#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_علیهاسلام
#مسمط_مخمس
عشق علی نماز علی کوثر علی
آمد نشست امّ ابیها برِ علی
کُفواً أحد بخوان و بگو همسر علی
"پهلوی توست گوهر انگشتر علی
یار همه علی و تویی یاور علی"
گیرم که دست های یدُ الله بسته است
گیرم غرور فاتح خیبر شکسته است
گیرم که ذوالفقار به ماتم نشسته است
"لبخند تو بشارت دل های خسته است
ای شادمانی دل غم پرور علی"
ای چشم بسته بر همه دنیا و هست و نیست
پلکی بزن که چشم خداوند خون گریست
"این کشتۀ فتاده به هامون حسین کیست"
"در آینه خداست و غیر از خدای نیست
چشمان توست آینۀ دیگر علی"
از إنّما یُرید صدای کرم رسید
افلاک را ز قصۀ لولاک دم رسید
آیات شاد سورۀ رحمان به غم رسید
"در یک طلوع گرم دو دریا به هم رسید
دریاترت علی و تو دریاتر علی"
ساقی کنار باده و باده به ساغر است
ساغر در انتظار قدوم پیمبر است
پیغمبری که عاشق لبخند دختر است
"چشمان تو زلال تر از حوض کوثر است
این اشک کیست می چکد از کوثر علی"
آیا بهار سوخته ام را مزار نیست
در سینه های غم زدۀ بی قرار نیست
در قلب های خستۀ چشم انتظار نیست
"در این دیار گشتم و در این دیار نیست
کو ای نسیم عطر گل پرپر علی"
#مهدی_جهاندار
#ازدواج_حضرت_علی_حضرت_زهرا_علیهاسلام
#مسمط_مخمس
عشق علی نماز علی کوثر علی
آمد نشست امّ ابیها برِ علی
کُفواً أحد بخوان و بگو همسر علی
"پهلوی توست گوهر انگشتر علی
یار همه علی و تویی یاور علی"
گیرم که دست های یدُ الله بسته است
گیرم غرور فاتح خیبر شکسته است
گیرم که ذوالفقار به ماتم نشسته است
"لبخند تو بشارت دل های خسته است
ای شادمانی دل غم پرور علی"
ای چشم بسته بر همه دنیا و هست و نیست
پلکی بزن که چشم خداوند خون گریست
"این کشتۀ فتاده به هامون حسین کیست"
"در آینه خداست و غیر از خدای نیست
چشمان توست آینۀ دیگر علی"
از إنّما یُرید صدای کرم رسید
افلاک را ز قصۀ لولاک دم رسید
آیات شاد سورۀ رحمان به غم رسید
"در یک طلوع گرم دو دریا به هم رسید
دریاترت علی و تو دریاتر علی"
ساقی کنار باده و باده به ساغر است
ساغر در انتظار قدوم پیمبر است
پیغمبری که عاشق لبخند دختر است
"چشمان تو زلال تر از حوض کوثر است
این اشک کیست می چکد از کوثر علی"
آیا بهار سوخته ام را مزار نیست
در سینه های غم زدۀ بی قرار نیست
در قلب های خستۀ چشم انتظار نیست
"در این دیار گشتم و در این دیار نیست
کو ای نسیم عطر گل پرپر علی"
#مهدی_جهاندار
آتش دل
#مرثیه
#تضمین_حافظ
#مسمط_مخمس
غم گل در دلم آتش به پا کرد
مرا از باغبان خود جدا کرد
غم دل را شنید و این ندا کرد
« سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق گل به ما دیدی چها کرد »
مرا گردون به راه مشکل انداخت
به دستم ریسمان باطل انداخت
سر و کار مرا با قاتل انداخت
« از آن رنگ رخم خون در دل انداخت
ازآن گلشن به خارم مبتلا کرد »
چُنان زینب حزین و دلغمینم
که بوده در سفر یار و معینم
اگرچه دخترم اما چنینم
« غلام همت آن نازنینم
که کار خیر بی روی و ریا کرد »
شب است و می درخشد روی ماهی
ز داغ لاله دارم اشک و آهی
پدر آمد به دیدارم الهی
« خوشش باد آن نسیم صبحگاهی
که درد شب نشینان را دوا کرد »
به پایان آمده صبر و تحمل
به لب دارد ز ماتم نغمه بلبل
که می آید نسیم از جانب گل
« نقاب گل کشید و زلف سنبل
گره بند قبای غنچه وا کرد »
چه غوغایی شده در کنج ویران
فتاده زورقی در موج و توفان
بسوزد دختری چون شمع سوزان
« به هر سو بلبل بی دل در افغان
تنعم در میان باد صبا کرد »
من از هجر پدر همچون هلالم
شکست از تیر ماتم هر دو بالم
نکرده داغ او رحمی به حالم
« من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد »
دلم بر عشق بابا مبتلا بود
من اینجا بودم و آن سر کجا بود
تمنای من از خصم دغا بود
« گر از سلطان طمع کردم خطا بود
که از دلبر وفا جستم وفا کرد »
به بار ای دیده چون ابر خروشان
نیاید ناله زین خانه بدوشان
بگو «یاسر» ازین آتش خموشان
« بشارت بر به کوی می فروشان
که «حافظ» توبه از زهد و ریا کرد »
**
✍️محمود تاری «یاسر»
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها