eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
6.5هزار دنبال‌کننده
504 عکس
131 ویدیو
79 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ مباهله پیروزی فکر و فرهنگ حق بر شمشیر و جنگ است... خصم دون در پی مجادله بود غافل از سیلی مباهله بو د دشمنا ن سر بزیر در وحشت ز اشتبا هی که در معادله بود ✍شیدانیشابوری
🌺 🍃 "جمعه" با خود غالباً چشمان تر می‌آورد با خودش دلتنگی و خونِ جگر می‌آورد کل عمرم بی تو مانند غروب جمعه‌هاست جمعه‌ها عمر مرا دارد به سر می‌آورد بوی یاس انگار می‌آید میان ندبه‌ها باد از پیراهنت وقتی خبر می‌آورد بت پرستان هم حساب کار خود را می‌کنند بت شکن وقتی به همراهش تبر می‌آورد در دلم امّید دیدار رُخت را کاشتم هر گیاهی عاقبت روزی ثمر می‌آورد العجل‌هایم چه بی تأثیر شد! رویم سیاه قلب آلوده دعای بی اثر می‌آورد تشنه‌ات هستم ولی این تشنگی خیلی کم است تشنگی یک انتظار شعله‌ور می‌آورد تشنگی گاهی میان یک نبرد تن به تن یک پسر را سوی دامان پدر می‌آورد وای از آن وقتی که گوید یک پسر نزد پدر: تشنگی دارد مرا از پای در می آورد 👉
👈شعری از شهریار توسل به چهارده معصوم(علیهم السلام) خدا را جلوه ها باشد نهانی به لفظ اندر نگنجد این معانی گشایش ها دمد در بستگی ها توانایی تَنَد در ناتوانی به زندان اندرون آزادگی هاست به ظلماتست آب زندگانی خمارِ روز غم را بس به بالین شب آید با شراب شادمانی جهان زندان آزاده است لیکن مکافاتش بهشت جاودانی هَزارا با خزان زرد سرکن که باز آید بهار ارغوانی الا یا کاروانِ سیر ایام چه زود از ما جدا کردی جوانی دریغا دولت دیدار جانان دریغا صحبت یاران جانی به دنیا دل منه کاین کاروانگاه ز مقصد باز دارد کاروانی جهان دردیست بی درمان ولیکن گرت ایمان، به دردش درنمانی به هر دردی که در می مانی ای دل الا تا جز خدای خود نخوانی توسُّل چارده معصوم را کن که قرآن خواندشان سبع المثانی اگر گنج بقا خواهی فنا شو خراب آباد دیدم دهر فانی خدا را جا به دل های شکسته است دل بشکسته جو تا می توانی به چشم دل خدا را بین، خدا را که با ما لطف ها دارد نهانی ✍️استاد سیدمحمدحسین بهجت تبریزی (شهریار1376 ، 100:1)
اشعار شب ها و روزهای محرم 👈توجه:این اشعار کامل نیستند و از بین ابیات، گلچین شده اند، بنابراین لطفا به کانال دیگری منتقل نشوند. 👇👇👇
شب و روز اول محرم 👇👇👇
مرثیه شب اول محرم 👈مخصوص اول مجلس پیراهن سیاه تو دارم به تن حسین روحی دمیده در تنم این پیرهن حسین با اشک و روضه شیر به من داده مادرم تربت گذاشته پدرم در دهن حسین قلبی شکسته دیدۀ تر سینه ای کبود دارم نشان عشق تو را در بدن حسین وقتی کنار جسم کفن پوشم آمدید گریه کنید و ندبه که ای بی کفن حسین خورده گره به نام شما انتظار ما عجّل علی ظهورِکَ یابن الحسن حسین از ماتم تو عاقبتم جان سپردن است پس حک کنید بر لحدم عشق من حسین
مرثیه محرم 👈مخصوص اول مجلس شکرخدا که زندگی ام نذر روضه هاست شکرخدا که روزی ام از سفرۀ شماست عمری نفس زدم به هوای نگاهتان عمری سرم به سایۀ این بیرق عزاست قلبم به بزم هر شبتان خو گرفته است چشمم به خاک خانه تان خوب آشنا است بر روی سنگ قبر من این گونه حک کنید این خانه زاد روضه و مجنون کربلاست روزی اشک چشم مرا مرحمت کنید روزی دیده ای که نظر کردۀ شماست
👈مخصوص اول مجلس از کربلا به ما غم و ماتم رسیده است آخر نسیم ماه محرم رسیده است فابک علی الحسین که زینب ز رَه رسید خون گریه کن که قافلۀ غم رسیده است با گریه بر حسین به معراج می رویم این ارث مادریست دمادم رسیده است تا زنده ایم بر غم تو گریه می کنیم شکر خدا به زخم تو مرهم رسیده است ای وای رد نیزه و شمشیرکیست این تا بوسه گاه حضرت خاتم رسیده است
👈مخصوص اول مجلس لطف حسین ما را تنها نمی‌گذارد گر خلق وا گذارند، او وا نمی‌گذارد هل من معین او را باید جواب دادن شیعه امام خود را تنها نمی‌گذارد زهرا به دوستانش قول بهشت داده است بر روی گفته خویش او پا نمی‌گذارد ما و فِسُرده حالی مولا نمی‌پسندد مسکین و دست خالی مولا نمی‌گذارد از بس گناهکاریم ما مستحق ناریم باید که سوخت ما را زهرا نمی گذارد
👈مخصوص اول مجلس دنیا پُر است از نفحات نوای تو لبیک یاحُسَین، به سوز صدای تو بر نیزۀ غریبی اگر تکیه داده ای عالم شنید، تا به قیامت ندای تو عالم اگر برای غمت گریه ها کند جبران نمی شود نَمی از گریه های تو مهدی برای داغِ تو خیمه نشین شده غیبت ادامه ایست، از آن ماجرای تو صُوتُ الحزینِ خواهر مظلومه اَت، حسین در حنجرِ زمان شده، صوتِ رَسای تو
👈مخصوص اول مجلس ترسم که اشک در غم ما پرده‌ در شود وین راز سر به مهر، به عالم سَمَر شود گویند سنگ، لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان باشد کز آن میانه یکی کارگر شود ای جان حدیث ما، بر ِدلدار بازگو لیکن چنان مگو که صبا را خبر شود از کیمیای مِهر تو، زَر گشت روی من آری به یُمن لطف شما خاک، زَر شود در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب یا رب مباد آن که گدا معتبر شود بس نکته غیر حُسن بباید که تا کسی مقبول طبع مردم صاحب نظر شود این سرکشی که کنگرۀ کاخ وصل، راست سرها بر آستانۀ او خاک در شود حافظ چو نافۀ سر زلفش به دست توست دم درکش ار نه باد صبا را خبر شود ✍حافظ
👈مخصوص اول مجلس چرا نه در پی عزم دیار خود باشم چرا نه خاک سر کوی یار خود باشم غم غریبی و غربت چو بر نمی‌تابم به شهر خود روم و شهریار خود باشم ز محرمان سراپردۀ وصال شوم ز بندگان خداوندگار خود باشم چو کار عمر نه پیداست باری آن اَولی که روز واقعه پیش نگار خود باشم بُود که لطف ازل رهنمون شود حافظ وگرنه تا به ابد شرمسار خود باشم ✍حافظ
👈مخصوص اول مجلس هزار جهد بکردم که یار من باشی مراد بخش دل بی‌قرار من باشی چراغ دیدۀ شب زنده دار من گردی انیس خاطر امیدوار من باشی شبی به کلبۀ احزانِ عاشقان آیی دمی انیس دل سوگوار من باشی من این مراد ببینم به خود که نیم شبی به جای اشک روان در کنار من باشی من ار چه حافظ شهرم جُوی نمی‌ارزم مگر تو از کرم خویش یار من باشی ✍حافظ
👈مخصوص اول مجلس بی مهر رخت روز مرا نور نماندست وز عمر، مرا جز شب دیجور نماندست هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم دور از رُخ تو چشم مرا نور نماندست صبر است مرا چارۀ هجران تو لیکن چون صبر توان کرد که مقدور نماندست؟ در هجر تو گر چشم مرا آب روان است گو خون جگر ریز که معذور نماندست حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده ماتم زده را داعیۀ سور نماندست ✍حافظ
👈مخصوص اول مجلس هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند تا ابد سر نکشد و ز سر پیمان نرود هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است برود از دل من وز دل من آن نرود آن چنان مهر توأم در دل و جان جای گرفت که اگر سر برود از دل و از جان نرود گر رود از پی خوبان دل من معذور است درد دارد چه کند کز پی درمان نرود ✍حافظ
👈مخصوص اول مجلس سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت تنم از واسطۀ دوری دلبر بگداخت جانم از آتش مِهر رُخ جانانه بسوخت سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت آشنایی نه غریب است که دلسوز من است چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت ✍حافظ
✍مخصوص اول مجلس الا یا ایها الساقی اَدِر کأسا و ناولها که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ مَتی ما تَلقَ مَن تَهوی دَعِ الدُّنیا وَ اَهمِلها ✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بُوَد که گوشۀ چشمی به ما کنند دردم نهفته به، ز طبیبان مدّعی باشد که از خزانۀ غیبم دوا کنند گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود شاهان کم التفات به حال گدا کنند ✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس فاتحه‌ای چو آمدی بر سر خسته‌ای بخوان لب بگشا که می‌دهد لعل لبت به مرده جان آنکه به پرسش آمد و فاتحه خواند و می‌رود گو نفسی که روح را می‌کنم از پی‌اش روان ای که طبیب خسته‌ای روی زبان من ببین کاین دم و دود سینه‌ام بار دل است بر زبان بازنشان حرارتم زآب دو دیده و ببین نبض مرا که می‌دهد هیچ ز زندگی نشان ✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم که من ِدلشده این ره نه به خود می‌پویم در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند آن چه استاد ازل گفت بگو می‌گویم من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست که از آن دست که او می‌کشدم می‌رویم دوستان، عیب من بی‌دل حیران مکنید! گوهری دارم و صاحب نظری می‌جویم ✍حافظ
👈مخصوص اول و آخرمجلس ما بدین در، نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم رهرو منزل عشقیم و ز سرحدّ عدم تا به اقلیم وجود، این همه راه آمده‌ایم لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست که در این بحر کرم، غرق گناه آمده‌ایم آبرو می‌رود ای ابر خطاپوش ببار که به دیوان عمل نامه سیاه آمده‌ایم ✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس خُرّم آن روز کز این منزل ویران بروم راحت جان طلبم وز پی جانان بروم دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رَخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت به هواداری آن سرو خرامان بروم در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت با دل زخم کش و دیدۀ گریان بروم ✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم و اندر این کار، دل خویش به دریا فکنم از دل تنگ گنهکار، برآرم آهی کآتش اندر گنه آدم و حوّا فکنم مایۀ خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست می‌کنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا من چرا عشرت امروز به فردا فکنم ✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس مژدۀ وصل تو کو کز سر جان برخیزم طایر قدسم و از دام جهان برخیزم یا رب از ابر هدایت برسان بارانی پیشتر زانکه چو گردی ز میان برخیزم روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده تا چو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم ✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس نماز شام غریبان چو گریه آغازم به مویه‌های غریبانه قصه پردازم به یاد یار و دیار آن چنان بگریم زار که از جهان ره و رسم سفر براندازم من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم ✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس ای غایب از نظر به خدا می‌سپارَمَت! جانم بسوختی و به دل دوست دارَمَت تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک باور مکن که دست ز دامن، بِدارَمَت بارم ده از کرم، سوی خود، تا به سوز دل در پای، دم به دم گهر از دیده بارَمَت ✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس زین چمن سایۀ آن سرو روان ما را بس یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس از در خویش خدا را به بهشتم مفرست که سر کوی تو از کَون و مکان ما را بس ✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است چگونه شاد شود اندرون غمگینم به اختیار که از اختیار بیرون است ✍حافظ