eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.6هزار دنبال‌کننده
629 عکس
11 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini چه‌در هيبت چه‌در غيرت چه‌در عشق اولين هستی ميان بهترين اولاد آدم بهترين هستی جهان عمريست درمانده است در ترديدُ شك، اما تو خود علم اليقين، عین اليقين، حق اليقين هستی من از فتح در خيبر به دستان تو فهميدم كه‌تو دست توانمند خدا در آستين هستی سر در چاه را باور كنم يا ذوالفقارت را؟ كه گاهی آنچنان هستی و گاهی اينچنين هستی بگو از استخوان‌در گلو، از خار در چشمت كه پر از خطبه های ناتمام آتشين هستی بگو چشم نبی‌روشن؛ بگو چشم‌حسودان كور برای فاطمه تنها تو در عالم قرين هستی هلا ای‌عشق! ای‌معشوق!‌ای‌عاشق! هلا ای‌جان! تو رويايی ترين مضمون شاعر در زمين هستی ازآن روزی كه چشمم‌باز شد در گوش من خواندند: كه «تو» تا لحظه‌ی آخر «اميرالمؤمنين» هستی 🔸شاعر: _____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini چه‌در هيبت چه‌در غيرت چه‌در عشق اولين هستی ميان بهترين اولاد آدم بهترين هستی جهان عمريست درمانده است در ترديدُ شك، اما تو خود علم اليقين، عین اليقين، حق اليقين هستی من از فتح در خيبر به دستان تو فهميدم كه‌تو دست توانمند خدا در آستين هستی سر در چاه را باور كنم يا ذوالفقارت را؟ كه گاهی آنچنان هستی و گاهی اينچنين هستی بگو از استخوان‌در گلو، از خار در چشمت كه پر از خطبه های ناتمام آتشين هستی بگو چشم نبی‌روشن؛ بگو چشم‌حسودان كور برای فاطمه تنها تو در عالم قرين هستی هلا ای‌عشق! ای‌معشوق!‌ای‌عاشق! هلا ای‌جان! تو رويايی ترين مضمون شاعر در زمين هستی ازآن روزی كه چشمم‌باز شد در گوش من خواندند: كه «تو» تا لحظه‌ی آخر «اميرالمؤمنين» هستی 🔸شاعر: _____________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini تویی امیر جمل، وارث رشادت حیدر لوای صبر و جهادی به روی دوش پیمبر حسین هست و ابوالفضل هست و قاسم و زینب تو را امیر مدینه! چه حاجت است به لشکر؟ به هیچ جا نرسیده است آنکه در همه ی عمر بدون عشق تو خوانده نماز و رفته به منبر بپای عشق تو آنکس که سر نداده عجب نیست که با معاویه در پای چند سکه نهد سر ستون دینی و  قرآن ناطقی چه نیازی به مدرک است؟ بگو مدرک از مباهله بهتر؟ صدای غرش شمشیر در غلاف، گواه است که صلح سرخ تو با فتح و عزت است برابر نه جام زهر، که جان تو را گرفت دمی که شکست پیش نگاه تو گوشواره ی مادر امام بی حرم! این دل همیشه بوده حریمت دلی که بوده به نام حسن همیشه معطّر 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini من خسته بودم بر لبم اما تبسم بود یک دست پرچم بود یک دست استکانِ چای یک سو صدای روضه ی عباس می آمد یک سو صدای گرم یک کودک که : بارِد مای! بر ابری از اشک و شعف مشتاق می رفتم هم آبله هم درد، پایم را بغل می کرد هر بار کامم تلخ می شد از غم دنیا چای عراقی بود کامم را عسل می کرد باور نخواهی کرد چیزی را که می گویم چشمان من بیدار بود آن دم که می دیدند ما را کسی در خانه مهمان کرد و با اهلش بر خاک و سرما در حیاط خانه خوابیدند مشّایه یعنی پیرزن یک کیسه ی کوچک پر کرده بود از نان و با پای علیل خود خود را به زائرها رساند و نان تعارف کرد می ساخت درد و پیری و غم را ذلیل خود مرد کهنسال رشیدی بین یک موکب گویا زعیم و شیخ قومی از عشایر بود گفتند نذری دارد و هر سال می آید کارش در این جا شستن جوراب زائر بود مشایه یعنی رنگ هفتاد و دو ملت را هرجا که حرف عشق شد یکرنگ می سازد مشایه یعنی هرکه هستی باش عاشق باش هر چیز غیر از عشق اینجا رنگ می بازد حیرت گناه ماست مایی که نفهمیدیم این چیزها در کربلا بسیار عادی بود ما آنچه می دیدیم را باور نمی کردیم این ماجرا اصلا برای ما زیادی بود باید که برگردیم راه کربلا باز است در کربلا هستیم هر جای زمین هستیم در خانه ی دل جز حسین ابن علی کس نیست در خانه ی خود زائران اربعین هستیم 🔸شاعر: _______________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان که ضرب تیغ میدان می دهد سیّاس را برهان سراسر عزت و فتح است و باطل کردن نیرنگ اگر هم بسته باشد مجتبا با دشمنش پیمان ولایت چیست؟ رختی که فقط بر او برازنده است خلافت چیست بعد از او؟ به مشتی چارپا پالان حسن اصل کرامت بود عالم بر درش سائل حسن عقل مجسم بود عالم بی حسن نادان حسن تنها نه در منزل اسیر حیله ی زن بود که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او حسین و زینبش هستند با عباس یک گردان به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامه ی احمد بروی لب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان بپرس از کوچه ها بعد از علی ابن ابی طالب کدامین شانه در تاریکی شب می برد انبان؟ کسی که گرد فرشش را تبرک می برد جبریل نشسته با موالی روی خاک و خورده آب و نان معزّ المومنین است او بپرس از مردم نجران کریم اهل بیت است او بپرس از سوره انسان خوشا بر من که در عالم امامی این چنین دارم که پشم اُشترش دارد شرافت بر ابوسفیان شب و روزم به ذکر یا حسین و یا حسن روشن سر و جانم فدای این دو سید این دو تا سلطان 🔸شاعر: ____________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini صدای گریه خواب از دیده ی همسایه ها برده همان هایی که مادر نامشان را در دعا برده همیشه نام این و آن در آغاز دعا گفته همیشه نام اهل خانه را در انتها برده نماز فاطمه باریست روی دوش این عالم همان باری که روی شانه هایش مرتضی برده نماز فاطمه اشکی ست که هر قطره ی آن را به قصد فخر، جبرائیل تا عرش خدا برده نماز فاطمه رودیست جاری در دل دنیا که هرجا رفته گویی چشمه ی آب بقا برده نماز فاطمه _وقتی به حیدر اقتدا کرده_ دل از محراب و رکن و کعبه و سعی و صفا برده بلال! آهسته رد کن اشهد ان محمد را اذان تو قرار از مادر غمگین ما برده اذان گفتی نفهمیدی چه کردی با دل زهرا نفهمیدی اذان تو دل ما را کجا برده اذان می گفتی و رد می شد از اینجا عزیزی که سلامش سالها از خانه ی ما غصه را برده کدامین خانه؟ آری خانه ای که صبح و شب هر روز ملائک خاک فرشش را به قصد توتیا برده کدامین فرش؟ آری پوستین پینه داری که غبارش را مسیحا بابت دارو دوا برده من از این خانه می گویم که هر کس حاجت خود را درِ این خانه آورده ست بی چون و چرا برده درِ این خانه را عمری ملائک سجده آوردند درِ این خانه را یک روز شیطان زیر پا برده نه تنها آدمی آتش هم از این در نشد نومید همان آتش که عمری آبروی اشقیا برده همان آتش که هُرمش تا جهان باقیست در عالم نقاب از روی زشت کینه و جور و جفا برده همان آتش که کوهی مثل حیدر در دلش دارد همان آتش که رنگ از صورت آل عبا برده همان آتش که دستی شد میان کوچه ناغافل که نور از چشم حیران امام مجتبی برده □ گرفت از پشت در این شعله ای را دست ناپاکی غروبی سرخ، آتش را به دشت کربلا برده در آن شب ماه با دست خدا در خاک پنهان شد شب قدری که تقدیر جهان را در خفا برده 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از دست داده ام همه کس را ؛ تو را که نه از غير، دل بريده ام از آشنا که نه چون بادبادکی نخ اين دل به دست توست من از تو دور می شوم اما جدا که نه من را به درد غيبت خود امتحان مکن می ترسم از شکست خودم از بلا که نه درمان درد کهنه ي ما ادعا نبود بايد دعا کنيم؛ نه ... تنها دعا که نه گفتم که در فراق رخش گریه می‌کنم گفتا که مرهمی ست برایت دوا که نه گفتم که می شود به نگاهی دوا شود؟ گفتا تو چشمِ باز بياور؛ چرا که نه؟. .... بايد تو را صميمی و صادق صدا کنم با قيل و قال و همهمه و هوي و ها که نه ... چشمام دره سفید مره دنیام سیا مره. " يَک روز بييی ببينُمِت آقا خدا کِنَه" 🔸شاعر: ______ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini از زمستان آمدم سردم بهارم باش پس از نبودن با تو می ترسم کنارم باش پس از پس ِ یک سال سنگین آمدم دلشوره ام قدری آرامم کن آرام و قرارم باش پس دست خالی نیستم با من دلی پُر هست که ای نشسته در دلم، دار و ندارم باش پس زنده کن جان بخش سبزم کن مبارک کن مرا جلوه ی نوروزی پروردگارم باش پس دوستت دارم شبیه کودکی که عید را لذت شیرینِ حال نونوارم باش پس هر چه می خواهد شود باشد، خداراشکر کن دوستت دارم عزیزم دوستدارم باش پس 🔸شاعر: ______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini سیاست داشت، اما مثل حیدر بود در میدان که ضرب تیغ میدان می دهد سیّاس را برهان سراسر عزت و فتح است و باطل کردن نیرنگ اگر هم بسته باشد مجتبا با دشمنش پیمان ولایت چیست؟ رختی که فقط بر او برازنده است خلافت چیست بعد از او؟ به مشتی چارپا پالان حسن اصل کرامت بود عالم بر درش سائل حسن عقل مجسم بود عالم بی حسن نادان حسن تنها نه در منزل اسیر حیله ی زن بود که بین لشکر خود بود تنها بین نامردان حسن البته تنها نیست وقتی در کنار او حسین و زینبش هستند با عباس یک گردان به بازو حرز حیدر، بر سرش عمامه ی احمد بروی لب همیشه ذکر مادر داشت تا پایان بپرس از کوچه ها بعد از علی ابن ابی طالب کدامین شانه در تاریکی شب می برد انبان؟ کسی که گرد فرشش را تبرک می برد جبریل نشسته با موالی روی خاک و خورده آب و نان معزّ المومنین است او بپرس از مردم نجران کریم اهل بیت است او بپرس از سوره انسان خوشا بر من که در عالم امامی این چنین دارم که پشم اُشترش دارد شرافت بر ابوسفیان شب و روزم به ذکر یا حسین و یا حسن روشن سر و جانم فدای این دو سید این دو تا سلطان 🔸شاعر: ____________________ 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین هستی جهان عمری‌ست درمانده‌ست در تردید و شک، اما تو خود عین‌الیقین، روح‌الیقین، حق‌الیقین هستی من از فتحِ درِ خیبر به دستان تو فهمیدم که تو دست توانمند خدا در آستین هستی سرِ در چاه را باور کنم یا ذوالفقارت را؟ که گاهی آن‌چنان هستی و گاهی این‌چنین هستی بگو از استخوان در گلو، از خار در چشمت که پر از خطبه‌های ناتمام آتشین هستی بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور؛ برای فاطمه تنها تو در عالم قرین هستی... از آن روزی که چشمم باز شد، در گوش من خواندند: «که تو تا لحظۀ آخر، امیرالمؤمنین هستی» 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini چه حاجتی مگر این قوم خواستند و ندادی؟ که سنگ بود جواب تویی که آینه زادی تو لب گشودی و بوزینه های رفته به منبر خجل شدند؛ چه عمر کمی چه علم زیادی! لب از حلاوت نامت شکر شکن شده شاها که هم جوان الائمه و هم امام جوادی نوشت از در پشتی مرو که خلق بداند تو بعد من پسرم! تا همیشه باب مرادی ... به "السلام علی جدی الشهید" معطر لبی که تشنه و مسموم روی خاک نهادی شهید تشنه شدن ارث خاندان تو بوده که قاتل تو نفهمیده بود از چه نژادی ... و روضه خوان چه بخواند به غیر روضه ی اکبر؟ و خاک بر سر دنیا که از سرش تو زیادی 🔸شاعر: ____________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نه در کاخ و نه در حجره نه پشت میزها گم بود علی  با کفش های وصله دارش بین مردم بود کسی که جلوه ی اخم خداوند است اخم او بروی مستمندان صورتش غرق تبسم بود زره بی پشت می پوشید در میدان جنگ اما زره شبها به پشتت کیسه ی خرما و گندم بود به بیت المال برگرداند مال مفت خورها را اگر پای زنان خلخال اگر بر اسبشان سُم بود علی آن آیت الهی که در چشم خدابینش زن مکاره ی دنیا شبیه خوک و کژدم بود علی حاکم شد و تنها برای آهن داغش، میان سایرین اقوام را حق تقدم بود علی را کم کنی از دین چه می ماند که دین بی او چنان شیر بدون اشکم و بی یال و بی دم بود بگو با کورها و با کران غیر از ولای او کدامین نعمتش منظور اتممتُ علیکم بود؟ شما گرد و غباری در بیابان عدم بودید خدا با صوت او در طور مشغول تکلم بود به شأنش آیه های هل آتی می آمد از قرآن شما هم شأنتان قبر و تکاثر بود و زُرتُم بود شما اشترچران بودید و فرزند ابوطالب میان عرشیان سرگرم تعلیم و تعلم بود یکی در غار با پیغمبر اما زهره ترکانده علی در زیر تیغ چل نفر در خواب چندم بود به ذکر یا علی آرام نوح از عرشه ی کشتی نظر می‌کرد و دنیا با عذابش در تلاطم بود همو که در رکوعش عرشیان سائل شدند آری همو که در نمازش تیرها در پای او گم بود علی با دست خود علامه را کوثر تعارف کرد_ و خصمش در جمل بر پشکلی گرم تیمم بود فضیلت های او بغض نمک نشناس ها می شد همان بغضی که صبحی تیغ شد یک روز هیزم بود شبی در خواب دیدم قنبرش بین بهشتی ها تو گویی قرص ماه کاملی در بین انجم بود تمام دین همان انگور حک روی ضریح اوست که از ظهر غدیر این خوشه ی مستانه در خم بود 🔸شاعر: ======================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini درختها قلم و هرچه بحر، جوهر تو نبود علمي اگر بسته بود دفتر تو تو گرم بحثی و چون کودکان مشق نویس_ فرشتگان زده زانو به پای منبر تو حدیث و آیه و تفسیر، تیغ و شمشیرت محدثان و فقیهان سپاه و لشکر تو چه داشت شیعه اگر باقرالعلوم نداشت؟ چه داشت سنی اگر که نبود محضر تو؟ عجیب نیست که انقدرها کریم شدی که دختر حسن ابن علیست مادر تو تویی که قبل ولادت توسط جابر رسانده است سلام تو را پیمبر تو تو صبح روشنی و جغدهای شبزده را عجیب نیست نکردند اگر که باور تو طلوع صبح ظهورست وعده ی عشاق قرار و وعده ی ما مرقد مطهر تو . 🔸شاعر: ========================= 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini به دست، دست علی، دست دیگرش قرآن به دوش، بار امانت، به سینه راز جهان رسیده لطف الهی به شکل او به زمین چنان که بر تن خشکیده‌ی زمین باران صدای آمنه آمد: سلام بر جبریل! مبارک است به عالَم تولد انسان مبارک است قدوم کسی که در قدمش شکست کنگره‌ی کاخ شاه در ایران رسید و از قدمش چشم عشق روشن شد رسید و کور شد از خاک مقدمش شیطان به یک نگاه، ابو/ذر شده‌ست خاک درش و روزبه شده از یک تبسمش سلمان رسیده است که بر سفره‌ها شود نان و رسیده است که در سینه‌ها شود ایمان سلام بر تو که با خلق، مهر و لبخندی سلام بر تو که اخمی به‌روی نامردان پس از تو راه بشر از کتاب می‌گذرد سلام بر تو که دادی به جهل ما پایان پس از تو زنده به گورند جاهلان زمین شدند فاطمه بعد از تو دختران جهان تو قبله‌ی دلی و با تو برده‌های سیاه صحابی‌اند و به بام تو می‌دهند اذان به منبری وسط آسمان هفتم و بعد نشسته‌ای سر یک سفره با تهیدستان قرار می‌دهی از کف ولو میان نماز اگر به مسجد تو کودکی شود گریان تو راه می‌روی و خاک کفش‌های تو را، شرافتی‌ست که بیند به خواب ابوسفیان به‌روی شانه دو تا ماه داری ای خورشید! سرم فدای تو، جانم فدای آن دو جوان 🔸شاعر: =============================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini