eitaa logo
شاعرانه
32.2هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
534 ویدیو
40 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
زره پوشیده از قنداقه، بی‌شمشیر می‌آید شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر می‌آید به روی دست بابا آسمان‌ها را نشان كرده چقدر آبی به این چشمان بی‌تقصیر می‌آید! زبانش كودكانه‌ست و نمی‌فهمم چه می‌گوید ولی می‌خوانم از چشمش كه با تكبیر می‌آید به چیزی لب نزد جز آه، از لطف ستم اما نمی‌دانم چرا از دست دنیا سیر می‌آید! جهانی را شفاعت می‌كند با قطرهٔ اشكی كه از چشمش تو گویی آیهٔ تطهیر می‌آید بگو ای آخرین سرباز میدان، چند سالت بود؟ که با خون دارد از زخم تو بوی شیر می‌آید :: بخواب ای كودكم، لالا... كه سیرابت كند دشمن بخواب ای كودكم، لالا... كه دارد تیر می‌آید 📜 @sheraneh_eitaa
سلام ما به حسين و به کربلاي حسين سلام ما به علمدار با وفاي حسين سلام ما به فرات و به موج سوزانش سلام ما به ابالفضل و چشم گريانش سلام ما به جبين شکسته زينب سلام ما به نماز نشسته زينب سلام ما به دعاي توسل عمه به اشک مادر قاسم به گوشه خيمه سلام ما به بدن هاي مانده در صحرا |سلام صبحتون بخیر و امام حسینی 📜 @sheraneh_eitaa
از هر مصائبی که در عالم مصور است سهمی نصیب به زینب ، کبرای اطهر است هرگز ندیده دیده ی ایام، بانویی که اندر شکیب و صبر به زینب برابر است در کودکی مصیبت جدش نبی بدید پس مبتلا به داغ جگرسوز مادر است اندر عزای باب و به مرگ حسن نشست و آن گه به کربلا سفرش با برادر است میدان کربلا و شهیدان کوی عشق اندوهشان به حزن جهانی برابر است یک سو به روی خاک، عزیزان قلم، قلم یک سو لشکر آل پیامبر در آذر است اهل حرم به دشت و بیابان پی فرار از ناله های غربت شان روز محشر است دل نزد عابدین و چشمان به سوی دشت زینب کنار بستر بیمار مضطر است یک کاروان اسیر وگرفتار دشمنان زینب به سرپرستی آنان سراسر است روزی نظیر روز حسین آسمان ندید ایام دخت فاطمه مانند مادر است حقا که صبر دخت علی بی نظیر بود مبهوت بردباری او چرخ افروز است زینب ز بعد قتل حسین شد سیه پوش کوتاه عمر آن گل، گلزار حیدر است یا رب نصیب ما و دوستان همه بنما زیارتش که چنان فیض کوثر است 📜 @sheraneh_eitaa
برار شيرم ابلفرض دلاور علمدار رشيد صخره پيكر تو چو پشت دويمو بي پيايي ابلفرضي ! مريتي مرتضايي چراخ ايل و آبادي مني تو هناسي روژل شادي مني تو برا دشمن رمن هي كه ! ركاو ده! همالل هاتنه ايلو چپاو كه برا ا نوم ايلم كا دياري وه پيخمبر قسم تو ذوالفقاري يكه كل ا خيال مه بري تو نفس ا گيو همال مه بري تو برا زورو گره گرد آسمونم براله گرمي بن بن سخونم براله ! روژ تنگ تو جا هنامي نوم نوير خدا هر تو برامي برا شمشر روژ تنگ مني تو شپر توزون روژ جنگ مني تو 📜 @sheraneh_eitaa
آسمان شک کرد اَسماءِ پیمبر را شمرد بعد از آن حتی پیمبرهای دیگر را شمرد «او به چشم خویشتن می‌دید جانش می‌رود» زیر لب با بغض، رد پای اکبر را شمرد... دشمن از زیبایی‌ات تکبیر می‌گوید هنوز کاش می‌شد این همه الله‌اکبر را شمرد حاجیان کعبۀ چشمت، تو را خواهند کشت در طوافت می‌توان یک فوج خنجر را شمرد چند ضربه کوفیان و چند ضربه شامیان می‌توان با زخم‌هایت کُلِّ لشکر را شمرد... رشتۀ تسبیح عمرم بودی و صد پاره‌ای بعد تو با اشک باید ذکر آخر را شمرد 📜 @sheraneh_eitaa
چگونه جمع کند پاره‌های جانش را؟ به خیمه‌ها برساند تن جوانش را شکفت روی لبانش: علی عَلَی الدنیا... همین که غرق به خون دید پهلوانش را علی، همان که جهان محو در شمایل اوست ندیده هیچ‌کجا، هیچ‌کس نشانش را همان که در شب میلاد او پدر فهمید پیمبر آمده زیبا کند جهانش را به آن‌که تشنۀ معنای «قاب قوسَین» است بگو نظاره کند ابروی کمانش را میان سجده خدا را فقط صدا می‌زد، جهان کفر، اگر می‌شنید اذانش را :: چقدر زخم مصور، چقدر مصرع سرخ خبر دهید جوانان نوحه‌خوانش را به هر طرف که نظر کرد اکبرش را دید خبر دهید ندارد دگر توانش را... به خیمه آمدن او دوباره ممکن نیست نگیرد عمه اگر زیر بازوانش را 📜 @sheraneh_eitaa
اگر شهره ی خاص وعام اولموشام اگر نایل اخذ کام اولموشام گرفتار عشق مدام اولموشام نه شاهم نه خلقه امام اولموشام فقط اهل بیته غلام اولموشام من اوز یاریمی عالمه ورمرم کرملی شاهی حاتمه ورمرم علی آقام دیل غمه ورمرم اونی عیسی مریمه ورمرم بو سرمایه چوخدی کمه ورمرم اوجوز ساتمارام یک کلام اوموشام فقط اهل بیته غلام اوموشام حسینون اگر گول دوداغی گوله قالار غنچه حیران گول ایستر اوله اوچ آیلیخ آچان گول لری آت چوله! حسین حسنونی بولچی گر دوز بوله چاتار ذرّه سی یوسف خوشگله! کیمین گور کمندینده رام اوموشام فقط اهل بیته غام اوموشام حسینون آدون یاز قرا پرچمه اونی ور نشان عیسی مریمه ائدر گور مسیحا نه لر زمزمه دیر آند اولا چکدیگیم هر دمه اونون ورمرم بیر توکون عالمه قسم خورده ی شیر مام اولموشام فقط اهل بیته غلام اولموشام منی آللادانمز اهل غرض یا ذوالفی غنی فی قلوبین مرض حسین جوهر جاندی عالم ارض بهشتی منه ورسه لر الغرض آلوب کربلیله ائتمم عوض ده زاهد مگر من عوام اولموشام فقط اهل بیته غلام اولموشام. 📜 @sheraneh_eitaa
اکبر است این یا که ماه آسمان؟ الله اکبر آدمی‌زاده‌ست یا سرو روان؟ الله اکبر اینکه می‌آید به میدان خاتم پیغمبران است؟ یا نگین خاتم پیغمبران؟ الله اکبر تیغ در کف می‌رسد وقتی که این خورشید تابان کهکشان می‌خوانَد: اَلحَمد، آسمان: الله اکبر.. چشم‌هایش را ببین شاعر بگو: سبحان لِلّه بازوانش را ببین راوی، بخوان: الله اکبر.. صورتش را کشف کن، از خون و غیرت گل شکفته تا بروید بوستان در بوستان الله اکبر این حسن‌سیرت، علی‌رو، مونس جان حسین است یا دل و جان امام انس و جان؟ الله اکبر بر تبسم‌های نغزش این طلوع مهر و ماه است یا تجلّای خدای مهربان؟ الله اکبر ظهر عاشوراست، این آوای پرشور بلال است یا محمد باز می‌گوید اذان؟ الله اکبر 📜 @sheraneh_eitaa
یاران چه قصّه ایست دلم شور می زند بلبل دوباره ناله ی مخمور می زند پاییز آمده مگر از راه، کربلا؟! چون باد چشم زخم به انگور می زند ناخوانده نیستیم چه رسم نوازش است؟! این کوفه ای که سنگ به مامور می زند دردانه ی پیغمبر نوریم ای خدا لعنت به آنکه وصله ی ناجور می زند جز حرف حق نیامده در هر کلام ما حق نیست آنچه دشمن منفور می زند باشد غلاف تا برسد موعد ظهور شمشیر ما که گردن مزدور می زند 📜 @sheraneh_eitaa
حسین پرس بَوین زینب بموعه بَوین زینبِ جان به لب بموعه پرس که ته مسافربرسیه بلا بکشی خواخر برسیه ته جامن ندیبیمه بی وفایی سلام هاکردمه جواب ندایی بهیمه کم حواس خبر ندارنی چتی جواب هادی که سرندارنی برارچهل روزه تر ندیمه ته که دنیبی بلا بکشیمه ته نازنین سر ره نیزه بزونه اَماره ناسزا گتنه زونه برار تا مجلس شراب بدیمه نامحرمون پیش کباب بهیمه تره با چوب خیزرون که روشته نانجیب مره همونجه بکوشته اگه مه تنِ پِه سرخ و کبوده جای شلاق اون مرد یهوده مه جا نپرس خواخر رقیه کوهه مه دل از داغ رقیه کهوعه مه جانپرس برار مه دل کبابه ونـه جا عاقبت بَـیّه خـرابه از رقیه نپرس مه دل سروشته برار جان خجالت مره بکوشته بمیرم که وه ازبس چو بخرده تـا ته سر ره کشه بیته بمرده دعا هاکن شه حاجت ره بهیرم سر ره بِلّم ته قبر سر بمیرم «شاهد» من و ته وسه غصه خواره ونه دلگویه چـنه بـرمه داره 📜 @sheraneh_eitaa
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل! تو را دیده‌ام بارها، یا اباالفضل!... اگر دست می‌داد، دل می‌بریدم به دست تو از هر دو دنیا،‌ اباالفضل! دل از کودکی از فرات، آب می‌خورد و تکلیف شب، آب، بابا، اباالفضل!... فدک مادری می‌کند کربلا را غریبی تو هم، مثل زهرا اباالفضل! تو را هر که دارد ز غم بی‌نیاز است وفا بعد از این نیست تنها اباالفضل! تو با غیرت و آب و دست بریده قیامت به پا می‌کنی، یا اباالفضل! 📜 @sheraneh_eitaa
برای از تو نوشتن بهانه لازم نیست خودت نشانه ی محضی ، نشانه لازم نیست ... ••• برای بردن نامت قلم گرفتم دست مگر کسی به مثالت در این جهان هم هست ؟؟ ‌ نوشتم اول خط یا حسین ، دریابم ... خوشا به حال دلم ، چون شدی تو اربابم ! 📜 @sheraneh_eitaa
عکسِ او در آب اُفتاد آب را بیچاره کرد ماهِ زیبایِ حرم مهتاب را بیچاره کرد یک عشیره منتظر بودند اما بیشتر... رفتنِ او مادری بی خواب را بیچاره کرد خوش قد و بالاییِ او دستِ زینب کار داد دیدی آخر خواهری بی‌تاب را بیچاره کرد هرکه او را دید از دشمن فقط میگفت وای کوه بود و سینه‌اش سیلاب را بیچاره کرد دستهایش بر زمین دستِ مردی بَر کمر این سپاهِ غرق خون ارباب را بیچاره کرد یک نفر زد با عمود و بِینِ اَبرو جاگذاشت یک حرامی نیزه‌اش را بِینِ پهلو جاگذاشت - - - از میانِ تیغ و تیر و نیزه قرآن را کشید آه در آغوشِ خود جسمی پریشان را کشید خَم شد و بوسیدش اما قامتِ خَم برنگشت تشنه‌ای بَر دامنش امیدِ طفلان را کِشید کاش میشُد تیر را بیرون نمی‌آورد او با خودش تیرِ سه‌شعبه وای مژگان را کشید تیرها از پشتِ‌سر بر قامتِ او خورده‌اند پس چرا از سینه‌اش صد تیرِ سوزان را کشید با سَراَنگشتش به رویِ خاک عکسی از حرم..‌. در میانِ شعله‌ها شامِ غریبان را کشید هلهله می‌آمد و دیدند آقا داد زد مَشک را از رویِ سینه کَند آقا داد زد - - - در مسیرِ علقمه بال و پَرَش را جمع کرد زود آمد بر سرش اما سرش را جمع کرد خوب شد اُم‌البَنین هم حال و روزش را ندید جایِ او پیشِ برادر مادرش را جمع کرد دختران جیغی کشیدند و رُباب از هوش رفت سمتِ او زینب دوید و اصغرش را جمع کرد تا پدر را دید رویش را سکینه زخم کرد با همین پشتِ شکسته دخترش را جمع کرد بسکه سر وا بود می‌اُفتاد هِی از نیزه‌ها خواهرش با کُهنه معجر حنجرش را جمع کرد هیچ‌کس مانندِ زینب زار و سرگردان نشد هیچ سر مانندِ او از مرکب آویزان نشد* در مقاتل آمده این سرِ مبارک در منازلی از دهانه افسار مرکب آویزان بود. 📜 @sheraneh_eitaa
واژه ی عشق ازچه گرفت اعتبار اصل محبت زچه شدبرقرار عشق ومحبت به زبان ساده است لیک نگنجدبه سخن درشمار عشق سرآغازطریق صفاست برهمگان نیست مسیرآشکار واژه ی عشق رانتوان شرح داد جزبه عمل در ره پروردگار شرح نخستین بودازمصطفی عترت وقرآن که بود پایدار فرق شکسته به سحردرنماز شرح دهدعشق علی رابیاد رأس حسین ابن علی روی نی مظهرعشق است برآن کردگار کودک شش ماهه وتیرگلو ناب ترین شرح به هرروزگار مانده زعباس علمدارعشق معنی عشق به ابدماندگار باک نبودش که دهد دست وچشم پاره چوشد، مشک شدازاوشرمسار زینب غم دیده دهدشرح عشق شوق نمازش به دل شام تار جلوه گروصف محبان زعشق صبح هرآدینه دراین انتظار وسعت عشق خارج ازاندیشه هاست وصف نگرددبه چنین اقتصار زنده ی جاوید"ستایش"کسی است کوبه ره عشق کندجان نثار 📜 @sheraneh_eitaa
ریخت بر هم با زمین افتادنت دنیای من دیدی آخر چشم خوردی خوش قد و بالای من! پیشمرگ من شدی و پیشمرگ خواهرم تیرخوردی نیزه خوردی جای زینب جای من قید مشکت را بزن با من سوی خیمه بیا بعد ازین هرکس که حرف از تشنگی زد پای من مسجد کوفه ست اینجا یا کنار علقمه؟! فرق عباس است یا فرق سر بابای من انقدر بازو زمین کوبیدی آبم کرده ای داغ تو پشت مرا خم میکند دریای من هیچکس اینگونه در بین اراذل هو نشد.. گریه کن خون گریه کن عباس بر غمهای من این خجالت چه بلایی بر سرت آورده است قدّ یک طفل است اینجا قامت سقای من دارد از امروز خولی فکر معجر میکند وای بر امروز من ای وای بر فردای من در شلوغی سر بازار بین مستها رو‌نگردان روی نی از دختر تنهای من! 📜 @sheraneh_eitaa
تمام عرش با هفت آسمان افتاده بر پایش شبانه روز می چرخد زمین دورِ قدمهایش نگاهش نافذ و گیراست مخصوصا دم ِ پیکار صلابت پرور است و مردِ میدان! مثلِ بابایش أباالفضل(ع) است و زانو میزند پیشَش فضیلت ها به میدانِ جوانمردی و غیرت نیست همتایش همینکه راه می آید فراری میشود دشمن أشِدٌاءُ علَیَ الکفّار یعنی قدّ و بالایش مبادا لحظه ای وقتِ غضب شمشیر بردارد که عزرائیل می آید به همراهِ بلایایش دخیلِ دستهایش بود اهل عالمی اما علمدارِ همه عالم؛ رقیه(س) بود دنیایش برای دردمندان یک نخی از چادر زینب(س) به دورِ نسخه می پیچد؛ فدایِ این مداوایش شنیدم از حسین بن علی(ع) دل برده هر لحظه تبرّی و توَلّایش ، تولّی و تبرّایش بنا شد در مصافِ کربلا؛ باشد فقط سقّا به رویِ هر دو چشمش بود دستوراتِ آقایش همین شد که نخورد آب و به جایش تیرِ بی وجدان اصابت کرد بر آن چشم ِ از عصیان مُبرّایش برایش نیزه ها را کاملا با زهر آغشتند زدند و کِل کشیدند و مهیّا شد تماشایش دو دستش شد قلم در علقمه باب الحوائج شد به دستِ حضرتِ زهرا(س) محوّل شد تسلّایش! 📜 @sheraneh_eitaa
هزار قِصه ی ِنا خوانده در جهان باقیست هزار جلوه ی ِ روشن در آسمان باقیست ز حرمت و ادب و مهرورزی و رشادت او هنوز نبض ِ وفا در ضمیر ِ جان باقیست لب ِ ترک ترک و خشک ِعباسش می گفت که شرم ِآب ، هنوز در فرات ِجان باقیست ز بانگ العطشی ، بی درنگ به خود پیچید سوار ِمرکب ِعشقی ، که تا زمان باقیست مسیر ِ راه ِ عُروج را ، به حقّ ، شتابان رفت به روح ِخشک ِفراتی که در مکان باقیست سپر نمود تن و سینه و دو دست ِ رشید چنان که حرمت ِاو ، بر سر ِزبان باقیست نداشت دست ولی زیر لب همی می گفت که آب مَشک نریزد ، که تا توان باقیست عَمود به سر نشست ، چون پدر در محراب که جای ِسجده ِخورشید برآستان باقیست دمی که خورد زمین ریخت به هم دور و برش هنوز مَشک و دو دست ِخدا نشان باقیست 📜 @sheraneh_eitaa
عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش خسته با زین و یراقی واژگون آشفته یال بی‌سوار و غرق خون آن اسب زیبا را نکش یا تمام صفحه را با خیمه‌ها همرنگ کن یا به غیر از ما رأیت الا جمیلا را نکش آن به دریا رفته دیگر بر نمی‌گردد به دشت خشکی لب‌های فرزندان زهرا را نکش او که مجنون بود، مجنون ماند، مجنون شد شهید مادرش لیلاست واویلای لیلا را نکش... ما که جا ماندیم در ما رنگ عاشورا نبود آبروداری کن و رسوایی ما را نکش عاقبت آن مرد مردستان می‌آید بعد از آن کس نگوید آن قد و بالای رعنا را نکش 📜 @sheraneh_eitaa
ای که از روز ازل عشق به فرمان تو بود برتر از عرش خدا،پایه ایمان تو بود چشمه آب حیاتی،که دوصد آب فرات تشنه بوسه زدن بر لب عطشان تو بود تا به مغرب زغمت،مهر سراپا میسوخت او که چون شعله ای از سینه سوزان تو بود شام ظلمتکده ای بود پر از حیله،ولی تیره تراز همه شب،شام غریبان تو بود با قیامت همه گفتند قیامت برخاست عرصه کرببلا محشر و میزان تو بود گر چه تکمیل نشد حج تو لیکن بخدا کعبه در کرببلا محرم چشمان تو بود گشت ویرانه سرا خانه آمال یزید بس که تاثیر در آن نغمه قرآن تو بود اکبرت مطلع عشق است و علی اصغر تو شاه بیت غزل آخر دیوان تو بود "منتظر"سوخت ازین چامه و با سوز درون گفت ایکاش که دردزمره یاران تو بود... 📜 @sheraneh_eitaa
که نماندست ره عشق مگر گامی چند در بلائیم ولی عشق بلا گردان است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع امشب است آنکه «ملایک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند» «با من راه نشین باده مستانه زدند» «قرعه فال به نام من دیوانه زدند» یوسفِ فاطمه را ننگِ جهان زندان است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع هان که گوی فلک صدق به چوگان من است ساحت کون و مکان عرصه میدان من است دیدة فتح ابد عاشق جولان من است هر چه در عالم امر است به فرمان من است پیش ما آتش نمرود گلِ بستان است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع «هان و هان ناقة حقیم» مجوئید حیَل «تا نبرد سرتان را سرِ شمشیرِ اجل» «پیش جان و دل ما آب و گلی را چه محل؟» «کار حق کن فیکون است نه موقوف علل» بی فروغ رخ او ، جان و جهان بی جان است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع ظهر فردا عملِ مذهب رندان بکنم «قطع این مرحله با مرغ سلیمان» بکنم حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم «آنچه استاد ازل گفت بکن»، آن بکنم عاقبت خانه ظلم است که آن ویران است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع «نقدها را بود آیا که عیاری گیرند تا همه صومعه داران پی کاری گیرند» و به تاریکی شب ره به کناری گیرند صادقان زآینة صدق، غباری گیرند صحنة مشهد ما صحن نگارستان است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع گفت عباس که: من از سر جان برخیزم از «سر جان و جهان دست فشان برخیزم» «از سر خواجگی کون و مکان برخیزم» من «ببویت ز لحد رقص کنان برخیزم» این چه روح است و کرامت که در این یاران است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع در شب قتل، نگفت از سر و سامان، زینب «داشت اندیشه فردای یتیمان، زینب» گفتی از یادِ پریشانی طفلان، زینب داشت آن شب همه گیسوی پریشان، زینب» این چه خوابی است که در خوابگه شیران است؟ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع ظهر فردا، قد رعنای حسین است کمان باز جوید شه بی یار ز عباس نشان ز علمدارِ خود آن خسرو شمشاد قدان «که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان» قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند: صبر از این بیش ندارم، چکنم تا کی و چند؟ جان به رقص آمده از آتش غیرت چو سپند بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه قند دستی اندر خم زلفی که چنین پیچان است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع «او سلیمان زمان است که خاتم با اوست» «سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست» نفس «همت پاکان دو عالم با اوست» زخم شمشیر و سنان چیست؟ «که مرهم با اوست» پس چه رازی است که خنجر به گلو بُران است؟ امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع شام فردا که رسد، زینبِ گریان و دوان در هیاهوی رذیلانة آن اهرمنان پرسد از پیکر صدچاک شه تشنه زبان «که شهیدان که اند اینهمه خونین کفنان؟» جگر رود فرات از تف او سوزان است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع او که دربانی میخانه فراوان کرده است نوش پیمانة خون بر سر پیمان کرده است اشک را پیرهنِ یوسفِ دوران کرده است چنگ بر گونه زده موی پریشان کرده است در دل حادثه مجموعِ پریشانان است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع یارب این شام سیه را به جلالی دریاب بال و پر سوخته را با پر و بالی دریاب «تشنة بادیه را هم به زلالی دریاب» جشن دامادی جان را به جمالی دریاب که عروسِ شرف از شوق حنابندان است امشبی را شه دین در حرمش مهمان است ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است مکن ای صبح طلوع، مکن ای صبح طلوع 📜 @sheraneh_eitaa
..عَلم حادثه بردار، سفر باید کرد پای در معرکه بگذار، خطر باید کرد بار بربند دگر ترک وطن باید گفت تیغ برگیر که با تیغ سخن باید گفت.. عشق گوید که از این مرحله چون باید رفت؟ بی‌سر و بی‌کفن، آغشته به خون باید رفت «هر که دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله هر که دارد سر همراهی ما بسم‌الله» هر که را ذوق جراحت نَبُوَد، برگردد هر که را شوق شهادت نَبُوَد، برگردد.. بگذارید که خامان ز خطر بگریزند سایه‌ها در دل ظلمت، ز سحر بگریزند هان که فردا سر و شمشیر به هم خواهد خورد سرنوشت همه با تیغ رقم خواهد خورد :: محشری بود تماشایی و عاشورایی که به تصویر نیاید ز قلم‌فرسایی راهی از معرکه می‌رفت به آغوش بهشت رهروانش همه دریادل و آیینه‌سرشت شهسواران پی معراج کمر می‌بستند زره حادثه مردانه به بر می‌بستند مرگ از هیبت آن‌ها متواری می‌شد تا صف خصم ستم‌پیشه فراری می‌شد همه را شوق، که ای کاش ز نو زنده شویم زخم‌ها خورده و در خون خود افکنده شویم کاش صد بار بمیریم و ز نو جان گیریم پیر رخصت دهد و جانب میدان گیریم تا نفس می‌دمد از حنجره تکبیر زنیم در رکاب پسر فاطمه شمشیر زنیم.. 📜 @sheraneh_eitaa
اذن اذانم بفرما، ای هست و هستی فدایت تا از ادب پر گشاید، روح‌الامین زیر پایت تکبیر گو تا بسوزد، هر جلوه جز روی جانان بیگانه را ره نباشد، در حضرت آشنایت در بارش نیزه و تیر، تا لب گشودی به تکبیر از عرش برخاست لبیک، یعنی منم خون‌بهایت.. این دشت چون کودکانت، تاول به لب دارد اما می‌نوشد آهنگ باران، با زمزم ربنایت تا قامتت خم شد ای مرد، مردانگی قد علم کرد هفت آسمان سر نهاده، در مقدم سجده‌هایت.. با او چه گفتی ندانم، این خلوت واپسین را در چشم خورشید هر چند، پیچیده هُرم دعایت از هست و هستی گذشتی، تا نگذرد نوبت عشق اذن اذانم بفرما، ای هست و هستی فدایت 📜 @sheraneh_eitaa
شد وقت آن‌كه از تپش افتند كائنات خورشید ایستاد كه «قد قامتِ الصّلاة» این آه ابر‌ها‌ست زمین را دویده است؟ یا اشك فاطمه‌ست كه افتاده در فرات حَی عَلی الصّلاةِ حبیب است، عَجّلوا قَد قامتِ الصّلاةِ امام است، الصّلاة سجاده پهن شد وسط رزمگاه و بعد در شطّ خون گرفت وضو چشمهٔ حیات این آخرین جماعت مردان آشناست اینجا نمی‌دهند به نامحرمان برات رنگین‌كمانِ تیر، فضا را فرا گرفت اما كسی به تیر نمی‌كرد التفات ای آخرین نماز تو معراج بندگی! ای «ركعت شكسته» به قربان سجده‌هات «یا أیها الّذین» به دنیا امیدوار سمت بهشت می‌رود این كشتی نجات «یا أیها العزیز» سرت را بلند كن بنگر كه اوفتاده به پای تو كائنات گردی فرا رسید و به هم ریخت مشرقین یعنی كه خاك بر سر دنیای بی‌حسین 📜 @sheraneh_eitaa
برای دلخوشی نوکران این درگاه دروغ روضه بخوانم دروغ بسم الله دروغ روضه بخوانیم شمر آبش داد سنان رسید ولی با ادب جوابش داد دروغ روضه بخوانیم دست و پا نزده حسین، فاطمه را تشنه لب صدا نزده دروغ روضه بخوانیم زیر و رو نشده نخورده نیزه به او،نحر از گلو نشده دروغ روضه بخوانیم سر بریده نشد محاسنش به روی خاکها کشیده نشد دروغ روضه بخوانیم سر جدا نشده تنش سه روز روی خاکها رها نشده دروغ روضه بخوانیم پیرهن دارد که گفته است که عریان شده،کفن دارد دروغ روضه بخوانیم غصه او را کشت نه ساربان آمد،نه بریده شد انگشت دروغ روضه بخوانیم حرف بد نزدند شبیه فاطمه اصلا به او لگد نزدند دروغ روضه بخوانم نبود مادر او نرفت با کتک از قتلگاه خواهر او دروغ روضه بخوانم علم نیفتاده نگاه شمر به سمت حرم نیفتاده دروغ روضه بخوانم برای نوکرها نرفت دست حرامی به سمت معجرها دروغ روضه بخوانم سری نیفتاده ز ناقه نیمه ى شب دختری نیفتاده دروغ روضه بخو‌ان این دروغها خوب است نه اينكه دندان ،آنچه شكسته شد چوب است 📜 @sheraneh_eitaa
«زبان حال زینب» صدایت زد اباالفضل، برو سالارِ لشکر شده چشمش پر از خون، ز تیر آن ستمگر مگر ساقی لشکر، عَلَم دار سپاهت جدا گردیده دستش، که خم گشتی برادر بیا بنشین کنارم، به یادم آمد اینک سفارش های مادر، عزیز جان خواهر ببوسم جای مادر، گلویِ نازنینت نبینم ای برادر، گلویت زیرِ خنجر ببین این قوم کافر، زده آتش خیامت از این آتش بسوزد، گل گلزار حيدر من و طفلان نالان، در این دشت و بیابان چه سازم ای برادر، ندارم یار و یاور رقیه آرزویش، ببیند روی ماهت دهد جانش چو بیند، میان تشت خون سر صدای آه و ناله، مرا برده مدینه همان پهلویِ مادر، همان میخ و همان در اگر بیمارت اینجا، شده بی یار و تنها شود در مجلس شام، یکی شیر دلاور در این بزم ستمگر، بخواند خطبه محکم به هر اشهد بگوید، کلامش همچو مادر١ ١) کلام مادر :اشاره به خطبهٔ فدکیهٔ حضرت فاطمه (س) 📜 @sheraneh_eitaa