eitaa logo
اشعار ناب آئینے
22.1هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه لعنة @shere_aeini آتش کشید بر جگرم خنده یزید سیراب بود و روی لبت چوب می کشید بازی نمود بالب تو پیش چشم من تیزیِّ چوب ها لب خشک تورا بُرید تَه مانده شراب خودش بین طشت ریخت از آن به بعد شد همه گیسوی من سپید تا سرخ مو بلند شد و یک اشاره کرد رنگِ سکینه دختر تو ناگهان پرید جانم رباب، تاکه سر افتاد بر زمین از بهر ِ بوسه از لب و دندانِ تو دوید 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini یادش بخیر بال و پری داشتم که رفت در آن گذشته ها پدری داشتم که رفت زیبا عموی چون قمری داشتم که رفت ازعشق و عاشقی ثمری داشتم که رفت بابا نگاه کن ثمر من به باد رفت دیگر اصالت نبوی ام ز یاد رفت دور از تو بودم و پرم آتش گرفته بود در ازدحام معجرم آتش گرفته بود گیسویم و گل سرم آتش گرفته بود آخر تمام پیکرم آتش گرفته بود بابا غروب بود معاند زیاد شد سقا همینکه رفت مجاهد زیاد شد بر چهره ام کبودی رویم نقاب شد این آستین پاره برایم حجاب شد عمرم به زیر دست کتکها جواب شد با ناله ام به جان پدر انقلاب شد من هم شبیه ام ابیها خمیده ام درد فراق و ضرب لگد را چشیده ام سمت یمین بال و پرم تیر می کشد مانند مادرت کمرم تیر می کشد پلک کبودِ چشم ترم تیر می کشد بابا عجیب فرق سرم تیر می کشد شوق حضور محضر تو التیام شد غصه، کنار تو که رسیدم تمام شد عمری گذشت و درد دل آغاز کرده ام با زور گوشه چشم خودم باز کرده‌ام با بوسه ؛ گر محبتم ابراز کرده ام دستم شکسته است ، نگو ناز کرده ام گفتند که علاج ندارد مریضیم افزوده گریه بر حرکات غریزی ام ابرو و زخم دیده توان مرا گرفت گوشم که شد دریده توان مرا گرفت دندان ضرب دیده توان مرا گرفت جانم به لب رسیده توان مرا گرفت بابا تمام پیکر  من درد می کند از سنگ شامیان ، سرِ من درد می کند 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini اینجا که بال چلچله را سنگ می‌زنند ماهِ اسیر سلسله را سنگ می‌زنند ای آسمان نگاه کن! این قوم سنگدل یاران پاک و یک‌دله را سنگ می‌زنند یا تیغ رویِ «آیۀ تطهیر» می‌کشند یا «آیۀ مباهله» را سنگ می‌زنند وقتی که دست‌های علمدار قطع شد پاهای غرق آبله را سنگ می‌زنند با آن‌که هست آینۀ عصمت و عفاف پرچم به دوش قافله را سنگ می‌زنند محراب اگر که خم شود از غم، عجیب نیست روح نماز نافله را سنگ می‌زنند تفسیر عشق بود و پریشانی حسین وقتی زدند سنگ، به پیشانی حسین 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini جای هر پنج تن بلا دیدم من تورا روی نیزه ها دیدم سر یک نیزه ی بلند ، حسین گیسوان تورا رها دیدم بین جمعیتی که سنگ زدند چهره ی چند آشنا دیدم غیرت الله، دخترانت را بین یک عده بی حیا دیدم به غذا لب نمیزنم دیگر سر سفره سر تورا دیدم کوچه گردیت کوچه گردم کرد بین این کوچه ها چه ها دیدم ذره ای از بلای کوفه نشد هربلایی که کربلا دیدم آه از آن لحظه که زمین خوردی روی جسمت بروبیا دیدم روی تل دست و پای من گم شد تا تورا زیر دست و پا دیدم دور گودال غیر سر نیزه چندتا تکه ی عصا دیدم بعد از آنكه جدايمان كردند بدنت را جدا جدا ديدم از لباس تنت نمانده نخی تن غارت شده اَ اَنتَ اَخی؟! 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@Shere_aeini احوال من که جای شرح و بیان ندارد از آن رقیه دیگر طفلت نشان ندارد بعد از تو مبتلاییم پیری زودرس را این کاروان پدر جان دیگر جوان ندارد مهمانی تو در شام شب سرد و روز گرم است این خانه هیچ سقفی جز آسمان ندارد بوی غذا می آید خیلی گرسنه هستم این شهر لامروت یک مهربان ندارد ما پیش پات خوردیم از دستشان کتک را با رفتن تو دیگر این سفره نان ندارد بابا ببخش انقدر از دست من میفتی باید تورا بگیرم دستم توان ندارد شیرین زبانی ام نیز با گوشواره ام رفت لکنت گرفته دختت، دیگر زبان ندارد خون‌مردگی دستم از تنگی النگوست این زخم ارتباطی با ریسمان ندارد در حال جستجوی انگشتر تو هستم غمگین نشو رقیه قد کمان ندارد جز کاسه ای پر از خون در چهره‌ات نمانده انگار صورت تو اصلا دهان ندارد باید تقاص خود را از خیزران بگیرم من را نبوس امشب؛ لبهات جان ندارد 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
برای دسترسی به اشعار شهادت امام حسن مجتبی (ع) بر روی هشتگ زیر بزنید 👇👇 .
=========================== @Shere_aeini شروعِ روضه‌ی او انتهایِ آن کوچه‌ست وَ قتلگاهِ حسن در فضایِ آن کوچه‌ست چه روضه‌ها که نخوانده‌ست در سکوتِ خودش چرا که مرثیه‌ی بی صدایِ آن کوچه‌ست نرفته‌ خاطره‌ی تلخِ کوچه از ذهنش هنوز شاهده بر روضه‌هایِ آن کوچه‌ست همیشه خلوتِ خود را به گریه پر کرده دو چشمِ خیسِ حسن از بلایِ آن کوچه‌ست شبیه صاعقه دستی به رویِ مادر خورد که بغضِ او فقط از بی حیایِ آن کوچه‌ست به جز حسن که خودش دیده، ما نفهمیدم که گوشواره‌‌ی مادر کجایِ آن کوچه‌ست به شکلِ خون، غمِ در سینه‌اش به لب آمد نه سم، که قاتلِ او ماجرایِ آن کوچه‌ست میانِ بستر خود گفت: ای برادرِ من تمامِ شامِ بلا از بنایِ آن کوچه‌ست 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
=========================== @Shere_aeini من عمریست در گیر و دار دلم چنان موم در اختیار دلم دلی که غم خویشتن را نداشت هوای کسی جز حسن را نداشت حسن عشق ما نه که عشق خداست کسی که بفهمد حسن را کجاست؟! حسن صبر در صورت آدم است حسن حیدر و فاطمه باهم است حسن موقع جنگ کرار بود حسن بهر مولا علمدار بود جمل، سر به سر را به اتش کشید زن فتنه گر را به آتش کشید برای همه خیرها داشت او هوای سگ کوچه را داشت او حسینی بمان و حسینی بمیر ولی از حسن روزی ات را بگیر چه ها دید تا اهل ایمان شدیم حسن سوخت تا ما مسلمان شدیم چو رفتیم در وادی مجتبی دل ما شد آبادی مجتبی نگو که بقیعش چه خلوت شده ببین روضه هایش قیامت شده تو ای زائر اربعین کربلا تشکر کن از حضرت مجتبی روی بام هستی علم ساخته برای همه او حرم ساخته ولی حیف با غصه درگیر شد حسن از همان کودکی پیر شد 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
=========================== @Shere_aeini باد مانده به علی سر بزند یا نزند چه کند حلقه بر این در بزند یا نزند تا نریزد درِ این خانه مردد شده دل طرف بیت علی پر بزند یا نزند میخ از دربِ توسل وسط در مانده دست بر پهلوی مادر بزند یا نزند حسن از کوچه چهل سال به خود می گوید حرف ها را به برادر بزند یا نزند دست بالا برود چونکه به روی مادر روضه برپاشده دیگر بزند یا نزند زهر تلخ است ولی با دل و جان می نوشی جعده در ظرف تو شکّر بزند یا نزند ٢ مانده تقدیر که آیا بشود یا نشود از سرِ تشت حسن پا بشود یا نشود آنکه باید همه ی فاجعه را می داند سر این زخم اگر وا بشود یا نشود جا نشد در دلش و در وسط تشت چه سود پاره های جگرش جا بشود یا نشود کوچه ها علت پیری تو را می دانند بر سر تشت قَدَت تا بشود یا نشود مادری هستی و در نزد تو زهرا هم هست مدفنِ گمشده پیدا بشود یا نشود همه ی دغدغه ی شاعرت آخر این است شعر با دست تو امضا بشود یا نشود 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
=========================== @Shere_aeini گفتم این اشک که مرهم بشود حیف نشد مرهمِ آتشِ قلبم بشود حیف نشد سالها بود دعایم  قسمم  آرزویم زودتر سهمِ لبم  سَم بشود  حیف نشد که مغیره نرود بر روی منبر پیشم طعنه‌ها نیز کمی کم بشود حیف نشد مادرم گفت نگو ،  هیچ نگفتم به کسی زینب ای کاش که مَحرم بشود....حیف نشد فدک  و کوچه‌ی امن و درِ بی آتش و دود گفتم این سه ، همه با هم بشود حیف نشد رفته بودیم به مسجد که مگر مادرمان یک نفس راحت از این غم بشود حیف نشد وقت برگشت از آن کوچه به او می‌گفتم که خوشی قسمتِ ما هم بشود حیف نشد هرچه کردم به کناری بروند و برویم راهی از کوچه فراهم بشود حیف  نشد خواستم چادرِ مادر نخورَد خاک که خورد  ذره‌ای شرم مجسم بشود حیف نشد خواستم نشکند آنروز غرورم که شکست جایِ او قامت من خم بشود حیف نشد کوچه‌اش سنگ و دلش سنگ و دو دستش سنگین خواستم ضربتِ او کم بشود حیف نشد ایستادم به روی پنجه‌ی پا تا رویم مانعِ سیلیِ محکم بشود حیف نشد 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
=========================== @Shere_aeini حسن شدم که پُر از ماتم فدک باشم حسن شدم که خودم شاهد کتک باشم میان راهروی خانه دود مانده هنوز تمام پیکر زهرا کبود مانده هنوز چه سوختم! که نزد بعد سوختن حرفی نزد ز لکّه ی خون، روی پیرهن حرفی حریف روضه میخ و لگد نخواهم شد ز هرچه کوچه تنگ است رد نخواهم شد عصای دست شکسته شدم، شکسته شدم ز روی قاتل مادر چقدر خسته شدم همینکه با غضب خود جلو می آمد زد نشد درست ببینم، کشیده را بد زد تمام شهر مدینه روی سرم پیچید عقب که رفت، دو تا پای مادرم پیچید رکاب صبر علی بودم و نگین خوردم زمین که خورد، زمین خوردم و زمین خوردم همینکه پاشدم ازجا دوباره افتادم کنار خون روی گوشواره افتادم نشد که قدرت خود را به او نشان بدهم غبار چادر او را نشد تکان بدهم شکستگی جبینم شدید شد آنجا سه چار موی سیاهم سفید شد آنجا بخند جعده! از اینکه به من جسارت شد بخند جعده! حسن از مدینه راحت شد اگرچه تیر به تابوت من رسیده حسین هنوز غربت من را کسی ندیده حسین مرا مقابل چشم همه لگد نزدند به خنجری که سرم را نمی بُرد نزدند مسیر لشکریان خشکی لبم نشده کسی مزاحم خلخال زینبم نشده به روی نیزه سرم زیر آفتاب نرفت میان تشت زر و مجلس شراب نرفت 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
=========================== @Shere_aeini خون جگر داد زد غریبی من را زهر بهانه ست کوچه کشت حسن را وای از آن مسجد و مرور بلایا بر سر منبر مغیره بود خدایا سبِّ علی میکنند و فکر بهشتند نامه بیعت به عمرو عاص نوشتند کشت مرا داغ کوثری که شکسته خاطره ی بغض مادری که شکسته حق بده هرروز زارزار‌ کنم من خاطره ی کوچه را چکار کنم من؟ آی کسی که سوال میکنی از من تا به کنون دیده ای کتک بخورد زن؟! پیش روی مادری که نور کهن داشت یک نفر آمد جلو که دست بزن داشت غصه همین بس بوَد که شانه به شانه دست به دیوار آمدیم به خانه دست پلیدی به ظرف کوثر من خورد بشکند آن دست که به مادر من خورد داغ زدند عاقبت دل پر او را با لگد انداختند چادر او را آنکه به کوچه شکست شیشه و بارش یک پسر هفت ساله بود کنارش کشت مرا آه سینه سوز حسینم روزی کسی نیست مثل روز حسینم گرچه جگر بین طشت و حال خراب است کی سر من درمیان بزم شراب است گرچه به تابوت تیر اینهمه خورده پیرهنم را کسی بزور نبرده آی ابالفضل پیش زینبمان باش دختر حیدر کجا اراذل و اوباش؟! کاش که شمشیر بر تنم بنشیند خواهر من را کسی اسیر نبیند 🔸شاعر: ============================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini