💠 حدیث روز💠
💎 ثواب یک شبانه روز پرستاری از بیمار
🔻رسول خدا صلواتاللهعلیه:
مَن قامَ عَلى مَريضٍ يَوما و لَيلَةً بَعَثَهُ اللّه ُ مَعَ ابراهيمَ الخَليلِ
◻️هر كس يك شبانه روز از بيمارى پرستارى كند، خداوند او را با ابراهيم خليل محشور میكند .
📚 ثواب الأعمال، ص 341
#حدیث
•┈┈••✾••┈┈•
http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
📚#جلسه_سیزدهم
شرح کتاب منتهی الامال(تاریخ اهل البیت_علیهم السلام)
▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪
1.وفات پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در چه سالی و بعد از چه جریان مهمی رخ داده است؟
در اوایل سال یازدهم هجری و بعد از سفر حجة الوداع.ص181
2. پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)چند سال در مکه و چند سال مدینه بودند؟
چهل سال در مکه بودند تا وحی برایشان نازل شد و پس از آن، سیزده سال دیگر در مکه ماندند و ده سال نیز در مدینه بودند.ص182
3.روایت ابن بابویه در باب وفات پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)چیست؟
وقتی پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در بستر بیماری خوابیدند، اصحاب آن حضرت، دور ایشان جمع شدند، عماربنیاسر(ره) برخاست و سؤالی کرد، حضرت دستورالعملی برای غسل و کفن و دفن خود به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمود، سپس از بلال خواست که مردم را در مسجد جمع نماید؛ وقتی جمع شدند، حضرت در حالی که عمامۀ مبارک خود را بر سر بسته بود و بر کمان خود تکیه کرده بود به مسجد آمد و بر منبر رفت و حمد و ثنای الهی را ادا کرد و فرمود:«ای گروه اصحاب، من برای شما چگونه پیغمبری بودم؟آیا در میان شما، با تمام وجود جهاد نکردم؟آیا دندان جلوی مرا نشکستید؟آیا پیشانی مرا خاک آلود نکردید؟آیا ریش مرا به خون آغشته نکردید؟آیا از نادانان قوم خود متحمل رنج و سختیها نشدم؟آیا برای یاری امت، سنگ بر شکم نبستم؟» صحابه گفتند؟ بله یارسولالله، به حقیقت صبرکننده بودی برای خدا و نهی کننده بودی از بدیها، پس خدا از ما بهترین پاداش را به تو دهد! حضرت فرمود:خدا نیز شما را پاداش خیر دهد، سپس فرمود حق تعالی حکم کرده و سوگند یاد نموده است که نگذرد از ظلم ستمکاری، پس سوگند میدهم شما را به خدا که هرکه محمد به او ظلم کرده برخیزد و قصاص کند که قصاص دنیا نزد من بهتر از قصاص آخرت در حضور ملائکه و انبیاء است؛ مردی از دور برخاست که او را سوادة بن قیس میگفتند، گفت:پدر و مادرم فدای تو یا رسولالله! در هنگامی که به طائف میآمدی من به استقبال تو آمدم، تو بر ناقۀ عضبای خود سوار بودی و عصای ممشوق خود را در دست داشتی، وقتی آن را بلند کردی که بر ناقه بزنی، به شکم من برخورد کرد، من نفهمیدم که به عمد زدی یا به خطا، حضرت فرمود:«معاذالله که به عمد زده باشم»؛سپس به بلال فرمود که ای بلال برو به خانۀ فاطمه(سلاماللهعلیها) و همان عصا را بیاور! وقتی بلال از مسجد بیرون رفت، در بازارهای مدینه صدا میزد که ای مردم کیست که خود را پیش از قیامت قصاص کند؟ اینک محمد میخواهد قبل از روز جزا، خود را قصاص نماید، وقتی به خانۀ فاطمه(سلاماللهعلیها)رسید در را کوبید و گفت: ای فاطمه برخیز که پدرت عصای ممشوق خود را میخواهد، فاطمه(سلاماللهعلیها) فرمود:امروز روز استفاده از عصا نیست، برای چه پدرم آن را میخواهد؟بلال گفت که ای فاطمه مگر نمیدانی که پدرت بر منبر رفته و اهل دین و دنیا را وداع میکند؟وقتی فاطمه(سلاماللهعلیها) سخن از وداع شنید فریاد برآورد و گفت:چه بسیار غم و اندوه و حسرتِ دل زخمیِ من، برای تو ای پدر بزرگوار! بعد از تو بگو فقیران و بیچارگان ودرماندگان به که پناه برند، ای حبیب خدا و محبوب قلوب فقراء؟ سپس بلال عصا را گرفت و به خدمت پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) شتافت و وقتی عصا را به حضرت داد، فرمود که کجا رفت آن مرد پیر؟ او گفت من حاضرم یارسولالله، پدر و مادرم فدای تو باد! حضرت فرمود بیا و قصاص کن تا از من راضی شوی! آن مرد گفت:شکم خود را بگشا یارسولالله! وقتی حضرت شکم محترم خود را گشود گفت پدر و مادرم فدای تو یا رسولالله، اجازه میدهی که دهان خود را بر شکم تو بگذارم؟وقتی اجازه گرفت، شکم حضرت را بوسید و گفت:پناه میبرم به جای قصاص شکم پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از آتش جهنم در روز جزا؛ حضرت فرمود: ای سواده آیا قصاص میکنی یا عفو مینمایی؟گفت:عفو میکنم یا رسولالله! حضرت فرمود:خداوندا تو عفو کن سوادةبن قیس را همانطور که او عفوکرد پیغمبر تو را ! سپس از منبر پایین آمد و داخل خانۀ ام سلمه شد و میگفت:پروردگارا تو سلامت دار امت محمد را از آتش جهنم و بر ایشان حساب روز جزا را آسان گردان! امسلمه گفت:یارسولالله چرا تو را غمگین مییابم و رنگ مبارک تو را متغیر میبینم؟حضرت فرمود:جبرئیل در این ساعت خبر مرگ مرا رسانید، پس سلام بر تو باد در دنیا که بعد از این روز هرگز صدای محمد را نخواهی شنید! ام سلمه وقتی این خبر وحشتناک را از آن سید بشر شنید فریاد برآورد و گفت:واحزناه بر تو! اندوهی به من رسید یا محمد که ندامت و حسرت فایدهای ندارد، پس حضرت فرمود:ای ام سلمه! حبیب دل من و نور دیدۀ من فاطمه(سلاماللهعلیها) را طلب نما، این را فرمود و بیهوش گردید. وقتی فاطمۀ زهرا(سلاماللهعلیها) به خانه آمد و پدر خود را به آن حال مشاهده نمود فریاد برآورد و گفت:جانم فدای تو باد و رویم فدای روی تو باد ای پدر بزرگوار!
تو را در حالی میبینم که عزم سفر آخرت داری و لشکرهای مرگ تو را از هر سو در بر گرفتهاند!آیا کلمهای با فرزند مستمند خود سخن نمیگویی و آتش حسرت او را به زلال بیان خود تسکین نمیدهی؟وقتی حضرت صدای غمناک فرزند خود را شنید دیدۀ مبارک خود را گشود و گفت:ای دختر گرامی بزودی با تو وداع مینمایم و از تو جدا میشوم، پس سلام برتوباد!حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) وقتی این خبر وحشتناک را از آن سرور شنید، آه حسرت از دل برآورد و سئوالاتی از حضرت نمود تا آنکه آن جناب بیهوش شد و وقتی بلال ندای نماز داد و گفت:الصلوة رحمک الله! حضرت به هوش آمد و برخاست و به مسجد رفت و نماز را بصورت کوتاه ادا کرد؛ وقتی از نماز خارج شد علیبنابیطالب(علیهالسلام) و اسامةبنزید را طلبید و فرمود: مرا به خانۀ فاطمه ببرید، وقتی به خانۀ نور دیدۀ خود آمد سرخود را در دامن آن بهترین زنان عالمیان گذاشت و تکیه فرمود؛ تا حسنین(علیهماسلام) جد بزرگوار خود را در آن حالت مشاهده کردند بیتاب شدند و اشک حسرت از دیده باریدند و فریاد برآوردند و میگفتند: جانهای ما فدای جان تو باد و روهای ما فدای روی تو باد! حضرت پرسیدند که ایشان کیستند؟ امیرالمؤمنین(علیهالسلام)پاسخ دادند یارسولالله فرزندان گرامی تو حسن و حسین(علیهماسلام) هستند، سپس حضرت، ایشان را به نزد خود طلبید و دست بر گردن آنها آورد و آن دو جگرگوشۀ خود را به سینۀ خود چسبانید، امام حسن(علیهالسلام) بیشتر گریه میکرد، حضرت فرمود یاحسن گریه را کم کن که گریۀ تو بر من سخت است و موجب آزردگیام میشود، سپس در آن حال، ملک موت نازل شد و گفت:«السلام علیک یارسولالله!» حضرت فرمود:«وعلیکالسلام یا ملکالموت! کاری با من داری؟» ملک موت گفت:حاجت شما چیست ای پیغمبر خدا؟فرمود که حاجت من آن است که روح مرا نگیری تا جبرئیل نزد من آید و بر من سلام کند و من بر او سلام کنم و او را وداع نمایم، سپس ملک موت بیرون آمد و میگفت وامحمداه! پس جبرئیل از آسمان به ملک موت رسید و پرسید ای ملک موت، روح محمد را گرفتی؟گفت: ای جبرئیل آن حضرت از من خواست که روح او را نگیرم تا تو را ملاقات نماید و با تو وداع کند، جبرئیل گفت:ای ملک موت مگر نمیبینی که درهای آسمان برای روح محمدگشودهاند! سپس جبرئیل نازل شد و به نزد آن حضرت آمد و گفت:السلام علیک یااباالقاسم!حضرت فرمود وعلیکالسلام یا جبرئیل! آیا در چنین حال مرا تنها میگذاری؟ جبرئیل گفت:یا محمد، تو باید بیایی! مرگ برای همه است و هر نفسی چشندۀ مرگ است. حضرت فرمود:به من نزدیک شو ای حبیب من! جبرئیل نزدیک آن حضرت رفت و ملک موت نازل شد و جبرئیل به او گفت:ای ملک موت، فرمایش حق تعالی را دربارۀ گرفتن روح محمد، در نظر داشته باش! جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپ و ملک موت در پیش رو مشغول گرفتن روح اطهر آن حضرت گردید. ص182
4.منظور پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از حبیب دل ایشان، چه کسی بود؟
حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام).ص183
5.وقتی امیرالمؤمنین(علیهالسلام) خواستند فرزندان خود را در لحظات آخر از پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) جدا کنند ایشان چه فرمودند؟
فرمودند:«یاعلی بگذار که من دو گل بوستان خود را ببویم و ایشان گل رخسار مرا ببویند و من ایشان را وداع کنم و ایشان مرا وداع کنند، بدرستی که ایشان بعد از من مظلوم خواهند شد و به شمشیر و زهر ستم کشته خواهند شد»سپس سه مرتبه فرمود که لعنت خدا برکسی که بر ایشان ستم کند. ص183
6. پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)چه رازی را با امیرالمؤمنین(علیهالسلام) درمیان گذاشتند؟
هزار باب علم تعلیم نمودند که از هر باب هزار باب دیگر گشوده میشد. ص184
7. پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در پایان عمر شریفشان چه تذکراتی به مردم میدادند؟
#جلسه_سیزدهم
پیوسته خطبه میخواندند و ایشان را از فتنههای بعد از خود و مخالفت از فرمودههای خود بر حذر مینمود و وصیت میفرمود که مردم، دست از سنت و طریقۀ او برندارند و بدعت در دین الهی نکنند و متمسک شوند به عترت و اهل بیت او به اطاعت و نصرت و حراست، و منع میکرد از مختلف و مرتد شدن، و مکرر میفرمود که ای مردم! من از پیش شما میروم و شما در حوض کوثر بر من وارد خواهید شد و از شما سؤال خواهم کرد که چه کردید با دو چیز گرانبها: کتاب خدا و عترت من که اهل بیت منند و این دو از من جدا نمیشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند، بدرستی که این دو چیز را در میان شما میگذارم و میروم، پس سبقت مگیرید بر اهل بیت من و پراکنده نشوید از ایشان و تقصیر مکنید در حق ایشان که هلاک خواهید شد و چیزی تعلیم ایشان نکنید، بدرستی که ایشان داناترند از شما و چنین نیابم شما را که بعد از من از دین برگردید و کافر شوید و شمشیرها بر روی یکدیگر بکشید، پس من یا علی(علیهالسلام) را همراهی کنید در لشکری مانند سیل در فراوانی و سرعت و شدت و بدانید علیبنابیطالب(علیهالسلام) پسر عم و وصی من است و قتال خواهد کرد بر تأویل قرآن، چنانکه من قتال کردم بر تنزیل قرآن. ص184
8. پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به چه دلیل، امر به تشکیل لشکر اسامه فرمودند؟
برای آن که مدینه از اهل فتنه و منافقین خالی شود. ص184
9. پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)عامل اصلی نجات را چه دانستند؟
عمل نیکو با رحمت حق تعالی. ص185
#جلسه_سیزدهم
﷽
شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
🌷💦🌷💦🌷💦🌷💦🌷💦🌷💦🌷💦
اگرچه کاهم از آتش اِبا نخواهم کرد
نماز سوختنم را قضا نخواهم کرد
بدون مهر تو خورشید را نمی خواهم
بدون نام تو حتی دعا نخواهم کرد
به کیمیاگری چشم فضه ات سوگند
که غیر خاک تورا توتیا نخواهم کرد
به جز به دشمن مولا،به جز به دشمن تو
نثار هیچ کسی ناسزا نخواهم کرد
در آن مقام که مادر گریزد از فرزند
بگو که نوکر خود را رها نخواهم کرد
بگو چکار کنم تا صدا کنی پسرم
که من به نوکری ام اکتفا نخواهم کرد
تو مادر منی و اختیار دار منی
بگو بیار سرت را…صدا نخواهم کرد
منی که کشته عشق حسین تو هستم
به جز رضای تورا خونبها نخواهم کرد
علی که تکیه عالم به اوست،می فرمود:
که جز به فاطمه ام إتکا نخواهم کرد
تو رو به قبله ترین کعبه و علی قبله ست
به غیر تو به کسی اقتدا نخواهم کرد
چنین که خاطرت آزرده است از کوچه
به حشر کوچه برای تو وا نخواهم کرد
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
✍ #محسن_عربخالقی
#فاطمیه۱۴۰۰
#شعروسبک_مداحی
#مداحی
#شعر
ایتا👇
http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
تلگرام👇
https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
🌷💦🌷💦🌷
دل سراپردۀ محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
من که سر درنیاورم به دو کُون
گردنم زیر بار منت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست
گر من آلوده دامنم چه عجب
همه عالم گواه عصمت اوست
من که باشم در آن حرم که صبا
پرده دار حریم حُرمت اوست
بی خیالش مباد منظر چشم
زان که این گوشه جای خلوت اوست
هر گل نو که شد چمن آرای
ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست
دور مجنون گذشت و نوبت ماست
هر کسی پنج روز نوبت اوست
مُلکَت عاشقی و گنج طرب
هر چه دارم ز یُمن همت اوست
من و دل گر فِدا شدیم چه باک
غرض اندر میان سلامت اوست
فقر ظاهر مبین که (حافظ) را
سینه گنجینۀ محبت اوست
✍️ #حافظ
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شعروسبک_مداحی
#مداحی
#شعر
ایتا👇
http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
تلگرام👇
https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽
شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
🌷💦🌷💦🌷💦🌷💦🌷💦🌷💦🌷💦
آزار داده اند ز بس در جوانیام
بیزار از جوانی و از زندگانیام
جانانه ام که رفت چرا جان نمیرود
ای مرگ همتی که به جانان رسانیام
هر شب به یاد ماه رخت تا سحرگهان
هر اختری است شاهد اختر فشانیام
بر تیرهای کینه سپر گشت سینهام
آرَم گواه، پیش تو پشت کمانیام
یاری ز مرگ میطلبم غربتم ببین!
امت پس از تو کرد عجب قدردانی ام
موی سپید و فصل جوانی خبر دهد
کز هجر خود به روز سیه مینشانیام
دیوار میکند کمکم راه میروم
دیگر مپرس از من و از ناتوانیام
سوزنده تر ز آتشِ غم، غربت علی است
ای مرگ مانده ام که ز غمها رهانیام
(انسانی، ۱۳۸۲، ۱۰۴)
✍ #علی_انسانی
#فاطمیه۱۴۰۰
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شعروسبک_مداحی
#مداحی
#شعر
ایتا👇
http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
تلگرام👇
https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽
شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
🌷▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
دیده شد دریای اشک و عقده از دل وا نشد
ماه گم گردید و امشب هم اجل پیدا نشد
آنچنان کاندر جوانی قامت من گشت خم
روز پیری هیچکس اینگونه قدش تا نشد
تا سحر شب را بسر بردم بحال احتضار
هیچکس حتی اجل حال مرا جویا نشد
روز روشن خانهام را از جفا آتش زدند
این چنین بی حرمتی با خانۀ اعدا نشد
بهر ذی القربی موّدت خواست قرآنت ولی
جز به قلب من ادا حق ذوی القربی نشد
کشته گشتم بارها از خانه تا مسجد ولی
شادمانم که سرموئی کم از مولا نشد
همسری چون من به راه شوهر خود جان نداد
کودکی چون محسنم قربانی بابا نشد
بر فراز منبرت گردید حقّم پایمال
هرچه نالیدم لبی هم در جوابم وا نشد
بر رخ پوشیدهام آثار سیلی نقش بست
منکه رویم باز پیش چشم نابینا نشد
ای قلم بنویس، ای تاریخ در خود ثبت کن
یک نفر در موج دشمن حامی زهرا نشد
همچو «میثم» دوستان در اشک حسرت گم شدند
قبر ناپیدای زهرا عاقبت پیدا نشد
(سازگار، ۱۳۷۶، ۱۲۸)
✍️ #غلامرضاسازگار
#فاطمیه۱۴۰۰
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شعروسبک_مداحی
#مداحی
#شعر
ایتا👇
http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
تلگرام👇
https://t.me/sher_sabk_maddahi