#حضرت_زینب #ولادت_حضرت_زینب
@shere_aeini
قلم به دست شدم بعد مدتی بانو
بگويم از تو و از شان شوكتى بانو
قلم بدست شدم تا فضائلت گويم
بگويم از تو كه درياى رحمتى بانو
به نام نامى زينب به نام حضرت عشق
قسم به ذكر جلاله قيامتى بانو
نوشتم اسم تورا و قلم به خود لرزيد
چه اقتدار عظيم و ابهتى بانو
هميشه نام تو با اشك من عجين بوده
ندارد اين دل آشفته قيمتى بانو
به سجده پاى تو افتاده ام ولى ناگاه
فداى نام تو اى دختر ولى الله
خداى عز و جل همدمِ دقايق توست
كلام حيدر كرار نطق ناطق توست
غبار چادر تو زينت حجاب شماست
سر شكسته ى توگوشه ى حقايق توست
تمام عالم و آدم هلاكه اربابند
خوشا به حال تويى كه حسين عاشق توست
امير كرب و بلا بوده اى تو بعد حسين
رياست حرم عشق از سوابق توست
به خطبه هاى شما افتخار بايد كرد
به خطبه اى كه نشان از كلام صادق توست
خدا نگيرد از اين دل تورا و لطفت را
نديده ايم به جز دست تو محبت را
چگونه مدحتتان را حساب بايد كرد
چرا كه مدح تورا صد كتاب بايد كرد
عقيده ى تو بر اين بود با كلام فصيح
كه شام را سر دشمن خراب بايد كرد
چنان به معركه هاشان تو حيدرى كردى
تو را خودِ خودِ مولا خطاب بايد كرد
طلوع نور رخت آنچنان جهانگير است
كه شمس حضرت حق را جواب بايد كرد
دعاى آنكه خدارا به تو قسم داده
به حرمت قسمش مستجاب بايد كرد
تمام ايل و تبارم فداى تو بانو
منم گداى گداى گداى تو بانو
مقام و مرتبت تو كم از پيمبر نيست
كسى شبيه تو با مادرت برابر نيست
خدا كند كه مرا از قلم نيندازى
به روز حشر كه جز تو پناه ديگر نيست
كريمىِ تو يقين ارث از حسن دارد
از او كسى به سخاوت معتبر تر نيست
براى هر سه برادر تو خواهرى كردى
چه خواهرى كه مثالت درعالم ذر نيست
گريز شعر من اما اذان عاشوراست
بگو چرا خبرى از علىِ اكبر نيست؟
ببخش حال مرا..بين اين قوافى نيست
هزآنچه گفته ام از تو هنوز كافى نيست
براى تو دو سه خطى بگويم از دل و جان
دو باره حرف على شد!ببار اى باران
خدا براى كسى اينچنين نيارد كه
پسر به خاك و پدر در مقابلش حيران
صدا به خيمه رسيده بيايد اهل حرم
حسين چاره ندارد شده ست سرگردان
علىِ اكبر رعنا شده على اصغر
تنش چو برگ درختان زرد در آبان
حسين ناله زنان گفت با تو اى خواهر
كمك كن و على ام را به خيمه برگردان
حسين ماند و خجالت حسين مانده و غم
حسين ماند و تو و لشكرى ز نامحرم
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
==================================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
مانده ام با تن بی جان تو جانا چه کنم؟
با کبودی تن و چشم تو زهرا چه کنم؟
چشم بگشا و ببین حال مرا زهرا جان
حیدر افتاده به این روز...خدایا چه کنم...؟
میرسم هر طرف از این تن درهم شده ات
میزنم داد به فریاد که این را چه کنم؟؟
گفتم آن روز چرا دست تو هی می افتد؟
نگو این دست شکسته ست..حالا چه کنم؟
من اگر آب بریزم به تنت،می ریزد
بسکه پژمرده شدی..غنچه ی طاها...چه کنم
کاش من جای تو میرفتم و تو می ماندی
گیرم امشب گذرد..با غم فردا چه کنم؟
بچه هارا که من آرامش خاطر دادم
حسن آرام شده..با خودم اما چه کنم؟
-
رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند
مادرش بر در خیمه ست خدایا چه کنم؟
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
از من گرفتی رو نبینی شوهرت را؟
یا اینکه پنهان می کنی چشم ترت را؟
من خوب میدانم دلیلش چیست خانم
اینکه نبینم صورت نیلوفرت را
دست تو که بالا نمی آید عزیزم
انقدر زحمت پس نده بال و پرت را
گفتم به زینب شانه نه!مادر مریض است
عشقم خودت دستی بکش موی سرت را
وقتی که میخوابی حسن دلشوره دارد
می ترسد اخر بر نداری تو سرت را
این روز ها از بس پریشانی حسینت
بو می کند وقتی که خوابی بسترت را
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#دوبیتی_و_رباعی
@shere_aeini
مانده ام با تن بی جان تو جانا چه کنم؟
با کبودی تن و چشم تو زهرا چه کنم؟
چشم بگشا و ببین حال مرا زهرا جان
حیدر افتاده به این روز...خدایا چه کنم...؟
میرسم هر طرف از این تن درهم شده ات
میزنم داد به فریاد که این را چه کنم؟؟
گفتم آن روز چرا دست تو هی می افتد؟
نگو این دست شکسته ست..حالا چه کنم؟
من اگر آب بریزم به تنت،می ریزد
بسکه پژمرده شدی..غنچه ی طاها...چه کنم
کاش من جای تو میرفتم و تو می ماندی
گیرم امشب گذرد..با غم فردا چه کنم؟
بچه هارا که من آرامش خاطر دادم
حسن آرام شده..با خودم اما چه کنم؟
رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند
مادرش بر در خیمه ست خدایا چه کنم؟
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
@shere_aeini
-
چرا در سجده ات آرام و ساکت اشک می ریزی؟
گلم!پژمرده ای….انگار برگ رو به پاییزی
قنوتت را که دیدم دستگیرم شد که در کوچه
چه آمد برسرت خانم..چه اوضاع غم انگیزی
به خانه باز می گردم به این امّید که دیگر
تو در بستر نباشی و به استقبال برخیزی
نه حرفی می زنی اصلا نه رویت را نشان میدی
تمامش کن دگر خانم..حرفی..خنده ای..چیزی
به واللهِ که پنهان نیست از من درد و رنج تو
سه ماه و خورده ای با درد پهلویت گلاویزی
نزن جارو بر این خانه بیا و استراحت کن
تقاضا می کنم از کار با این بازوی بی جان بپرهیزی
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
=======================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_ام_البنين #مرثیه_حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
ادب کنید که امشب شب مناجات است
شب توسل و اشک و شب عنایات است
وفات مادر ساقی..عزیز سادات است
ادب کنید که هنگام عرض حاجات است
-
هر آنکه برد در خانه اش گدایی را
به سر نمانده برایش دگر هوایی را
-
ملائکه همه حاجت گرفته اند از او
به مژه ام بزنم خاک خانه اش جارو
کسی که پیش قدم هاش می زند زانو
شده ست ریزه خور سفره ی همین بانو
-
فدای معرفت و راه و رسم حیدری اش
فدای مرحمت و التفات مادری اش
-
بنای خانه ی او عشق او به مولا بود
دلش بزرگ..دلش امتداد دریا بود
اگرچه فرصت خانمی اش مهیا بود
خودش نوشت که این زن کنیز زهرا بود
-
بزرگ بود و امیری رشید فرزندش
همیشه جان اباالفضل بوده سوگندش
-
کشید شعله به قلب مدینه با گریه
که کار او شده یا التماس یا گریه
چه گریه ها که درآورد گریه ها گریه
نماز صبح به آه و دم عشا گریه
-
تمام شهر پریشان گریه ی او بود
بقیع شاهد اشک های بانو بود
-
شبی نشست به روضه به ناله های رباب
به گریه های سکینه به بی وفاییِ آب
به شانه های خمیده به زخم و ردّ طناب
به حال محتضر زینب و به بزم شراب
-
گهی به صورت و گاهی به روی سر می زد
به حال اهل حرم داد از جگر می زد
-
سکینه گفت که مادر خوشا به احوالت
ندیده ای و نگشته حراج خلخالت
ندیده ای که بخندند بر تو و حالت
ندیده ای که چه شد با شهید گودالت
-
تنش به روی زمین زیر دست و پاها بود
برای غارت او حرمله مهیا بود
-
خبر رسید که ساقی پرش شکسته شده
و ابروان کمانش ز هم گسسته شده
همینکه دید دگر راه چاره بسته شده
صدا رسید بیایید حسین خسته شده…
-
صدای هلهله آمد..بیا..بیا..کشتیم
زدیم ساقیِ اورا…حسین را کشتیم
-
به دور قتله گهش هی برو بیا کردند
به قتل صبر سرش را ز تن جدا کردند
برای پیرهن کهنه شر به پا کردند
به روی خاک تن زخمی اش رها کردند
-
“به خون حنجرش آغشته شد..بمیرم من
عزیز ما نگران کشته شد..بمیرم من”
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
==========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_علی #مدح_امام_علی
@shere_aeini
-
نذر حضرت اميرالمومنين علیهالسلام
-
بنويسيد مرا بندهى سلطان نجف
بنويسيد كه عالم همه قربان نجف
ما غباريم..غبارى زِ بیابان نجف
بنويسيد على را گُلِ گلدان نجف
-
وسط عرش بُوَد تختِ سليمانِ نجف
-
آنكه بر خاك ، حياتِ دو جهان داد ، كه هست؟
آنكه بر مُرده زبان داد ، توان داد كه هست؟
آنكه در كعبه خودش اِذنِ اذان داد كه هست؟
تَرَك كعبه به ما نيز نشان داد كه هست...
-
كعبه با آن عظمت دست به دامان نجف
-
حق بده ! ديدن اين صحن تماشا دارد
حرمش هم به خدا هيبتِ او را دارد
نه حرم بلكه على عرشِ معلى دارد
و اگر كعبه دَرَد سينهى خود ،جا دارد
-
سر ببرید ز ما بر سرِ ايوان نجف
-
زِ قدومش همهى راه به هم مىريزد
دلِ عشاق به ناگاه به هم مىريزد
تا ببيند رُخ او ماه ، به هم مىريزد
گر على گريه كُنَد ، چاه به هم مىريزد
-
جانِ عالم به فداى شه مردان نجف
-
من على را به خدا رازِ خدا ميدانم
ولىالله شده منصبِ آقاجانم
ها على و بشر و كيف بشر ميخوانم
به هواى حرمش ابرِ پُر از بارانم
-
بنويسيد مرا بى سر و سامانِ نجف
-
خلقت هر دوجهان گوشهاى از تلميحَش
از كران تا به كران دانهاى از تسبيحَش
فتح خيبر كه نشد معجزه...شد تفريحش
و نشد غيرِ على كَس به على تشبيهش
-
بنويسيد على بانىِ ايمان نجف
-
جلوهى ديگرى از جلوهى مولا زهراست
روى پيشانى او نقش فقط يا زهراست
به دلم غم نرود تا كه دلم با زهراست
نهراسم به خدا روز جزا تا زهراست
-
غيرِ زهرا نبُوَد همدم جانانِ نجف
-
تا كه در معركه شمشير به دستش اُفتاد
دشمن از ترس دگر اسم خودش بُرد زِ ياد
دامنش خيس شد و آبرويش رفت به باد...
چاره ای نیست به جز گفتن دادِ بى داد....
-
چه شكوهيست در اين هيبت طوفان نجف
-
تو بر اين سلسلهها حق خلافت دارى
نه فقط شيعه به دنيا تو ولايت دارى
كه در عُقبى تو فقط حُكمِ حكومت دارى
به غلامانِ خودت نيز عنايت دارى
-
بطلب اين همه سرمست به ايوان نجف
-
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#امام_حسین #مدح_امام_حسین
#اعیاد_شعبانیه
@shere_aeini
بالا گرفت کار من و کار عاشقی
افتاده ام به دام و زنم جار عاشقی
حالا که نیست چاره به جز دار عاشقی
مشتاق می روم سر بازار عاشقی
-
حلاّج یار می شوم از وادیِ جنون
اِنّی حسین و اِنّی الیه راجعون
-
شد مستجاب در حرمت آرزوی چشم
تکثیر شد در آینه ها گفت و گوی چشم
من مانده بودم و بغضِ گلوی چشم
مِی، ریخت پای غمت از سبوی چشم
-
بر خاک پات جای لب و بوسه های من
نقل محافل است دگر ماجرای من
-
ای چاره ساز..بر من و درد دلم..حسین
ای مهربان تر از پدر و مادرم…حسین
آقای خاص..حضرت جود و کرم…حسین
منّت نهاده ای به سرم با حرم..حسین
-
تا با تو ایم خسته از عالم نمی شویم
جز محضرت برای ادب خم نمی شویم
-
جمع است در حریم تو دیوانه بیشتر
شمعی و گرد زلف تو پروانه بیشتر
شش گوشه ات شبیه به میخانه بیشتر
میلم کشیده است به پیمانه بیشتر
-
دست دلم دخیل به پایین پای توست
اصلا خدا نوشت که عالم برای توست
-
ناز تورا از عالمیان مشتری ترم
چون بار عشق را به سر شانه می برم
تا در هوای عاشقی تو کبوترم
ممنونِ لقمه ی پدر و شیر مادرم
-
“عمرش بلند..آنکه مرا خاک پات کرد
شیرش حلال…آنکه مرا مبتلات کرد”
-
شد نذر روضه های تو آقا جوانی ام
یارا مباد این که ز این در برانی ام
هرکس که گفت از من و نام و نشانی ام
گفتم غلام حضرت سبع المثانی ام
-
از سایه سار لطف تو دارم حکایتی
هرچه صلاح توست…نه حرف و شکایتی
-
عصری که بود قد تو رعنا تر از همه
بر روی نیزه رفت راس تو بالا تر از همه
با این که بود داغ تو زیبا تر از همه
سرو تن تو گشت معما تر از همه
-
پیچید در تمام فلک ماجرای تو
قلب خدا شکست به پایین پای تو
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
=================================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_عباس #مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
@shere_aeini
بالابلند..سایه ی آقای کربلا
در عین سادگیت…معمای کربلا
خورشید بی بدیل علی بن مرتضی
زیباترین ستاره ی شب های کربلا
در امتداد چشم تو دریا نوشته اند
زانو زده ست پیش تو دریای کربلا
محو تو میشوند خلایق به روز حشر
همچون حسین در تب صحرای کربلا
صدها صفت برای تو در عرش گفته اند
شد صدر نام های تو سقای کربلا
-
باب الحسین..قبله ی حاجات..الدخیل
ای تکیه گاه عمه ی سادات…الدخیل
-
افتاده است شکر خدا کارمان به تو
چشم امید بسته ام عباس جان به تو
کروبیان به جاه شما غبطه می خورند
تکیه زده ست ماه زمین،آسمان به تو
اسطوره ی تمام اساطیر عاشقی
وابسته است طبع همه شاعران به تو
قبل از ولادتم به تو دل بسته بوده ام
حق است این که کنم هدیه،جان به تو
از بس گره گشائی و باب الحوائجی
عرض نیاز کرده زمین و زمان به تو
-
در طالعم،گدای تو بودن نوشته اند
از مابقیِ خاک تو مارا سرشته اند
-
خورشید آمده به تمنای نور تو
دست دلش دخیل به مرز عبور تو
بر کعبه ایستاده ای و خطبه خوانده ای
به به، به فیض منبر و طبع و به شور تو
جبریل در حریم تو جا خوش نموده است
روزی هزار مرتبه دارد مرور تو
رو زد فرات بر تو که لب تر کند ز تو
اما نبرد بهره ز دست غرور تو
یک بار از حسین فراتر نرفته ای
صد آفرین به این ادب و این شعور تو
-
بی شک تو صبح روشن شب های تیره ای
بی خود که نیست..تو قمر این عشیره ای
-
بالا بلند..عصر دهم کم شدی چرا
جان جهان..این همه در هم شدی چرا
ضرب عمود صورت ماه تو را شکست
قرص قمر..این همه مبهم شدی چرا
رنگش پرید حضرت ارباب و ناله زد
سرو حرم..این همه تو خم شدی چرا
ای شادی دل حرم حضرت حسین
با رفتنت باعث ماتم شدی چرا
تو بر فراز نیزه ی اعدا چه می کنی؟
با نیزه های خصم تو همدم شدی چرا
-
از این به بعد خواب به زینب حرام شد
رفتی و کار اهل حرم هم تمام شد
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
_____________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#حضرت_علی_اکبر #مدح_حضرت_علی_اکبر
@shere_aeini
به نام خالق هستی..به نام نامیِ حیدر
قلم بر صفحه میچرخد به اذن ساقی کوثر
ملائک یک صدا گویند با اولاد پیغمبر
علی اکبر..علی اکبر..علی اکبر..علی اکبر
-
جوان ارشد ارباب چون برگ گل و شبنم
نزاییده چنان شهزاده ی ما مادر عالم
-
عجب سروی عجب ماهی عجب دلدار زیبایی
چه اربابی..چه مهتابی..چه خورشید دل آرایی
چه آقایی..چه غوغایی..چه مجنون و چه لیلایی
عجب تصویر زیبایی…حسین و صوت لالایی
-
به یک جلوه رسول الله و یک جلوه خود حیدر
به هیبت چون عموجانش…بنازم بر علی اکبر
-
از این پس او نفس های امیرالمومنین باشد
برای او همین کافیست..باقی نقطه چین باشد
خدا می خواست اصلا ماجرایش اینچنین باشد
که او نور دو چشم حضرت ام البنین باشد
-
به پیشانی او مهر لب مولای ما خورده
به هر خنده علی اکبر،دل از ارباب ما برده
-
تو آن عشقی که در عالم ندارد هیچ مصداقی
دلیل سر کشیدن ها…حدیث بزم عشاقی
حَسن گونه ست رفتار تو از بسکه خوش اخلاقی
کریمی و کرم داری…در این ره صدر آفاقی
-
بده خرجیِ مارا..ما به دستان تو دل بستیم
علی جان رد مکن مارا..گدای خانه ات هستیم
-
به پای مدح تو زانو زده ارباب قاجاری
به منطق چون کلافِ خواجه عبدالله انصاری
تغزل در نگاه شاعران در وصف اشعاری
گهی در شعر لیلایی..گهی در شعر سرداری
-
تو بالاتر از اعجازی..شفیق ساقیِ خیمه
تو بودی از همان اول رفیق ساقی خیمه
-
تو در میدان همان بودی که عباس بن حیدر بود
چنان کردی که لشکر گفت این طوفان محشر بود
تمام دشت از خشم نگاهت معدن سر بود
نفهمیدند این حیدر و یا غوغای اکبر بود
-
همه دامانشان را خیس کردند از نگاه تو
چرا که ترس مولا بود در چشم سیاه تو
-
تو رفتی و حرم پاشیده شد از هم علی اکبر
کنارت شد قد رعنای سقا خم علی اکبر
تو پخشی در دل صحرا ولی کم کم علی اکبر
حسین آمد به بالینت ولی درهم علی اکبر
-
تو خس خس کردی و بابا کنارت بال و پر میزد
ز داغت پیش یک لشکر،پدر داد از جگر می زد
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
========================
#اصحاب_الحسین
@shere_aeini
رسید روضه ی چارم..عقیله حیران است
شب وساطت طفلان و اذن میدان است
میان خیمه ی زینب دوباره طوفان است
رسیده خدمت ارباب و دیده باران است
حسین مانده و زینب..چه قاب و تصویری
عجب سکوت عجیبی…چه حال دلگیری..
گرفته دست برادر که یاورش باشد
فقط نه خواهر او،بلکه مادرش باشد
که مرهمی به روی داغ اکبرش باشد
میان خیمه ی ارباب،حیدرش باشد
عقیله ی علویه،خودِ خودِ مولاست
و آخرین قسمش جان حضرت زهراست
که ای تمام من ای یارِ بهتر از جانم
نگاه کن به نگاهم ببین پریشانم
اگرچه در خورِ شان تو نیست..می دانم
قبول کن کم مارا به ذبح طفلانم
برای غصه ی من چاره ای کن آقاجان
خودت دعای سفر را بخوان بر این طفلان
خیال کن که بمانند پیش خواهر تو
هزار خولی ببینند در برابر تو
هجوم حرمله ها را به سمت دختر تو
به روی نیزه ببینند راس اصغر تو
تو را به گودیِ گودال و زخم بر بدنت
به زیر سم فرس ها و نیزه در دهنت
مرا به بند اسارت میان نا محرم
سر بریده ی تو..گیسوان تو در هم
به نیزه ای سر عباس را که شد مبهم
مرا به بزم شراب و عذاب در هر دم
قسم به جان تو دق می کنند بی تردید
همان دمی که ببینند صورتت پاشید
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
=========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
-
بلند آوازه ی عالم..علیِ عالیِ اعلا
تو آن بالاترینی که شده مبهوت تو طوبی
خدا در وصف تو شعری سروده اینچنین آقا
علی حق و علی حی و علی والاتر از والا
-
برای ما همین یک نکته از تو منجلی باشد
که تا بعد از قیامت هم فقط حق با علی باشد
-
اگر جبریل در پیش قدومت سر خم آورده
هزاران بار در منطق به پای تو کم آورده
برای مدح تو جانا خود زهرا دم آورده
شکسته بغضش انگاری که چاه زم زم آورده
-
تو آن شاهی که در عالم ندارد هیچ مصداقی
دلیل سر کشیدن ها…حدیث بزم عشاقی
-
همین اندازه می دانم امام المتقین هستی
مسیحایی..معمایی مراد العارفین هستی
ز هرچه هست در خلقت از آن بالاترین هستی
عجب تفسیر زیبایی..امیرالمومنین هستی
-
تو قبل از خلقت آدم از این عالم گذر کردی
به خاکش پا نهادی و به بنیانش نظر کردی
-
همیشه سرکشیدم از می ات پیمانه پیمانه
نمی دانم نجف داری تو آقا یا که میخانه؟
به انگور ضریحت هر که لب زد گشت دیوانه
ز بسکه مست شد برگشت تا ایوان تو سلانه سلانه
-
پیمبر وقت معراجش تو را دیده در آن بالا
بلند آوازه ی عالم…علیِ عالیِ اعلا
-
خدا خرج تو کرده خویش را تا حیدرش باشی
به شکل تو درآمد تا حکیم منبرش باشی
کلامت عین وحی است و کلام دیگرش باشی
خدا فرمود تو آئینه ی پیغمبرش باشی
-
“خدا خود را که مومن خواند منظورش همین باشد
که میخواهد علی تنها امیرالمومنین باشد”
-
سزاوار است جان ما به قربان نجف باشد
چرا که کعبه هم دستش به دامان نجف باشد
بهشت من به واللهِ بیابان نجف باشد
همان جایی که تحت سلطه ی خانِ نجف باشد
-
نَجاشی ها همه حیران نخلستان خرمایت
که شاهی و خلاصه گشته در یک چاه دنیایت
-
جگر داریِ تو در معرکه شد باعث حیرت
ز خشم تو فراری شد ز میدان خصم بد سیرت
خدا در عرش زد فریاد:ای جانم بر این هیبت
بقیه پشت میدان و تو در میدان..بنازم بر تو با غیرت
-
تمام دشت از خشم نگاهت معدن سر بود
چنان کردی که لشکر گفت این طوفان محشر بود
-
قلم بر صفحه می چرخد به نامت،ساقی کوثر
نخوردم غبطه هرگز جز به حال نوکرت،قنبر
که وقف تو نموده خویش را یک عمر سر تا سر
چه بختی و چه اقبالی…غلام حضرت حیدر…
-
نوشتم کور بادا چشم هر کس با تو بد باشد
که اسم رمز اولادت فقط حیدر مدد باشد
-
به پایان آمد این شعر و حکایت همچنان باقی
دلم مست است از وصفت…الا یا ایها الساقی
نمانده هیچکس بی روزی از تو..بسکه رزاقی
کریمی و کرم داری..در این ره صدر آفاقی
-
بده خرجیِ مارا..ما به دستان تو دل بستیم
علی جان رد مکن ما را…گدای خانه ات هستیم
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
========================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini