eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.8هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini . بابام یک عمر حمال علی بود ننم پیوسته دنبال علی بود . خدا رحمت کنه مادر بزرگ و تموم نذریاش مال علی بود . این و جدم می گفتش " روی اسم ... ... همه اسمای اطفال علی بود " . نه تنها خونه ی ما رسم ده بود نمازا رو به تمثال علی بود . از اون اول تا حالا توی گوشم سخن از مدحت آل علی بود . پس از مرگم بگین که حسرت من تماشا کردن خال علی بود . به غیر از سائلی چیزی هدف نیست بهشتم اینجوری مثل نجف نیست 🔸شاعر : ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini به ساحتت بپذیر این سلام ساده‌ی ما را به جبر خویش درآورد علی ، اراده‌ی ما را سروده ام غزلی را برای روز غدیرت که بلکه وصف کند حال فوق‌العاده‌ی ما را به ما به غیر شراب نجف نساخته هرگز ز تاک های ضریحت بگیر باده‌ی ما را تو را به حضرت خیرالنسا ز لطف و سخایت قرار ده ز محبین خود نواده‌ی ما را "فمن یمت یرنی " گفته ای ، بگو بنویسند به احترام شما مرگ ایستاده‌ی ما را تفاخری که کند کلب پای صاحب آن است به پای خود بگذارید پس افاده‌ی ما را 🔸شاعر ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini . بابام یک عمر حمال علی بود ننم پیوسته دنبال علی بود . خدا رحمت کنه مادر بزرگ و تموم نذریاش مال علی بود . این و جدم می گفتش " روی اسم ... ... همه اسمای اطفال علی بود " . نه تنها خونه ی ما رسم ده بود نمازا رو به تمثال علی بود . از اون اول تا حالا توی گوشم سخن از مدحت آل علی بود . پس از مرگم بگین که حسرت من تماشا کردن خال علی بود . به غیر از سائلی چیزی هدف نیست بهشتم اینجوری مثل نجف نیست 🔸شاعر : ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini به ساحتت بپذیر این سلام ساده‌ی ما را به جبر خویش درآورد علی ، اراده‌ی ما را سروده ام غزلی را برای روز غدیرت که بلکه وصف کند حال فوق‌العاده‌ی ما را به ما به غیر شراب نجف نساخته هرگز ز تاک های ضریحت بگیر باده‌ی ما را تو را به حضرت خیرالنسا ز لطف و سخایت قرار ده ز محبین خود نواده‌ی ما را "فمن یمت یرنی " گفته ای ، بگو بنویسند به احترام شما مرگ ایستاده‌ی ما را تفاخری که کند کلب پای صاحب آن است به پای خود بگذارید پس افاده‌ی ما را 🔸شاعر ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini با وفا از سائلانت نوحه و دم را نگیر هرچه میخواهی بگیر از ما و ماتم را نگیر حال خوب نوکران تنها میان روضه است حال خوب ما غم است از ما تو این غم را نگیر عمر خود را بیشتر در زیر پرچم بوده ایم از سر ما سایه سار امن پرچم را نگیر روضه به روضه ، ز روضه فیض دارم میبرم ای عزیز الله این فیض دمادم را نگیر سنگ هم روزی ببارد روضه ات تعطیل نیست روضه قدری کم شده دیگر همین کم را نگیر اربعین امسال باید زائرت باشم حسین بی حرم دق میکنم ، اینگونه حالم را نگیر ما به تو بد کرده ایم آقا ولی بد نیستیم جان زهرا از گدای خود محرم را نگیر عمه از تل آمد و فریاد زد برخیز شمر بی وضو گیسوی آقای دو عالم را نگیر 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ______________ @shere_aeini چون جده‌ی خود فاطمه دست صله دارم بــعــد از تو دگر نـفـرتِ از هـلـهـلــه دارم از نیم شب گم ‌شدنم تا دم این تشت صـد خاطـره‌ی تلخ از این قافله دارم هر قدر کشیدم قد خود بر روی پنجه دیـدم کـه دوباره ز لبت فـاصلــه دارم . جا مانده‌ام و بس که دویدم پی ناقه قــدر هــمــه‌ی قــافــله من آبله دارم ما پرده نشینان حـــرم را چه به بازار ؟! از دسـت ابالفضل ، عـمویم گـله دارم همراه خودت دختر خود را ببر امشب احساس بدی نسبت به حرمله دارم 🔸شاعر: __________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________________ @shere_aeini من یک تنه سپاه برای تو می شوم سرباز قتلگاه برای تو می شم عمه اگر اجازه ی میدان دهد به من کاری کنم که زنده شود غیرت از حسن دست مرا عقیله اگر که رها کند فرزند مجتبی بنگر تا چه ها کند ! باید که دست عمه ی خود را رها کنم دستان خویش را به رهت من فدا کنم در خیمه گاهم و روی جسمت برو بیاست جسم مبارکت هدف تیر و نیز هاست سر نیزه ها صدای تو را در می آوردند یک عده ای ادای تو را در می آورند بر زخم های سینه ی تو نیست التیام برخیز که سخن شده از غارت خیام بستم دو چشم خویش و دویدم به سوی تو افتاده دست شمر چرا تاب موی تو ؟ حالا بگو چگونه به گودال رفته ایی ؟! از پشت نیزه خوردی و از حال رفته ای آخر چرا به روی لبان تو ردّ پاست ؟ اطراف قتلگاه پر از تکه ی عصاست ؟ ابروی تو برای چه آخر شکسته است دشمن برای ذبح سرت شرط بسته است تار است هر دو چشم تو از بسکه تشنه ای زخمیّ تیر و نیزه و شمشیر و دشنه ای آن ها که خویش را به دو سکه فروختند جسم مرا به جسم تو با نیزه دوختند جسم به خون شبیه تن تو تپیده شد دستم شبیه حضرت سقا بریده شد در خیمه حال عمه ی سادات بد شود جسمت به زیر یورش مرکب لگد شود 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار _______________ @shere_aeini حضرت عالی اعلی قاسم ابن المجتبی در مقام مدح والا قاسم ابن المجتبی سیزده ساله ولیکن مظهر فرزانگی اُسوه ی ایمان و تقوا قاسم ابن المجتبی محضرش هرگز نمی‌خواهد که لب را وا کنی در کرم مانند بابا قاسم ابن المجتبی مردها را زنده کردن اولین اعجاز او از مریدانش مسیحا قاسم ابن المجتبی اشک بر خون خدا دست علی اکبر است روزی اشک حسن با قاسم ابن المجتبی مثل پروانه به گرد عمه زینب می پرد غیرتی مانند سقا قاسم ابن المجتبی نوکر او را حسن محشر شفاعت می کند گر کند یک غمزه تنها قاسم بن المجتبی معنی لفظ شهادت را به " احلی من العسل " جور دیگر کرده معنا قاسم ابن المجتبی طرز پیکارش مرکب از حسین و از حسن شیوه رزمش معما قاسم بن المجتبی تا به لشکر می زند دشمن فراری می شود در رگانش خون مولا قاسم بن المجتبی نعره زد ان تنکرونی ، وارث شیر جمل در دو عالم نیست الّا قاسم بن المجتبی کشتن ازرق برایش دستگرمی بوده است دشمنان را کرد رسوا قاسم ابن المجتبی تا قیامت برندارم سر از این مستی که شد باده ریز کاسه ما قاسم ابن المجتبی من تمام نسلم اندر نسل سائل بوده‌اند نسلش اندر نسل آقا قاسم ابن المجتبی شک ندارم گوشه چشمش به آنی می کند دردهایم را مداوا قاسم بن المجتبی ذره ای باکی برایم نیست از روز جزا شافع نوکر به فردا قاسم بن المجتبی "نام باب اصلی صحن حسن را می‌زنیم بر طلا با خط زیبا قاسم اب المجتبی" آنقدر من را خدا حاجت روایم کرده است هر زمانی گفته ام یا قاسم بن المجتبی ارث برده از پدر این غربت جانسوز را بی حرم گشته است حتی قاسم بن المجتبی شد تنش از زخم تیغ و تیر و شمشیر و سنان عاقبت هم سطح صحرا قاسم بن المجتبی مثل یک موم عسل در زیر مرکب قد کشید بهر قتلش گشت بلوا قاسم بن المجتبی اربا اربا شد علی اکبر ولی بابا رسید لحظه جان دادن اما قاسم بن المجتبی... ...بر سر نعشش عمو مثل عقابی سر رسید گفت با او : دیده بگشا قاسم بن المجتبی پاسخی نشنید و با چشمان تر گفتا حسین : پیش بابا رفته گویا قاسم ابن المجتبی 🔸شاعر: ______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ________ @shere_aeini عطش به دیده‌ی ناز تو خواب آورده به عضو عضو تنت التهاب آورده بخواب و خواب ببین اصغرم عموعباس به نهر علقمه رفته است و آب آورده نچیده یاس پدر از چه رنگ لاله شدی؟ چه بر سر تو گُلم آفتاب آورده ؟ چه کرده مال حرام آخر این جماعت را که تیر ، حرمله بهر ثواب آورده ! تو آب هم بخوری زنده ماندت سخت است تنت چگونه سه روز است تاب آورده برای آب تمنّا نمودم و حالا سه شعبه خواهش من را جواب آورده به وقت بردنت از چشم مادرت خواندم تلظّی ات چه به روز رباب آورده دو گام سوی حرم رفته باز میگردم غمت به حال پدر اضطراب آورده   🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار __________ @shere_aeini میهمان کن به نگه بار دگر بابا را جمع کن از دل صحرا جگر بابا را چند گامی به تنت مانده ز اسب افتادم پیش نعشت علی اکبر بنگر بابا را چه کنم تا که دوباره تو ز جا برخیزی ابر خون سخت گرفته قمر بابا را به خدا داغ جوان سخت تر از هر داغی است لب خود وا کن و مشکن کمر بابا را این چنین پیش رود ، پیش تنت می میرم عمه باید برساند خبر بابا را اربا اربا شده ای یا که غلط می بینم ؟ اشک و خون بسته ره چشم تر بابا را دیدن پهلویّ زخمیت زمین گیرم کرد پاشو اکبر به سوی خیمه ببر بابا را 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini زینب که به ارث برده زهرایی را تا حد کمال برده شیدایی را آنقدر فنا شده است در مسلک عشق طوری که ندیده غیر زیبایی را مانند عقیله العرب شیر زنی دنیا به خودش ندیده همتایی را هیهات که جز فاطمه دختر زاید تا حشر ، دگر زینب کبرایی را ! در پای حسین ریخت بی روی نیاز روح و تن و جان و کل دارایی را یک شب نشده قضا نماز شب او تا درس دهد به شیعه تقوایی را از خطبه‌ی او دوباره شد زنده علی دیدند دوباره نطق شیوایی را یابن الطلقا که گفت ناچار یزید زد بر سر کاخ کوس رسوایی را چادر که نبود بر سرش ایزد هم از خلق خودش گرفت بینایی را هر چند خمیده شد ولی دشمن از او نگرفت توان راه پیمایی را اما قمر از سنان که افتاد زمین دیگر نگذاشت در برش نایی را... 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 @shere_aeini نگاه شامیان مرا پر از شراره می کند حسرت بوسه دیده را غرق ستاره می کند باز نموده ام بغل تا که بگیرمت به بر مگر کسی به کار خیر استخاره می کند ؟! تاب مخور به روی نی که تاب بازی سرت بند دل مرا به پای نیزه پاره می کند خواب نرفته چشم من ، پلک ورم نموده است بر نوک نیزه دیده ام تو را نظاره می کند عمه نگفت تو بگو ، قدح به دست حرمله به سویم اینقدر پدر چرا اشاره می کند ؟ بر تن لاله گون من پیرهنم کفن شده غارت دشمنانت این کفن قواره می کند به دختران شهر گفته ام پدر میاید و شبی به گوش پاره ام دو گوشواره می کند 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini مظهر رحمت خدا سلطان هشتمین نور انما سلطان سفره ات پهن هرکجا سلطان السلام علیک یا سلطان کرمت شد دلیل این اذعان احدی نیست جز شما سلطان بار خود نزد شاه آوردم ذره ای اشک و آه آوردم کوله باری گناه آوردم بر حریمت پناه آوردم گرچه عبدی پر از خطا هستم زائر مشهد الرضا هستم شده معنا کنارت آسایش تویی آقا دلیل آرامش با تو لازم نمی شود خواهش گویم این را بدون آلایش... گاهی اقرار و اعتراف رواست " همه ی هستی ام امام رضاست " دردمندم ، دوا نمی خواهم من مریضم شفا نمی خواهم حاجتی جز شما نمی خواهم از تو غیر از تو را نمی خواهم در کرم کار خویش را بلدی دست خالی نمی رود احدی معصیت های من ندیدی تو پدرانه سویم دویدی تو بین آغوش خود کشیدی تو چشم بسته مرا خریدی تو گره افتاده است در کارم بیش از اندازه دوستت دارم می کنی خوبِ خوب حالم مرا راحت از دغدغه خیال مرا بهر پرواز و قرب بال مرا ... ...می دهی رزق کل سال مرا داده ای هر زمان مرا امداد بهترین جاست صحن گوهرشاد جبرئیلی که تا سما رفته اهل عرفان که تا خدا رفته هر کسی تا به کربلا رفته قبل آن مشهد الرضا رفته اخر اقا برات دست شماست روز محشر صراط دست شماست ای به دردم دوا امام رضا نظری بر گدا امام رضا از کرم یا سخا امام رضا ببرم کربلا امام رضا مدد از سوی غیر تو ننگ است من حرم لازمم دلم تنگ است 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ری شامل الطاف ایزد از قدیم است چون میزبان حضرت عبدالعظیم است بوی حسن می اید از صحن و سرایش حقا که این مه پاره از نسلی الکریم است در باطن این بو می کند کار مسیحا در ظاهرش هرچند مانند شمیم است جمعیم در محشر همه تحت لوایش محشر هم این آقا برای ما زعیم است دلگرمی ما اهل ری گردد به فردا همسایه اش امروز اگر بی ترس و بیم است جای ملالی نیست بیند دیده حتی بر دامنش دستان شیطان رجیم است گفتا عقاید را به معصوم زمانه تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم است عقده گشای ما شده شب های جمعه کرب و بلای اهل تهران این حریم است هر کس او را بین ری گردیده زائر با زائر کرب و بلا اجرش سهیم است ما جای خود تهرانیان مدیون اویند قبله از اینجا تا به کعبه مستقیم است حاجات زوارش روا سازد به تلمیح در دادن حاجت توانایی عمیم است اما ندارد جد او سنگ مزاری او ممتحن در ابتلایی بس عظیم است گفتن از این مرثیه اصلا کار من نیست در عالم امکان غریبی چون حسن نیست 🔸شاعر: _______________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini هر چه داریم از عطای شماست همه دارایی ام برای شماست جان ناقابلم فدای شماست شکر ایزد دلم گدای شماست سالیانی است در معیتتان شاه هستید و ما رعیتتان بهر ما افتخار ، عبدالعظیم ای به قلبم قرار ، عبدالعظیم کرمت بی شمار ، عبدالعظیم از حسن یادگار ، عبدالعظیم تا کمی با تو خو گرفتم من از خدا آبرو گرفتم من بی بها بوده ، با بها گشتم لطف تو بوده با خدا گشتم‌ با حریمت که آشنا گشتم جزو زوار کربلا گشتم به حسن رفته رئفت و کرمت مثل کرب و بلا شده حرمت پشت گرمی و سایه سرمی مرهم زخم قلب مضطرمی قسم هر دعای مادرمی ای حسن زاده صاحب حرمی تا به صحن تو چشم می دوزم یاد داغ بقیع ی سوزم زیر باران آسمان تو ایم جیره خوار سماط و خوان تو ایم فخر ما باشد عاشقان تو ایم هر شب جمعه میهمان تو ایم به حریم تو تا گدا سر زد به سوی کربلا دلش پر زد کربلا گفتم عطر سیب وزید کربلا گفتم و دلم لرزید کربلا گفتم و صدا پیچید " السلام علی الحسین شهید" به گمانم صدای مادر اوست که چنین روضه خوان پیکر اوست یا بنی قتیل بالعطشان یا بنی ذبیح بالعریان یا بنی به خاک و خون غلطان تن تو زیر یورش اسبان .... ....مثل قران پاره پاره شده دانه دانه چونان ستاره شده تو چه کردی که این چنان زدنت ؟ جای چنگ است روی پیرهنت شده هم سطح خاک دشت تنت رد پای سنان روی دهنت سنگ دشمن شکسته ابرویت مثل من ضربه خورده پهلویت خنجری کند حنجرت آزرد استخوان های تو همه جا خورد بین مشتش همین که نیزه فشرد طاقت و صبر خواهرت را برد کربلا در غروب تا مه شد پیکری زیر دست و پا له شد 🔸شاعر: _______________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ندارد بی تو پایان اشک چشمان ترم انگار گرفته با همه قوت غریبی در برم انگار تو که رفتی دگر روز خوشی در زندگانی نیست فرو رفته به مرداب محن پا تا سرم انگار مراعات از برای بچه ها کردم اگر گفتم خدا را شاکرم ، امروز قدری بهترم انگار خجالت از تو دارم از امانت داری ام اما پس از تو بیشتر شرمنده‌ی پیغمبرم انگار کشیدم آب غسلت را ز چاه دیدگان خویش شب تدفین تو می رفت جان از پیکرم انگار توان حتی به زانویم برای راه رفتن نیست منی که فاتح احزاب و بدر و خیبرم انگار ببین بعد از تو درد دل فقط با چاه می گویم که می شیند فقط چاهی به پای منبرم انگار خلاصه غصه‌ی هجر تو دارد می کشد من را تو در خاکی و من شد خاک بر روی سرم انگار 🔸شاعر: __________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ========================== @shere_aeini دلدار و دل آرام و دلاور علی اکبر جمع اند همه آل کسا در علی اکبر آن چیز که خوبان همه دارند در عالم دارد همه را یک تنه در بر علی اکبر فهم احدی نیست به یک ذره‌ی علمش کم رفته اگر بر روی منبر علی اکبر مضمون چه شعری است برازنده اش آخر از مدح و ثنا هست فراتر علی اکبر با گردش شمشیر به دستش همه گفتند در کرب و بلا ثانی حیدر علی اکبر حتی نرسیده ملک الموت به گردش از میمنه زد تا که به مِیسر علی اکبر در منطق و درخلقت و در خلق شبیه است بیش از همه بر شخص پیمبر علی اکبر معصیت آن را که محب است خداوند بخشد به سخا روز جزا بر علی اکبر از اسب زمین خورد و پدر گریه کنان گفت دردا ؛ علی اکبر ...علی اکبر .... علی اکبر می خواست صد و ده پسر ارباب و به یک روز این خواسته بنمود مُیسّر علی اکبر از خوردن سر نیزه ای از پشت به پهلو شد بانیّ مرثیه‌ی مادر علی اکبر برخیز و اذانی بده هنگام نماز است یک مرتبه ، یک دفعه‌ی دیگر علی اکبر  برخیز و در این دشت به فکر پدرت باش خیره است به او دیده‌ی لشکر علی اکبر از عهده‌ی جمع بدنت بر نمی آید گشته است همه دشت سراسر علی اکبر ای روشنی چشم پدر، چشم تو روشن صحبت شده از غارت معجر علی اکبر از  روضه همین قدر که گردید مزارش هم قد مزار علی اصغر علی اکبر 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
=========================== @Shere_aeini هر کس که دید از او کرمش را مرید شد هر کس مرید او شده بی شک سعید شد یا محسن به حق حسن گفتم و سپس دیدم تمام معصیتم ناپدید شد غربت ببین که هیچ کسی یاورش نبود از همسرش هم آخر سر ناامید شد ای کاش ذات جعده شببه رباب بود اما ز کینه توزی اش این زن پلید شد قربان آن غریب که در سن کودکی یک صحنه دید و یک شبه مویش سپید شد زهرا که رفت ، هیچ کلامى بیان نکرد رنج سکوت برغم هجران مزید شد هر چند خورده زهر به ظاهر ولی حسن وقتی که دید ضربه‌ی سیلی شهید شد چوبی که تیر گشت و به تابوت اون نشست تغییر کرد و چوب به دست یزید شد تقصیر نعل شد که شناسایی بدن دیگر برای زینب کبری بعید شد دردا که تازه بعد جسارت اسارت است اینطور شد مصائب خواهر شدید شد 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini