eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
6.5هزار دنبال‌کننده
502 عکس
131 ویدیو
78 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
*🖋️سروده جدید استاد * *📋مربع ترکیب زیبا در مصیبت (علیه السلام)* *🏴شب هفتم محرم سال ۱۴۴۴ قمری* ماه با اختری بر آمده است یا غدیر مکرر آمده است با نبی باز حیدر آمده است با لباس پیَمبَر آمده است آمده حجّت ودود حسین نه زره دارد و نه خود حسین شیر خوار آمده قیام کند تا عیان غُربتِ امام کند عطشش شرحی از صِیام کند آمده حجّتش تمام کند نیست تاثیر در جماعتِ ننگ نرود میخ آهنین در سنگ با لبِ تشنه حجّتِ معبود باز خود را معرفی فرمود بهر طفلی که همره او بود طلبِ آب زان گروه نمود شد هدف جای آب، طفل صغیر گَلوی او دریده شد از تیر این چه تیری است؟ این چه دیگر شد؟ تیر یا هرچه، غنچه پرپر شد سر کودک جدا ز پیکر شد کربلا صحنه‌ای زِ محشر شد زین مصیبت ملائک آزردند خون او را به عرش می‌بردند
به روی سینه تو من مدال می بینم نفس به سینه خود را زوال می بینم جدا جدا شدی و از خدا جدا نشدی من این جدا شدنت را وصال می بینم نه جای نیزه بُوَد این، نه جای شمشیر است چرا به سینه ی تو من هلال می بینم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لب‌های تو مگر چقدر سنگ خورده است؟ قاری من چقدر صدایت عوض شده تشریف تو به دست همه سنگ داده است اوضاع شهر کوفه برایت عوض شده تو آن حسین لحظه‌ی گودال نیستی بالای نیزه حال و هوایت عوض شده وقتی ز روبرو به سرت می‌کنم نگاه احساس می‌کنم که نمایت عوض شده جا باز کرده حنجره‌ات روی نیزه‌ها در روز چند مرتبه جایت عوض شده طرز نشستن مژه‌هایت به روی چشم ای نور چشم من به فدایت عوض شده ما بعد از این سپاه تو هستیم یا حسین جنگی دگر شده شهدایت عوض شده ✍علی اکبر لطیفیان باحذف یک بیت
یه عمریه که از غمت/می باره چشمای ترم چطور دلت میاد بگی /نیام یه بار دیگه حرم تموم دل خوشی من/همینه که نگا کنی برا زیارتت آقا/تو اسممو صدا کنی خیلی وقته دورم از هوات تنگه این دلم برات ای قرار من شبا با خیال روی تو عازمم به کوی تو گریه کار من دورت بگردم _ دوای دردم اگه بیام به کربلا _برنمیگردم حسین (نوا) **** خداروشکر که شامله/دعای مادر توام بزرگ ترین سعادته/ همین که نوکر توام بهشت من تویی حسین/بدون تو جهنمه قشنگ ترین لحظه هام/فقط به زیر پرچمه دستمو رها نکن فقط خواهشی دارم ازت سایه ی سرم فقط آرزوم شده همین جانمونم اربعین باز بیام حرم ای بی نظیرم_ نعم الامیرم به پای عشقت _یه روز میمیرم حسین (نوا) **** هوامو داشته باش آقا/تو لحظه های آخرم چشم انتظارتم بیا/به وقت مرگ بالا سرم همه میرن نمی مونه/ کسی به غیر تو برام امید دارم که قبر من/روشن میشه با گریه هام تو شلوغیای محشرم چشم به راه و مضطرم دستمو بگیر قسمت میدم به مادرت به غمای خواهرت دستمو بگیر خط امانم _ آرام جانم عشق تو جاری _در شریانم حسین( نوا) سبک و شعر محمد ایزدیار
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ السَّلامُ عَلیکِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ ... السَّلامُ عَلی مَن تَهَیَّجَ قَلبُها لِلحُسَینِ الْمَظْلُومِ الْعُرْیـانِ، الْمَطْرُوحِ عَلَى الثَّرى، سلام بر ام المصائب (مادر مصیبتها) زینب کبری ... سلام بر بانویى كه دلش از جاى كنده شد براى حسین مظلوم كه با تنى برهنه بر خاك افتاده، وَ قـالَتْ بِصَوْت حَزین: بِاَبی مَنْ نَفْسی لَهُ الْفِداءُ، بِاَبِى الْمَهْمُومُ حَتّى قَضى بِاَبِى الْعَطْشـانُ حَتّى مَضى، بِاَبی مَنْ شَیْبَتُهُ و (در آن حال) با صدایى غمگین گفت: پدرم به فداى كسى كه جانم به قربانش، پدرم به قربان آن كه با دلى پر اندوه از دنیا رفت، پدرم فداى كسى كه لب تشنه شهید شد. پدرم به قربان كسى از محاسنش تَقْطُرُ بِالدِّماءِ ،اَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْ عَلى جَسَدِ اَخیها بَیْنَ الْقَتْلى، حَتّى بَكى لِبُكائِها كُلُّ عَدُوّ وَ صَدیق، وَ رَأَى النّـاسُ خون می چكید.سلام بر كسى كه گریست بر بدن برادرش در میان كشتگان تا آنجا كه از گریه او هر دشمن و دوستى گریست و مردم دُمُوعَ الْخَیْلِ تَنْحَدِرُ عَلى حَوافِرِها عَلَى التَّحْقیقِ، اَلسَّلامُ عَلى مَنْ تَكَفَّلَتْ وَاجْتَمَعَتْ فی عَصْرِ عاشوراءَ بِبَناتِ رَسولِ اللهِ اشک خیل را دیدندکه به راستی بر صورتهایشان جاری بود. سلام بر كسى كه سر پرستى كرد و گرد آورد در عصر عاشورا دخترانِ رسول وَ اَطْفـالِ الْحُسَیْنِ، وَ قـامَتْ لَهَا الْقِیـامَةُ فی شَهـادَةِ الطِّفْلَیْنِ الْغَریبَیْنِ الْمَظْلُومَیْنِ، اَلسَّلامُ عَلى مَنْ لَمْ تَنَمْ عَیْنُها لاَِجْلِ خدا و كودكان حسین (ع) را و قیامت براى او برپا شد در شهادت دو طفل غریب و مظلوم ، سلام بر كسى كه چشمش به خواب نرفت حِراسَةِ آلِ رَسُولِ اللهِ فی طَفِّ نَیْنَواءَ ، وَ صارَتْ اَسیراً بِیَدِ الاَْعْداءِ ، اَلسَّلامُ عَلى مَنْ رَكِبَتْ بَعیراً بِغَیْرِ وَطاءِ، بخاطر نگهبانى از خاندان رسول خدا در سرزمین نینوا،و به دست دشمنان اسیر گردید. سلام بر بانویى كه بر شتر بى جهاز سوار گشت وَ نادَتْ اَخیها اَبَاالْفضْلِ بِهذَا النِّداءِ : اَخی اَبَا الْفضْلِ! اَنْتَ الَّذی اَرْكَبْتَنی اِذا اَرَدْتُ الْخُرُوجَ مِنَ الْمَدینَةِ، و برادرش ابوالفضل را اینگونه ندا كرد: برادرم! ابوالفضل، تو بودى كه مرا سوار مى كردى وقتى مى خواستم از مدینه بیرون روم. اَلسَّلامُ عَلى مَنْ خَطَبَتْ فی مَیْدانِ الْكُوفَةِ بِخُطْبَة نـافِعَة حَتّى سَكَنَتِ الاَْصْواتُ مِنْ كُلِّ نـاحِیَة، اَلسَّلامُ عَلى سلام بر كسى كه سخنرانى كرد در میدان شهر كوفه ; سخنرانى سودمندى كه آرام شد صداها از هر سو. سلام بر كسى مَنِ احْتَجَّتْ فی مَجْلِسِ ابْنِ زِیاد بِاحْتِجاجات واضِحَة، وَ قـالَتْ فی جَوابِه بِبَیِّنـات صـادِقَة، اِذْ قـالَ ابْنُ زِیـاد كه در مجلس پسر زیاد استدلال كرد با دلائل آشكار و گفته هاى او را با دلایل روشن و درست پاسخ داد، آنگاه كه ابن زیاد لِزَیْنَبَ سَلامُ اللهِ عَلَیْها ؛ كَیْفَ رَاَیْتِ صُنْعَ اللهِ بِاَخیكِ الْحُسَیْنِ؟ قـالَتْ: مـا رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلاًً ... به زینب (س) گفت: چگونه دیدى كار خدا را نسبت به برادرت حسین (ع) ؟ فرمود: ندیدم جز زیبایى ... فرازی از زیارت [مفجعه] حضرت زینب کبری (س)
(سلام الله علیها) با آتش خیمه، تن اهل حرم سوخت بابا کجا بودی، نبودی معجرم سوخت از داغ هجرانت، چهل منزل، شب و روز آن قدر گریه کرده ام، پلک ترم سوخت دیدی حمیده، دختر هم بازی من در زیر سم اسب ها، پشت حرم سوخت هر بار نامت را به لب با گریه گفتم با ضرب سیلی، عمه جانم در برم سوخت دیگر توان پر گشودن هم ندارم از بس مرا زجر حرامی زد، پرم سوخت جوری لگد زد، خاطرات هر سه سالم آتش گرفت و آیه های کوثرم سوخت ضرب لگد، سیلی و سنگ و خار و آتش بعد از عمو عباس، کلّ پیکرم سوخت دارم خبر، در خانه ی خولی سرت سوخت داری خبر از آتش خیمه سرم سوخت؟ وقتی سرت را بر درختی بسته دیدم آتش گرفتم آن چنان خاکسترم سوخت بر ما اشاره کرد مرد سرخ مویی خیلی اهانت کرد، قلب خواهرم سوخت بالشت من سنگ است وقتی دامنت نیست دنیا دلش بر وضع زار بسترم سوخت از سوز سرمای شب و گرمای روزش کنج خرابه، استخوان لاغرم سوخت بس که گرسنه مانده ام، سرگیجه دارم از بس نخوردم آب، زخم حنجرم سوخت شعر وصال من... رگ خشک گلویت بوسیدم آن گونه که بیت آخرم سوخت ✍مهدی علی قاسمی
. یک طرف چندین اسیرِ خسته بین سلسله یک طرف جشن و میان دف نوازی هلهله یک طرف شهری چراغان پایکوبان در سماع یک طرف پاهای زخمی و سراسر آبله بر سرِ آل علی از بام ها میریخت سنگ آه از دروازهٔ ساعات و آهِ قافله بوسه ها میزد به دستِ حرمله پیش رباب آنکه با خنده به او میداد پشتِ هم صله سرزمین شام از شرم و خجالت آب شد گوشهٔ ویرانه زینب خواند تا که نافله اشک هایش بیصدا میریخت روی معجرش داشت از نیرنگ و مکرِ نامسلمانان گله پیر کرد او را جسارت های در بزم شراب خیزران انداخت بین چند دندان فاصله با تمسخر جابجا میکرد بی غیرت یزید مهرهٔ شطرنج را با قهقهه؛ با حوصله* خطبهٔ زینب زبان دشمنان را لال کرد ذوالفقارِ در کلامش بود ختم غائله! مرضیه عاطفی 🌴
💠 حدیث روز 💠 💎 چگونه بمیریم بهتر است؟ 🔻امام علي ‌عليه‌السلام: إنَّ اللّهَ كَتبَ القَتْلَ على قَومٍ و المَوتَ على آخَرينَ، و كُلٌّ آتِيهِ مَنيّتُهُ كَما كَتَبَ اللّهُ لَهُ ، فطُوبى للمجاهدين في سبيلِهِ، و المقتولينَ في طاعتِهِ ❇️ خداوند براى گروهى كشته شدن را نوشته است و براى ديگران، مُردن را و هر گروهى مرگش به همان گونه كه خداوند برايش نوشته است، به او می‌رسد. پس، خوشا به حال مجاهدان در راه خدا و كشته‌شدگان در راه طاعت او. 📚 شرح نهج البلاغه: ۳/۱۸۴ ‌ ‌ •┈┈••✾••┈┈•
پندیات امام زمانی🍃 دل که با دلبر نباشد چشم تر بی فایده است دیدگان خواب را شوق سحر بی فایده است . از فراق آزرده ای پس فکر راه چاره باش بی عمل هِی صحبت از خون جگر بی فایده است . کربلا که می روی تصمیم بر تقوا بگیر دست خالی چون که برگردی سفر بی فایده است . من از این و آن خبر دارم ولی از یار نه جز ظهور اصلاً برایم هر خبر بی فایده است . پای منبرها نشستن هم مرا آدم نکرد صحبت از انسانیت در گوش کر بی فایده است . نفس را اول فدای مقدمش کن بعد سر ترک لذت تا نکردی ترک سر بی فایده است . شهر ما وقتی که جای یوسف زهرا نشد در پی اش گشتن میان هر گذر بی فایده است . منتَظِر باید برای منتَظَر کاری کند هرچه هم باشد درخت بی ثمر بی فایده است . صورت سرخ شهیدان بر همه اثبات کرد ادعای عشق بی میل خطر بی فایده است . از تو ما آموختیم این درس را ای منتقم گریه جز بر کربلا از هر نظر بی فایده است . . . ✍سید پوریا هاشمی
کمال‌الدین اسماعیل فرزند جمال‌الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی، معروف به خلاق المعانی (۵۶۸-۶۳۵ ه.ق) به اعتقاد بعضی آخرین قصیده‌سرای بزرگ ایران است که در جریان حملۀ مغول و به دست آنان کشته شد. پدرش (جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی) نیز از شعرای بزرگ ایران است. کمال‌الدین در ترکیب بندی در مدح پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با مطلع:«ای جز باحترام خدایت نبرده نام وی سلک انبیا ز وجود تو بانظام» امیرالمؤمنین علی و فرزندانش(علیهم‌السلام) را یاد کرده و می‌گوید: آنجاکه جای نیست، توآنجا رسیده‌ای هرچ آن کسی ندید، تو آنرا بدیده‌‌ای کس را ز انبیا نرسد کآرزو کند کآنجا رسدکه توبسعادت رسیده‌‌ای بینایی از تو دارد هر دیده‌ورکه هست کز جمله بر سرآمده چون نور دیده‌‌ای خود محض رحمتی تو ، خطا باشد این که من گویم برای رحمت خلق آفریده‌‌ای بیناتر از علی نبود در جهان دین کاندر دو چشم او نفس خود دمیده‌‌ای زین هر دو گوشوارۀ زیبا که از تو یافت درگوشِ عرش حلقۀ منت کشیده‌‌ای
امام علی بن موسی الرضا علیه السلام ای جلوه گر از مرقد تو نور محمد ای وجه خداوند ، در آیینه ی مرقد مشهد شده از برکت تو معجزه باران باران شده هر ابر که آمد سوی مشهد نازل شده در شان شما آیه ی تطهیر ساکن شده در حصن شما آیت سرمد ای سلسله در سلسله ، فریاد طلاکوب ای قافله در قافله ، فرش تو زبرجد شیر روی پرده ز اشارات تو جان یافت آهو به تمنای تو در دام قدم زد صد چشمه ی جاری شده آغوش گشوده بر قطره ی اشکی که به پابوس تو آمد دریای کراماتی و هنگام تلاطم جزر تو کرم گشته و احسان تو شد مد ای تا ابد ، از روز ازل ، خلق جهانی در صحن "عتیق و نو" ی تو مانده مردد سوگند خورند آینه ها هیچ گدایی با دست تهی از در این خانه نشد رد عمریست که من سنگم و تو آینه یعنی تو خوبتر از خوبتر از خوبی و من بد چشمی به سوی سیم و زر خلق ندارم حالا که خدا داده مرا اینهمه گنبد بگذار خداحافظی ام زود بمیرد در دار سلام تو شوم زنده مجدد (میثم مؤمنی نژاد)
معمار می شوی و بنای تو می شوم مانند یک ضریح برای تو می شوم قلب مرا به پای ضریح ات گره بزن بیمارم و دخیل شفای تو می شوم بالم به بام هیچ کسی پر نمی دهد تا یا کریم صحن و سرای تو می شوم حتی کنار کعبه تو را می دهم نشان قبله توئی و قبله نمای تو می شوم میلت اگر کشید ضمانت کنی مرا آهوی باوفای وفای تو می شوم روزی اگر بناست فدای کسی شوم سوگند می خورم که فدای تو می شوم ناراحتم خدای نکرده ولم کنی من تازه دارم از فقرای تو می شوم شبهای قبر منتظرم ایها الرئوف بیهوده نیست اینکه گدای تو می شوم دست مرا برای گدایی نوشته اند رزق مرا امام رضایی نوشته اند علی اکبر لطیفیان ---------- نقد:"فقرای" جمع "فقیر"بوده و نمی تواند به عنوان قافیه محسوب شود.
خاک حرم رسيد، دوا نيز داده شد آب حرم رسيد، شفا نيز داده شد ما طور خواستيم مقيم حرم شديم ما جلوه خواستيم، خدا نيز داده شد اصلا بهانه هاست که ما را مي آورد با دادن بهانه، بها نيز داده شد هر جا اگر به خواسته ها لطف مي شود در اين حرم نخواسته ها نيز داده شد از بس کريم بود که درهم خريد و رفت در ازدحام، حاجت ما نيز داده شد اصلا به خواهش کم ما اکتفا نکرد ما سنگ خواستيم، طلا نيز داده شد گفتم رضا، عطاي حسيني نصيب شد گفتم حسين، امام رضا نيز داده شد مي خواستم به مشهد تو راهي ام کنند ديدم برات کرببلا نيز داده شد -------------------------------------- شاعر: علي اکبر لطيفيان نقد:عبارت:«خدا نیز داده شد»از شأن ربوبی خداوند می کاهد و صحیح نیست که آورده شود.
برای امام حسن مجتبی(علیه السلام) غارت زده منم که کنارت نشسته ام غارت زده منم که ز داغت شکسته ام غارت زده منم که تو را خاک می کنم تابوت را ز خون تنت پاک می کنم 🍃غارت زده منم که ز کف داده صبر را با دست خویش کنده برای تو قبر را🍃 غارت زده منم چه کنم با جنازه ات ای وای ریخته به زمین خون تازه ات غارت زده منم که ز داغ برادرم می ریزم از کنار تنت خاک بر سرم غارت زده منم که ز آغوش بسته ات می گیرم آه چادر خاکیّ مادرم من را به داغ قتل تو غارت نموده اند نه کربلا نه کوفه نه در شام دلبرم داغی که رفتن تو روی سینه ام گذاشت والله بود سخت تر از غارت حرم ... «تشییع روز با من و تو سازگار نیست تا شب تو را به جانب قبرت نمی برم»1 1.بیت از علی اکبر لطیفیان 🔹نکته:در بیت«غارت زده منم که ز کف داده صبر را با دست خویش کنده برای تو قبر را» در این بیت بدلیل ابهام در مرجع ضمیر«منم» و«داده»، "کژتابی" وجود دارد ،مثلاً:«علی به دوستش گفت که مقاله‌اش منتشر شده‌است. » دراین مثال باید گفته شود:«علی به دوستش گفت که مقاله ات منتشرشده است.» بنابراین بهتر است این بیت اصلاح گردد. 🔸نکتۀ جالبی نیز که در شعر فوق وجود دارد اینکه تا بیت پنجم مثنوی و از آن به بعد غزل است.
🍃فداکاری و رنج های پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله وسلم)درشعر🍃 نشسته بود یکی روز خواجۀ دو سرا کنار تربت پاک خدیجۀ کبرا به یاد آن همه مهر و وفای آن بانو گرفته بود زاندوه در بغل زانو در آن میانه ابوجهل و دار و دستۀ او شدند حمله ور از کین به جسم خستۀ او عبا به گردن آن شهریار پیچیدند چنان که مرگ نبی را به چشم خود دیدند رخش کبود شد و بسته شد ره نفسش که خواست طایر جان پر بگیرد از قفسش به زعم آن که نبی رفت دیگر از دنیا گریختند زاطراف آن رسول خدا خدای عزّوجل زنده خواست احمد را نگاه داشت در آن عرصه ها محمّد را بدون آنکه شود از ستمگران خائف گرفت با بدن خسته اش ره طائف خبر رسید که از مکّه احمد آمده است به سوی مردم طائف محمّد آمده است به پیشباز نبی اهل شهر صف در صف به جای لاله گرفتند سنگ ها در کف زخون به آینۀ کردگار زنگ زدند بر آن وجود مقدس زکینه سنگ زدند شکست آینۀ وجه ذات ذوالمننش فتاد روی زمین، تاب رفت از بدنش چو گشت نقش زمین آن بزرگ آیت نور غلامی آمد و آورد بهر او انگور گشوده شد به تبسّم رسول، هر دو لبش غلام گشت مخاطب به یا اخا العربش صدای حضرتش از بس ملیح و زیبا بود به یا اخا العرب خود دل غلام ربود غلام گفت سرم باد خاک این درگاه اقولُ اشهد ان لا اله الاّ الله نبی گرفت ره مکّه با لبی خندان غلام گفت که ای جان عالمت قربان الا نگاه بد از آفتاب رویت دور چه شد که دست نبردی به جانب انگور رسول گفت که ای پای تا به سر همه شور مرا چه حاجت بر چند دانۀ انگور زمکّه آمده ام تا به طائف این همه راه که بشنوم زتو یک لا اله الاّ الله مرا به راه هدایت به دوش، دِین تو بود 🍃مراد من همه ذکر شهادتین تو بود الا کسی که به اسلام ناب پیوستی خدا گواست که مدیون این رسول استی به خاطر تو جبین نبی زسنگ شکست مباد آنکه دهی دین خویش را از دست پس از تحمّل یک عمر زحمت و محنت گذشت و اجر رسالت نخواست از امّت جواب تهمت و دشنام با متانت داد کتاب و عترت خود را به ما امانت داد پس از رسول به قرآن چه زجرها دادند به اهل بیت گرامیش اجرها دادند به داغدار مدینه ترحّم آوردند به جای لاله بر او بار هیزم آوردند ز باب خانۀ زهرا شراره گشت بلند غلاف تیغ به بازوش بست بازوبند به پاس اجر رسالت شکست پهلویش نشان غصب فدک ماند بر گُل رویش 🍃علی که جان نبی بود مثل شمع شد آب گرفت اجر رسالت به دامن محراب به سجده کرد ز زخم جبین گل افشانی گرفت رنگ خدایی زخون پیشانی گرفت اجر رسالت حسن پس از پدرش دوبار دست زجان شست و پاره شد جگرش یکی به کوچه که شد نقشِ خاک، مادر او یکی ز زهر که در کوزه ریخت همسر او چه احترام از او روی دوش یاران شد تن مقدّسش از تیر لاله باران شد پس از حسن که حیاتش گذشت در غربت گرفت اجر رسالت حسین از امّت زتیر و تیغ و سنان زخم ها به پیکر داشت نشان اجر رسالت ز پای تا سر داشت سلام ما به شهیدی که سیّد الشّهداست سلام باد به خونی که خونبهایش خداست سلام ما به حسین و به اشگ دیدۀ او سلام بر گلوی از قفا بریدۀ او سلام بر تن پاک خون نشستۀ او سلام باد به پیشانی شکستۀ او سلام باد به غمهای ناشمردۀ او سلام بر لب و دندان چوب خوردۀ او سلام بر جگری کز عطش چو آتش تافت سلام باد بر آن سینه ای که نیزه شکافت سلام بر مه افتاده زیر سمّ ستور سلام باد به خورشید روی خاک تنور سلام بر تن صد پاره ای که عریان ماند سلام بر سر ببریده ای که قرآن خواند سلام ما به قیام حسین و صبر حسن سلام «میثم» بر زائرین قبر حسن *********** 🔹نکات:1-شهادتین با دِین، هم قافیه نیست،زیرا «ین» جزء کلمه نیست. 2-درمصراع«علی که جان نبی بود مثل شمع شد آب» ع در شمع ،خارج از وزن عروضی است.
🍃یکی از بهترین اشعار در مدح پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)🍃 ای برگزیدۀ همۀ انتخاب ها قرآن تو کتاب تمام کتاب ها اندیشۀ تو تیشه به اصل بدی زده ای ریشۀ همیشه ترین انقلاب ها فخر فلک به توست که فانوس گشته بود در کوچه های آمدنت آفتاب ها سرمشق آسمان و زمینی که نام توست برلوح شب نوشته به خط شهاب ها من تکیه کرده ام به نو وپایمردی ات در روز چون و چند و چه ، روز حساب ها سرگشته در مضایق وصف تو مانده ام چندان که داده ام به سخن آب و تاب ها خورشید مکه ،ماه مدینه ، رسول من 🍃ای خاکسار مدحت تو بو تراب ها شمع زبان بریده چه لافد ز آفتاب گنگم که در هوای تو دیدست خواب ها (حسین منزوی) ******* 🔹نکته: شاید تنها در یک صورت بتوانیم «بوتراب» که لقب حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است و منظور در شعر، ایشان بوده را جمع ببندیم که دیگران غیر از ایشان را ائمۀ معصومین(علیهم السلام) بدانیم.
مرثیه ی امام حسن و پیامبر(علیهم السلام) از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد و آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد خونی که خورده در همه عمر از گلو بریخت خود را تهی زخون دل چند ساله کرد نبود عجب که خون جگر، گر شدش بجام عمریش روزگار همین در پیاله کرد نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد زینب درید معجر و آه از جگر کشید کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد هر خواهری که بود روان کرد سیل خون هر دختری که بود پریشان کُلاله کرد یا رب به اهل بیت ندانم چه سان گذشت آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت وصال شیرازی موضوعات مرتبط: پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) ، امام حسن مجتبی(علیه السلام)
نوحه ی زمینه۲۸صفر،رحلت پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) مدینه غم‌بار است زهرا عزادار است چشمان طاها بسته شد مرثیه بسیار است شد بپا عاشورا می‌گرید مرتضی چون دگر شد تنها...واویلتا سیدی یا احمد...واویلتا امام ارض و سما کرده کفن طاها دارد تسلی می دهد به حضرت زهرا لطمه ها از دشمن خورده او صد خرمن ریسمان برگردن...واویلتا سیدی یا احمد...واویلتا وصیت احمد رفته به زیر پا به روز و شب در حق او ظالم کند غوغا غصب حق مولا نیلی روی زهرا کشته ذوی القربی...واویلتا سیدی یا احمد...واویلتا ------------------------------------------------------------------------- نوحه ی زمینه امام حسن مجتبی(علیه السلام) کریم آل الله پاره جگر شد آه مسموم زهر همسر شد بی‌جرم و بی‌گناه عمری کرده عطا خورده او صد جفا کن نظر ای خدا...مظلوم حسن واویلا واویلا...مظلوم حسن یارب چه تقدیر است بدن پر از تیر است تشییع یک مظلوم است این چه سخت و دلگیر است امام و مقتدا رفته سوی خدا کشیده صد بلا...مظلوم حسن واویلا واویلا...مظلوم حسن زینب زند بر سر نالان شده خواهر دوطشت پرخون را بیند از جگر و از سر یا گرید برطاها یاکه بر مجتبی یا که بر سر جدا...ای بی کفن واویلا واویلا...مظلوم حسین ----------------------------------------------------------------------------- نوحۀ زمینه امام رضا(علیه السلام) مسموم زهر جفا معین الضعفا سلطان جان و جهان مولا غریب الغربا(2) حبیبم یا رضا طبیبم یا رضا مجیبم یا رضا...امام رضا یارضا یا رضا...امام رضا شهید ماه صفر ای پاره پاره جگر زهرا به حجره به صد افغان می زد به سینه و سر جانان زهرایی ریحان زهرایی رضوان زهرایی...امام رضا یارضا یا رضا...امام رضا ازمجلس مأمون چون آمدی بیرون کرببلا آمد یادم چون پیکر در خون یادگارحسین جان نثار حسین بی قرارحسین...امام رضا یارضا یا رضا...امام رضا (مجیدطاهری)
روزی پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نشسته بود و بر ران چپش ابراهیم پسرش را نشانیده بود و بر ران راست خود امام حسین(علیه السلام) را و یک مرتبه این را می‌بوسید و یک مرتبه او را، ناگاه آن جناب را حالت وحی عارض شد و سپس فرمود که جبرئیل از جانب پروردگار آمد و گفت:ای محمد! پروردگارت سلام می‌رساند و می‌فرماید که یکی را فدای دیگری گردان!پس حضرت نظر کرد به سوی ابراهیم و گریه کرد و نظر کرد به سوی سیدالشهدا(علیه السلام) و گریه کرد، پس فرمود که ابراهیم مادرش ماریه است و وقتی بمیرد به غیر از من کسی محزون نخواهد شد و مادر حسین فاطمه است و پدرش علی است که پسر عم من و به منزلۀ جان من و گوشت و خون من است و چون او بمیرد دخترم و پسرعمم هر دو اندوهناک می‌شوند و من نیز بر او محزون می‌گردم و من اختیار می‌کنم حزن خود را بر حزن ایشان و بعد از آن، پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) هرگاه امام حسین(علیه السلام) را می‌دید او را بر سینۀ خود می‌چسبانید و لبهای او را می‌مکید و می‌گفت: فدای تو شوم ای کسی که ابراهیم را فدای تو کردم!.(منتهی الامال ص192)
پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) هفت فرزند داشتند:عبدالله(ملقب به طیب و طاهر) و قاسم و فاطمه و ام‌کلثوم و رقیه و زینب از حضرت خدیجه(سلام الله علیها)و ابراهیم از ماریۀ قبطیه. ص191 . همۀ فرزندان در زمان حیات پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) از دنیا رفتند جز حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها).