eitaa logo
اشعار ناب آئینے
21.6هزار دنبال‌کننده
630 عکس
14 ویدیو
3 فایل
کـانـال🔹اشعـــــار نابــــــ آئیـــــنے🔹 محبوبتریــن ، بزرگتریــن ، بروزتریــن کانــال شعــر مذهبـی در تلگرام و ایتا زیر نظــر شاعــــــران بنام کشــــــوری ادمین ارسال شعر و تبلیغات: @ad_shereaeini کانال اشعارناب با همین آیدی در تلگرام فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
@shere_aeini در شب قدر رخ ماه تو دیدن دارد ذکر یارب ز لبان تو شنیدن دارد قدمی رنجه کن ای دوست که در این شبها چهره بر خاک کف پات کشیدن دارد به تمنای تو من آمده ام ، می دانم در شب قدر گل از روی تو چیدن دارد بنویسید در این شام پریشانی ها قامت عاشق بیچاره خمیدن دارد شب قدر است به بازار ولایت آیید یوسفی می رسد از راه ، خریدن دارد تلخی هجر به شیرینی وصل انجامد عاقبت صبر به دلدار رسیدن دارد در شب قدر یقینا" به رسد در کویت هر که در راه غمت پای دویدن دارد خورد بر فرق علی تیغ شقاوت ، ای وای خون دلهاست که از داغ چشیدن دارد جامه بر تن بدرید از غم مولا امشب غم جانسوز علی جامه دریدن دارد "یاسر"از هجربه لب آمده جانش، گوید دل به وصل رخ گل شوق تپیدن دارد 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بوی عطر یار دارد عید فطر جلوه ی دلدار دارد عید فطر عید ماه عاشقان روزه دار رنگی از ایثار دارد عید فطر برتر از دریاست بهر تشنگان گوهر شهوار دارد عید فطر روز وصل بی قراران وصال رازی از دیدار دارد عید فطر می برد خواب از سر اهل نیاز دیده ای بیدار دارد عید فطر در محیط بی غبار بندگی چشمه ای سرشار دارد عید فطر باشد او لبریزِ دُرّ معرفت دستِ گوهربار دارد عید فطر مصحف توحید را گر بنگری آیه ها بسیار دارد عید فطر میهمانان خدا آگه ترند از خدا آثار دارد عید فطر بس که پیچیده ست از او بوی وصل عطر هر گلزار دارد عید فطر در زیارت از ضریح چشم یار با خودش زوّار دارد عید فطر کاروانی دارد و همراه آن قافله سالار دارد عید فطر از تجلّیگاه صبح انتظار محوِ شام تار دارد عید فطر می برد درد از وجود دردمند داروی بیمار دارد عید فطر تا شیاطین را بِراند از زمین عرصه ی پیکار دارد عید فطر انتهای جاده ی ماهِ صیام گلشنی بی خار دارد عید فطر نَفْس خود را بشکنید ای اهل راز دشمنی غدّار دارد عید فطر با تمام مخلصان روزه دار نازنین رفتار دارد عید فطر از امید و ، از کرامت های دوست بر لبش گفتار دارد عید فطر می دهد بر عاشقان اطعام نور لطفی از دادار دارد عید فطر شیوه ای همچون نسیمِ آفتاب آسمان کردار دارد عید فطر دسته گلهایی ز جنسِ پرنیان روی هر دیوار دارد عید فطر "یاسر" از اشک سعادت گونه اش لاله گون رخسار دارد عید فطر 🔸شاعر: __________________________________ 🔹اشعار ناب آئینی🔹 @shere_aeini
@shere_aeini آن یار که شهر جان چراغانی اوست دریای دلم همیشه توفانی اوست اثبات ولایت علی هر کس خواست اَکْمَلْتُ لَکُم دلیل قرآنی اوست ما دسته گل سلام داریم به دست یک آینه ی تمام داریم به دست از جام بهشت بی نیازیم همه کز خُمّ غدیر جام داریم به دست بر دست نبی تا که نشان گشت علی خورشیدِ معطّر جهان گشت علی بیرون برود هر آن که نَبْوَد عاشق زیرا که امیر عاشقان گشت علی در خیمه ی سبز آسمان بنشستم برخاستم و قامت شب بشکستم از خُمّ غدیر خورده ام باده ی عشق وز عطر محمّد و علی سرمستم گفتم علی و شوق مجدّد دارم از جاده ی عشق رفت و آمد دارم با یاد غدیر از علی می گویم زیرا ز علی نور محمّد دارم در جام غدیر عطر بی حد باشد تلفیق گل حیدر و احمد باشد دستان علی که دستِ نیکوی خداست در دستِ پر از نور محمّد باشد گلبانگ غدیر آیه ی سرمد باشد تفسیر طلوع دین احمد باشد وقتی که علی نفسِ پیمبر گردد یعنی که علی شخص محمّد باشد نقش است به لوح دیده نور برکات شد آیه ی اَکْمَلْتُ لَکُم روح حیات چون احمد و حیدرند مولای جهان بر عید غدیر و هر دو مولا صلوات 🔸شاعر: ________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini من که خونین جگر از زهر جفایم پسرم لاله ام لاله و در شعله رهایم پسرم نفسم سوخته از هُرم عطش مثل حسین آه کاین شهر شده کرب و بلایم پسرم می چکد شیون و آه از دو لب گلگونم بر تو آیا رسد از حجره صدایم پسرم ارتعاشی که پدید آمده در دستانم می دهد آگهی از رنج و بلایم پسرم معتمد کشت مرا - آن که ستم داشت روا - بود آن تیره نَسَب خصم دغایم پسرم شعله ور کرد مرا آتش زهرش آری مانده در سینه هنوز آه و نوایم پسرم چاره ای نیست اگر در گذر از این راهم دست تقدیر کند از تو جدایم پسرم پس ازین ، این تو و این خاطره اندوهم مانده بر جاده غم ها رَد پایم پسرم تو بیا تا که درین لحظه ببینم رویت قدرتی نیست که من سوی تو آیم پسرم کاش می شد لحظاتی به برم بنشینی چون که مشتاق تو ای ماهْ لقایم پسرم یک نفس مانده که جان بر لبم آید "یاسر" جز همین شعله نمانده ست برایم پسرم 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini بیا بسپار چشمان مرا در آسمان ای گل بده دست مرا در دست‌های کهکشان ای گل تو آغاز زمینی، می‌توانی گل برویانی برویان چشم مستم را به رنگ ارغوان ای گل تو را محدود کردن در حصار باغ‌ها عیب است کرانی نیست بر حسنت، الا ای بیکران ای گل نگردم لحظه‌ای تا که جدا از عطر دستانت بساز از برگ‌های گل برایم آشیان ای گل مگردان رو زچشمانم که در این بی‌قرارستان ندارم از فراق روی تو امن و امان ای گل مرو از پیش چشمانم، مبند ای عشق پلکت را که من وابسته‌ام بر چشم‌های مهربان ای گل زپشت پنجره پیداست خورشید رخت، یعنی جهان شد با طلوع آفتابت جاودان ای گل مبادا جا بماند عاشقی از جمع عشاقت ببر با خود مرا چون عاشقان با کاروان ای گل به مهمانی چشمانت رسیدم همره «یاسر» نمی‌خواهی مگر در خانه خود میهمان ای گل؟ 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ای تو آرامش هر ساحل و دریا زینب شده ام باز تو را غرق تماشا زینب ای نگاه تو نسیم از دل جنت برده این تویی در همه جا سایه ی طوبا زینب ای بلندای مقام تو زبانزد ما را آمدی عشق بتابی شب یلدا زینب زینت افزای علی نام دل انگیزت شد این تویی آینه ی عصمت زهرا زینب می چکد عطر ز چشمان علی ، باید گفت شده همسایه ی گل دیده ی مولا زینب نور تو جلوه ی ماه است به جان‌ها آری مهر تو در دل ما عین تولا زینب تو همان لاله ی سرخی که نیاید مثل ات می شود عشق به دست تو شکوفا زینب از همین روز به زیبایی نامت سوگند از تو شد منظره ی عاطفه زیبا زینب تا در آغوش حسین آمدی و خندیدی خیمه زد کرب و بلا در دل صحرا زینب به مدیح تو زبان دل «یاسر» گویاست نه زبان ، بلکه قلم هم شده گویا زینب 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini با آن که داشت زهر جفا را به ساغرش دیگر نخورد نیزه ی اعدا به پیکرش گر جان رسید بر لبش از کینه ی عدو دیگر نخورد خنجر دشمن به حنجرش وقت وداع گرچه پسر را به بر کشید دیگر ندید لاله ی در خون شناورش گر جان سپرد در بر فرزند خود پدر بر نی نرفت راس مطهر برابرش با آن که سوخت از شرر زهر کین دلش در بر نبود غنچه ی خونین پرپرش از پا فتاد گرچه به غربت ز زهر کین دشمن نداد زخم زبانی به خواهرش گیرم گذاشت صورت خودرا به روی خاک گلگون نگشت چهره ی پاک و منورش گیرم که بود در غم و غربت مکان او سیلی نخورد بر رخ زیبای دخترش گیرم که بود یکه و تنها به حجره اش دیگر نبود طشتی و راس مطهرش گر بوده است خانه ی او در محاصره دیگر نخورد سنگ جفایی به شهپرش با آن که سوخت "یاسر" غمدیده زین عزا دارد ز شوق عرض ارادت به محضرش 🔸شاعر: _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
از عرش فروغ ایزدی می آید آیینه ی نور سرمدی می آید در غار حرا به شوق احمد جبریل با عطر گل محمدی می آید 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini به دنبال تو سرگردانم ای مولا درین شبها به کویت می رسد آیا دل تنها درین شبها دو چشم خویش را دادم به دست موجی از باران به شوق دیدنت شد دیده ام دریا درین شبها ندارد حاصلی اشک من و سوز مناجاتم چه سازم از فراق روی تو آقا درین شبها تمام کوله بارم پُر شده از اشک تنهایی فقط با یاد وصلت می کنم نجوا درین شبها نفس در سینه ام سنگین تر از هر بغض پنهان است من و این بغض سنگین و دل رسوا درین شبها ببین حال تضرّع دارم از هجران چشمانت بیا بنگر ز من حال تضرّع را درین شبها به سجده می برم پیشانی محتاج نورت را به نورت می رسد پیشانی ام آیا درین شبها شکوفا کن دو چشمت را برای لحظه ای حتّی معطّر کن مرا ای یوسف زهرا درین شبها جدا از اشتیاق وصل بودم قبل ازین مولا به دنبال تو می گردم ولی حالا درین شبها به خاک کربلا ، یا که نجف ، یا شهر پیغمبر کجا داری عزیز فاطمه مأوا درین شبها کنار بی قراری ها و نجواهای دلتنگی تو می سوزی به یاد زینب کبرا درین شبها ز حسرت غرق اندوهم چو "یاسر" ای عزیز دل من و یک ماه سرگردان و نا پیدا درین شبها 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini آتش زنید داغ پریشانی مرا ویران کنید خیمه ی ویرانی مرا تا کی ز هجر خانه بدوش دیار غم سامان دهید بی سر و سامانی مرا توفانی ام ز هجر در این بحر بی کران برهم زنید لحظه ی توفانی مرا قرآن نور طلعت یار است و این زمان بر سر بگیر آیه ی قرآنی مرا هر قطره اشک گوهر زندانی دل است بیرون کنید گوهر زندانی مرا در پای یار گل بفشانم ز اشک خود گلشن نداشت تاب گل افشانی مرا شبهای اشک می گذرد بی حضور ماه پیدا کنید آن مه پنهانی مرا سلمان اوست چشم به ره مانده، بنگرید تا پی برید ایده ی ایرانی مرا شوق وصال خط مسلمانی من است هان ، بنگرید شوق مسلمانی مرا آید پدید صبح درخشان من ز یار شرحی دهید صبح درخشانی مرا در حیرت است " یاسر " ازین ماجرا دلم گلگون نویس حالت حیرانی مرا 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نسلی که زد آتش همه بال و پرت را گلگون کشید آئینه های پرپرت را یک روز در مکه شکستند آه بانو با سنگ کین پیشانی پیغمبرت را یک روز در شهر مدینه ظالمانه کشتند در اوج شقاوت دخترت را یک روز در مکه به دست خیل کفار آزرده دیدی از جفاها شوهرت را یک روز در شهر مدینه بی محابا می زد عدو با تازیانه کوثرت را با کشتن زهرای اطهر در مدینه اجر رسالت داده دشمن همسرت را ای بانوی آزرده خاطر یا خدیجه پر کرده گردون از می غم ساغرت را یک روز با تیغ جفا می دید محراب بشکست دشمن آسمانی گوهرت را یک روز دیگر در کنار قبر احمد با تیرباران کرده خونین اخترت را روز دگر در کربلای اشک و ماتم کردند پرپر لاله های دیگرت را جای کفن گفتی عبای احمد آرند تا که به پوشانند از آن پیکرت را دانی که در کرب و بلا در خون کشاندند جسم حسین آن نور چشمان ترت را می دانی ای بانو رها کردند آنجا عریان به خون جسم حسین بی سرت را در پیش چشم زینبت بر نیزه بردند رأس حسین آن یاس خونین حنجرت را یک دخترت را زد عدو سیلی به رخسار زد تازیانه دختر کوچکترت را بگذر ز "یاسر" گر درین ایام اندوه برده به سمت اشک و ماتم محضرت را 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini نیمهء ماه نگو ماه تمام است امشب تازه ازپرده برون ماه صیام است امشب نیمهء ماه مبین گر به تو رو آوردیم اول ماه رخ ماه تو رویت کردیم ما به دنبال تو در آینه‌ها جوشیدیم در هلال مه نو نور تو را می‌دیدیم ذره در حال وهوایش به ملک می‌بالد کلبهء کوچک زهرا به فلک می‌بالد در کف من قلم از عشق تزلزل دارد گذر از مثنوی و رو به تغزل دارد قدسیان شوق تماشای تو لابد دارند که بسوی تو همه میل تردد دارند بگذار اینکه بیایند ملایک به حضور کز سر عشق به دیدار تعمد دارند بشناسند تو را عرش‌نشینان همگی زانکه تصویر تو را روبروی خود دارند درس گیرند زتو شیوهء مردمداری آن کسانی که کنون بحث تجدد دارند راه تو راه خداوند، به جایی نرسند آن گروهی که ازین راه تمرد دارند گل شکوفاشده بر شاخهء عصمت مولا قسمتم چیست ازین رویش رحمت مولا می‌شود قسمت من لطف وسیعت آیا می‌رسد دست به دامان رفیعت آیا عشق بر اهل زمین طرح عظیم آورده‌ست سائلان را نظری کرد و کریم آورده‌ست آن که رخسارهء او جلوهء صبح ازلی‌ست اولین دسته گل گلشن زهرا و علی‌ست او کجا ماه کجا مهر کجا اذعان کن نور درپیش رخش مثل طلای بدلی‌ست هر نگاهی نَبرد دل زملایک وز ما فقط آن چشم که چون کوثروزمزم عسلی‌ست گرهء بستهء دل باز نگردد، این کار زیر چتر نگه لطف تو تنها عملی‌ست نا امید از کَرَمت نیست کسی در عالم ای کریم ابن کریم جود تو بین‌المللی‌ست نور از شمس بگیرد قمر اما اینجا به تجلای رخ ماه تو خورشید جلی‌ست مثنوی گرچه بود شیوهء آسانتر، لیک جنس اشعار تو «یاسر» که تماما" غزلی‌ست 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در شب قدر رخ ماه تو دیدن دارد ذکر یارب ز لبان تو شنیدن دارد قدمی رنجه کن ای دوست که در این شبها چهره بر خاک کف پات کشیدن دارد به تمنای تو من آمده ام ، می دانم در شب قدر گل از روی تو چیدن دارد بنویسید در این شام پریشانی ها قامت عاشق بیچاره خمیدن دارد شب قدر است به بازار ولایت آیید یوسفی می رسد از راه ، خریدن دارد تلخی هجر به شیرینی وصل انجامد عاقبت صبر به دلدار رسیدن دارد در شب قدر یقینا" به رسد در کویت هر که در راه غمت پای دویدن دارد خورد بر فرق علی تیغ شقاوت ، ای وای خون دلهاست که از داغ چشیدن دارد جامه بر تن بدرید از غم مولا امشب غم جانسوز علی جامه دریدن دارد "یاسر"از هجربه لب آمده جانش، گوید دل به وصل رخ گل شوق تپیدن دارد 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در شب قدر رخ ماه تو دیدن دارد ذکر یارب ز لبان تو شنیدن دارد قدمی رنجه کن ای دوست که در این شبها چهره بر خاک کف پات کشیدن دارد به تمنای تو من آمده ام ، می دانم در شب قدر گل از روی تو چیدن دارد بنویسید در این شام پریشانی ها قامت عاشق بیچاره خمیدن دارد شب قدر است به بازار ولایت آیید یوسفی می رسد از راه ، خریدن دارد تلخی هجر به شیرینی وصل انجامد عاقبت صبر به دلدار رسیدن دارد در شب قدر یقینا" به رسد در کویت هر که در راه غمت پای دویدن دارد خورد بر فرق علی تیغ شقاوت ، ای وای خون دلهاست که از داغ چشیدن دارد جامه بر تن بدرید از غم مولا امشب غم جانسوز علی جامه دریدن دارد "یاسر"از هجربه لب آمده جانش، گوید دل به وصل رخ گل شوق تپیدن دارد 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini شیون کنید ماه عبادت تمام شد نالان شوید آخرِ ماه صیام شد می خواستم غبار بشویم ز دل ولی این حلقه های اشک برایم که دام شد بگذر ز خویش ، دیده رها کن ز دیگران اینجا وقوف بهر تو دیگر حرام شد شب های پُر ز سوزِ ابو حمزه هم گذشت هر شب فغان و ناله برایم مدام شد با افتتاح دل به حریم ولا زدیم هر شب که یاٰاِلٰه به لب ها کلام شد هر شب به یاد مهدی زهرا گریستیم هر شب سخن ز چهره ی ماه امام شد یٰا رَب نشد که شهد وصالی به لب زنم با این مرارتی که ز هجران به کام شد تا حرف عاشقان برساند حضور یار هر آه سینه سوز به هستی پیام شد با یک سلامِ شوق به کرب و بلای دوست دل ها روانه جانبِ دارُالسَّلام شد هر شب به یاد کرب و بلا هم گریستیم هر شب پرید مرغ دلی کو به بام شد از چهره بُرد گَرد گناهی که داشتیم اشک از غم حسین که حُسنِ ختام شد ما را هماره نوکر مولا شناختند ما را غم حسین همیشه به نام شد "یاسر" گرفت منصب آقایی و شرف در بارگاه یار هر آن کس غلام شد 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini سینه شد از داغ تو لبریز از فریادها بر زمین افتاد زین غم قامت شمشادها جای لبخندی نمانده روی لب های بقیع بر حریم این حرم رفته ست بس بیدادها پیکرش زخمی ست این مرغ شکسته بال و پر بر گلویش مانده جای دشنه ی صیّادها هر طرف را بنگری قبری ست امّا بی رواق کی رود تصویر این ویرانه ها از یادها شد بهشت خاکیان تخریب با دست ستم وای از آل سعود این زاده ی شدّادها ای بقیعِ گشته ویران هیچ می دانی چرا می زند آتش به هر دل این خراب آبادها می وزد هر چند ، گردد سوز دلها بیشتر در ضمیر خود شرار شعله دارد بادها می چکد خون دل مظلوم دائم بر زمین هست تا تیغ جنایت در کف جلّادها شد بنا گر پایه های ظلم ، آید یار ما تا فرو ریزد ازو ارکان این بنیادها بارالها در ظهور مهدی ات تعجیل کن دوخته این آستانه چشم بر امدادها عاقبت آباد می گردد بقیعِ غرقِ نور می شود نابود از او فتنه ی شیّادها خصم اگر آورده در زنجیر "یاسر" عشق را بگسلد آخر ز هم این حلقه ها ، پولادها 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini سینه شد از داغ تو لبریز از فریادها بر زمین افتاد زین غم قامت شمشادها جای لبخندی نمانده روی لب های بقیع بر حریم این حرم رفته ست بس بیدادها پیکرش زخمی ست این مرغ شکسته بال و پر بر گلویش مانده جای دشنه ی صیّادها هر طرف را بنگری قبری ست امّا بی رواق کی رود تصویر این ویرانه ها از یادها شد بهشت خاکیان تخریب با دست ستم وای از آل سعود این زاده ی شدّادها ای بقیعِ گشته ویران هیچ می دانی چرا می زند آتش به هر دل این خراب آبادها می وزد هر چند ، گردد سوز دلها بیشتر در ضمیر خود شرار شعله دارد بادها می چکد خون دل مظلوم دائم بر زمین هست تا تیغ جنایت در کف جلّادها شد بنا گر پایه های ظلم ، آید یار ما تا فرو ریزد ازو ارکان این بنیادها بارالها در ظهور مهدی ات تعجیل کن دوخته این آستانه چشم بر امدادها عاقبت آباد می گردد بقیعِ غرقِ نور می شود نابود از او فتنه ی شیّادها خصم اگر آورده در زنجیر "یاسر" عشق را بگسلد آخر ز هم این حلقه ها ، پولادها 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini می برد دل را نسیم تربتت سوی بهشت می نشاند چشم هایم را فرا روی بهشت ای کریم بن کریم ، فرزند بانوی بهشت خویش را حس می کند در باغ دلجوی بهشت نیستم یک لحظه حتّی در تکاپوی بهشت هر که آمد سوی تو گردید رهپوی بهشت می زند جان و دل من خیمه در کوی بهشت “یاسر”این آهی که دارم در هیاهوی بهشت ای شمیم نام تو خوشتر ز گلبوی بهشت بر ضریحت تا که می افتد نگاه عاشقم نور تو از آفتاب سبط اکبر مجتباست تا دلم در آستانت بال و پر وا کرده است در حریم اطهرت چون یافتم فیض حضور زائر قبر شریفت زائر کرب و بلاست هر زمان در بارگاهت می رسانم خویش را می نشیند سبز تر از آسمان بر روی لب 🔸شاعر: ___________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در حقیقت نگری آینه ای صادق بود آنچه می داشت ز ایزد همه را لایق بود این که باید به ولایش همه عاشق باشیم پیر عشق است بیا عاشق صادق باشیم عاشق آن است که از نسل شقایق باشد شجری میوه رسانده ست که لایق باشد ششمین شمس سپهر ازلی آن مولاست خط سِیْرِ افق چشم علی آن مولاست جعفرش نام نهادند که جانش نور است ظلمت از ساحتِ قدسی ش ، همانا دور است عشق در دایره ی چشم سبو می گردد علم در حیطه ی اندیشه ی او می گردد مدفنش عینِ بهشت است اگر ویران است گنج در گوشه ی ویرانه فقط پنهان است کاش دل زائر آن تربت بی زائر بود کاش بر گِرد حریمش دل من حائر بود کاش چشمان منِ خسته کبوتر می شد بال و پر می زد و در اشک شناور می شد اگر آن مدفن ویرانه رواقی می داشت لااَقل داغِ دل آینه کمتر می شد آه ای شهر نبی شاهد این قصّه تویی که چه با زاده ی آزاده ی حیدر می شد بوی گلچین به گلستان ولایت پیچید باغی از اشک در آن مرحله پرپر می شد خانه ی فاطمه می گشت تداعی آری داشت آن حادثه ی تلخ مکرّر می شد آه آن روز اگر دست علی را بستند لیک این بار چنین حضرت جعفر می شد در دل شب به نماز آمده بود آن مولا بود در زمزمه ، در حال سجود آن مولا ناگهان خصم هجوم از در و بامش آورد تلخی اهل ستم باز به کامش آورد دست او بسته و از خانه برونش بردند شعله بر جان زده و با دل خونش بردند بعد ازین حادثه آسوده نبود آن مولا داشت از خون جگر چشم کبود آن مولا حالتی داشت که غم بود همی دنبالش گرچه بودند همه فارغ ازین احوالش همه بودند در اندیشه ی خود آسوده جگری سوخت ز انگوز به زهر آلوده جگری سوخت و آتش به همه عالم زد نفسی شعله شد و کار جهان بر هم زد آتشی بود که بال و پر پروانه بسوخت آتشی بود که آئینه و گلخانه بسوخت داغ گل مشتعل و جلوه ی محشر دارد "یاسر" از آتش آن شعله به پیکر دارد 🔸شاعر: _________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دریا فرو نشست به موجی تلاطمش تبدیل شد به گریه نسیم تبسمش زهر آنقدر گذاشت اثر بر وجود او دیگر نبود قدرت یک دم تکلمش از بس که دید داغ گرانبار اهلبیت پشت زمین خمیده ز بار تالمش تن های غرق خون و رؤوس به روی نی سخت است سخت بر همه حتی تجسمش روزی سپهر در غم خورشید چارمین حالا رسید نوبت خورشید پنجمش زهر هشام و کودکی و داغ کربلا اصلا" نبود خصم ولا را ترحمش جایی که عرش جامه ی نیلی به تن کند خون می چکد به تیر غم از چشم مردمش "یاسر" شده ست ظلم فراوان به وی ، فقط مهدی کند قیام برای تظلمش 🔸شاعر: ___________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini دریا فرو نشست به موجی تلاطمش تبدیل شد به گریه نسیم تبسمش زهر آنقدر گذاشت اثر بر وجود او دیگر نبود قدرت یک دم تکلمش از بس که دید داغ گرانبار اهلبیت پشت زمین خمیده ز بار تالمش تن های غرق خون و رؤوس به روی نی سخت است سخت بر همه حتی تجسمش روزی سپهر در غم خورشید چارمین حالا رسید نوبت خورشید پنجمش زهر هشام و کودکی و داغ کربلا اصلا" نبود خصم ولا را ترحمش جایی که عرش جامه ی نیلی به تن کند خون می چکد به تیر غم از چشم مردمش "یاسر" شده ست ظلم فراوان به وی ، فقط مهدی کند قیام برای تظلمش 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در این دیار آمده ام تا ببینمت آیا نصیب می شود آقا ببینمت بهر وصال توست حضورم درین دیار باور کنید آمده ام تا ببینمت دلخسته تر ز عاشق بیچاره ات منم لطفی ز توست گر من شیدا ببینمت احرام عشق بر تن رنجور من ببین دارم امید بهر مداوا ببینمت وقتی شناخت از تو ندارم ، چه دم زنم ای آشناتر از همه بازآ ببینمت رسوای عشق این دل بیچاره ی من است باشد بعید با دل رسوا ببینمت با یک نگاه کسب معارف کنم ز تو مولا بیا بیا که در اینجا ببینمت مولا بیا بجان سفیری که شد شهید در بین اشک و ناله و نجوا ببینمت مسلم گریست لحظه ی آخر بروی بام یعنی حسین می شود آیا ببینمت در کوفه نیست یاور و یاری برای من ماندم غریب ، با دل تنها ببینمت اینجا برای کشتنت آماده می شوند آخر چگونه کشته به صحرا ببینمت "یاسر" سرود مصرع آخر ، که می شود در مصر عشق ، یوسف زهرا ببینمت 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini در این دیار آمده ام تا ببینمت آیا نصیب می شود آقا ببینمت بهر وصال توست حضورم درین دیار باور کنید آمده ام تا ببینمت دلخسته تر ز عاشق بیچاره ات منم لطفی ز توست گر من شیدا ببینمت احرام عشق بر تن رنجور من ببین دارم امید بهر مداوا ببینمت وقتی شناخت از تو ندارم ، چه دم زنم ای آشناتر از همه بازآ ببینمت رسوای عشق این دل بیچاره ی من است باشد بعید با دل رسوا ببینمت با یک نگاه کسب معارف کنم ز تو مولا بیا بیا که در اینجا ببینمت مولا بیا بجان سفیری که شد شهید در بین اشک و ناله و نجوا ببینمت مسلم گریست لحظه ی آخر بروی بام یعنی حسین می شود آیا ببینمت در کوفه نیست یاور و یاری برای من ماندم غریب ، با دل تنها ببینمت اینجا برای کشتنت آماده می شوند آخر چگونه کشته به صحرا ببینمت "یاسر" سرود مصرع آخر ، که می شود در مصر عشق ، یوسف زهرا ببینمت 🔸شاعر: _______________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
@shere_aeini ترک من خسته ی نالان مکن اشک مرا گوهر غلتان مکن صبر و قرار من دلخون مبر باز مرا بی سر و سامان مکن روز مرا تیره تر از این مخواه شام مرا ، شام غریبان مکن بر جگرم آتش هجران مپاش چشم مرا چشمه ی جوشان مکن جمع جگر سوختگان را ز غم شعله مینداز و پریشان مکن با من دلخسته بگو داغ خود درد دل خویش تو پنهان مکن چهره ی نیلی تو مپوشان ز من شعله ور این آتش سوزان مکن کلبه ی احزان شده کاشانه ام ترک من و کلبه ی احزان مکن من همه دردم ز غمت فاطمه درد مرا نیز دو چندان مکن ساحل دریای دل مرتضی موج مزن ، این همه توفان مکن این تن گلگون شده از تیغ غم وین دل ویران شده ویران مکن «یاسرم» و با دل خون آمدم ای دل من روی به بُحران مکن 🔸شاعر: __________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini
🏴 اشعار ___________ @shere_aeini امشب نشست آتش هجران به سینه ام آئينه ریخت شعله ی سوزان به سینه ام افتاده است جوشش دریا به دیده ام آمد ز داغ هجمه ی توفان به سینه ام اَمَن یُجیب نقش لبانم برای وصل یعنی که هست آیه ی قرآن به سینه ام تا که خموش آتش هجران کنم به دل افتاده اشک بی سر و سامان به سینه ام در وصل یار از شب هجران گذر کنم دارم ز شوق صبح درخشان به سینه ام می سوزم از فراق در این دشت بی کسی زیرا که هست آه پریشان به سینه ام دستم گرفت تا به وصالش رسد دلم دارد حبیب دیده ی احسان به سینه ام من قلب خویش جانب کرب و بلا برم زیرا که هست آتش پنهان به سینه ام مهر حسین بر دل زارم نشسته است یعنی که هست محنت مهمان به سینه ام امشب حسین غرق مناجات با خداست اکنون ازوست جلوه ی تابان به سینه ام فردا به خاک چهره گذارد امام عشق گرید ز داغ دیده ی گریان به سینه ام از خیمه گاه ناله ی ماتم نمی رسد فعلا" که نیست آتش بحران به سینه ام فردا ولیک شعله شود داغ کربلا افتد ز آه آتش طغیان به سینه ام وقتی که کفر هجمه به ایمان بیاورد باید نوشت غربت ایمان به سینه ام «یاسر» کشید عکس پریشان عشق را ناگه نشست چهره ی جانان به سینه ام 🔸شاعر: ________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini