عکسِ او در آب اُفتاد آب را بیچاره کرد
ماهِ زیبایِ حرم مهتاب را بیچاره کرد
یک عشیره منتظر بودند اما بیشتر...
رفتنِ او مادری بی خواب را بیچاره کرد
خوش قد و بالاییِ او دستِ زینب کار داد
دیدی آخر خواهری بیتاب را بیچاره کرد
هرکه او را دید از دشمن فقط میگفت وای
کوه بود و سینهاش سیلاب را بیچاره کرد
دستهایش بر زمین دستِ مردی بَر کمر
این سپاهِ غرق خون ارباب را بیچاره کرد
یک نفر زد با عمود و بِینِ اَبرو جاگذاشت
یک حرامی نیزهاش را بِینِ پهلو جاگذاشت
- - -
از میانِ تیغ و تیر و نیزه قرآن را کشید
آه در آغوشِ خود جسمی پریشان را کشید
خَم شد و بوسیدش اما قامتِ خَم برنگشت
تشنهای بَر دامنش امیدِ طفلان را کِشید
کاش میشُد تیر را بیرون نمیآورد او
با خودش تیرِ سهشعبه وای مژگان را کشید
تیرها از پشتِسر بر قامتِ او خوردهاند
پس چرا از سینهاش صد تیرِ سوزان را کشید
با سَراَنگشتش به رویِ خاک عکسی از حرم...
در میانِ شعلهها شامِ غریبان را کشید
هلهله میآمد و دیدند آقا داد زد
مَشک را از رویِ سینه کَند آقا داد زد
- - -
در مسیرِ علقمه بال و پَرَش را جمع کرد
زود آمد بر سرش اما سرش را جمع کرد
خوب شد اُمالبَنین هم حال و روزش را ندید
جایِ او پیشِ برادر مادرش را جمع کرد
دختران جیغی کشیدند و رُباب از هوش رفت
سمتِ او زینب دوید و اصغرش را جمع کرد
تا پدر را دید رویش را سکینه زخم کرد
با همین پشتِ شکسته دخترش را جمع کرد
بسکه سر وا بود میاُفتاد هِی از نیزهها
خواهرش با کُهنه معجر حنجرش را جمع کرد
هیچکس مانندِ زینب زار و سرگردان نشد
هیچ سر مانندِ او از مرکب آویزان نشد*
در مقاتل آمده این سرِ مبارک در منازلی از دهانه افسار مرکب آویزان بود.
#حسن_لطفی #محرم #شعر #تاسوعا #حضرت_عباس
📜 @sheraneh_eitaa
واژه ی عشق ازچه گرفت اعتبار
اصل محبت زچه شدبرقرار
عشق ومحبت به زبان ساده است
لیک نگنجدبه سخن درشمار
عشق سرآغازطریق صفاست
برهمگان نیست مسیرآشکار
واژه ی عشق رانتوان شرح داد
جزبه عمل در ره پروردگار
شرح نخستین بودازمصطفی
عترت وقرآن که بود پایدار
فرق شکسته به سحردرنماز
شرح دهدعشق علی رابیاد
رأس حسین ابن علی روی نی
مظهرعشق است برآن کردگار
کودک شش ماهه وتیرگلو
ناب ترین شرح به هرروزگار
مانده زعباس علمدارعشق
معنی عشق به ابدماندگار
باک نبودش که دهد دست وچشم
پاره چوشد، مشک شدازاوشرمسار
زینب غم دیده دهدشرح عشق
شوق نمازش به دل شام تار
جلوه گروصف محبان زعشق
صبح هرآدینه دراین انتظار
وسعت عشق خارج ازاندیشه هاست
وصف نگرددبه چنین اقتصار
زنده ی جاوید"ستایش"کسی است
کوبه ره عشق کندجان نثار
#ستایش_کرمی #امام_حسین #محرم #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
ریخت بر هم با زمین افتادنت دنیای من
دیدی آخر چشم خوردی خوش قد و بالای من!
پیشمرگ من شدی و پیشمرگ خواهرم
تیرخوردی نیزه خوردی جای زینب جای من
قید مشکت را بزن با من سوی خیمه بیا
بعد ازین هرکس که حرف از تشنگی زد پای من
مسجد کوفه ست اینجا یا کنار علقمه؟!
فرق عباس است یا فرق سر بابای من
انقدر بازو زمین کوبیدی آبم کرده ای
داغ تو پشت مرا خم میکند دریای من
هیچکس اینگونه در بین اراذل هو نشد..
گریه کن خون گریه کن عباس بر غمهای من
این خجالت چه بلایی بر سرت آورده است
قدّ یک طفل است اینجا قامت سقای من
دارد از امروز خولی فکر معجر میکند
وای بر امروز من ای وای بر فردای من
در شلوغی سر بازار بین مستها
رونگردان روی نی از دختر تنهای من!
#سیدپوریا_هاشمی #حضرت_عباس #تاسوعا #شعر #محرم
📜 @sheraneh_eitaa
⭕️ورود شمر به کربلا
🔻در پیش از ظهر روز نهم محرم -روز تاسوعا-، شمر بن ذی الجوشن به همراه چهارهزار نفر سپاهی به سرزمین کربلا وارد شد. او حامل نامهای از سوی عبیدالله بن زیاد خطاب به عمر بن سعد بود که پس از رسیدن به کربلا، نامه را به پسر سعد داد.
🔺در این نامه، ابن زیاد از او خواسته بود که یا امام حسین(ع) را مجبور به پذیرش بیعت کند و یا با او بجنگد. عبیدالله همچنین در این نامه عمر بن سعد را تهدید کرد که اگر چنانچه از فرمان او سرباز زند از فرماندهی لشکر کناره بگیرد و مسئولیت آن را به شمر بن ذی الجوشن واگذار نماید.
▪️عمر سعد دریافت که موقعیتش در خطر است و شمر سر جانشینی او را دارد. پس خطاب به شمر گفت: وای بر تو! خدا خانه خرابت کند. ای پیس! نگذاشتی کار به صلح بینجامد. حسین هرگز تسلیم نخواهد شد. او فرزند علی بن ابی طالب است.
♦️ابن سعد به شمر گفت: «امارت لشکر را به تو واگذار نخواهم کرد من در تو شایستگی این کار را نمیبینم پس خود این کار را به پایان خواهم رساند؛ تو فرمانده پیاده نظام لشکر باش.»
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#نهم_محرم
#خواص_عاشورایی
📜 @sheraneh_eitaa
تمام عرش با هفت آسمان افتاده بر پایش
شبانه روز می چرخد زمین دورِ قدمهایش
نگاهش نافذ و گیراست مخصوصا دم ِ پیکار
صلابت پرور است و مردِ میدان! مثلِ بابایش
أباالفضل(ع) است و زانو میزند پیشَش فضیلت ها
به میدانِ جوانمردی و غیرت نیست همتایش
همینکه راه می آید فراری میشود دشمن
أشِدٌاءُ علَیَ الکفّار یعنی قدّ و بالایش
مبادا لحظه ای وقتِ غضب شمشیر بردارد
که عزرائیل می آید به همراهِ بلایایش
دخیلِ دستهایش بود اهل عالمی اما
علمدارِ همه عالم؛ رقیه(س) بود دنیایش
برای دردمندان یک نخی از چادر زینب(س)
به دورِ نسخه می پیچد؛ فدایِ این مداوایش
شنیدم از حسین بن علی(ع) دل برده هر لحظه
تبرّی و توَلّایش ، تولّی و تبرّایش
بنا شد در مصافِ کربلا؛ باشد فقط سقّا
به رویِ هر دو چشمش بود دستوراتِ آقایش
همین شد که نخورد آب و به جایش تیرِ بی وجدان
اصابت کرد بر آن چشم ِ از عصیان مُبرّایش
برایش نیزه ها را کاملا با زهر آغشتند
زدند و کِل کشیدند و مهیّا شد تماشایش
دو دستش شد قلم در علقمه باب الحوائج شد
به دستِ حضرتِ زهرا(س) محوّل شد تسلّایش!
#مرضیه_عاطفی #محرم #شعر #تاسوعا #حضرت_عباس
📜 @sheraneh_eitaa
هزار قِصه ی ِنا خوانده در جهان باقیست
هزار جلوه ی ِ روشن در آسمان باقیست
ز حرمت و ادب و مهرورزی و رشادت او
هنوز نبض ِ وفا در ضمیر ِ جان باقیست
لب ِ ترک ترک و خشک ِعباسش می گفت
که شرم ِآب ، هنوز در فرات ِجان باقیست
ز بانگ العطشی ، بی درنگ به خود پیچید
سوار ِمرکب ِعشقی ، که تا زمان باقیست
مسیر ِ راه ِ عُروج را ، به حقّ ، شتابان رفت
به روح ِخشک ِفراتی که در مکان باقیست
سپر نمود تن و سینه و دو دست ِ رشید
چنان که حرمت ِاو ، بر سر ِزبان باقیست
نداشت دست ولی زیر لب همی می گفت
که آب مَشک نریزد ، که تا توان باقیست
عَمود به سر نشست ، چون پدر در محراب
که جای ِسجده ِخورشید برآستان باقیست
دمی که خورد زمین ریخت به هم دور و برش
هنوز مَشک و دو دست ِخدا نشان باقیست
#سیدمحمود_سیدموسوی #تاسوعا #حضرت_عباس #شعر #محرم #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
⭕️امان نامه برای فرزندان ام البنین سلام الله علیها
🔻شمر با حضرت ام البنین سلام الله علیها از یک قبیله بودند. عصر تاسوعا شمر در برابر یاران امام حسین علیه السلام ایستاد و فریاد کشید: «پسران خواهر ما کجا هستند؟» منظور او حضرت عباس علیه السلام و برادران ایشان یعنی عبدالله، عثمان و جعفر بود.
🔺حضرت عباس و برادران ایشان که نزد اباعبدالله ع نشسته بودند سکوت کردند و جواب شمر را ندادند. امام حسین علیه السلام فرمودند: «پاسخ او را بدهید، هرچند که فاسق است.»
حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و برادران ایشان از خیمه بیرون آمده و فرمودند: «چه میگویی؟»
🔸شمر گفت: «ای پسران خواهر ما! شما در امان هستید. خودتان را بهخاطر حسین به کشتن ندهید و به فرمان امیرالمؤمنین یزید درآیید تا در امان باشید.»
♦️حضرت عباس ع و برادرانشان پاسخ دادند : «دستت بریده شود ای شمر. اماننامه آوردهای؟ خداوند تو و اماننامهات را لعنت کند. ای دشمن خدا! از ما میخواهی که برادرمان حسین ع فرزند فاطمه زهرا س و رسول خدا ص را رها کنیم و به فرمان لعنت شدگان و فرزند لعنت شدگان درآییم؟ هرگز! آیا ما در امان باشیم و فرزند پیغمبر را امانی نباشد؟!»
🔸شمر با شنیدن پاسخ کوبنده حضرت عباس علیه السلام و برادرانش در حالی که خشمگین بود و ناسزا میگفت، به لشکرگاه خودش برگشت.
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#نهم_محرم
#خواص_عاشورایی
📜 @sheraneh_eitaa
هدایت شده از جارچی 🇮🇷
🔴 اهل کدام استان هستید ❓
✅ استان خودتو انتخاب کن تا ببینی چه خبره👇
🔺۱- خراسانرضوی
🔺۲- قم
🔺۳- فارس
🔺۴- کرمان
🔺۵- تهران
🔺۶- گیلان
🔺۷- خراسان جنوبی
🔺۸- اردبیل
🔺۹- یزد
🔺۱۰- اصفهان
🔺۱۱- مازندران
🔺۱۲- کهگیلویه و بویراحمد
🔺۱۳- گلستان
🔺۱۴- آذربایجان شرقی
🔺۱۵- آذربایجان غربی
🔺۱۶- چهارمحالوبختیاری
🔺۱۷- کردستان
🔺۱۸- خراسان شمالی
🔺۱۹- قزوین
🔺۲۰- خوزستان
🔺۲۱- سمنان
🔺۲۲- هرمزگان
🔺۲۳- البرز
🔺٢۴- مرکزی
🔺۲۵- زنجان
🔺۲۶- همدان
🔺۲۷- ایلام
🔺۲۸- لرستان
🔺۲۹- کرمانشاه
🔺۳۰- بوشهر
🔺۳۱- سیستان و بلوچستان
🔺٣٢_جارچی ایران و جهان در ایتا 🇮🇷
🔺٣٣_ جارچی عراق 🇮🇶
🔺٣۴_ جارچی افغانستان 🇦🇫
🏁 ٣۵_ شبکه جارچی در ویراستی
🔴 مهمترین اخبار و اطلاعیهها در استانها👆
https://eitaa.com/joinchat/820051968C2b85dac984
📣گسترده ترین شبکه خبریِ مردمیِ ایتا👆
حسین علاءالدّین ۱۶ مرداد ۱۳۶۴ در شهر ری به دنیا آمد. وی پس از گذراندن تحصیلات دانشگاهی وارد حوزۀ علمیه شد. سال ۸۳ بود که سرودن را آغاز کرد و بهره بردن از اساتید شعر بسیار در پیشرفت او مؤثّر بود.
از فعالیتهای ادبی وی مدیریت انجمن شعر و ادبیات شهرستان ری، عضویت در شورای برگزار کننده شعر اشراق و دبیری کنگره ملی شعر سرباز میباشد. «از تبار بهار» و «حنانه»(کتاب صوتی) آثار منتشر شده از او است.
او هماکنون دبیر کنگره ملی شعر امر به معروف و نهی از منکر است.
#معرفی_شاعر #حسین_علاءالدین
📜 @sheraneh_eitaa
⭕️آماده شدن عمر سعد برای جنگ با سیدالشهدا علیه السلام
🔺در عصر روز نهم محرم عمر بن سعد به سپاهیانش فرمان داد تا برای جنگ آماده شوند. او در میان سپاهیان خود ندا داد : ای لشکریان خدا! سوار شوید و به بهشت بشارت دهید. پس کوفیان خیمههای امام حسین(ع) و یارانش را محاصره کردند.
🔸هیاهو و سر و صدای لشکر که بلند شد، حضرت زینب سلام الله علیها، خدمت برادر رفت و فرمود: «آیا صداهایی که نزدیک میشوند را میشنوید؟» امام فرمود: «هماکنون جدم رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که به من فرمود: تو [به زودی] نزد ما خواهی آمد.»
🔹سپس امام(ع) به حضرت عباس(ع) فرمود: «جانم به فدایت؛ بر اسب خود بنشین و نزد آنها برو و بپرس که چه میخواهند و برای چه به پیش آمدهاند؟» حضرت عباس(ع) با بیست سوار نزد سپاه دشمن آمد و فرمود: «چه رخ داده و چه میخواهید؟»
♦️گفتند: «فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید و یا آماده کارزار شوید.» عباس(ع) فرمود: «از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابی عبدالله(ع) رفته و پیام شما را به عرض ایشان برسانم.» پس عباس(ع) به تنهایی نزد امام حسین(ع) آمد تا موضوع را به ایشان خبر دهد.
◾️امام(ع) به حضرت عباس(ع) فرمودند: «اگر میتوانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خدا میداند که من نماز و تلاوت کتاب او را بسیار دوست میدارم.»
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#نهم_محرم
#خواص_عاشورایی
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
میخواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نمنم به خروش آیم و هِقهِق بنویسم
دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
در هر قدمت هر نفست جلوۀ ذات است
وصف تو فراتر ز شعور کلمات است
در حسرت لبهای تو لبهای فرات است
عالم همه از این همه ایثار تو مات است
از علقمه با دیدۀ خونبار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
سقا تویی و اهل حرم چشم به راهت
دلها همه مست رجز گاه به گاهت
هر چند تو بودی و عطش بود و جراحت
دلواپس طفلان حرم بود نگاهت
سقای ادب جلوۀ ایثار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
افتاد نگاه تو به مهتاب، دلش ریخت
وقتی به دل آب زدی آب، دلش ریخت
فرق تو شکوفا شد و ارباب، دلش ریخت
با سجدۀ خونین تو محراب، دلش ریخت
صد حیف که آن یار وفادار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
انگار که در علقمه غوغا شده آری
خونبارترین واقعه برپا شده آری
در بزم جنون نوبت سقا شده آری
دیگر پسر فاطمه تنها شده آری
این قافله را قافلهسالار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
ای علقمه از عطر تو لبریز، برادر!
ای قصۀ دست تو غمانگیز، برادر!
بعد از تو بهارم شده پاییز، برادر!
برخیز! حسین آمده برخیز! برادر!
عباسترین حیدر کرار نیامد
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد»
#حسین_علاءالدین #حضرت_عباس #شعر #تاسوعا
📜 @sheraneh_eitaa
🔸خواص عاشورایی:
حضرت عباس (علیه السلام) _ قسمت اول
🔺عباس بن علی بن ابیطالب علیهماالسلام مشهور به ابوالفضل پنجمین پسر امام علی(ع) و اولین فرزند امالبنین (س) است. وقتی او در 4 شعبان ۲۶ق به دنیا آمد، امام علی ع بازوانش را بوسید و گریه کرد و فرمود دو بازوی عباس در راه کمک به حسین(ع) جدا میشود .
🔻حضرت عباس (علیه السلام) از جمال و زیبایی ویژه ای برخوردار بود؛ بهگونهای که سیمای دلربای او جلب توجه میکرد و چهرهاش مانند ماه تمام، تابناک بود. لذا، او را «قمر بنى هاشم» میخواندند. القاب دیگر حضرت باب الحوائج، باب الحسین ع و سقّا است. یکی از فضائل عباس(ع) که دوست و دشمن آن را ستودهاند، شجاعت او است. کرم و بخشش عباس(ع) از دیگر فضائل او و ضربالمثل بوده است.
🔸روز عاشورا سقاى کربلا مشک آب بدوش افکند و در مقابل لشکر دشمن ایستاد و پس از نصیحت مردم، به ابن سعد خطاب کرد: پسر سعد! این حسین و پسر دختر رسول خدا است که شما همه یاران و اهل بیت او را کشتید. زنان و فرزندانشان تشنه اند، آنها را آب بدهید که دلهاى آنان از تشنگى مىسوزد. همه سپاه در سکوت فرو رفتند، شمر صدا زد: پسر ابو تراب اگر همه دنیا را آب بگیرد و در اختیار ما باشد یک قطره به شما نمى دهیم مگر آنکه بیعت یزید را بپذیرید.
🔹آنگاه که همه یاران امام (علیهالسلام) و شماری از بنیهاشم به شهادت رسیدند، حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) به برادران خود عثمان و عبداللَّه و جعفر فرمود: جانم فدایتان پیش تازید و از سرورتان حمایت کنید، تا اینکه در برابرش به کام مرگ فرو روید .
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#نهم_محرم
#خواص_عاشورایی
🔸خواص عاشورایی:
حضرت عباس (علیه السلام) _ قسمت دوم
▪️سپس عباس ع قصد کرد تا برای خیمهها آب بیاورد. او به سمت شریعه فرات حمله کرد و توانست از بین نگهبانان شریعه خود را به آب برساند. حضرت لحظهای به آب نگریست و مشتی از آب را برداشت و روی آب ریخت. سپس مَشک را از آب پر کرد و راهی خیمه ها شد.
♦️لشگر کوفه راه را بر او بستند و از هر طرف او را محاصره کردند. عباس با آنها پیکار می کرد. ناگاه زید بن ورقاء از پشت نخلی بیرون پرید و ضربهای به دست راستش وارد کرد و دست او را قطع کرد. عباس شمشیر را به دست چپش گرفت و به نبرد با دشمن ادامه داد. حکیم بن طفیل نیز از پشت درخت ضربهای به دست چپش وارد کرد و سپس عمودی بر سر عباس ع وارد کرد و او را به زمین انداخت.
🔸عباس علیه السلام خطاب به امام فریاد زد : برادر، برادرت را دریاب. چون امام حسین علیه السلام برادر را در کنار فرات بر زمین دید، به سبب جراحات و شهادت برادر به شدت گریه کرد، و (با حالت انکسار) فرمود: الآنَ اِنکَسرَ ظَهری و قَلَّت حیلَتی؛ «اکنون کمرم شکست و رشته تدبیرم گسسته شد».
🔹امام سجاد(ع): «خداوند عمویم عباس را رحمت کند که خود را فدای برادرش کرد و در این راه دو دستش قطع شد، خداوند عوض دو دست قطعشده او دو بال در آخرت به او عطا کرد تا با آن دو بال همراه با فرشتگان در بهشت پرواز کند ... او نزد خداوند منزلت و جایگاه بالایی دارد که همه شهدا در روز قیامت به او غبطه میخورند»
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#نهم_محرم
#خواص_عاشورایی
#بصیرت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | تاریخی از جنس خون
شعرخوانی عاشورایی سیدامیر ساداتموسوی
📜 @sheraneh_eitaa
عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش
صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش
خسته با زین و یراقی واژگون آشفته یال
بیسوار و غرق خون آن اسب زیبا را نکش
یا تمام صفحه را با خیمهها همرنگ کن
یا به غیر از ما رأیت الا جمیلا را نکش
آن به دریا رفته دیگر بر نمیگردد به دشت
خشکی لبهای فرزندان زهرا را نکش
او که مجنون بود، مجنون ماند، مجنون شد شهید
مادرش لیلاست واویلای لیلا را نکش...
ما که جا ماندیم در ما رنگ عاشورا نبود
آبروداری کن و رسوایی ما را نکش
عاقبت آن مرد مردستان میآید بعد از آن
کس نگوید آن قد و بالای رعنا را نکش
#مهدی_جهاندار #شعر #تاسوعا #محرم
📜 @sheraneh_eitaa
ای که از روز ازل عشق به فرمان تو بود
برتر از عرش خدا،پایه ایمان تو بود
چشمه آب حیاتی،که دوصد آب فرات
تشنه بوسه زدن بر لب عطشان تو بود
تا به مغرب زغمت،مهر سراپا میسوخت
او که چون شعله ای از سینه سوزان تو بود
شام ظلمتکده ای بود پر از حیله،ولی
تیره تراز همه شب،شام غریبان تو بود
با قیامت همه گفتند قیامت برخاست
عرصه کرببلا محشر و میزان تو بود
گر چه تکمیل نشد حج تو لیکن بخدا
کعبه در کرببلا محرم چشمان تو بود
گشت ویرانه سرا خانه آمال یزید
بس که تاثیر در آن نغمه قرآن تو بود
اکبرت مطلع عشق است و علی اصغر تو
شاه بیت غزل آخر دیوان تو بود
"منتظر"سوخت ازین چامه و با سوز درون
گفت ایکاش که دردزمره یاران تو بود...
#مهدی_مشایخی #ارسالی_مخاطب #شعر #محرم #امام_حسین
📜 @sheraneh_eitaa
اصل شعر قدیمی «مکن ای صبح طلوع»
شاید کمتر کسی بداند شاعراین شعر پرشور و ماندگار که قریب به یک قرن در شب عاشورا در فضای محافل عزاداری اباعبدالله الحسین علیه السلام می پیچد و دل و جان مشتاقان را با سوز و آه عاشورایی گره می زند، کربلایی محمود بهجت(ره)، پدر بزرگوار حضرت آیت الله العظمی بهجت(قدس سره) است.
این کتاب در ۳۲۰ صفحه در قطع رقعی و با جلدگالینگور (سلفون) در مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی بهجت(قدس سره) تهیه و منتشر گردیده است.
شب وصل است و تبِ دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازیشان اهل نظر حیران است
گوئیا مشعله از بامِ فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«یارب این بوی خوش از روضة جان می آید؟
یا نسیمی است کزان سوی جهان می آید؟»
«یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟»
«عجب این قهقهه از حورِ جنان می آید!»
یارب این آبِ حیات از چه دلی جوشان است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«چه سَماع است که جان رقص کنان» می آید؟
«چه صفیر است که دل بال زنان می آید؟»
چه پیامی است؟ چرا موج گمان می آید؟
چه شکار است؟ چرا بانگ کمان می آید؟
چه فضائی است؟ چرا تیر قضا پران است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
گوش تا گوش، همه کرّ و فرِ دشمنِ پست
شاه بنشسته، بر او حلقة یاران الست
«پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست»
چار تکبیر زده یکسره بر هر چه که هست
خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
وَه از آن آیتِ رازی که در آن محفل بود
«مفتی عقل در این مسئله لایعقل بود»
«عشق می گفت به شرح آنچه بر او مشکل بود»
«خم می بود که خون در دل و پا در گل بود»
ساغر سرخ شهادت به کف مستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
این حسین است که عالم همه دیوانة اوست
او چو شمعی است که جانها همه پروانة اوست
شرف میکده از مستی پیمانة اوست
هر کجا خانه عشق است همه خانة اوست
حالیا خیمه گهش بزمگه رندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
قل هوالله بزاید زلبش، رمز احد
لم یلد گوید و لم یولد و الله صمد
این تمنا ز احد در دل او رفته زحد
می وصلی بچشان - تا در زندان ابد
بشکنم - از خم وحدت که چنین جوشان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
محرمان حلقه زده در پی پیغامی چند:
«چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند»
«فرصتِ عیش نگه دار وبزن جامی چند»
که نماندست ره عشق مگر گامی چند
در بلائیم ولی عشق بلا گردان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
امشب است آنکه «ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند»
«با من راه نشین باده مستانه زدند»
«قرعه فال به نام من دیوانه زدند»
یوسفِ فاطمه را ننگِ جهان زندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
هان که گوی فلک صدق به چوگان من است
ساحت کون و مکان عرصه میدان من است
دیدة فتح ابد عاشق جولان من است
هر چه در عالم امر است به فرمان من است
پیش ما آتش نمرود گلِ بستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«هان و هان ناقة حقیم» مجوئید حیَل
«تا نبرد سرتان را سرِ شمشیرِ اجل»
«پیش جان و دل ما آب و گلی را چه محل؟»
«کار حق کن فیکون است نه موقوف علل»
بی فروغ رخ او ، جان و جهان بی جان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
ظهر فردا عملِ مذهب رندان بکنم
«قطع این مرحله با مرغ سلیمان» بکنم
حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم
«آنچه استاد ازل گفت بکن»، آن بکنم
عاقبت خانه ظلم است که آن ویران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند»
و به تاریکی شب ره به کناری گیرند
صادقان زآینة صدق، غباری گیرند
صحنة مشهد ما صحن نگارستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
گفت عباس که: من از سر جان برخیزم
از «سر جان و جهان دست فشان برخیزم»
«از سر خواجگی کون و مکان برخیزم»
من «ببویت ز لحد رقص کنان برخیزم»
این چه روح است و کرامت که در این یاران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
در شب قتل، نگفت از سر و سامان، زینب
«داشت اندیشه فردای یتیمان، زینب»
گفتی از یادِ پریشانی طفلان، زینب
داشت آن شب همه گیسوی پریشان، زینب»
این چه خوابی است که در خوابگه شیران است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
ظهر فردا، قد رعنای حسین است کمان
باز جوید شه بی یار ز عباس نشان
ز علمدارِ خود آن خسرو شمشاد قدان
«که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان»
قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند:
صبر از این بیش ندارم، چکنم تا کی و چند؟
جان به رقص آمده از آتش غیرت چو سپند
بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه قند
دستی اندر خم زلفی که چنین پیچان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
«او سلیمان زمان است که خاتم با اوست»
«سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست»
نفس «همت پاکان دو عالم با اوست»
زخم شمشیر و سنان چیست؟ «که مرهم با اوست»
پس چه رازی است که خنجر به گلو بُران است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
شام فردا که رسد، زینبِ گریان و دوان
در هیاهوی رذیلانة آن اهرمنان
پرسد از پیکر صدچاک شه تشنه زبان
«که شهیدان که اند اینهمه خونین کفنان؟»
جگر رود فرات از تف او سوزان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
او که دربانی میخانه فراوان کرده است
نوش پیمانة خون بر سر پیمان کرده است
اشک را پیرهنِ یوسفِ دوران کرده است
چنگ بر گونه زده موی پریشان کرده است
در دل حادثه مجموعِ پریشانان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
یارب این شام سیه را به جلالی دریاب
بال و پر سوخته را با پر و بالی دریاب
«تشنة بادیه را هم به زلالی دریاب»
جشن دامادی جان را به جمالی دریاب
که عروسِ شرف از شوق حنابندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع
#شعر #امام_حسین #محرم #محمود_بهجت
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداح خرمشهری محمد جنامی چه غوغایی برای آقا ابوالفضل العباس علیهالسلام از زبان مادرش حضرت امالبنین به زبان فارسی، به پا میکنه
ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است
این آخرین شبانۀ آرام زینب است
این نازدانهها که در آغوش مادرند
در دست باد، بعد تو گلهای پرپرند
بعد از تو در محاصرۀ شعلهها و خار
گلهای پرپرند به میدان کارزار
دلبندهای قافله شلاق میخورند
از شعلههای حرمله شلاق میخورند
این خیمهها چو ابر پراکنده میشوند
فردا پس از تو، شب نشده کنده میشوند
فردا غروب آن سوی گودال قتلگاه
در ابرهای دلهره، غلتان به خاک، ماه
ماه ایستاده دفعۀ آخر ببیندت
جایی نماز کن که برادر! ببیندت
آهسته از کنار حرم بگذر، ای امید!
با ذکر یا صبور! که خواهر ببیندت
شاید رقیه تشنۀ دیدار دیگریست
معلوم نیست دفعۀ دیگر ببیندت
دیدار دیر میشود امشب که بگذرد
تا گوشۀ خرابه که یکسر ببیندت
مادر نخفته طفل تو بسیار تشنه است
یک سر بزن به خیمه که اصغر ببیندت
ای اعتبار خاک سر از سجده بر مدار
این خاک دیر نیست که بیسر ببیندت
تا هست آسمان به هوای تو میتپد
فردا که بیبرادر و یاور ببیندت
تا هست معنی شب و روز جهان تویی
فردا که چون حقیقت کوثر ببیندت
فردا کلام روشن زهرا کلام تو
فردا زمانه غرّش حیدر ببیندت
فردا که بعد قتل کسانت، زمانه باز
آرام و باشکوه و دلاور ببیندت
در جانگدازِ واقعهها هر که هر کجا
زیباترین تجسم باور ببیندت
ای خطبۀ منای تو تا هست در تپش
تا هر خطیب بر سر منبر ببیندت
تو آمدی که مستی دنیا پرد ز سر
در مجلس شراب، منور ببیندت
قرآن تویی که بر سر نی خواندنیتری
کوفه میان خطبۀ خواهر ببیندت
بنگر به عزم خواهر و صبر و ارادهاش
در آخرین نماز شب ایستادهاش
تا هست روزگار پر است از سلام تو
بعد از تو هست چادر خواهر پیام تو
این چادر از نگاه تو معنا گرفته است
هر دل به خیمهگاه تو مأوا گرفته است
طفل تو رمز هستی و باب نجات ماست
سقای تشنه، راز رشید حیات ماست
عباس گفت تشنه بر این رود بگذرید
با خود جز آبروی دو عالم نیاورید
یک مشت بر نداشت که دل با تو باختهست
پاک است دست هر که علی را شناختهست
سقا که هر سبو به جهان است مست اوست
سقا که آب تشنۀ یک جرعه دست اوست
پیغام و درس کرببلا دستهای او
در گوش خلق زنده و مانا صدای او
گوید که دل به جرعۀ دنیا مبند هیچ
با آب و خاک عالم بیآبرو مپیچ
شیطان اگر چه آوردت صد دلیل باز
یاد آر از آه و آهن و دست عقیل باز
یاد آر از لبی که در این عشق تشنه ماند
مشکی که معنی عطش و عهد را رساند
یک قطرهای به نیت دریا وضو بگیر
خود را بباز و هستی جاوید از او بگیر
باید تمام بر سر پیمان گذاشتن
جان گر به قدر طاقت ششماهه داشتن
ای جان ما حسین، به ما زان عطش ببخش
جان جهان به هر دل و هر جان عطش ببخش
روی مرا که همچو شب بیستارهایست
جز جامۀ سیاه عزای تو چاره نیست
جون و حبیب رمز سیاه و سپید ماست
ای آنکه گریه بر تو تمام امید ماست
با گریه خون ما به تو پیوند میخورد
با اشک جان به یاد تو سوگند میخورد
خورشید سربریده که فردا شروع توست
دنیا اگر چه تشنۀ صبح طلوع توست
ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است
این آخرین شبانۀ آرام زینب است
#علی_محمد_مؤدب #امام_حسین #شعر #شب_دهم_محرم
📜 @sheraneh_eitaa
..عَلم حادثه بردار، سفر باید کرد
پای در معرکه بگذار، خطر باید کرد
بار بربند دگر ترک وطن باید گفت
تیغ برگیر که با تیغ سخن باید گفت..
عشق گوید که از این مرحله چون باید رفت؟
بیسر و بیکفن، آغشته به خون باید رفت
«هر که دارد هوس کربوبلا بسمالله
هر که دارد سر همراهی ما بسمالله»
هر که را ذوق جراحت نَبُوَد، برگردد
هر که را شوق شهادت نَبُوَد، برگردد..
بگذارید که خامان ز خطر بگریزند
سایهها در دل ظلمت، ز سحر بگریزند
هان که فردا سر و شمشیر به هم خواهد خورد
سرنوشت همه با تیغ رقم خواهد خورد
::
محشری بود تماشایی و عاشورایی
که به تصویر نیاید ز قلمفرسایی
راهی از معرکه میرفت به آغوش بهشت
رهروانش همه دریادل و آیینهسرشت
شهسواران پی معراج کمر میبستند
زره حادثه مردانه به بر میبستند
مرگ از هیبت آنها متواری میشد
تا صف خصم ستمپیشه فراری میشد
همه را شوق، که ای کاش ز نو زنده شویم
زخمها خورده و در خون خود افکنده شویم
کاش صد بار بمیریم و ز نو جان گیریم
پیر رخصت دهد و جانب میدان گیریم
تا نفس میدمد از حنجره تکبیر زنیم
در رکاب پسر فاطمه شمشیر زنیم..
#جلال_محمدی #شعر #محرم #امام_حسین
📜 @sheraneh_eitaa
غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش
سلام کرد به جدّش... سلامی از سر صدق
سلام آن که کند جان فدای جانانش
سلام کرد بر آن گونههای خاکآلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش
سلام کرد بر آن بوسهگاه نورانی
سلام آن که کند جان خویش قربانش
سلام آن که دلش زخمی مصیبتهاست
سلام آن که اگر بود کربلا، جانش،
میان طف، سپر نیزه و سنان میشد
و میسپرد به شمشیرها گریبانش...
سلام آن که اگر نینوا حضور نداشت
علیالدوام شده نالۀ فراوانش
سلام آن که سرازیر میشود هر روز
به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش...
#مریم_سقلاطونی #امام_حسین #شعر #عاشورا #امام_زمان
📜 @sheraneh_eitaa
این کیست تنهای تنها ماندهست بین سواران
محکمتر از کوهساران جاریتر از جویباران
آه از غم واژههایش، از غربت آشنایش
مانده طنین صدایش، در خاطر روزگاران:
«ای مسلم! ای هانی! ای حرّ! تنهاییام را ببینید
آیا مرا یاوری نیست؟ پاسخ بگویید یاران!
ای یکهتازان میدان ای شیرمردان خالص
رفتید و ماتم گرفتند در خیمهها بیقراران»
فریاد تنهایی او پیچید و... بر خاک جنبید،
لبهای لبیکگویان تنهای چابکسواران
گرد و غباری به پا خاست آن مرد را دوره کردند
شمشیرزنها از این سو، از آن طرف نیزهداران
در خیمهها چشمهایی مانده به راه سواری
نومید یا رب مبادا چشمان امیدواران
#سیدعلیرضا_شفیعی #امام_حسین #عاشورا #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد
که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد
سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزهای روزی
که نامش آفتابِ جان سرگردان ما باشد
لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند
لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد
چراغ چشمهایش زیر نعل اسبها میسوخت
که مصباح الهدایِ دیدهٔ حیران ما باشد...
کنون ننگ است ما را تا به محشر، مرگ در بستر
حسین آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد
#علی_محمد_مؤدب #شعر #عاشورا #امام_حسین
📜 @sheraneh_eitaa
⭕️وقایع روز عاشورا_ قسمت اول
🔹صبح عاشورا امام حسین(ع) پس از اقامه نماز صبح، صفوف نیروهای خود که۳۲ تن سواره و ۴۰ تن پیاده بودند را منظم کرد. سپس برای اتمام حجت، سوار بر اسب شد و همراه با گروهی از یاران به سوی لشکر دشمن پیش رفت و آنان را موعظه نمود.
🔸پس از سخنان امام، زهیر بن قین آغاز به سخن کرد و از فضایل حسین(ع) گفت و به موعظه پرداخت. قبل از آغاز جنگ حر بن یزید ریاحی از لشکر عمر بن سعد جداشد و به اردوگاه حسین(ع) پیوست.
🔻سپس با فرمان عمر بن سعد حمله به لشگر امام حسین علیه السلام با تیرباران کردن اصحاب آغاز شد. طبق بعضی روایات تاریخی، تا ۵۰ تن از یاران امام، در این حمله به شهادت رسیدند. پس از آن، یاران امام به صورت فردی و یا دو نفری به مبارزه رفتند.
🔺اصحاب اجازه نمیدادند کسی از سپاه دشمن به حسین(ع) نزدیک شود. ظهر عاشورا و در بحبوحه تیرباران دشمن حضرت نماز ظهر را به جماعت برگزار کردتد. پس از شهادت یاران غیر بنی هاشم امام حسین(ع) در صبح و بعداز ظهر عاشورا، یاران بنیهاشمی امام برای نبرد پیش آمدند.
♦️اولین کسی که از بنی هاشم از حسین(ع) اجازه میدان طلبید و به شهادت رسید، علی اکبر بود. پس از او دیگر خاندان امام نیز به میدان رفتند و به شهادت رسیدند. پس از شهادت بنیهاشم، امام حسین(ع) عازم نبرد شد اما از سپاه کوفه تا مدتی کسی برای رویارویی با آن حضرت پا پیش نمینهاد.
✅علیرغم تنهایی حسین(ع) و زخمهای سنگینی که بر جان و بدن او وارد شده بود، امام بیمهابا دشمن را تارومار میکرد، تا آنکه از شدت جراحات بی رمق از اسب بر زمین افتاد .
#تقویم_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#دهم_محرم