👈مخصوص اول و آخر مجلس
هرکس که ندارد به جهان مهر تو در دل
حقّا که بُود طاعت او ، ضایع و باطل
برداشتن از عشق تو دل ، فکر مُحال است
ازجان خود آسان بُود از عشق تو مشکل
✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
دل به امید روی او همدم جان نمیشود
جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند
✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد
گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کُشت
گفتا تو بندگی کن کو بنده پرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد؟
گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصّه هم سر آید
✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس
ای خُرّم از فروغ رُخَت لاله زار عمر
بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر
از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست
کاندر غمت چو برق بِشُد روزگار عُمر
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر
در هر طرف ز خیل حوادث کمینگهی است
زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر
حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان
این نقش مانَدَ از قلمت یادگار عمر
✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشتۀ صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
گر کُمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو
کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع
در میان آب و آتش همچنان سرگرم توست
این دل زارُ نزار اشک بارانم چو شمع
در شب هجران مرا پروانۀ وصلی فرست
ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
بی جمالِ عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع
همچو صبحم یک نفس باقیاست با دیدار تو
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منوّر گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع
✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس
زبان خامه ندارد سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
دریغ، مدت عمرم که بر امید وصال
به سر رسید و نیامد به سر زمان فراق
سری که بر سر گردون به فخر میسودم
به راستان که نهادم برآستان فراق
چگونه باز کنم بال در هوای وصال
که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق
کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی
فتاد زورق صبرم ز بادبان فراق
بسی نماند که کشتیِ عمر، غرقه شود
ز موج شوق تو در بحر بیکران فراق
اگر به دست من افتد فراق را بکُشم
که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق
رفیق خِیل خیالیم و همنشین شکیب
قرین آتش هجران و هم قران فراق
چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شده است
تنم وکیل قضا و دلم ضمان فراق
ز سوز شوق، دلم شد کباب، دور از یار
مدام خونِ جگر میخورم ز خوان فراق
فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق
ببست گردن صبرم به ریسمان فراق
به پای شوق گر این ره به سر شدی حافظ!
به دست هجر ندادی کسی عنان فراق
✍حافظ
👈مخصوص اول و آخر مجلس
ای قصۀ بهشت ز کویت حکایتی
شرح جمال حور ز رویت روایتی
انفاس عیسی از لب لعلت لطیفهای
آب خضِر ز نوش لبانت کنایتی
هر پاره از دل من و از غُصه قِصهای
هر سطری از خصال تو از رحمت آیتی
در آرزوی خاکِ در یار سوختیم
یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی
ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت
صد مایه داشتی و نکردی کفایتی
بوی دل کباب من آفاق را گرفت
این آتش درون بکند هم سرایتی
در آتش ار خیال رُخش دست میدهد
ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی
دانی مراد حافظ از این درد و غُصّه چیست
از تو کرشمهای و ز خسرو عنایتی
✍حافظ
⚫️زمزمۀ امام زمانی محرم⚫️
اگر چه رو سیاه کلّ عالمینم
گریه کنِ مجالس جدّت حسینم
دارم به یاد کربلا تو روضه ها
ناله به همراه بکاء تو روضه ها
سیاهی لشگرم آقا تو روضه ها
بیا با سوز نینوا گریه کنیم
به یاد دشت کربلا گریه کنیم
برا حسین ِ سر جدا گریه کنیم
یابن الحسن...
آقا شنیدم جدّت و لب تشنه کشتن
تو قتلگاه با ضرب تیغ و دشنه کشتن
ای لالۀ پرپر حسین یا ثارالله
ای کشتۀ بی سر حسین یا ثار الله
نورِ دلِ مادر حسین یا ثار الله
تا به اَبَد ذکر لبی یا ثار الله
دار و ندار زینبی یا ثارالله
ای زینت دوش نبی یا ثار الله
آقام حسین آقام حسین آقام حسین۳
#امام_زمان_عج
#شعر_و__سبک_مداحی
#آموزش_مداحی
#مرثیه
#شعر_مداحی
#زمزمه_های_امام_زمانی_محرم
🕳مرثیه ی شب اول محرم🖤
*دستورات امام رضا (سلام الله علیه) به ریّان بن شبیب برای رسیدن به عالی ترین درجات*
🔻... يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنَّ اَلْمُحَرَّمَ هُوَ اَلشَّهْرُ اَلَّذِي كَانَ أَهْلُ اَلْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ اَلظُّلْمَ وَ اَلْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لاَ حُرْمَةَ نَبِيِّهَا لَقَدْ قَتَلُوا فِي هَذَا اَلشَّهْرِ ذُرِّيَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ اِنْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلاَ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَداً يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ اَلْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلاً مَا لَهُمْ فِي اَلْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ بَكَتِ اَلسَّمَاوَاتُ اَلسَّبْعُ وَ اَلْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى اَلْأَرْضِ مِنَ اَلْمَلاَئِكَةِ أَرْبَعَةُ آلاَفٍ لِنَصْرِهِ فَلَمْ يُؤْذَنْ لَهُمْ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ اَلْقَائِمُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ اَلْحُسَيْنُ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِ أَمْطَرَتِ اَلسَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى اَلْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اَللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلاً كَانَ أَوْ كَثِيراً يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لاَ ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ اَلْغُرَفَ اَلْمَبْنِيَّةَ فِي اَلْجَنَّةِ مَعَ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَالْعَنْ قَتَلَةَ اَلْحُسَيْنِ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ مِنَ اَلثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اُسْتُشْهِدَ مَعَ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْ مَتَى ذَكَرْتَهُ يٰا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً يَا اِبْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي اَلدَّرَجَاتِ اَلْعُلَى مِنَ اَلْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ اِفْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلاَيَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلاً أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ.
...اى پسر شبيب! همانا محرم ماهى است كه اهل جاهليت در آن ظلم و كشتار را حرام مىدانستند. لكن اين امت حرمت آن را نشناخت و حرمت پيامبرش را نگاه نداشت و در اين ماه ذريۀ پيامبرش را كشتند و زنانش را اسير و اموالش را غارت كردند. خداوند هرگز ايشان را نيامرزد.
اى پسر شبيب! اگر اهل گريستن هستى، بر حسين بن على بن ابى طالب سلام الله علیهما گريه كن، همانا او ذبح شد، چون قوچى كه او را بكشند و همراه او هيجده نفر از مردانى كشته شدند كه در زمين شبيه نداشتند و همانا آسمانهاى هفتگانه و زمينها براى قتل او گريستند. همانا چهار هزار فرشته براى يارى او آمدند، پس به ايشان اذن نداد و ايشان همواره نزد قبر او محزون و خاكآلود هستند تا هنگامى كه قائم سلام الله علیه قيام فرمايد و از انصار او باشند و شعار ايشان يا لثارات الحسين است.
اى پسر شبيب! همانا پدرم از پدرش از جدش روايت فرمود كه هنگامى كه جدم حسين سلام الله علیه كشته شد، آسمان خون باريد و خاك سرخ.
اى پسر شبيب! اگر بر حسين گريستى تا جايى كه اشك بر گونهات روان شد، خداوند همۀ گناهان تو را می آمرزد، كوچك و بزرگ، و كم و زياد.
اى پسر شبيب! اگر خوشحال مىشوى كه خدا را ملاقات كنى در حالىكه گناهى بر گردن تو نباشد، حسين سلام الله علیه را زيارت كن.
اى پسر شبيب! اگر خوشحال مىشوى كه در خانه بهشتى با پيامبر همنشين گردى، قاتلين حسين را لعنت كن.
اى پسر شبيب! اگر خشنود مىشوى كه ثواب شهداى همراه حسين سلام الله علیه را داشته باشى، هرگاه ياد او كردى بگو:
”يٰا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً
اى كاش با شما بودم،پس فوز فراوان مىبردم“
اى پسر شبيب! اگر بودن با ما در درجات بالاى بهشت تو را خوشحال مىكند، از حزن ما محزون باش و از خوشى ما خوشحال و بر تو باد ولايت ما، همانا اگر مردى سنگى را دوست داشته باشد، خدا او را در روز قيامت با آن سنگ محشور مىسازد.
______________
📚کتاب عيون أخبار الرضا عليه السلام، تألیف شیخ صدوق ج ۱، ص ۲۹۹
#شعر_و_سبک_مداحی
#آموزش_مداحی
#مرثیه_های_شب_اول_محرم
💠 #احکام شرعی | بیان زبان حال در مداحی
✍️ رهبر معظم انقلاب به استفتائی پیرامون «بیان زبان حال در مداحی» پاسخ گفتند.
❓سؤال: آیا بیان زبان حال در مداحی ها و روضه ها بصورت اشعار و نثر در مورد اهل بیت علیهم السلام جایز است؟
◼️ جواب: اگر معلوم باشد که زبان حال را بیان میکند و مناسب با شأن اهلبیت علیهمالسلام باشد، مانع ندارد.
@HawzahNews | خبرگزاریحوزه
زمزمه🎤
زبا ن حال حضرت رقیه (علیها سلام)
عمه بیا تماشا یارم ز ره رسیده
گردیده میهمانم امشب سر بریده
خوش آمدی پدرجان امشب دراین خرابه
ازشوق دیدن تو جانم بلب رسیده
بابا در انتظارت شب تا سپیده بودم
این روز را من ای کاش هرگز ندیده بودم
بابا ببین رسیده هنگام چیدن گل
با دیدن سر تو حالی نداره بلبل
گردیده روی ماهم مانند لاله نیلی
باشد بصورت من آثار ضرب سیلی
بابا بدست دشمن اگرچه من اسیرم
دور سرت بگردم پروانه سان بمیرم
امشب در این خرابه ذکر پدر بگیرم
اشک غم از دو چشمم شب تا سحر بگیرم
گرد فراغ رویت بنشسته بر عذارم
امشب غمی ندارم هستی تو در کنارم
بابا چرا نیامد اکبر برادر من
ساقی نموده پر غم از غصه ساغر من
ممنونم ای پدر جان از من خبر گرفتی
دختر ناز خود را امشب به بر گرفتی
با اشک دیده شویم غبار روی ماهت
آتش زند بجانم شرار هر نگاهت
✍شیدا نیشابوری
گوشواره:باباحسین حسین جان
#زمزمه
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
زمینه و زمزمه🎙
حضرت رقیه (سلام الله علیها )
سلام بابا...بیا بنشین به دامانم
سلام بابا...ببین در کنج ویرانم
سلام بابا
سلام بابا . ببین گیسو سپیدم من
به آغوشم . تورو آخر کشیدم من
پدر جانم
از اون شب که. ..کتک خوردم چشام تاره
منو بد زد... لباسامم پر از خاره
پدر جانم
خبرداری شبا رو خاکا می خوابم
ببین کرده موهای سوخته بی تابم
پدرجانم
✍قاسم نعمتی
باحذف دو بند
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#زمزمه
#زمینه
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#واحد
بند1️⃣
بگیرید دست عدو رو
نمیبینم رو برو رو
مگه من چی بهش گفتم
فقط میخواستم عمو رو
منو میزد طاقت آوردم
منو میزد غصه میخوردم
یه جوری سیلی به روم زد که
دیگه فکر کردم الان مُردم
ما بودیم و -- یه مشت جنگی
یدونه محرم نداشتیم
اگه بودش -- عمو عباس
تو این جولان غم نداشتیم
بند2️⃣
یکی واسم آب بیاره
رو زخمام مرحم بزاره
امیدم رو گرفت از من
همین دوتا گوش پاره
لباس کهنه که میپوشم
میگیرم زانو تو آغوشم
مثه عمه که سرش زخمه
منم خیلی درد داره گوشم
واسه دردم -- با این احوال
نمیشه پیدا علاجی
خودم دیدم -- که گوشوارم
میفته دسته حراجی
بند3️⃣
رسیده جونم به لب هام
نشد درمون درد تب هام
میگفتم به -- عروسک هام
دلم تنگه واسه بابام
میدونم دلواپسه واسم
سه ساله بابامو میشناسم
توی گودال بود گمش کردم
رو نیزه پیدا شده واسم
روی دستات -- که خواب بودم
برام هی قصه میگفتی
ولی حالا -- الهی که
تو از رو نیزه نیفتی
✍ابراهیمروشنروش-قم
🔸️گوشواره: واویلا آه و واویلا
#شعر_سبک_مرثیه_مداحی
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#واحد
مرثیه حضرت رقیه(سلام الله علیها)
به یزید گفتند: یکی از دختران امام حسین(علیه السلام) پدر را در خواب دیده گریه میکند و پدرش را میخواهد؛ گفت:بروید و سر پدرش را برایش ببرید؛ او کودک است و تشخیص نمیدهد؛ از طرفی شب است، شاید آرام بگیرد.
کودکی را که پدر در سفر است
دائماً چشم امیدش به در است
هرصدایی که ز در میآید
به گمانش که پدر میآید
گفت:الان پدرم مرا در آغوش گرفته بود، الان در خواب دیدم پدرم مرا میبوسید؛ دست نوازش به سرم میکشید؛ عمه جان من بیپدری ندیده بودم، مدتی است پدرم را نمیبینم.
اسلام سفارش کرده انسان به یتیم محبت کند؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود:«انا و کافل الیتیم کهاتین فی الجنه»انگشتان مبارک را کنار هم گذاشت و فرمود:کسی که یتیم را کفالت کند من و او در بهشت مثل این دو انگشت با هم هستیم؛ این قدر دربارۀ یتیم سفارش شده است؛ اما چه میگذرد بر یتیمی که یک وقت نگاه کند و ببیند سر بابا را مقابلش گذاشتهاند. زن ها تماشا میکنند؛ آقا علی بن الحسین(علیه السلام) نگاه میکند، این بچهها هم نگاه میکنند؛ رقیه روپوش طبق را کنار زد؛ یک قدری خیره خیره به سر بابا نگاه کرد، بعد دست برد و سر بابا را برداشت به سینه چسبانید و صدا زد:«یا ابتا من الذی ایتمنی عل صغر سنی؟من الذی قطع وریدک؟»بابا چه کسی مرا یتیم کرده؟چه کسی رگهای گردنت را برید؟«لیتنی کنتُ قبل هذا الیوم عمیاءً»ای کاش من کور شده بودم و سربریدهات را نمیدیدم!
من به فدای سر نورانیات سنگ جفا شکسته پیشانیات
بسکه دویدم عقب قافله پای من از ره شده پر آبله
به روی من ز بس زده خصم دون ز سیلیاش گشته رخم نیلگون
همین طوری که با پدر حرف میزد یک مرتبه دیدند رقیه ساکت شد؛ خرابه تاریک است، زنها به حال خود مشغول گریه بودند؛ با خود گفتند: شاید خوابش برده؛ زینب(سلام الله علیها) جلو آمد و رقیه را تکان داد ناگاه دید:«لقد فارقَ روحُهَا الدنیا»روحش از بدنش مفارقت کرده است.»(نظری منفرد، 1391، 234)
نظری منفرد، علی، (1391). در سوگ آل الله، قم:جلوه کمال.
4_6024087254962538721.pdf
181.3K
نوحه ها و #سبک_های_سنتی_محرم در فایل پی دی اف:
۱.نوحه های محرم به سبک حاج اکبر ناظم تا صفحه ۶
۲.نوحه های محرم به سبک حاج شاه حسین بهاری از ۷ تا صفحه۱۴
۲.زمزمه های محرم حاج اکبر ناظم از صفحه ۱۵ تا آخر
□□□□□□◇◇◇◇□□□□□
این سبک ها پایین اجرا شده است👇👇👇
نوحه سبک حاج اکبر ناظم.m4a
1.02M
۱.سبک نوحه های سنتی محرم به سبک مرحوم حاج اکبر ناظم
نوحه های محرم سبک شاه حسین بهاری.m4a
828K
۲.سبک نوحه های محرم حاج شاه حسین بهاری
سبک زمزمه های محرم به سبک نوحه های حاج اکبر ناظم.m4a
1.23M
۳.سبک زمزمه های محرم به سبک حاج اکبر ناظم
🌾زمزمه🌾
کردی قدم رنجه به ویران خوش آمدی بابا حسین جان
امشب زدی سر بر یتیمان خوش آمدی بابا حسین جان
بابا به قربان سرت کو اصغرت کو اکبرت
ای بر همه خوبان سر آمد ماه جمالت خوش در آمد
خوش آمدی اما پدر جان چرا عمو با تو نیامد
******
دارم در اوج رنج و آلام من شِکوه ها از مردم شام
وای از هجوم سنگ از بام از خیزران و مجلس عام
ای هستی من ای پدر چشم تو روشن ای پدر
از بعد یک عمری عزیزی شد رزق عترت اشک ریزی
یک بی مروت خواهرم را می خواست از بهر کنیزی
✍️امیرعباسی
#شعر_و_سبک_مداحی
#آموزش_مداحی
#مرثیه
#زمزمه
🏴«««زمينه»»»🏴
حضرت رقیه(سلام الله علیها)
السلام عليك يا اباعبدالله
بابي انت و امي يا حسين ثارالله
شبا واسه من بابايي! - عمه جون مي گه لالايي
من ميخوندم با صداي – بي صدايي – تو كجايي – تو كجايي
تو كجايي كه دلم هواتو كرده
هواي لالايي ِ صداتو كرده2
توخبر داري كه دخترت اسيره ؟
خوبه بابا سراغ ازدختر بگيره2
------
السلام عليك يا اباعبدالله
بابي انت و امي يا حسين ثارالله
بابا جون منو صدا كن - گوش پاره مو نگا كن
بيا امشب دخترت رو – روبرا كن – تو دعا كن - تو دعا كن
تو دعا كن كه دعاي تو ميگيره
دعا كن كه دخترت امشب بميره2
خسته ام از طعنه و زخم زبونا
دوست دارم بيام پيشت ، تو آسمونا2
-------
السلام عليك يا اباعبدالله
بابي انت و امي يا حسين ثارالله
منكه درداتو ميدونم – چي بگم از دل خونم
چيزي ازتنم نمونده – بي نشونم – نيمه جونم - نيمه جونم
مي بيني كه لاغرم خيلي ضعيفم
سلسله كجا و دستاي لطيفم 2
دشمنت منو رو خاك كشونده بابا
جاي سالمي برام نمونده بابا2
السلام عليك يا اباعبدالله
بابي انت و امي يا حسين ثارالله
✍️حسین رحمانی
#شعر_و_سبک_مداحی
#آموزش_مداحی
#مرثیه
#زمینه
🍃««« نوحۀ ايستاده »»»🍃
حضرت رقیه(سلام الله علیها)
اشکهایش گله ، دارد از سلسله۲
مثل زهرا شـده ، بین این قافله
گرچه با قلب بی تاب و مجروحش اسیرست کنج ویران
می کَنَد سیـل اشک سه ساله کـاخ ظلمـت را ز بنیـان
اَبتا یا حسین یابن زهرا
پر کشیده دلش ، با صدای حسین۲
تا بلندای نی ، در هوای حسین
روز و شب چشم او در طواف روی بابا سوی نیزه
دل او غرق خون گشته همچون موی بابا روی نیزه
اَبتا یا حسین یابن زهرا
-----
صبح وصل آمد و ، شب هجران گذشت۲
می وزد عطر سیب ، امشب از بین طشت
آرزویـی به جـز دیـدن بابای لـب تشنـه نـدارد
از سر غرق خون بوسه ای می گیرد و جان می سپارد
اَبتا یا حسین یابن زهرا
✍️یوسف رحیمی
#شعر_و_سبک_مداحی
#آموزش_مداحی
#مرثیه
#نوحه