eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.8هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini "شبی كه مطلع مهر از، طلوع زینب بود فروغ روز نشسته، به دامن شب بود هزار رود نواگر ز كوثر و تسنیم روان به خانهٔ زهرا، به بوی زینب بود هزار چشمۀ خورشید، از كرانۀ شب دمیده از دل مهتاب و چشم كوكب بود شكوفه‌بار لب مرتضی به باغ دعا ستاره‌ریز دم مصطفی، به یا رب بود شراب نور ز خمخانۀ سحر، جوشید كه جام سرخ شقایق، ز می لبالب بود اگرچه «زینِ اَب» او را نهاد نام، رسول خدای داند، كاو زینت «اُم و اَب» بود..." 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini "خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی شکفتی ای گل صبر و شکیب دامن زهرا تو زینبی و چو نام تو نیست نادره نامی اگر پرندهٔ جانم سلام من نرساند «مَنِ المبلّقُ عَنّی اِلی سُعادَ سلامی» چگونه وصف تو گویم که در کلام نگنجی چه از قیام تو گویم، که قامتی ز قیامی سخن ز صبر نگویم، که خویش اسوهٔ صبری رسالتت نستایم، که در پیام تمامی تویی تو، زینت «اَب» زینب ای عصارهٔ عصمت تو حلم فاطمه، علم علی، تو روح پیامی... جمال عشق درخشید با پیام تو آن‌سان که در کمال بدین جلوه کس ندید کلامی سزد که از تو شود سرفراز رایت قرآن که زان خطابه بلرزد ز خشم، دشمن خامی اگر کلام شود هر نفس که شرح تو گوید کجا ز عهده برآید ز وصف چون تو مقامی تو سایبان یتیمان، طلایه‌دار حسینی صلای نهضت حق، قسط و عدل را تو دوامی چه نوش کرد گل ما، مگر ز جام صبوری که دسته دسته گل جان نثار کرده، به جامی به کربلاست روان بی‌امان سپاه حسینی هلا صبورترین! این سپاه را تو نظامی مراست آرزوی آن‌که آستان تو بوسم تو ای فروغ دل ما، تو ای که زینت شامی خوشا طواف سر کوی دوست کردن و مردن چنین خوش است «سپیده»! سفر به حُسن ختامی" 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini زینب اگر نبود حدیث وفا نبود با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود زینب اگر نهیب نمیزد علیه کفر نطق مدافعان ولایت رسا نبود زینب اگر اسیر نمی‌شد به راه دوست دین خدا ز قید اسارت رها نبود زینب اگر طلسم ستم را نمی‌شکست امروز صحبت از شرف اولیا نبود.. در شام و کوفه باز نمی‌کرد اگر زبان نام رسول بر سر گلدسته‌ها نبود اُمّ الکتاب اوست «کلامی» به یک کلام زینب اگر نبود کتاب خدا نبود 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می‌سوزد جبرئیلم همۀ بال و پرم می‌سوزد من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد عشق عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت: بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
با عشقِ علی شرافتم شد کامل بی حُبِّ علی ذکر و دعا هم باطل بر پاکیِ شیرِ مادرش شک دارم! هرکس که محبتت ندارد در دل 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
بر لشکــــر باطل ، علنــی لعنـــت بــر منکــر حـَـــق علـــوی لعنـــت تـا بـوده و تـا هست همین باشـد بـر دشمـن مرتضـی علـی لعنـــت 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @Shere_aeini
@shere_aeini ندارد بی تو پایان اشک چشمان ترم انگار گرفته با همه قوت غریبی در برم انگار تو که رفتی دگر روز خوشی در زندگانی نیست فرو رفته به مرداب محن پا تا سرم انگار مراعات از برای بچه ها کردم اگر گفتم خدا را شاکرم ، امروز قدری بهترم انگار خجالت از تو دارم از امانت داری ام اما پس از تو بیشتر شرمنده‌ی پیغمبرم انگار کشیدم آب غسلت را ز چاه دیدگان خویش شب تدفین تو می رفت جان از پیکرم انگار توان حتی به زانویم برای راه رفتن نیست منی که فاتح احزاب و بدر و خیبرم انگار ببین بعد از تو درد دل فقط با چاه می گویم که می شیند فقط چاهی به پای منبرم انگار خلاصه غصه‌ی هجر تو دارد می کشد من را تو در خاکی و من شد خاک بر روی سرم انگار 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini به لحظه لحظۀ دوری، به هجر یار قسم، به دیر پایی شب‌های انتظار قسم، به باغ سبز شهادت، به خون سرخ شهید به روشنای سپیده، به نوبهار قسم، به آشنایی غم با دل صبور علی به روشنایی قلب امیدوار قسم، به بی‌صفایی صبح مدینه بی‌زهرا به بی‌وفایی دنیا، به شام تار قسم... به آتش دل مسکین، به آه سرد اسیر به اشک چشم یتیم و به چشمه‌سار قسم اگر چه قلب جهان غرق در جراحت شد شبی که فاطمه در خاک خفت، راحت شد 🔸شاعر: ______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست آهسته از غم تو زمین و زمان شکست پرسید آسمان چه نوشتی که اینچنین... گفتم که فاطمه، کمر آسمان شکست هجده بهار دیدی و در سوگ تو دلم بعد از هزار و سیصد و چندین خزان شکست ای دل بسوز و بشکن! تا باورت شود حتماً دری که سوخته را، می‌توان شکست بانوی نور در دلتان رنگی از خداست زیباتر است بر قد رنگین کمان، شکست با هر دری که بعد نگاه تو باز شد انگار در گلوی علی استخوان شکست 🔸شاعر: ______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini سر می‌گذارد آسمان بر آستانت غرقیم در دریای لطف بی‌کرانت محبوب‌تر از هر کسی نزد رسولی آغوش او همواره می‌شد میزبانت چون مادری دلسوز، مرهم می‌نشاندی بر زخم او با دست‌های مهربانت نور پدر وقتی که شد خاموش دیگر، تاریک شد، تاریکِ تاریک آسمانت حق علی را غصب کردند و پس از آن انداختند آتش به جان آشیانت می‌سوختی در شعله‌های کینه‌هاشان آه از دلت آه از دل آتشفشانت... با دست‌های بسته حیدر را که بردند با چشم خود انگار دیدی رفت جانت پشت سر حیدر خودت را می‌کشاندی آه از تن مجروح و از اشک روانت هجده بهار از عمر تو تنها گذشت آه ناگاه دیدی می‌رسد فصل خزانت پیچید در خانه برای آخرین بار بوی تنور داغ و بوی عطر نانت بانو تو حتی بعد از این‌که پر کشیدی بودی به فکر کودکان نیمه‌جانت بند کفن وا شد تو با مهری فراوان آغوش وا کردی به روی کودکانت.. 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini "هیچکس اینجا نمی‌فهمد زبان گریه را بغض می‌گیرد ز چشمانم توان گریه را تا به جا آرم دو رکعت ناله با هجران، بلال! بانگ دِه بار دگر امشب اذان گریه را می‌برد شهر شما را موجی از ماتم به کام گر رها سازم دمی سیل دَمان گریه را می‌روم از شهرتان بیرون که ریزم روی خاک قطره قطره از نگاهم اختران گریه را می‌گذارم سر به صحرا می‌سپارم دل به دشت تا پر از خورشید سازم آسمان گریه را طعنۀ بی‌طاقتی بر من مزن بی‌اختیار داده‌ام از کف پس از بابا عنان گریه را گر چه تسکین دلم مرگ است امّا باز هم دوست دارم لحظه‌های مهربان گریه را..." 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini رُخت فروغ خداوند دادگر دارد قَدت نشان ز قیام پیامبر دارد میان خلق شود چون محبتت تقسیم، پیمبر از همگان سهم بیشتر دارد به دانه دانۀ اشک تو می‌خورد پیوند که ناله، سوز دگر در دل سحر دارد خدا ثنای تو را در کتاب خود گوید رسول، مِهر تو را همچو جان به بر دارد... حدیث وصف تو ننوشته ماند و باز از آن بسی زمانه روایات معتبر دارد ز عزم توست ولایت، دوام اگر بگرفت ز صبر توست رسالت، بقا اگر دارد نسیم شهر مدینه بِه خُلد ناز کند که هر شب از حرم مخفی‌ات گذر دارد... تو با خدا ز ازل بوده، تا ابد هستی؛ که گفته دخت نبی عمر مختصر دارد؟ به هر دلی نگرم از طریق مُلک حجاز به شوق کوی تو، رو جانب سفر دارد نبوّت از تو به پا ماند و تا ابد برجاست ولایت از تو به کف، رایت ظفر دارد... گذشته است بسی قرن‌ها و، بر دل خصم هنوز هم سخنت حکم نیشتر دارد خطابه خواندن تو حیف؛ خاصه در جایی که اجتماع، دل کور و گوش کر دارد ندای کفر به نطق تو در گلو خفه شد همای دین ز قیام تو بال و پر دارد غم دل تو چه گویم؟ که قصۀ آن را به صد هزار زبان، شعله‌های در دارد شهید اوّل راه علی‌ست محسن تو که جان به کف ز پی ‌یاری پدر دارد... 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini می روی از هوش و گاهی پلک خود وا می کنی گاه گاهی زیر لب از درد نجوا می کنی هرچه می گویم دعا کن بهر استشفای خود از چه رو ای جان من امروز و فردا می کنی؟ می گزی لب را ز فرط درد یک حرفی بزن زیر معجر می روی و دیده دریا می کنی من "علی" ام شوهرت ، گویا که نامحرم شدم! از چه رویت را ز "حیدر" باز اخفا می کنی؟ زهره ی زهرا دوباره بر امیر خود بتاب اینچنین زهرایی خود را تو معنا می کنی؟ خواهشی دارم حلالم کن اگر مقدور بود این تویی با بخششت انگار غوغا می کنی رخصتی ده تا بگیرم زیر بازوی تو را دست تو بانو شکسته ناله بر پا می کنی از تنت چیزی نمانده جز شَبَه ای کوثرم دست و پنجه نرم با اندوه غم ها می کنی در کنار بسترت خیبر شکن از پا فتاد می روی از هوش و گاهی پلک خود وا می کنی 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini اگرچه کاهم از آتش إبا نخواهم کرد نماز سوختنم را قضا نخواهم کرد بدون مهر تو خورشید را نمی خواهم بدون نام تو حتی دعا نخواهم کرد به کیمیاگری چشم فضه ات سوگند که غیر خاک تورا توتیا نخواهم کرد به جز به دشمن مولا،به جز به دشمن تو نثار هیچ کسی ناسزا نخواهم کرد در آن مقام که مادر گریزد از فرزند بگو که نوکر خود را رها نخواهم کرد بگو چکار کنم تا صدا کنی پسرم که من به نوکری ام اکتفا نخواهم کرد تو مادر منی و اختیار دار منی بگو بیار سرت را…صدا نخواهم کرد منی که کشته عشق حسین تو هستم به جز رضای تورا خونبها نخواهم کرد علی که تکیه عالم به اوست،می فرمود: که جز به فاطمه ام إتکا نخواهم کرد تو رو به قبله ترین کعبه و علی قبله ست به غیر تو به کسی اقتدا نخواهم کرد چنین که خاطرت آزرده است از کوچه به حشر کوچه برای تو وا نخواهم کرد 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نام علی را هر نفس تکرار می کرد افلاک را از نور خود سرشار می کرد بر عهده رزق عالم لاهوت را داشت روح الامین در منزل او کار می کرد هر روز مانند نبی معراج می رفت تا خویش را در آینه دیدار می کرد آیینه بود و در تجلی کمالش نور حسین خویش را اظهار می کرد درگاه قدس از مقدم او نور می خواست پس به غبار راه او اصرار می کرد درکش برای خاطر خورشید سخت است آتش چرا با چادرش پیکار می کرد بی اذن آتش در رواق خانه آمد ترغیب بی شرمانه ی مسمار می کرد تا میخ در راه دگر را پیش گیرد از او تمنا حیدر کرار می کرد دستار زهرا در تب او سخت می سوخت خیلی گلایه از در ودیوار می کرد ای کاش قدری تازیانه نرم خو بود با دست زهرا مهربان رفتار می کرد با چارچوب در غمش را قاب کردند رنگ کبودی، جلوه اش را تار می کرد باغ فدک گلزار گلهای بنفشه است یاد از رخ نیلی او بسیار می کرد 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini 🔺️چند بیتی در جواب هتک حرمت شیخ گرگیج ِ حرامزاده ، گفتی علنی حتماً کتکت را علنی خواهی خورد «یابن الدعیه» به حرمت عبدالله سیلی ز تباری حسنی خواهی خورد با دست همین سینه زنِ غیرتمند تو ضربهٔ دندان شکنی خواهی خورد خیلی خودمانی به اباالفضل قسم بدجور ز ما تو‌دهنی خواهی خورد 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از زبان حضرت اميرالمومنين(ع) - اين اشك ها براى تو مرهم نمى شود چيزى ز غصه هاى دلت كم نمى شود با من بگو عزيز دلم راز كوچه را یعنی علی به راز تو محرم نمی شود؟ جارو نزن به خانه..براى تو خوب نيست پهلو شكسته اين همه كه خم نمى شود زهرا بيا و غصه ى مارا تمام كن زينب حريفِ اين همه ماتم نمى شود ظهر دهم حسين تنش زير دست و پاست لب تشنه مانده است كفن هم نمى شود - 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
تاریخ گواهِ صادقِ این سخن است ای شیخ بدان فاتح ایران حسن است 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد نه آسیه، نه حوا و نه مریم، تا قیامت هم، کسی هم‌رتبۀ صدیقۀ کبری نخواهد شد تو را کوثر لقب داده خدا؛ خیر کثیری تو به غیر از تو کسی تأویل أعطینا نخواهد شد فقیران و یتیمان و اسیران یک‌صدا گفتند: رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه زمین روشن بدون زهرۀ زهرا نخواهد شد... «بحق فاطمه» گفتیم بعد از ذکر «یا فاطر» که «یا فاطر» بدون «فاطمه» معنا نخواهد شد خداوند آفرید او را برای تو که می‌دانست کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد... علی که نام او رمز ورود در سماوات است بدون نام او درهای جنت وا نخواهد شد دم من حیدر است و بازدم زهراست در هر دم بدون عشقشان امروزِ من فردا نخواهد شد به وقت کارزار مرگ تنها دلخوشی این است که هر کس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد زمانی که همه لال‌اند در محشر، زبان ما به جز با ذکر زهرا و علی گویا نخواهد شد... 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini یکی نبود و یکی بودِ قصه تنها بود به فکر ناب‌ترین اتفاق دنیا بود عدم برای شدن ذره ای بهانه نداشت کسی نبود و خدا حرف عاشقانه نداشت کسی که مسلک آیینه‌گی بلد باشد ظهور لطف خداوند، تا ابد باشد کسی که در همه ی عصرها روان باشد کسی که چادرش امنیت جهان باشد بغل کند تن رنجور آفرینش را دخیل خویش کند دست‌های خواهش را خدا تغزل خود را به قالب او داد و ناگهان چقَدَر شعر اتفاق افتاد گل بهشت از او رنگ و بوی تازه گرفت طلوع صبح نخستین از او اجازه گرفت هبوط کرده و دریا به کوزه ای جا شد و در لباس زمینیِ خویش پیدا شد زمین،زمینِ خدا گاهوارِ انسان شد و دست فاطمه اش گاهواره جنبان شد کدام دست، همان دست ِ زخمی از دستاس که نان رسانده به نامردم نمک‌نشناس چه باوری که به درهای بسته می کوبد چهل شب از دل سنگی غبار می‌روبد چه مادری که حسینش گرسنه خوابید و که هل اتی شد و بر شهرِ مرده تابید و چه دختری که اقالیم راز در مشتش زدود از رخ آیینه آه انگشتش زلال از نفس اوست، چشمه چشمه سخن عجب خیال محالیست شاعرش بودن توان وصف تو در چنته ی سرودن نیست «زنی چنان که تویی جز تو هیچ کس زن نیست» 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini اگر به شکوه، لب خویش وا کند زهرا مدینه را به خدا کربلا کند زهرا... مدینه! با چه امیدی پس از پیمبرِ عشق دل شکستۀ خود را رضا کند زهرا؟ به سوی کلبۀ احزان اگر روان نشود، علاج عقدۀ دل را کجا کند زهرا؟ به احترام حریم ولایت علوی‌ست، که سینه را سپر صد بلا کند زهرا همین که می‌کند آهنگ خطبه در مسجد قیامت از سخنانش به پا کند زهرا مدینه! خاطر همسایه کی خبر دارد؟ که در نماز شب، او را دعا کند زهرا مدینه! باز مکن بال مرغ آمین را اگر که خواهش مرگ از خدا کند زهرا مدینه! با چه زبانی به یاس کوچک خود حکایت دل دردآشنا کند زهرا؟ دعا کنید که یک لحظه هم اگر شده است ز روی لطف نگاهی به ما کند زهرا... 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تا که نامت بر زبان آمد زبان آتش گرفت سوختم، چندان که مغز استخوان آتش گرفت حیدر آمد، خاک همچون باد، گرم گریه شد خواست تا غسلت دهد، آب روان آتش گرفت هان چه می‌پرسی چه پیش آمد؟ زمین را آب برد بادبانِ کشتی پیغمبران آتش گرفت یک طرف ماهِ مرا ابرِ سیاهِ فتنه کشت یک طرف از درد غربت، کهکشان آتش گرفت رفت سمت آسمان روحت، زمین از شرم سوخت در زمین جسم تو گم شد، آسمان آتش گرفت 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هر نسیمی خسته از کویت خبر می‌آورد چشم تر می‌آورد، خونِ جگر می‌آورد خارها در چشم دارد، استخوان‌ها در گلو هر کسی دیوار و در را در نظر می‌آورد این بهار تازه دارد شاخه‌ای گل در بغل وایِ من، اینک خزان با خود تبر می‌آورد یاد تو گل کرده چون داغی به باغ جان مگر؟ هر درختی غنچه‌های شعله‌ور می‌آورد :: روضه‎خوان می‌برد دل را پیش از این تا کربلا ناله‌ای اما دلم را سوی در می‌آورد «بارالها خانۀ همسایه‌ها را گرم کن» مادری دست دعا انگار برمی‌آورد 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini باغ اعتبار یافت ز سیر کمالی‌ات گل درس می‌گرفت ز اوصاف عالی‌ات هفت آسمان، مسخّر عرفان ناب تو هفت آسمان، محیط شهود جلالی‌ات شب افتخار داشت تماشا کند تو را در لحظۀ نماز، در اوج زلالی‌ات با عطر جانماز تو تکریم می‌شوند صدها فرشته بال زنان در حوالی‌ات می‌رفت آبروی تجمّل میان خاک تا شهره شد حکایت ظرف سفالی‌ات... ای شهر پر ز آینه، ای خانه خانه نور ما نیستیم عاقبت آیا اهالی‌ات!؟ نسل تو چشمه چشمه در آفاق جاری است کوری خصم طعنه‌زن لااُبالی‌ات امّا توان حضرت خورشید را گرفت صرف تصوّر سفر احتمالی‌ات! حالا ز غم تهی‌ست دلِ از صفا پُرَت از یاد تو پر است ولی جای خالی‌ات! 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت ظاهراً گردانده زهرا دستۀ دستاس را باطناً دور فلک بی اذن او گردش نداشت نیمِ عمرش با نبی بوده‌ست، نیمی با وصی از ازل عمر کسی اینقدر گنجایش نداشت... شانه بر گیسوی طفلان پریشان می‌کشید دست اگر بالا می‌آمد، دست اگر لرزش نداشت رنج او را روز اگر می‌دید می‌شد شام تار لحظه‌ای بعد از پدر ریحانه آرامش نداشت... 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini