تا به کِی باید که در یادِ تو گریان سوختن
تا کجا از دوریات ای سبز دامان سوختن
گرمیِ این روضهها از نالهی عشاقِ توست
آه میچسبد برایت در زمستان سوختن
عاشقی کو تا بیاموزیم از او عشق چیست
روزها در شهر و شب بِینِ بیابان سوختن
از جگر آهی کشیدی آسمان آتش گرفت
سالها کارَت شد از داغِ عزیزان سوختن
گریه کردی آنقدر ، چشمان تو مجروح شد
شمع را هرگز ندیدم زیرِ باران سوختن
گفت باید که تو را در قلب خود پیدا کنیم
کارِ ما شد بعد از آن سر در گریبان سوختن
یوسفش نزدیک بود اما نمیدیدش چرا
بختِ یعقوب است پیشِ چاهِ کنعان سوختن
چشمهایش رفت وقتی ، بوی پیراهن شنید
راه را وا میکند آخر ، زِ هجران سوختن
آنقدر باید بگریم تا بیابم بوی تو
قسمتم کِی میشود مثلِ نیستان سوختن
ما پریشان روضه میخوانیم آقاجان بیا
سهمِ ما شد داد و سهمِ تو پریشان سوختن
کاش دستی روی دیوار مدینه مینوشت
میشود نُه سال با ذکرِ علیجان سوختن
میشود با پهلویِ زخمی تبسم کرد باز
میتوان با سینهی مجروح پنهان سوختن
کاش میشد مادری دیگر نبیند مثل این
پشت در اُفتادن و در پیش طفلان سوختن
سختتر از آتشِ در از هجوم شهر چیست
گفت از لبخند چندین نامسلمان سوختن...
#حسن_لطفی #جمعه_های_دلتنگی #امام_زمان #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
من و این نَفسِ گرفتار الهی العفو
تویی و این دل بیمار الهی العفو
عوضم کن عوضم کن عوضم کن اینبار
خستهام زینهمه تکرار الهی العفو
روبروی حرم و چشم به گنبد دارم
سرم و شانهی دیوار الهی العفو
نکند بگذرد این ماه و نبخشی ما را
بُگذر ای حضرت غفار الهی العفو
دلِ ما را بتکان تاکه بریزد جز تو...
آه از غلفت غمبار الهی العفو
چند شب مانده از این سُفره ، الهی ارحم
چند شب مانده به دیدار الهی العفو
نکند آدمِ قبل از رمضان باز شوم
باز نااهل و گنهکار الهی العفو
نگذاری بروم ، رو بزنم بر غیرت
آه از خاری اصرار الهی العفو
به همان حامی تنهای علی در کوچه
به همان مادر تبدار الهی العفو
به همان دست که از شال علی کنده نشد
مگر از ضربهی بسیار الهی العفو
به همان چادر خاکیِ در آتش مانده
در میان در و دیوار الهی العفو
به نفَسهای حسن ، آه حسن داد حسن
-آی لعنت به تو مسمار - الهی العفو
#حسن_لطفی #شعر #مناجات_باخدا #ماه_رمضان
📜 @sheraneh_eitaa
فرقش شکافت رُکنِ زمین و زمان شکست
یک ضربه زد ولی کمر آسمان شکست
نالید فاطمه که نزن نانجیب زد
از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست
راحت علی به خاک نمیخورد ، میخ در...
شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست
تا خورد بر زمین دلِ زهرا دو نیم شد
قلب حسین قلب حسن توامان شکست
فریادِ جبرئیل که پیچید ، دخترش
بی اختیار در وسط آستان شکست
خون پاک میکند زِ روی خویش مرتضی
زینب دمِ در است ولی بی گمان شکست
اینبار روضه خواند علی پیشِ دخترش
از تشنهای که داغِ لبانش جهان شکست
از تشنهای که داغِ جوان داغِ طفل دید
در حلقههای هلهلهی این و آن شکست
از تشنهای که در وسط جمع گیر کرد
با سنگِ بی مروتِ این کوفیان شکست
وقتی رسید نیزهی خود را دوباره زد
وقتی که رفت نیزهی خود را سنان شکست
انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن
انگشت مانده بود ولی ساربان شکست
#حسن_لطفی #شعر #شب_قدر
📜 @sheraneh_eitaa
منم و این شب میقات الهی العفو
تویی و اینهمه حاجات الهی العفو
شب قدر است الهی به رسولالله ات
شب عفو است و ملاقات الهی العفو
به صحیفه به مفاتیح به قرآن عظیم
به زُمر ، غافر و صافات الهی العفو
به ابوحمزه ، کمیل و به دعاهای سحر
به شب اهل خرابات الهی العفو
مَسَّنا الضُّر فَتَصَدَّق به علیٍ به علی
آه جِئناک بِمُزجاة الهی العفو
قدر زهراست الهی به پَرِ چادر او
به دلِ مادرِ سادات الهی العفو
به کریمی به غریبی به یتیمیِ حسن
به کَرَمخانهی حاجات الهی العفو
به حُسینت به حُسینت به حُسینت به حسین
زیر رگبارِ جراحات الهی العفو
به دو دستان گره خوردهی سجاد میان رنجیر
به اهالی مناجات الهی العفو
به غم خاطرهی کرببلای باقر
توبه از اینهمه آفات الهی العفو
عمرِ من رفت الهی به امام صادق
خط بکش بر همه مافات الهی العفو
من و زندان خطاهام به موسیالکاظم
من و زنجیرِ مجازات الهی العفو
به همین پنجرهفولاد به زوارِ رضا
به تمامیِ زیارات الهی العفو
هیچ جز شرم نداریم الهی به جواد
جان این کعبهی خیرات الهی العفو
به دل محترم حضرت هادی یارب
که نکردند مراعات الهی العفو
و الهی به حسن از همه کوتاهیها
یا که از اینهمه افراط الهی العفو
همه گفتیم بگوییم به مهدی الغوث
به همین صاحب اوقات الهی العفو
آه بر گریهی صبح و شبِ او بر زینب
پشتِ دروازهی ساعات الهی العفو
به رُباب و به سکینه به غم گهواره
موقع غارت و سوغات الهی العفو
به زمین خوردن بی دست علمدار حرم
وای از خیمهی سادات الهی العفو
به شهیدان حرمها به سلیمانیها
میرسد روز مکافات الهی العفو
#حسن_لطفی #شعر #شب_قدر #مناجات_باخدا
📜 @sheraneh_eitaa
كوفه امشب چه ساكت و سرد است
كوفه امشب چقدر پُر درد است
كوفه امشب نميرود در خواب
كوفه گرچه عجيب نامرد است
چشمهايِ يتيمها پُر خون
سر ِ راهِ امير ِ شبگرد است
كاسه ها خالي است از شير و
چهره از فرط گريه ها زرد است
آه مادر ، غريب، امشب عليست
نانِ ما را پدر نياورداست
نذر دارم كه بي پدر نشوم
من يتيمم يتيم تر نشوم
پيرمردي كه ميرسد اينجا
مو سفيدي كه در دلِ شبها
روي دوشش هميشه زخمي بود
ردّي از بار ِ كيسه ي خرما
در كنار تنور نان ميپخت
خنده اش ميزُدود غمها را
جاي بازيِ ما به دامن او
پهلواني كه بود مركب ما
آه مادر بگو كجا رفته؟
آي بابا دلم گرفته بيا
چهره اش بين خانه ديدن داشت
حرفهاي دلش شنيدن داشت
گفت با ما كه طعنه ها نزنيد
دستِ رد بر من و خدا نزنيد
گريه ميكرد و زير لب ميگفت
كه نمك روي زخم ما نزنيد
روزگاري يتيم اگر ديديد
خنده بر داغدارها نزنيد
پيش چشمان دختري كوچك
سنگها را به نيزه ها نزنيد
سر ِ زنجير را به هر طرف نكشيد
عمه اش را به ناسزا نزنيد
***
از سر ِ بامهايتان آن روز
شعله بر معجر حيا نزنيد
گر نوازش نميكنيد او را
چنگ از پشت، بي هوا نزنيد
خواهشي دارم اين دم ِ آخر
طفل را زير ِ دست وپا نزنيد
#حسن_لطفی #شعر #شب_قدر #شهادت_امام_علی
📜 @sheraneh_eitaa
کتاب ما علی و کیمیای ما علی است
حرای ما نجف است هوای ما علی است
"حرام زاده رهش از حلال زاده جداست"
که انتهای نسب نامههای ما علی است
برای قرب خدا تا ابد علی کافی است
که راه ما علی و رهنمای ما علی است
به کمتر از علی و آل او دلت مفروش
قسم به فاطمهاش که بهای ما علی است
تمام حیثیتِ شیعه از علی باشد
حسینِ ما علی است و رضایِ ما علی است
به حکم محکم لایمکن الفراراز عشق
که آنچه عشق نوشته به پای ما علی است
مرا زمانهی مرگم فقط نجف ببرید
که ابتدا علی و انتهای ما علی است
خوشا به زمزمهی وادیالاسلام نجف
که نُقل مجلس شبهای ما علی است
بگو بیاورد آنکه بجز علی دارد
بزن به سینه بگو ادعای ما علی است
بگو چه میکند آنکه علی ندارد او
برای او است جهیم و برای ما علی است
چه خاک بر سر خود میکند اگر بیند
به حشر کعبهی مشگل گشای ما علی است
شنیدهایم صدای درِ بهشت علی است
از آن به بعد سلام و صلای ما علی است
اگرچه درک علی از محالها باشد
به قدر ظرفیت اَدراکَمای ما علی است
من از رسول خدا نقل میکنم ، فرمود:
که استجابت هر ربنای ما علی است
بجز خدا و پیمبر کسی علی نشناخت
حدیث هرشب او باخدای ما علی است
علی مع الحق و حق باعلی است یعنی که
خدای ما نه ولی ناخدای ما علی است
فقط رسیدهایم اینجا که با علی باشیم
هزار شکر فقط ماجرای ما علی است
علی است کارگریِ پدر به خاطر ما
همیشه نان حلال سرای ما علی است
فرشته های خدا شب به شب فقط دیدند
به دست مادرمان لای لای ما علی است
کسی که عشق علی را ندارد او به جهنم
که فکر و ذکر و دل و دلربای ما علی است
"حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر "
برای ما که نگفتند آشنای ما علی است
چه کارمان به سوالات منکر است و نکیر
بجای ماست رضا و بجای ما علی است
قسم به وعده شیرین من یمت یرنی
بهشت عدن خدا نه ، جزای ما علی است
به حلقههای ضریحش دخیلها بستند
گره گشای دل انبیای ما علی است
فقط فقط و فقط فاطمه از او میگفت
شفاست فاطمه دارالشفای ما علی است
من از حسین بگویم حسین فرموده
که نام جمله پسرهای ما علی است
قسم به پنجهی گوهر تراش های بهشت
همیشه قبلهی ایوان طلای ما علی است
علیست شاخص حق و علیست معنی خیر
نگاه کن به خود و گو کجای ما علی است
قسم به عین و به لام و به یای نام علی
که درد ما علی است و دوای ما علی است
کنار خانهی مولا یتیمها جمعند
عزایشان علی است و عزای ما علی است
چقدر کاسهی شیر آمده ... چه میگویند:
دعای ما علی و هایهایِ ما علی است
و سهم شیر خودش را به قاتلش بخشید
کریمِ زخمیِ صاحب عطای ما علی است
به یاد مادرش اُفتاده پیش بابایش
که پارهی جگر مجتبای ما علی است
به حال زینب خود رحم کن نمیبینی
پس از تو روضهی کرببلای ما علی است
میان کرببلا تا علی به میدان رفت
صدا زدند فقط کینههای ما علی است
به زورِ نیزه علی را زِ اسب هُل داند
صدا زدند ببین ردِ پای ما علی است
حسین سمت جوانش رسید اما دیر
به ناله گفت چرا جای جای ما علی است
صدای عمهی سادات بود و بُهتِ حسین
چقدر پیشِ تو روی عبای ما علی است
#حسن_لطفی #شهادت_امام_علی #امام_علی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
شب آخر رسید اما برای عاشق آغاز است
که عاشق خوب میداند سحر هنگامِ پرواز است
اگر این است آقایم ندارد سفرهاش پایان
ضیافت خانهاش شُکرِ خدا هر روز و شب باز است
خدا را شُکر در سی شب مرا دارالشفا آورد
همین که دید بیمارم دلم لبریز امراض است
خدا را شُکر مهمانِ امامی مهربان بودیم
چرا ما آمدیم اینجا میان ما و او راز است
خدایا کاش سال بعد سحرها در بقیع باشیم
که در صحن حسن یک طورِ دیگر گریهها ساز است
و شبها جمع میگردیم گِردِ مرقدش آنجا
کنارِ پنجره فولادِ زهرا که پُر اعجاز است
توسل کن توکل کن خدا هست و خدا کافی است
چه غم در پیش راه تو هزاران دست انداز است
خدا را کاش بنویسند در این شب برای ما
امامش را نَه سربار است بلکه خوب سرباز است
حسین است و لبی خشک و... صدای لشکری سیراب
کسی رو میزند که روی دستش کودکی ناز است
الهی بشکند دست و کمان حرمله ، بد زد
رُباب است و همین روضه: ببین چشم علی باز است...
#حسن_لطفی #شعر #ماه_رمضان #وداع #غزل
📜 @sheraneh_eitaa
عکسِ او در آب اُفتاد آب را بیچاره کرد
ماهِ زیبایِ حرم مهتاب را بیچاره کرد
یک عشیره منتظر بودند اما بیشتر...
رفتنِ او مادری بی خواب را بیچاره کرد
خوش قد و بالاییِ او دستِ زینب کار داد
دیدی آخر خواهری بیتاب را بیچاره کرد
هرکه او را دید از دشمن فقط میگفت وای
کوه بود و سینهاش سیلاب را بیچاره کرد
دستهایش بر زمین دستِ مردی بَر کمر
این سپاهِ غرق خون ارباب را بیچاره کرد
یک نفر زد با عمود و بِینِ اَبرو جاگذاشت
یک حرامی نیزهاش را بِینِ پهلو جاگذاشت
- - -
از میانِ تیغ و تیر و نیزه قرآن را کشید
آه در آغوشِ خود جسمی پریشان را کشید
خَم شد و بوسیدش اما قامتِ خَم برنگشت
تشنهای بَر دامنش امیدِ طفلان را کِشید
کاش میشُد تیر را بیرون نمیآورد او
با خودش تیرِ سهشعبه وای مژگان را کشید
تیرها از پشتِسر بر قامتِ او خوردهاند
پس چرا از سینهاش صد تیرِ سوزان را کشید
با سَراَنگشتش به رویِ خاک عکسی از حرم...
در میانِ شعلهها شامِ غریبان را کشید
هلهله میآمد و دیدند آقا داد زد
مَشک را از رویِ سینه کَند آقا داد زد
- - -
در مسیرِ علقمه بال و پَرَش را جمع کرد
زود آمد بر سرش اما سرش را جمع کرد
خوب شد اُمالبَنین هم حال و روزش را ندید
جایِ او پیشِ برادر مادرش را جمع کرد
دختران جیغی کشیدند و رُباب از هوش رفت
سمتِ او زینب دوید و اصغرش را جمع کرد
تا پدر را دید رویش را سکینه زخم کرد
با همین پشتِ شکسته دخترش را جمع کرد
بسکه سر وا بود میاُفتاد هِی از نیزهها
خواهرش با کُهنه معجر حنجرش را جمع کرد
هیچکس مانندِ زینب زار و سرگردان نشد
هیچ سر مانندِ او از مرکب آویزان نشد*
در مقاتل آمده این سرِ مبارک در منازلی از دهانه افسار مرکب آویزان بود.
#حسن_لطفی #محرم #شعر #تاسوعا #حضرت_عباس
📜 @sheraneh_eitaa
چشم تو در کار حسین است و بس
کار تو تکرار حسین است و بس
بیرق سنگین تو وقت قیام
دست علمدار حسین است و بس
قلب تو انگار گرفتار اوست
هر که گرفتار حسین است و بس
پردهگشا دیدن روى شما
لحظه دیدار حسین است و بس
#حسن_لطفی #شعر #امام_حسین
📜 @sheraneh_eitaa
غریبِ شهر کجا ظلمِ بیحساب کجا
بزرگزاده کجا خانهای خراب کجا
مدینه غرق بلا سامرا اسیر جفا
ببین که بیکسیات از کجاست تا بهکجا
تو زهر خوردی و راحت شدی از آنهمه زجر
شرارِ زهر کجا آنهمه عذاب کجا
تو را به سامره آورد دست و پا بزنی
کجاست دردِ تو و دادِ بی جواب کجا؟
اسیر سامره توهین تعارفت کردند
کسی نگفت حیا کن از آن جناب..کجا_
_رواست جان بدهم بعد این روضه
امام شیعه کجا مجلس شراب کجا
تنت کفن شد و شد روضه که تن تو کجا
تنی رها شده در زیر آفتاب کجا
گریز گریه شده ازدحام تشییعت
لبان تشنه کجا یک دو جرعه آب کجا
سرِ حسن به سلامت ،کنار تو میگفت:
که من کجا و یتیم پُر اضطراب کجا
تبِ سهساله و خار و خس و نفَس تنگی
گلوی دختر و بیتابیِ طناب کجا
به روی ناقه نشسته است مادری اما
صدای حرمله و گریهی رُباب کجا
به گریه گفت به زینب دوباره اصغر نیست
که نیزدار کجا رفته با شتاب کجا...
#حسن_لطفی #شعر #امام_هادی
📜 @sheraneh_eitaa
زینب اینجا آمده یافاطمه یامرتضی
السلام ای کربلا
آمده تا کربلا گردد هزاران کربلا
السلام ای کربلا
#حسن_لطفی #شعر #شب_دوم_محرم
📜 @sheraneh_eitaa
کشیدهام زِ تنت نیزهای حلالم کن
که تکیهگاه کنم تا حرم مرا ببرد
بیا خدای ادب، پیش جمع بیادبان
بلند شو که کسی محترم مرا ببرد
قرار بود به دستت کنیم تکیه همه
قرار نیست که دست قلم مرا ببرد
پس از تو صبرِ حُسینت به لب رسیده بگو
سپاه نیزه بریزد سرم مرا ببرد
به روی دامن پهلو شکسته اُفتادی
منم شکسته مگر مادرم مرا ببرد
صدای خواهرمان پیش ناقه بعد از توست
که شمر آمده دور و برم مرا ببرد
سکینه داد زند آمده مرا بخرد...
عمو کجاست که با خواهرم مرا ببرد
#حسن_لطفی #شعر #حضرت_ابوالفضل #تاسوعا
📜 @sheraneh_eitaa