eitaa logo
شاعرانه
34.5هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
490 ویدیو
34 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
اسماعیل امینی، متولد دی ماه ۱۳۴۲ در تهرانخلاصه ای از فعالیت های ادبی :از روزگار نوجوانی به دو زبان فارسی و ترکی شعر می سروده وبخشی از فعالیت ادبی وی در حیطۀ نقد ادبی و پژوهش است.در میان گونه های ادبی به طنز تمایل بیشتری دارد و سالها با مطبوعات در حوزه های گوناگون همکاری کرده است واز جمله عضو تحریریۀ نشریات گل آقا بوده است.در جشنواره های بسیاری عنوان کسب کرده است و ازجمله در جشنواره بین المللی طنز ،به رتبۀ نخست بخش پژوهش دست یافت و در جشنوارۀ فجر نیزصاحب عنوان برتر دربخش فعالیت های ادبی شد.علاوه بر تدریس در دانشگاه و همکاری با مطبوعات ادبی، عضو شورای عالی شعر و شورای عالی موسیقی صداو سیما می باشد. و نیز با پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی همکاری دارد.داوری در جشنواره های گوناگون ادبی بخشی از فعالیت ادبی وی در این سالها بوده است.در حوزۀ ترانه و تصنیف نیز آثار فراوانی ساخته که توسط موسیقی دانان و خوانندگان برجستۀ کشور اجرا شده است. 📜 @sheraneh_eitaa
خاک ایران یک سر از دکتر پر است هرکه دکتر نیست نانش آجر است ملک ایران، سرزمین دکتران این قدر دکتر نباشد در جهان... عابران هر خیابان دکترند دانه های برف و باران دکترند هم وزیران هم مدیران دکترند بیشتر از نصف ایران دکترند هرکه پستی دارد اینجا دکتر است دیپلم ردی ست، اما دکتر است هرکه شد محبوب از ما بهتران هرکه شد منصوب بالا دکتر است هرکه رد شد از در دانشکده یا گرفته دکتری، یا دکتر است شعر نو مديون دکترها بُوَد تو ندانستي که نيما دکتر است؟ شاعر تیتراژهامان دکتر است مجری اخبار سیما دکتر است آنکه مثل آفتاب نیمه شب سر زد از صندوق آرا دکتر است شاد باش ای دکتر آرای ما دکترای جمله دانش های ما ای تو افلاطون و جالینوس ما دکترایت نخوت و ناموس ما در جهانی که پر است از نابغه دکتری چندان ندارد سابقه بی سبب افسرده ای، غم می خوری سرزمین ماست مهد دکتری خطمان وقتي شبيه ميخ بود اي بسا دکتر در آن تاريخ بود اين همه آدم که در عالم نبود آدمي کم بود و دکتر کم نبود من نگويم، شاعران فرموده اند رخش و رستم هردو دکتر بوده اند گرچه باشد قصه ها پشت سرش دکتری دارند ملا و خرش شاعران از رودکي تا عنصري بي گمان دارند هريک دکتري شعله های عشق چون گر می گرفت آتشی در خیل دکتر میگرفت عشق با دکتر نظامي قصه گو عشق با دکتر سنايي رازجو عارف شوريده: دکتر مولوي نام پايان نامه ی او: مثنوي حافظ و سعدي و خواجو دکترند سروقدّان لب جو دکترند وحشی و اهلی و غیره دکترند تاجر و دهقان و کاسب دکترند عالمان را خود حدیثی دیگر است حجت الاسلام دکتر بهتر است بحث های جعل مدرک نان بُری ست بهترین سرگرمی ما دکتری ست عده ای مشغول دکترسازی اند عده ای سرگرم دکتربازی اند 📜 @sheraneh_eitaa
دوست دارید رامتان باشم همدل و هم مرامتان باشم دوست دارید در مراتع شعر برّه ی خوش خرامتان باشم دوست دارید تا هم آخورتان در حلال و حرامتان باشم من امیر سخن اگر بودم در پی نان، غلامتان باشم من نباید شبیه من باشم تا شبیه کدامتان باشم؟ چون یکی از شما شدم آنگاه مورد احترامتان باشم 📜 @sheraneh_eitaa
جهان بی سویی محض است من سوی تو می آیم که شاید در هوای عشق جانم را بپالایم جهان بی سویی محض است، تاریک است، زندان است چرا بیهوده بر دیوار زندان دست می سایم؟ در این تکرار وحشتناک روزی نو نمی آید در این تکرار وحشتناک دیروز است فردایم جهان کوچک و غم ها و آدم های کوچک تر نمانده جز میان شعرها، افسانه ها جایم جهان کوچک و غم ها و آدم های کوچک تر به یُمن عشق –تنها عشق- کوچک نیست غم هایم خدایا! کوه از اندوه سنگینش فرو پاشید من امّا ذرّه ام، یک روز تا خورشید می آیم 📜 @sheraneh_eitaa
اسب ها در ابتدا خر بوده اند بلكه از خر نيز خرتر بوده اند اسبها خرهاي پررو بوده اند اهل غوغا و هياهو بوده اند اسبها كه قوم و خويش قاطرند اهل تبليغات و عكس و پوسترند آدمي وقتي كه پررو ميشود گاه اسب و گاه يابو ميشود اسب، كت شلوار پوشيد اسب شد با فرودستان نجوشيد اسب شد اسب از نسكافه نوشي اسب شد با ادا و شیك پوشي اسب شد اسب شير و قهوه می نوشد خر، آب كارِ خر از سربه زيري شد خراب سربه زيري شد بلاي جان خر اي پسر! از سربه زيري كن حذر خر، تواضع مي كند پس ابله است دستش از ميز رياست كوته است اسب شهرت يافت، بار خويش بست خر، به گمنامي دلي خوش كرده است اي خر، اي راوي اول شخص من! باز هم عرعر كن و جفتك بزن اي خر، اي داناي كلِّ باربر! سمبل مردانگي از هر نظر اي خر، اي افسانه ی سيال ذهن عرعرت فريادِ بغضِ كال ذهن جان فداي تار و پود عرعرت زير و بم، اوج و فرود عرعرت خر خيالاتي شد و عرعر نمود خر، خيالاتي نمي شد خر نبود جفتكي زد، شاد شد ،خنديد خر ديگر از اسبان نمي ترسيد خر ديد اسبان انتخابش كرده اند داخلِ آدم حسابش كرده اند شايد او هم چند روزي اسب شد صاحب عنوان و كار و كسب شد خرّم و جفتك زنان و شاد ، خر يك دو گامي رفت و راه افتاد، خر خرم و خندان خر از دورانِ نو نعل نو، افسار نو، پالان نو اسب شد خر، اسب، شد بر باد خر يك دو گامي رفت و راه افتاد خر تا بگيرد سهم خود از پول نفت خر برفت و خر برفت و خر برفت.. 📜 @sheraneh_eitaa