eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
6.5هزار دنبال‌کننده
502 عکس
131 ویدیو
78 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ (شب یلدای منه،شب هیئتت حسین شبی که سحر میشه،توی بین الحرمین)۲ شبی که میگن میشه طولانی (با)خیال رسم های ایرانی میخونم یه روضه ی طوفانی کنج خرابه شب یلدا شده (واویلا)۲ عمه بیا گمشده پیدا شده (واویلا)۲ سر سفره ی توام،روبراه حال من شعر کربلا بخون که همینه فال من شعر محتشم بخون،غم دارم با حسین حسین حسین،دم دارم ولی باز یه روضه رو (کم دارم) ۳ در وسط معرکه غوغا شده (واویلا)۲ پیکر اکبر اربا اربا شده (واویلا)۲ *** چه شبهایی دور هم یه نفس سینه زدیم خوشبحال ما که خوب گریه کردن بلدیم بازم از دل خراب میخونم با خودم روضه ی آب میخونم واسه خاطر رباب (میخونم) ۳ اصغر من کی به زبان آمده(واویلا)۲ حرمله با تیر و کمان آمده(واویلا)۲ وای من وای من وای من(واویلا)۲ میخ در و سینه ی زهرای من(واویلا)۲ در وسط کوچه تو را میزدند(واویلا)۲ کاش بجای تو مرا میزدند(واویلا)۲ ایتا👇  http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽ مرثیه شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رسم است، کسی که از دنیا می‌رود یک پارچۀ مشکی به عنوان نشانه و اعلان عزا بر سر در خانۀ او نصب می‌کنند؛ اما مردم! خانۀ امیرالمؤمنین(علیه السلام) احتیاج به هیچ پارچۀ مشکی و علامت عزایی ندارد؛ چون آن قدر درِ خانه از دود و آتش سیاه شده است که دیگر احتیاجی به پارچۀ مشکی نیست؛ از دور معلوم است که اهل این خانه عزادارند، احتیاجی به اعلان عزا نیست... بوی خوش می‌آید اینجا؛ عود و عنبر سوخته؟ یا که بیت‌الله را کاشانه و در سوخته؟ از چه خون مى‌گريد اين ديوار و در؟ يارب مگر- گلشن آل خليل اينجا در آذر سوخته؟ خانۀ زهراست اينجا، قتلگاه محسن است آشيان قهرمان بدر و خيبر، سوخته خانۀ وحی از ملک یک‌باره شد در ازدحام اندر این غوغا مگر جبریل را پر سوخته؟... بر حریم عقل کل، دیوانه‌ای زد آتشی کز غمش هر عاقلی را جان و پیکر، سوخته خيمه‌گاه كربلا را آتش از اينجا زدند شد ز داغ محسن آخر كام اصغر، سوخته گر نمى‌كرد اشك چشمانت «حسان» امدادِ من مى‌شد از آه من اين اوراق دفتر، سوخته ✍️ (حسان) ۱۴۰۰ ایتا👇 http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽ مرثیۀ شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) __________________________________________ اگر چه هر شب و هر روز گریـه شـد کارم خـدا گـواست علــی بـر تـو اشک می‌بارم هــزار بــار اگــر بشکننــد دســت مـرا دمــی ز یــاری تــو دســت بر نمی‌دارم حدیث سینه و مسمار اگر چه مخفی ماند هـزار زخــم نگفتــه بــه سینــه‌ام دارم بـه ناله‌هــای شب و اشـک غربتم سوگند مـن آن نی‌ام کــه علـی را غریب بگذارم علی به چاه برَد درد خویش و من هر شب کنــم نگـاه بــه مــاه و، سرشک می‌بارم مــرا بــه جـای حمایت، جواب رد دادند خــدا گــواست ز اهــل مدینــه بیزارم حقیقتی است که چون می‌روم به نزد پدر بــوَد نشانــۀ غــصب فـدک به رخسارم مـرا نـه داغ پـسر، غصه‌هـای مولا کشت اگــر چــه بــر در خانــه زدنـد بسیارم میـان آن همـه دشمن کسی نشد «میثم» بـه غیــر مـحسن ششماهـه‌ام دگر یارم (غلامرضا سازگار) «حضرت خضر و حضرت موسی(علیه السلام) به دیوار خرابی رسیدند، حضرت خضر(علیه السلام) با این که اهالی آن روستا با آنها بد رفتاری کرده بودند شروع به تعمیر دیوار کرد. حضرت موسی(علیه السلام) اعتراض کرد دیوار خراب اهالی روستا را تعمیر می‌کنی در صورتی که آنان با ما این چنین بد رفتاری کردند؟ فرمود: داخل این دیوار گنجی است که مال دو یتیم است. پدر این دو یتیم مرد صالحی بوده است. حضرت خضر(علیه السلام) بخاطر احترام به پدر آنها که مرد صالحی بود رعایت یتیم‌های او را کرد؛ امام سجاد(علیه السلام) فرمود:«آن یتیمان به 9 واسطه به آن جدّ صالح خود می‌رسیدند، مردم! شما نیز ما اهل بیت را که فرزندان پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هستیم به خاطر آن حضرت رعایت کنید!»اما در ماجرای حضرت زهرا(سلام الله علیها) با اینکه ایشان فرزند بدون واسطۀ پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بودند اما نه تنها «فدک» که ارثیۀ پدرشان بود را غصب کردند، بلکه جسارت و هتک حرمت نموده و بصورتش سیلی زدند و پهلویش را شکستند و فرزندش را کشتند.»(میهن دوست، 1391، 109) میهن‌دوست، محمدهادی، (پائیز1391). گریزهای مداحی، چاپ دهم، قم:صبح پیروزی. ۱۴۰۰ ایتا👇 http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽ مرثیۀ شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ________________ شدم مجنون تو در کوچه و بازار مهدی جان تویی دلدار و من مجنونِ تو دلدار مهدی جان تمام هستی‌ام را می‌دهم بر ناز لبخندت میّسر کن مرا در کسب یک دیدار مهدی جان منم فرهاد و تو شیرین و جای تیشه از عشقت سرم را می‌زنم بر هر در و دیوار مهدی جان تو یوسف زادۀ نرجس منم گم کرده در کنعان که با یک بوی پیراهن شوم بیدار مهدی جان گرفته درد هجران تو کانون وجودم را شده این قلب من غمخانۀ سیّار مهدی جان منم دیوانۀ عشقت چو مجنون در بیابانها تو لیلای منی در کوچه و بازار مهدی جان بیا ای منجی عالم به استمداد محسن ها علم افتاده در ساحل بیا بردار مهدی جان نشسته مادرت زهرا میان آن در و دیوار هنوزم می‌چکد خون از دل مسمار مهدی جان رقیّه دیده بر راهت نشسته کنج ویرانه شده زینب اسیر دست( استثمار) مهدی جان هنوزم تیر پیکان و علی اصغر بُود مطرح هنوزم خیمه دارد تشنۀ بسیار مهدی جان به قبر فاطمه شمعی نباشد ای امید ما چراغی روی قبر مادرت بگذار مهدی جان (یداللهی، 1388، 26) حضرت علی(علیه السلام) ...با غسل دادن حضرت زهرا(سلام الله علیها) چه دردهایی را که نکشید؛ ...مرور مصیبت ها بود، دوره کردن درد و تداعی محنت ها بود. بازو و پهلو و سینه و صورت، همه ضربه خورده و کبودند. ای وای از حکایت محسن(علیه السلام)، حکایت فاطمه(سلام الله علیها) و آن در و دیوار، حکایت آن میخ‌های آهنین با بدن نحیف و خسته و بیمار، حکایت آن آتش با آن تن تب دار، حکایت آن دست پلید با این گونه و رخسار، حکایت آن همه مصیبت با این دل بی‌قرار، آرام‌تر اسماء! دست به سادگی از این همه جراحت عبور نمی‌کند، دل چطور این همه مصیبت را مرور می‌کند؟ این که جسم است این همه جراحت دارد، اگر قرار به تغسیل دل بود چه می‌شد؟ این دل شرحه شرحه، این دل زخم دیده، این دل جراحت کشیده... این ظلم و ستم به حضرت زهرا(سلام الله علیها) با عث شد یک روزی همین درد و همین مرور مصیبت‌ها را زینب(سلام الله علیها) تحمل کند؛ همان روقتی که نازدانۀ اباعبدالله (علیه السلام)را غسل می‌داد، آن زن غساله تا بدن را دید از روی تعجب سئوال کرد: این دختر به چه بیماریی مبتلا بوده که همۀ بدنش ضرب دیده و کبود است؟ ای زن دست روی دل داغدیدۀ زینب نگذار، آتش به دل زینب نزن، تو چه می‌دانی که: کودکان در دشت و صحرا، پا برهنه زار و تنها اشک غم ریزند و گویند آه بابا آه بابا آن طرف طفلی نشسته خار در پایش نشسته دختری با کعب نیزه دست و بازویش شکسته آن طرف راه گلی را دشمن سرکش گرفته صورتش نیلی ز سیلی دامنش آتش گرفته آن طرف جلاد مردی مشت او پر گوشواره این طرف مردی شتابان روی دوشش گاهواره ۱۴۰۰ ایتا👇 http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽ صلوات بر حضرت فاطمه(سلام الله علیها) اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِکْ عَلَى السَّیِّدَةِ الْجَلیلَةِ الْمَعْصُومَةِ، الْکَرِیمَةِ الْمَظْلُومَةِ، النَّبِیلَةِ الْمَکْرُوبَةِ، ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِیلَةِ، فِی الْمُدَّةِ الْقَلِیلَةِ، الْعَفِیفَةِ الرَّضِیَّةِ الْحَلِیمَةِ ، التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ الْمُطَهَّرَةِ ، الْمَغْصُوبَةِ حقُّها جَهْراً، الْمَدْفُونَةِ سِرّاً، الْمَجْهُولَةِ قَدْراً، المُعَفّاةِ قَبْراً ، سَیِّدَةِ النِّسَاءِ، الْإِنْسِیَّةِ الْحَوْرَاءِ، اُمِّ الْأَئِمَّةِ النُّقَبَاءِ و السَّادَةِ النُّجَبَاءِ، زوجةِ سِیِّدِ الأوصیاءِ، بِنْتِ خَیْرِ الْأَنْبِیَاءِ فَاطِمَةَ الطَّاهِرَةِ الزَّهْرَاءِ ایتا👇 http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽ مرثیۀ شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ..................................................................................................... ای نگار نازنین فاطمه یادگار آخرین فاطمه نام زهرا بهر قرآن شد نگین نام تو نقش نگین فاطمه خلقت من بهرعشق روی توست رُخ عیان کن مه جبین فاطمه ساکنم بنما به کوی معرفت آشنایم کن به دین فاطمه هم سفر شو تا مدینه با دلم تا در بیت الامین فاطمه کی کنی روزی روم سوی بقیع سر گذارم بر زمین فاطمه خاک ریزم بر سرم مُحرم شوم تا شوم خلوت نشین فاطمه (حیدری، 1388، 168) حضرت علی(علیه السلام)هر وقت وارد خانه می‌شد و به زهرا(سلام الله علیها) نگاه می‌کرد تمام غم و غصه‌هایش بر طرف می‌شد. اگر بیرون خانه مردم به او سلام نمی‌کردند یا اگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) سلام می‌کرد و آنها جواب نمی‌دادند، اگر غریب و تنها شده بود، اگر بیرون خانه یار و همدم و همزبانی نداشت، اما وقتی وارد خانه می‌شد با دیدن حضرت زهرا(سلام الله علیها) و مهربانی و همدردی و دلداری او آرامش می‌یافت. آری، همیشه دیدن زهرا(سلام الله علیها) مایۀ آرامش او بود، اما یک وقتی رسید که با دیدن حضرت فاطمه(سلام الله علیها) آه از نهاد امیرالمؤمنین(سلام الله علیها) برخواست؛ صورت کبود است، پهلو شکسته است؛ با غسل حضرت زهرا(سلام الله علیها) یکایک مصائب گذشته را مرور کرد؛ بازو ورم کرده است؛ سینه ضرب دیده است؛ یا امیرالمؤمنین بدن حبیبت را با دلی شرحه شرحه غسل دادی، پهلو و سینه را شکسته یافتی، صورت و بازو را کبود دیدی؛ اما به هر حال بدن به ظاهر سالم بود؛ اما زینب کبری(سلام الله علیها) وقتی آمد مقابل بدن حبیبش دید بدن برادر قطعه قطعه است و سر در بدن ندارد، خم شد و لبهایش را بر رگهای بریدۀ برادر گذاشت. آهی کشید از دل و با دیدۀ پر آب با بضعۀ رسول خدا کرد این خطاب مادر بیا که بی کس و تنها حسین توست تنها میان لشکر اعدا حسین توست این نازنین بدن که ندارد برای من یک جای بوسه در همه اعضا حسین توست ایتا👇 http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽ مرثیۀ شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ..................................................................................................... حبل کین بر گردن حبل المتین افتاده است لرزه بر عرش برین و رکن دین افتاده است کاش از مهدی بپرسم کای امام منتقم! مادرت زهرا چرا روی زمین افتاده است؟! عذر می‏خواهم اگر می‏پرسم از درگاه تو جای دست کیست بر آن مه جبین افتاده است؟ از سر شب تا سحر با دیدۀ گریان، علی روی قبر فاطمه، زار و حزین افتاده است (ملتجی)! چون مهبط جبریل را آتش زدند شعله بر بال و پر روح‏الامین افتاده است (علی اصغر یونسیان) مصیبت مدینه از بعضی جهات از کربلا هم سخت‌تر است؛ چون شمر در کربلا حمله کرد و نیزۀ خود را به خیمۀ امام حسین(علیه السلام)کوبید و فریاد زد: آتش بیاورید تا این خیمه را با اهلش آتش بزنم؛ بانوان حرم صیحه زدند و از خیمه بیرون آمدند. دو تن از لشکریان ابن زیاد، شمر را در این کار مذمت کردند و گفتند: آیا مأمور قتل کودکان و زنان شده‌ای؟...شمر با شنیدن این سخنان حیا کرد و از سوزاندن زنان و کودکان که در خیمه بودند منصرف گردید. اینجا شمر با اینکه فردی احمق و تهی مغز بود و حیا نمی‌کرد در این مورد تحت تأثیر سخنان آن دو حیا کرد؛ ولی آن کسی که کنار در خانۀ علی(علیه السلام) آمد از سخنان بقیه حیا نکرد؛ دستور داد هیزم آوردند در را آتش زدند؛ به درون خانه حمله ور شدند؛ با تازیانه و غلاف شمشیر...صاحب خانه را مجروح کردند... ایتا👇 http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽ مرثیۀ شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ..................................................................................................... آیۀ نور سورۀ کوثر دختر مِهر، مهربان ‌مادر! ای دعاهای مستجاب رسول! شادمانی قلب پیغمبر! نظرت آفتاب بخشایش نفست نفحۀ لطیف سحر نظری مرحمت بفرما تا پُر شویم از ولایت حیدر! در مسیر محبت مولا در دل ما بریز شوق سفر مادرانه بگیر دست مرا تا نیفتم دگر به دام خطر از دعاهای صبحگاه شماست که مرا داده اند دیدۀ تر نالۀ آتشین هیچ کسی قدرآه شما نداشت اثر نفسم را بگیر و سوز بده سوز آتش‌گداز، سوزجگر نیت روضه کرده‌ام...رخصت! ای به راه امام سینه سپر! باب کعبه کجا و هیزم خشک؟ گل ریحان کجا و ضرب تبر؟ نفست را برید هجمۀ دود! سینه ات را شکست لطمۀ در! خاک بر فرق من، تو و سیلی...؟! چه شده با شما در آن معبر؟ رخ حورا کجا و خار جفا؟! لاله روئید گوشۀ معجر! (روشن روان، 1393،55) ایتا👇 http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽ رباعی خورشید مدینه بود او سایه نبود قرآن دلِ رسول، بی آیه نبود می سوخت برای رفتن و حرف دلش در سینه بجز دعا به همسایه نبود ✍ •◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇ ایتا👇  http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽ رباعی در گلشن وحی، آرزو را کشتند بانوی حریم ذات هو را کشتند زهرا گنهی نداشت تا کشته شود ناموس علی بود که او را کشتند ✍ •◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇ ایتا👇  http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽ غزل مرثیه ای مسجد النبی گل نیلوفرت چه شد؟ یاس کبود سوخته ی پرپرت چه شد؟ ماه غروب کرده ی پیش از غروب عمر خورشید اوفتاده به پشت درت چه شد؟ ای آستان وحی که آتش زده تو را؟ ای باب جبرئیل امین کوثرت چه شد؟ ای مادر حسین و حسن تربتت کجاست ای بحر عصمت نبوی گوهرت چه شد؟ ای میر بدر و صف شکن خیبر و اُحد با من بگو شهیده ی بی سنگرت چه شد؟ ای همسر رسول خدا از علی بپرس داماد داغدیده ی من، همسرت چه شد؟ با من بگو مدینه در آن کوچه های تنگ با حسن آفتاب خدا منظرت چه شد؟ ماهی که خاک ریخت علی روی آن کجاست خورشید روی سینه ی پیغمبرت چه شد؟ «میثم» به سان شمع بسوز و سپس بپرس پروانه ی همیشه ی مولا، پرت چه شد؟ ✍ •◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇ ایتا👇  http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽ غزل مرثیه ای روشنایی سحر فاطمیه ام صاحب عزای خونجگر فاطمیه ام ایام می روند به امید دیدنت یک بار رد شو از گذر فاطمیه ام دست مرا بگیر و به دنبال خود ببر تا با تو طی شود سفر فاطمیه ام آقا! گناه روزی چشم مرا گرفت رزقی بده به چشم تر فاطمیه ام با خود همیشه گفته ام آیا نمی شود دیدار روی تو ثمر فاطمیه ام وقتی شنیده ام که میایی به روضه ها هر شب اسیر و در به در فاطمیه ام پایان راه سینه زنی ها شهادت است ای کاش گل کند هنر فاطمیه ام در می زنم که اذن عیادت دهی به من با این امید پشت در فاطمیه ام ✍ •◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇•◇ ایتا👇  http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
غزل وای بر حالـم اگر از تو جدا باشم من             هـمـۀ عــمـر گـرفـتـار بـلا بـاشـم من شک ندارم همۀ خـواستۀ تو این است           لحظه ای هم که شده عبد خدا باشم من تا زمانی که دلـم خانۀ این و آن اسـت             جـا نـدارد که پـذیـرای شـما باشم من چقدر غـرق گـنه بودم و تو می دیـدی           همه عمرم خجل از روی شما باشم من تا به کی درپی گیسوی تو آواره شوم           دردمـنـدانـه بـه دنـــبال دوا باشـم من گوئیا قسمت من این همه سرگردانی ست             هم چنان زلف به هم خورده رها باشم من کاش میشد به دل وجان بکشم ناز تو را           یـار تـو مـثـل امـام و شهـدا بـاشم من کاش میشد که به همراه تو یک فاطمیه             مـیهـمـان حـرم کـرب و بلا باشم من ای عزیز دل زهرابه کجا خـیمه زدی؟             زائر خـیـمۀ سـبـزت به کجا باشم من جان آن مـادر غـمـدیـده و بی یـار بیـا              به گـرفــتـارِ مـیـان در و دیـوار بـیـا ✍ ایتا👇  http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽ شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) مرثیه ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ امشب به نخل آرزویم برگ پیداست در چهرۀ زردم نشان مرگ پیداست امشب مرا در بستر خود واگذارید بیمار بیت وحی را تنها گذارید دوران هجرم رو به اتمام است امشب خورشید عمرم بر لب بام است امشب بیرون برید از خانه زینب را که حاشا مادر دهد جان و کند دختر تماشا گوئید مولا را که در مسجد نشیند تا مرگ یارش را به چشم خود نبیند خجلت زده از اشک فرزندان خویشم اسماء تو تنها وقت مردن باش پیشم پیش حسن از اشک ماتم رخ نشوئی جان حسینم با علی حرفی نگوئی چون روز آخر بود، کار خانه کردم گیسوی فرزندان خود را شانه کردم دیدی چه حالی در نمازم بود اسماء؟ این آخرین راز و نیازم بود اسماء آخر نگاه خویش را سویم بیفکن می‌خوابم اینک پرده بر رویم بیفکن بنشین کناری ناله از دل در خفا زن بانوی خود را لحظه‌ای دیگر صدا زن دیدی اگر خامش به بستر خفته‌ام من راحت شدم، پیش پیمبر رفته‌ام من آیند چون اطفال معصومم به خانه پرسند از مادر خبرداری تو یا نه؟ دیدند اگر خاموش و بی‌تاب است مادر آهسته با آنها بگو خواب است مادر چون سوی حجره کودکانم رو نهادند یکباره روی جسم رنجورم فتادند مگذار ساعتها تنم در بر بگیرند مگذار آنان هم کنار من بمیرند بفرست مسجد آن دو طفل نازنین را کآرند بالینم امیرالمؤمنین را شبها برایم بزم اشک و غم بگیرند در خانة آتش زده ماتم بگیرند از من بگو با زینب آزادۀ من برچیده مگذاری شود سجادۀ من من رفتم اما یادگارم زینب اینجاست تکرار آهنگ دعایم هر شب اینجاست (سازگار، 1376، 127) ✍️غلامرضاسازگار ایتا👇 http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
﷽ شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) مرثیه ****************************************** امام خانه نشین مدینه! شوهر من! حلال کن که رسیده است روز آخر من مرا به طور نهانی شبانه غسل بده اگرچه آب شده مثل شمع، پیکر من سیاهی بدن و صورت کبود مرا خدا کند که نبیند خدیجه، مادر من از این به بعد شود خانه دار خانۀ تو به جای مادر خود چهارساله دختر من هنوز حامی تو چشم خود نبسته علی! چرا غریب نشستی کنار بستر من؟ سکوت و صبر تو آتش زده است بر جگرم چقدر صبر؟ کمی گریه کن به خاطر من برای یاری تو بین آن در و دیوار کسی نبود به جز محسن تو یاور من هزار بار شدم کشته باز هم از تو دفاع کردم و گفتم: علی‌ست رهبر من شرار آتش و رخسار فاطمه «میثم» خدای من! شود آیا چگونه باور من؟ (سازگار، 1390، 70) ✍️غلامرضاسازگار ایتا👇 http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi تلگرام👇 https://t.me/sher_sabk_maddahi
کو به کو، منزل به منزل، دیده را دریا کنم گم شوم در اشک، شاید مرگ را پیدا کنم پای رفتن دِه خداوندا! منِ افتاده را تا روَم بیرون ز شهر و، گریه در صحرا کنم رو بگیرم از علی، یا از حسن، یا از حسین؟! ناله از داغ پسر، یا گریه بر بابا کنم؟! طالب مرگم، ولی قوت ندارد بازویم تا به سوی آسمان دست دعا بالا کنم تختۀ در، صفحۀ تاریخ غم های علی ست من به خون محسنم این صفحه را امضا کنم در دل شب، سنگدل ها می‌‏بُرند از ریشه‌‏اش روز اگر در سایۀ نخلی، عزا بر پا کنم! من دعا کردم اجل آید ملاقاتم ز راه از چه باید در به روی قاتل خود وا کنم؟! کفْن و دفن و قبر من باید نهان مانَد ز خلق تا که دشمن را به هر عصر و زمان رُسوا کنم ✍️حاج غلامرضا سازگار
آتش گرفت، نِی چه رسد نای، مادرم مرثیه سر گرفت به هرجای مادرم با فاطمه شروع همه روضه هایمان پایان ناله ها همه ای وای مادرم ✍مجیدطاهری
جنت که خود به نام شبستان فاطمه‌ست سجاده ای به گوشۀ ایوان فاطمه‌ست بال فرشتگانِ خدا غرق حسرت ِ خاک گلین حجرۀ طفلان فاطمه‌ست نام علی شده به عدد با نمک یکی نام علی خودش ز نمکدان فاطمه‌ست فرمود مصطفی که فدایش شود پدر روحی که هست در تنم از آنِ فاطمه‌ست وقتی که روح فاطمه در جسم احمد است جان علی و آل علی جان فاطمه‌ست تنها نه جلوه گاه رُخش مهر و ماه شد چشمان حیدر آینه گردان فاطمه‌ست جایی که جود و بخشش پروردگار هست بخشش به روز حشر به فرمان فاطمه‌ست عارف کسی شده‌ست که زهراست قطب او فانیِ در ولی شدن عرفان فاطمه‌ست از جان خود به پای ولایت گذاشته اسلام وامدار ز ایمان فاطمه‌ست فرماندۀ قیام برای امام اوست ظالم شکست خوردۀ میدان فاطمه‌ست بیداری و بصیرت و عزم و جهاد و فتح یک جلوه از اُبهّت طوفان فاطمه‌ست کشتار نه! هدایت و هشیاریِ بشر در قلب ذره ای‌ست که تابان فاطمه‌ست در سایۀ ولایت فرزند مرتضی ایران سپاه حیدر و ایران فاطمه‌ست عالَم تمام ملک علی شیر ِلافتی‌ست ایران میان این همه اُستانِ فاطمه‌ست در آستان قدس رضا نور مادری‌ست یعنی رضا نگین سلیمان فاطمه‌ست ما سر بلند و سینه ستبر و سرآمدیم این اقتدار ما ز شهیدان فاطمه‌ست با این حساب قبر شهیدان بی پلاک پایین پای مرقد پنهان فاطمه‌ست مشهور شد حسن به کرامت در اهل بیت خوان حسن نتیجۀ احسان فاطمه‌ست عالم تمام بی سر و سامان کربلاست اما حسین بی سر و سامان فاطمه‌ست آن که به او همه شهدا قبطه می خورند با هر دو دست ، دست به دامان فاطمه‌ست بخشیده می شوند همه با دو دست که چون مصحف شریف به دستان فاطمه‌ست تیغ کلام و خطبۀ زینب به شهر شام تفسیر آیه آیۀ قرآن فاطمه‌ست حجت تمام کرد به آیات و محکمات این اشک ها ز غربت برهان فاطمه‌ست عشق علی چنان زده آتش به جان او در، مُشتعِل ز سینۀ سوزان فاطمه‌ست در بارگاه قدس که جای ملال نیست چشمان قدسیان همه گریان فاطمه‌ست مانده‌ست ذوالفقار علی در نیام صبر قلب خدای صبر، پریشان فاطمه‌ست شرمنده شد علی ز پیمبر که گفته بود شیر خدا همیشه نگهبان فاطمه‌ست
با گُل، سخنی از سَر ِ احساس مگو دارد دل من به جمعه وسواس مگو آخر گُل من می رسد از راه ولی حرفی ز دَر و آتش و از یاس مگو ✍️مهدی مرصّعی
حقیقت ناب شکوه معرفت از پای تا سری زهرا به رتبه از همه افلاکیان سری زهرا مقام قدر تو را فهم خاک نشناسد ز مرز باور انسان فراتری زهرا بهشت خانۀ تو جبرئیل باران است خدای مهر و حیا را پیمبری زهرا نشان بوسۀ گرمش به دست و رو داری که از برای پدر مثل مادری زهرا ز سینۀ تو پیمبر بهشت می بوئید که از شمیم کرامت معطری زهرا تو آن حقیقت نابی که در تموج نور دل از ملائکه الله می بری زهرا حطیم و خیف و مقام و منا و رکن و حجر مطاف و سعی صفا مروه مشعری زهرا بتول و فاضله صدیقه بضعه ی احمد زکیه طاهره مرضیه کوثری زهرا به هودجی ز جلال و جمال بنشینی که روز واقعه خاتون محشری زهرا در آستان خدا مادرانه می آیی و آبروی من از لطف می خری زهرا نمی رسد به بلندای مدح تو غزلم ز آنچه گفته و ناگفته برتری زهرا حدیث کوچه و دیوار و در شهادت داد که چون امیر حماسه دلاوری زهرا شکسته پهلوی پاک تو را نفهمیدند که در خزانۀ لولاک گوهری زهرا شکفت بغض علی در نگاه ابری و گفت : مرو مرو که مرا یار و یاوری زهرا چگونه با پر و بال شکسته و خسته کبوترانه از این خانه می پری زهرا "کمیل" در حرم لطف توست بی بی جان که بر زمین و زمان سایه گستری زهرا ✍️محمود شریفی
بر تَعَدّی این جفاکاران تفکر می‌کنند بر تظاهر مسجدت را غاصبان پر می‌کنند یا محمد بضعه‌ات را زجر داده می‌کُشند ظالمان از کشتنش صدها تشکر می‌کنند با علی که آسمان‌ها زیر پایش خم شده چونکه حقش غصب گردیده تکبر می‌کنند ظلم شد از حد فراتر تا فدک مغصوب شد هم سند شد پاره هم زین حق تَهتُّر می‌کنند ریسمان بر گردنش، سیلی به همسر می‌زنند تا کند بیعت به سرداری تجبّر می‌کنند جان احمد کشته شد با دست سفاکی پلید ناکسان خود را مسلمانی تصور می‌کنند ✍️مجیدطاهری تهتّر=اظهار نادانی
ضبط کن ای چرخ فریاد مرا بشنوید آیندگان داد مرا "ناسپاسان، دخت احمد را زدند" فاش می گویم محمد را زدند آنچه بیداد خزان با یاس کرد درد آن را باغبان احساس کرد در پی حفظ حریم خویشتن مرد باید پشت در آید نه زن هیچ دانی دختر خیر البشر از چه جای حیدر آمد پشت در دید مولایش علی تنها شده خانه اش محصور دشمن ها شده بر دفاع شوهرش فردی ندید بین آن نامرد ها مردی ندید گفت باید پیش امواج خطر یار بهر یار خود گردد سپر من که تنها دختر پیغمبرم پشت این در پیش مرگ حیدرم فاطمه تنها طرفدار علیست در هجوم دشمنان یار علیست آن که باشد مرد این سنگر منم اولین قربانی حیدر منم چشم پوشیدم زجان خویشتن ای مغیره هر چه می خواهی بزن این در کاشانه این پهلوی من این غلاف تیغ این بازوی من گر برآید شعله از کاشانه ام یا که گردد قتلگاهم خانه ام گر رود از ضرب سیلی هوش من گوشواره بشکند بر گوش من گر شوم با کوه آتش رو به رو یا رود مسمار در قلبم فرو "گر رسد در پشت در، جان بر لبم" افتم از پا پیش چشم زینبم گر شوم در لحظة سقط جنین از جفای دشمنان نقش زمین باز می گویم به آوای جلی یا علیّ و یا علیّ و یاعلیّ ✍️غلامرضاسازگار (بخشی از یک مثنوی بلند)
ای ماه بگو راز گل یاسمنش را! تا وا نکند از تن گل پیرهنش را هان ای ملک از آب بهشتی به گل افشان تا غسل دهد یاسِ کبود چمنش را هان ای ملک این طاهره انسیۀ حوراست! با حله‌ای از نور بپوشان بدنش را این درد کمی نیست که خورشید ولایت شب دفن کند نیمۀ خاموش تنش را کر بود مگر شهر که دریای بلاغت با چاه بگوید ز غریبی سخنش را آن چاه چه می کرد ز غمنالۀ مولا با سنگی اگر قفل نمی‌زد دهنش را ای مونس غم های علی بعد تو حیدر پیش که برد سینۀ بیت الحزنش را یا فاطمه برخیز که تا با تو بگوید مولای غریبان غم تنها شدنش را امروز در این غمکده غوغای غریبی ست همراه خود آورده حسین و حسنش را بگذار گل و راز دلش بسته بمانند تا منجی عالم بنماید وطنش را! ای چشم ترم خانه بپرداز که چندیست! حس می کنم از عطر سحر آمدنش را «کوثر» جگرم سوخت ز مظلومی زهرا زین بیش مگو قصۀ درد و محنش را ✍️محمد قولی میاب«کوثر»
در این زمانه کسی نیست جز تو یار علی بمان وگرنه خزان می شود بهار علی پس از تو این دل پر درد را کجا ببرم که نیست جز تو کسی یار و غمگسار علی تو ای شفیعۀ محشر تو ای یگانۀ صنع بر آر دست و دعا کن به حال زار علی پس از تو ای گل درهم شکستۀ حیدر گمان مبر که دمی بشکفد عُذار علی بر این همه غم جانکاه و داغ دوری تو چگونه صبر کند قلب داغ دار علی پس از تو یاد تو و گریۀ شبانۀ من پس از تو خاک تو و روی شرمسار علی چگونه خست فلک جان پاک زهرا را چگونه بست فلک دست اقتدار علی چه شد صلابت آن روزهای جنگ و جهاد کجاست شعشعۀ تیغ ذوالفقار علی من از حوادث دیوار و در نمی گذرم مگر خدای کند داوری به کار علی حدیث یاس از این بیشتر مگو «کوثر» که رنگ خون شده چشمان اشک بار علی ✍️محمد قولی میاب«کوثر»
از باغ دلم ای گل پژمرده، مرو با این همه زخم و تن ِ آزرده، مرو تا خانه دویده حیدرت از مسجد با صورت خود، علی زمین خورده، مرو (عبدالمحسن)