eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
6.5هزار دنبال‌کننده
504 عکس
131 ویدیو
78 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃گریزحضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام)🍃🍃 دو آقای بزرگوار بودند که در دم شهادت، آب تا کنار لبشان آمد اما با این حال، تشنه جان دادند یکی حضرت مسلم بن عقیل (علیه السلام)بود که با دندان شکسته سه مرتبه خواست آب بنوشد اما نشد و با لب تشنه، سرش را از بدن جدا کردند دیگری کنار علقمه آقا ابوالفضل(علیه السلام) بود وقتی که آب را کنار لبها آورد یاد لب های تشنۀ ششماهۀ حسین(علیه السلام)افتاد و آب را روی آب ریخت و با لب تشنه هم سرش را از بدن جدا کردند ؛ ولی این دو آقا یک تفاوت داشتند: مسلم بن عقیل(علیه السلام) تا لحظۀ آخر صدا می زد حسین میا به کوفه ،کوفه وفا ندارد اما وقتی که عباس(علیه السلام) به زمین افتاد با دست بریده و با فرق شکسته و با چشم تیر خورده صدا می زد : یا اخا ادرک اخا، برادر، بیا برادرت را دریاب!....حسین!😭😭😭
🌹🌹🌷 فروغ دیده و دل‌هاست مسلم سفیر یوسف زهراست مسلم امیر بی‌سپاه شهر کوفه چو مولایش علی تنهاست مسلم 🌷🌷🌷
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🥀 ز بام کوفه می کنم تو را نظاره یا حسین تو هم مرا نظاره کن به یک اشاره یا حسین سرو به خون نشسته ام، زائر دست بسته ام سلام می فرستمت از لب پاره یا حسین میان خندة عدو بهر تو گریه می کنم بلکه به اشک دیده ام کنی نظاره یا حسین تیر به چلة کمان، کمان به دست حرمله میا به کوفه رحم کن به شیرخواره یا حسین پرده کنار رفته و می نگرم به دخترت نه معجرش بُوَد به سر، نه گوشواره یا حسین 🌾🌾🌾🌾🌷🌷🥀🥀
سَلامُ مَلائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَائِهِ الْمُرْسَلِينَ وَ أَئِمَّتِهِ الْمُنْتَجَبِينَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِينَ وَ جَمِيعِ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الزَّاكِيَاتُ الطَّيِّبَاتُ فِيمَا تَغْتَدِي وَ تَرُوحُ عَلَيْكَ يَا مُسْلِمَ بْنَ عَقِيلِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ سلام فرشتگان مقرّبش و انبياى مرسلش و امامان برگزيده اش و بندگان شايسته اش و همه شهيدان و صدّيقان و درودهاى پاك و پاكيزه در آنچه مى آيد و مى رود، بر تو باد اى مسلم بن عقيل بن ابي طالب و رحمت و بركات خدا بر تو باد! 📙📙📙
شعرزبانحال حضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام) خطاب به امام حسین(علیه السلام) : چقدر فاصله دارد سر من و سر تو خدا کند که بیفتد دوباره محضر تو به راه آمدن تو نشسته دلخسته فراز دارالأماره سر کبوتر تو اگر که نامه نوشتم بیا، پشیمانم میا که کوفه گرفته بهانۀ سر تو میا که نقشه کشیدند مردمان یهود برای بردن خلخال پای دختر تو میا که نیزه فروشان شهر، می خوانند دعای رزق به پای گلو و حنجر تو میا که نعره کشان سوی تو روانه شدند برای هلهله پیش علی اکبر تو عمود آهن و نیزه فراهم آوردند برای فرق علمدار و چشم حیدر تو میا که حرمله دارد سه شعبه می سازد برای بوسه گرفتن ز حلق اصغر تو ✉️✉️✉️✉️
📜📜📜پس متحيّرانه در كوچه هاى كوفه مى گرديد و نمى دانست كه كجا برود ...طوعه بر در خانه به انتظار او ايستاده بود، جناب مسلم چون او را ديد نزديك او تشريف برد و سلام كرد، طوعه جواب سلام گفت، پس مسلم (علیه السلام) فرمود: يا اَمَةَ اللّهِ اِسْقني ماءً. مرا به شربت آبى سيراب کن، طوعه جام آبى براى آن جناب آورد، چون مسلم(علیه السلام) آب آشاميد آنجا نشست ، طوعه ظرف آب را برد به خانه گذاشت و برگشت ديد آن حضرت را كه جلوی در خانۀ او نشسته گفت : اى بندۀ خدا! مگر آب نياشاميدى ؟ فرمود: بلى . گفت : بر خيز و به خانۀ خود برو، مسلم(علیه السلام) جواب نفرمود، دوباره طوعه كلام خود را اعاده كرد همچنان مسلم(علیه السلام) خاموش بود تا دفعۀ سوم آن زن گفت : سُبْحان اللّه ، اى بنده خدا! بر خيز به سوى اهل خود برو؛ چراکه بودن تو در اين وقت شب بر در خانۀ من شايسته نيست و من هم حلالت نمى كنم ، مسلم(علیه السلام) بر خاست فرمود: يا اَمَة اللّه ! من در اين شهر، خانه و فامیل و يارى ندارم، غريب و سرگردانم آيا ممكن است به من احسان كنى و مرا در خانۀ خود پناه دهى و شايد من بعداً پاداشی دهم ،عرض كرد قضيّۀ شما چيست ؟ فرمود :من مُسلم بن عقيلم كه اين كوفيان مرا فريب دادند و از ديار خود آواره كردند ودست از يارى من برداشتند و مرا تنها و بى كس گذاشتند 📜📜📜📜📜📜
📖📖📖مقتل: نقل شده كه مسلم بن عقيل (علیه السلام) دخترى سيزده ساله داشت كه با دختران امام حسين (علیه السلام) زندگی می کرد و شبانه روز با ايشان مصاحبت داشت ، وقتی امام حسين (علیه السلام) خبر شهادت مسلم (علیه السلام) را شنيد دختر مسلم (علیه السلام) را ‍خواست و با او چنان با مهربانی صحبت کرد که دختر مسلم (علیه السلام) عرض كرد: يا بن رسول اللّه ! با من مهربانی بى پدران و عطوفت يتيمان می نمائی مگر پدرم مسلم را شهيد كرده اند؟ حضرت (علیه السلام) نتوانست طاقت بیاورد و شروع به گريه کرد و فرمود: اى دختر! ناراحت نباش، اگر مسلم (علیه السلام) نباشد من پدر تو هستم و خواهرم مادر تو و دخترانم خواهران تو و پسرانم برادران تو هستند. دختر مسلم (علیه السلام) فرياد زد و به شدت شروع به گریه کرد و پسرهاى مسلم (علیه السلام) عمامه شان را برداشتند و گریۀ شدید کردند و اهل بيت (علیهم السلام) در اين مصيبت با ايشان همراهی كردند و به سوگوارى پرداختند و امام حسين (علیه السلام) از شهادت مسلم (علیه السلام) سخت غمگین شد. 🏷🏷🏷🏷📁
📌زمزمه آه شب غمم سحر ندارد كسی ز من خبر ندارد نـالۀ مـن اثـر ندارد وای وای آه من و در و دیــوار كوفه رفتم سر بازار كوفه گـرید به حالم دار كوفه وای وای از بس زدم صدایت دیگر نفس ندارم طنـاب دار كوفه باشد در انتظارم حسین میا به كوفه ** آه من از سر دار العماره با تو بگویم یابن ثاره بـا خــود مَـیـاور گاهواره وای وای آه از شیر خواره گفتگو بود حرف از سپیدی گلو بود گلوی نـازكتر ز مـو بود وای وای اینجــا نصیب اصغر غم میشود حسین جان سرش به روی دوشت خم میشود حسین جان حسین میا به كوفه ** آه كوفه بُود چشم تماشا تا كه بیاید ماه لیلا صحبت بُود از اربـاً اربـا وای وای آه ای تو مرا دلدار و دلبر یا كه میا با علی اكبر یا با خودت عبا بیاور وای وای هر جا كه میروم من حرف از جوان لیلاست تیر و كمـان به فكر آرام جان لیلاست حسین میا به كوفه ** آه جانم ز غم رسیده بر لب شد روز مهمان تیره چون شب در كوچه هستم یـاد زینب وای وای آه بی تو دل من تنگ تنگ است كوفه میا كوفه دو رنگ است بــر روی بـام كوفـه سنگ است وای وای من بوده ام از اول پابوس تو حسین جان هستم فقط بیــاد ناموس تو حسین جان حسین میا به كوفه
✳️ زمینه ✳️ چشمام ، مثه ابر ِ بهاره - دل ِ من بيقراره نيا به سمت ِ كوفه - كوفه وفا نداره برگرد – زينبت آواره مي شه برگرد – دخترت بي چاره ميشه برگرد – غارت گوشواره مي شه برگرد - اينجا پر از تيغ و نيزه ست برگرد – كوفه پر از چشم ِ هرزه ست مولا – ميا كوفه يابن الزهرا روي ، بام ِ دارالعماره - تن ِ مسلم روی داره نيا به سمت ِ كوفه – كوفه وفا نداره برگرد – كاشكي نامه نمي دادم برگرد – يا حسين بشنو فريادم برگرد – تشنه لب از پا افتادم برگرد – كه علي اكبر جوونه برگرد – بهار كوفي خزونه مولا – ميا كوفه يابن الزهرا □□□□□□□□
❇️نوحه❇️ با وفا و بصیر ، عاشقی بی بدیل السّـلام علی ، مسـلم بن عقیـل السّـلام ای سفـیر هدایـت ای شکوه استقـامت یا حسین بوده تسبیح لبهای تو تا صبح شهادت یا حبیبی حسین یابن زهرا ****** بسم رب العزیز ، بسم رب الجلیل منم ای کوفیـان ، مسـلم بن عـقیل مسلمی که به راه حسین خود دل از کف داده باشد مـرگ در راه حـق آرزوی مـردم آزاده باشـد یا حبیبی حسین یابن زهرا ❌❌❌❌❌❌❌❌
#واحد بنویسید مرا یار اباعبدالله اولین بندۀ دربار اباعبدالله منتظر ماندۀ دیدار اباعبدالله من کجا و سر بازار اباعبدالله که خدا هست خریدار اباعبدالله عاشق آن است که دیدار کند یارش را بارها جان بدهد دید اگر دارش را باز آماده کند جان دگر بارش را فاطمه پیش خدا، پیش برد کارش را هرکه افتاد پی کار اباعبدالله وقت هجران به گریبان چه نیازي دارم به دل بی سر و سامان چه نیازي دارم با لب پاره به دندان چه نیازي دارم به سرشانۀ اینان چه نیازي دارم تا سرم هست به دیوار اباعبدالله قبل ازآنیکه بیاید خبرم را ببرید زیرپایش مژۀ چشم ترم را ببرید محضرش دست به دست این جگرم را ببرید گرسرم را و سر دو پسرم را ببرید ...باز هستیم بدهکار اباعبدالله سنگها خوب نشستند به پاي لب من لب من ریخت و پیچید صداي لب من طیب الله به این لطف و وفاي لب من بعد از این آب حرام است براي لب من بسکه لبریزم و سرشار اباعبدالله مانده از جلوۀ والاي تو حیران،مسلم جان خود ریخت به پاي تو به یک آن،مسلم عیدقربان شهان،هست فراوان مسلم من به قربان تو نه...جان هزاران مسلم ....تازه قربان علمدار اباعبدالله به ولاي تو نداده ست اذان،هیچکسی وا نکرده ست به شأن تو دهان،هیچکسی مثل مسلم نبوَد دل نگران،هیچکسی به خداوندکه در هر دو جهان،هیچکسی... ....مثل من نیست گرفتار اباعبدالله پیکرم وقف نوك پا زدن طفلان شد کوچه کوچه سر من بود که سرگردان شد چه خیالی ست که بازیچۀ این و آن شد یا که بر عکس به میخی تنم آویزان شد دست حق باد نگهدار اباعبدالله ❌❌❌❌❌❌❌❌
❎واحد❎ ای که بر عالمی مقتدایی کوفه باشد شهر بی وفایی یا حسین ای سبط طاها مُسلِمت گردیده تنها زین سفر صرفِ نظر کن ره عوض کن جان زهرا کوفه میا کوفه میا ****** کوفیان شرم و حیا ندارند بی وفایان اینجا بی شمارند از غم تو بی قرارم بنگر این احوال زارم در میانِ این همه مَرد کس نشد جز طوعه یارم کوفه میا کوفه میا ****** از بالای این دارالعماره دارم سوی کربلا اشاره ذکر آهم گشته بر لب روز عمرم همچنان شب در دمِ جان دادنِ خود می کنم گریه به زینب کوفه میا کوفه میا *** ❌❌❌❌❌❌❌❌
✅دودمه حضرت مسلم (علیه لسلام) خدایا شهر کوفه کربلا شد ، دگر مسلم فدا شد غریب کوفه مهمان خدا شد ، دگر مسلم فدا شد
❎دم پاره غریب،مثل ِ مُسلم/چشم فلک ندیده لب تشنه جان سپرده/او در رَه ِ عقیده
❇️...شور...❇️ روزی ِ ما میشه ان شاء الله به حقّ حسین/به حقّ حسین2 حرم سفیر کربلا به حقّ حسین/به حقّ حسین2 سفیر ِ غریب نینوا/مُسلم ای یار خون خدا دل ما شده تنگ حرم/اللهم الرزقنا کربلا... اللهم الرزقنا کربلا... زاویۀ مسجد کوفه بهشت دلا/بهشت دلا2 میریم ان شاء الله از کوفه ما به کرببلا/به کرببلا2 گرفته آتیش دلای ما/این دلهای مبتلای ما به دست ِ حضرت مسلمه/برات کرببلای ما اللهم الرزقنا کربلا...3 ان شاء الله هممون جون بدیم برای حسین/برای حسین مثل شهدایی که شدن فدای حسین/فدای حسین هرکسی بر حسین نوکره/واقعاً سالار و سَروَره بر روی چشمامون تربت ِ/بین الحرمین ِ دلبره اللهم الرزقنا کربلا... ❌❌❌❌❌❌❌❌
_حضرت_مسلم(علیه السلام) سید و مولا میا به کوفه یا حسین عزیز زهرا دارم تمنّا میا به کوفه یا حسین عزیز زهرا شمسِ امامت نام تو روی لبمه چه با محبت ببین حسین جان سفیر تو آواره شد به شهر غربت دل من بی قراره آقا وارث ذوالفقاره آقا به سوی این دیار آقا بچه هات رو نیار آقا سیدی یا حسین مولا... * ای نور دیده قرارِ ما همینجا با سرِ بریده گریه کنِ ما مادریه که قامتش شده خمیده نوحه می خونه جون دادی ای عزیز من با لب تشنه شمرِ حرومی میاد برای کُشتنت با تیغ و دشنه عزیزِ مصطفی آقا میشه بر تو جفا آقا یَمِ لطف و وفا آقا ذبیح بالقفا آقا سیّدی یا حسین مولا ❌❌❌❌❌❌❌❌
↙️شور...حضرت مسلم(علیه السلام) ↙️ زد از درخت عاشقی غربت شکوفه آقا میا جان علی اصغر به کوفه کنم با وجودم به سویت اشاره ببین مسلمت را به دارالعماره حسین یابن زهرا... *ای قلب سُکّان فلک یکسر اسیرت شد کوچه گردی عاقبت کار سفیرت ز غم در به در من به قلبم شرر تو قنوت نمازم شده گریه بر تو حسین یابن زهرا... *در بند نامردانم و جان بر لب هستم من غصه دار حال و روز زینب هستم رسد روزگاری که از محنت دل در این کوفه زینب زند سر به محمل حسین یابن زهرا ❌❌❌❌❌❌❌❌
⤵️ذکرامیرالمؤمنین(علیه السلام)⤵️ بازوی کردگار، علی بود و بس، علی سردار نامدار، علی بود و بس، علی فردی که گشت گرد نبی بین دشمنان با زخم بی شمار، علی بود و بس، علی مردی که جبرئیل زسوی خدا بر او آورد ذوالفقار، علی بود و بس، علی در لیلة المبیت به جای نبی که خفت تا جان کند نثار، علی بود و بس، علی شیری که روبهان همه از بیم تیغ او گفتند الفرار ، علی بود و بس، علی مرد افکنی که خواند رسولش تمام دین در روز کارزار ، علی بود و بس، علی آن کو به نص انفسنا جان احمدش فرمود کردگار ، علی بود و بس، علی آن بت شکن که بر سر دست نبی شکست بت ها خلیل وار ، علی بود و بس، علی آنکس که مصطفی به غدیرش امام خواند در بین صد هزار ، علی بود و بس، علی (حاج غلامرضاسازگار) ❌❌❌❌❌❌❌❌