس می گوید رضا محبوس می گوید رضا
هر که آید بر درش پابوس می گوید رضا
نور می گوید رضا مسرور می گوید رضا
صحن و ایوان طلا با شور می گوید رضا
نوح می گوید رضا، زی روح می گوید رضا
هر مجاهد با تن مجروح می گوید رضا
یار می گوید رضا هشیار می گوید رضا
مرتضی و احمد مختار می گوید رضا
دانه می گوید رضا پیمانه می گوید رضا
هر کبوتر روی سقاخانه می گوید رضا
دهر می گوید رضا هر بحر می گوید رضا
بر لب شاه خراسان زهر می گوید رضا
ابر می گوید رضا بی صبر می گوید رضا
صبح صادق در طلوع فجر می گوید رضا
رعد می گوید رضا با جهد می گوید رضا
شیرخواره در درون مهد می گوید رضا
سرو می گو ید رضا هر نحو می گوید رضا
جای جای خاک ما تا مرو می گوید رضا
دیده می گوید رضا سنجیده می گوید رضا
هر مسا فر با دلی غمدیده می گوید رضا
لاله می گوید رضا با ناله می گوید رضا
چشم( شیدا) روز و شب پر ژاله می گوید رضا
♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧♧
✍شیدا نیشابوری مداح اهل بیت (علیهم السلام)